گفتوگوی تیم آدامز با کارلو روولی، دانشمند مشهور ایتالیایی، دربارۀ زندگی علمی و روزمرهاش
آیا ممکن است فردی که در دورانِ جوانیاش مواد توهمزا مصرف میکرده، بهشدت درسنخوان و اهل گشتوگذار بوده و فعالیتهای سیاسیِ متعددی هم داشته کتابی در حوزهٔ فیزیک بنویسد که به ۴۱ زبان ترجمه شود؟ بله، کارلو روولی همان فرد است که در این گفتوگو از تجربههایش در جوانی، پروژۀ علمی و زندگی روزمرهاش میگوید. خواندنِ دیدگاههای او میتواند برداشتِ بیش ازحد خشک ما از فعالیتهای علمی را تلطیف کند.
Carlo Rovelli: Science is where revolutions happen
مترجم: سیدامیرحسین میرابوطالبی
8 دقیقه
گفتوگوی تیم آدامز با کارلو روولی، گاردین — کارلو روولی در دانشگاه اِکسمارسِی استاد فیزیک است. او یکی از پیشروان در پژوهش جاذبۀ کوانتوم است. این حوزه از علم بهدنبال ترکیب نظریۀ عمومی نسبیت اینشتین با مکانیک کوانتوم بهوسیلۀ حذف ایدۀ زمان از این نظریه است. کتاب نازک روولی به نام هفت درس کوتاه از فیزیک۱ یکی از پرفروشترین کتابهای جهان بود و حتی فروش آن به زبان اصلیاش یعنی ایتالیایی از فروش کتابهای محبوبی مانند پنجاه سایۀ گرِی۲ نیز پیشی گرفت. حقیقت آن چیزی نیست که به نظر میآید۳، نام کتاب جدید اوست که گسترش فیزیک از یونان قدیم تا امروز را توضیح میدهد. مصاحبۀ پیشِ رو، زمانی که او در خانهاش در مارسی بود، بهصورت تلفنی انجام شده است.
تیم آدامز: آیا موفقیت عظیم کتابتان و تمایل شدیدی که مردم به فیزیک نظری نشان دادند شما را متعجب نکرد؟
کارلو روولی: اصلاً انتظار چنین چیزی را نداشتم. این کتاب تا امروز به ۴۱ زبان ترجمه شده است. انتظار من در حد فروش چندهزارنسخهای بود. خودم فکر میکنم این استقبال به این خاطر باشد که کتابْ دورنمایی از علم ترسیم میکند که در آن میتوان زیبایی و احساس را نیز مشاهده کرد. بهنظر من هیچ وقت نباید این چیزها را از علم جدا کرد.
آدامز: شما کتابتان را با این داستان شروع میکنید که اینشتین، قبل از اینکه نظریههایش را ارائه کند، مدتی را به استراحت و گردش اختصاص میداد. فکر میکنید چنین فضای فکریای برای دانشمندان مناسب باشد؟
روولی: من عقیده دارم که جهشهای بزرگ در علم زمانی اتفاق میافتد که فرد به عقب باز میگردد، فراموش میکند و بهدنبال اکتشاف چیزهای مختلف میرود. داروین سوار کشتی شد و دور دنیا را گشت. همین باعث شد ذهنش از فکروذکر آکسفورد و کمبریج رها شود. شاید اگر او به این سفر نرفته بود آن آزادی لازم برای اکتشافش را نمییافت.
آدامز: آیا خودتان هم سعی کردهاید این آزادی را در زندگیتان جای دهید؟
روولی: واقعیتش من خیلی گشتوگذار کردهام و خیلی هم دیر فارغالتحصیل شدم. دانشجوی بدی بودم. همیشه در سفر بودم و در دهۀ هفتاد هم کُلی فعالیت سیاسی کردم. هنوز هم که هنوز است سعی میکنم تا جایی که میتوانم دورنمایم را باز نگه دارم.
آدامز: قبلاً جایی خواندم که شما مواد توهمزا را هم تجربه کردهاید. آیا این تجربه به تفکرات شما دربارۀ ذات حقیقت کمک کرد؟
روولی: فکر میکنم همۀ ما در دام عادات درکی و دریافتیمان گیر افتادهایم. اینطور نیست که شما از این مواد مصرف کنید و مسائل فیزیک را حل کنید. اما شاید از این جهت کمککننده باشد که بفهمیم لزوماً آنچه میبینیم همان واقعیت نیست.
آدامز: شما مدتی طولانی است که بهدنبال ثابتکردن ایدۀ جاذبۀ کوانتوم هستید. آیا با این هدف از خواب بلند میشوید؟
روولی: اگر بتوانیم از نظر تجربی این موضوع را تأیید کنیم، خیلی عالی میشود. هنوز هیچچیزِ مستحکمی به دست نیامده، اما درحالحاضر روی سیگنالهای فیزیک نجومی کار میکنم و سعی میکنم آنها را با نظریه مرتبط کنم. اینطور است که با هیجانِ این کار از خواب بلند میشوم. من شصت سالم شده. اینکه هر روز با چنین هیجان کودکانهای از خواب بلند میشوم نعمت کمی نیست.
آدامز: چند وقت است که با این رؤیا زندگی میکنید؟
روولی: وقتی به ایدۀ جاذبۀ کوانتوم رسیدم، حدود ۲۶ سال داشتم. مقیاسی که روی آن کار میکنیم بسیار کوچک است: ۱۰به توان منفی سیوسه سانتیمتر. وقتی در مقطع دکتری بودم، یک روز برگهای برداشتم و روی آن خیلی بزرگ نوشتم: «۱۰به توان منفی سیوسه» و آن را زدم به دیوار. درحقیقت آن هدف من بود؛ اینکه بتوانم بفهمم در آن مقیاس چه میگذرد.
آدامز: حتماً آن پوسترْ دارای پیامهایی برای دوستانتان هم بود؟ یعنی کسانی که میخواستند سر از کارتان دربیاورند…
روولی: هم بله هم خیر. دوستانِ من اشتیاق و انگیزۀ من را میدیدند و من هم عاشق این بودم که کارم را برای دیگران توضیح بدهم.
آدامز: در همان حال شما به فعالیتهای سیاسی رادیکال در ایتالیا نیز علاقهمند بودید. آیا این دو چیز در ذهن شما ارتباطی داشتند؟
روولی: حقیقت این است که من از یکی به سوی دیگری رفتم. در دهۀ هفتاد میخواستم از طریق سیاستْ جهان را تغییر دهم. اما آنچه در آن زمان در ایتالیا اتفاق افتاد تبدیل رؤیا و امیدی بزرگ به یأسی عمیق بود. آنجا بود که با خودم فکر کردم که انقلاب در جای دیگری روی میدهد: در علم.
آدامز: حدسم این است که پیچیدگیهای سیاسیِ ایتالیا باعث شده بود مطالعۀ فیزیکِ نظری برایتان مثل آبخوردن شود؟
روولی: دقیقاً همینطور است… یا حداقل راهی مناسب پیش پایم گذاشت برای تفکر بر روی ذات واقعیت.
آدامز: در آن دوران یک ایستگاه رادیویی هم راه انداختید؟
روولی: آن موقع در بولونیا دانشجو بودم که این ایستگاه غیرقانونی را راه انداختیم. نامش بود «رادیو آلیس»، چیزی مثل آلیس در سرزمین عجایب. در مرکز شهر بود و هرکس میخواست میتوانست بیاید و چیزی را که در ذهن دارد بگوید. تا مدتی خیلی فوقالعاده بود.
آدامز: به نظر مدل خوبی برای پژوهش میآید؟
روولی: بله، علم همیشه بر تبادل ایدهها استوار است. علم هیچوقت درمورد مرزهای ملی یا چیزهایی شبیه به این نبوده است. بیشترِ کار من حرفزدن با افراد و گوشدادن به آنهاست.
آدامز: شما همکاریهای خوبی با فرانچسکا ویدوتو، دانشجویتان در گذشته، داشتید. بهنظر، ذهنهایتان مکمل یکدیگر است.
روولی: من کتابی با فرانچسکا نوشتهام، اما او در هلند زندگی میکند. هر رابطهای شرایط خودش را دارد، اما فکر میکنم رابطۀ ما خیلی جواب داده است. او مهارتهای متفاوتی نسبت به من دارد. اتفاقات جدیدی هم در حال رویدادن است؛ همیشه اتفاقات جدیدی برای صحبتکردن هست.
آدامز: بهنظرم شما همیشه به حدی از خوشبینی نیاز دارید تا همچنان بتوانید به جستوجو برای پاسخ به سؤالهای پیچیدهتان ادامه دهید. تابهحال شده که شکْ ناامیدتان کند؟
روولی: هر روزِ من اینطور میگذرد که کلی محاسبه میکنم و آخرْ همه را دور میریزم. بخشی از کار من این است که قبول کنم تمام زندگیام را صرف اثبات چیزی کردهام که شاید از اساس اشتباه باشد. امیدم این است که درست باشد، اما باید همیشه دانست که عکس آن هم ممکن است. اگر بهدنبال قطعیت هستید، علم جای مناسبی برای پیداکردنش نیست. اما اگر قابلیت اعتماد و احتمال را میطلبید، علم بهترین جا برای یافتنش است.
آدامز: آیا به فناپذیری فکر میکنید؟
روولی: همیشه. بهنظرم هر کدام از ما سالیانِ کمی زندگی میکنیم. من کاملاً خودم را با این موضوع سازگار کردهام. اگر امروز یا فردا بمیرم، میدانم کاری را که از دستم برمیآمده انجام دادهام. اگر وقت بیشتری داشته باشم و بیشتر بتوانم کار کنم، چه بهتر. هرچه راحتتر فناپذیریمان را بپذیریم، بهتر زندگی خواهیم کرد.
آدامز: تا به حال اعتقاد دینی داشتهاید؟
روولی: وقتی حدود بیست سالم بود خیلی به این موضوع فکر کردم. درنهایت تصمیم گرفتم آن را پدیدهای طبیعی بدانم. شخصاً به فلسفۀ بودیسم علاقهمندم. آنچه در رابطه با ناپایداری و عدمثبات در این فلسفه گفته میشود از نظر یک دانشمند جالب است. گاهی مدیتِیشن هم کردهام، اما واقعاً خیلی برایش وقت ندارم.
آدامز: برای استراحت و تمدد اعصاب چه میکنید؟
روولی: من عاشق زندگیکردن کنار دریا هستم. قایق قدیمیای دارم که صد سال عمر دارد. واقعاً زیباست. اگر دچار اضطراب شوم، آن را بیرون میآورم و روی راندنش و درآبنیفتادن تمرکز میکنم. وقتی برمیگردم، همه چیز سر جای خودش برگشته و آرام شدهام.
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی با کارلو روولی است و در تاریخ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۶ با عنوان «Carlo Rovelli: Science is where revolutions happen» در وبسایت گاردین منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «علم آنجاست که انقلابها رخ میدهد» و با ترجمۀ امیرحسین میرابوطالبی منتشر کرده است.
•• کارلو روولی (Carlo Rovelli) فیزیکدان و استاد دانشکدۀ تاریخ و فلسفۀ علم دانشگاه پیتسبورگ است. بخش عمدهای از کار روولی به پژوهش پیرامون گرانش کوانتومی اختصاص یافته است. هفت درس کوتاه از فیزیک (Seven Brief Lessons on Physics) عنوان کتاب مشهور روولی است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است.
••• تیم آدامز (Tim Adams) نویسنده و ویراستار آبزرو است. وی همچنین برای دیگر نشریات از جمله گاردین نیز مطلب مینویسد.
[۱] Seven Brief Lessons on Physics
[۲] Fifty Shades of Grey
[۳] Reality Is Not What It Seems
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
تشکر بابت زحمت شما فقط اینکه معمولا در فیزیک، اون چیزی رو که شما «جاذبه ی کوانتوم» ترجمه کردبد، «گرانش کوانتومی» ترجمه می کنن. چیزی که برام جالب بود اینه که همچین آدمی بدون اعتقاد به حقیقت و به صرف یک احتمال، داره اینهمه تلاش می کنه... اما من با وجود اعتقاد به حقیقت، تلاشی نمی کنم!