نوشتار

فناوری چیزی را عوض نمی‌کند، مگر آنکه خودمان بخواهیم

آیا حق داریم که انقلاب دیجیتال را برای شتاب‌دادن به ضرب‌آهنگ زندگی‌مان مقصر بدانیم؟ خیر

فناوری چیزی را عوض نمی‌کند، مگر آنکه خودمان بخواهیم تصویرساز: گلن هاروی.

زندگی ما دشوار شده است و سرتاپایش را اینترنت فرا گرفته است. از این رو جای تعجب ندارد که خیلی‌ها از آن دلخور و خشمگین باشند. می‌گویند اینترنت ما را آدم‌های بدتری کرده است، خودشیفته و بی‌اخلاق و نفرت‌انگیز. می‌گویند سامان کارها را از دستمان خارج کرده است و آرامش و آسودگی برایمان جا نگذاشته است. اما شاید بهتر باشد به جای نقدِ فناوری، فرهنگِ فناوری را به نقد بکشیم؛ یعنی همان‌چیزی که واقعاً گرفتارش هستیم.

جودی وایسمن، ایان — بیش از چهل سال پیش که زنِ جوانی ساکن ملبورن استرالیا بودم، دوستی مکاتبه‌ای در پاپوا گینه نو داشتم. او در روستایی ساحلی زندگی می‌کرد که یک‌ساعتی با قایق کندرو از شهر لائه فاصله داشت. برای دیدن او به آنجا رفتم. هر چند پشه‌ها ما را به‌ستوه آورده بودند، اما وفور میوه‌های استوایی، سبزیجاتی مانند تارو و سیب‌زمینی شیرین و ماهی تازۀ دریا این وضعیت را جبران می‌کردند. هیچ‌کس عجله‌ای در انجام کارها نداشت.

کل روز را گرفتار تهیه شیر نارگیل بودیم. من روش دیگری برای خارج‌کردن محتویات درونی نارگیل پیشنهاد دادم که باعث می‌شد سریع‌تر شیر را تهیه کنیم. جوانی که اهل گینه نو بود هاج و واج مانده بود. تهیۀ شیر نارگیل همیشه تمام روز وقت می‌گرفت. اکنون فهمیده‌ام که تمایلم به صرفه‌جویی در زمان و افزایش بهره‌وری، از لحاظ فرهنگی رفتاری غریب و نامتعارف بوده است.

می‌گویند که زندگی در قرن بیست‌ویکم سریع‌تر از هر زمان دیگری است. زمان نایاب و ضرب‌آهنگ زندگی روزانه تندتر شده است و همه از مشغلۀ زیاد گلایه دارند. در معاملات پرسرعت سودهای میلیون دلاری در کسری از ثانیه حاصل می‌شود، و در عرض کمتر از پنج دقیقه سر و ته قرارهای عاشقانه به هم می‌رسد. گفته می‌شود که نوآوری‌های فناورانهْ پویا و مخربند، پیشرفتی فزاینده داشته و همه‌چیز را تغییر می‌دهند. اما آیا واقعاً همینطور است؟ ادعا می‌شود که محصولات فناوری‌های دیجیتال فاصلۀ مکانی را کاهش داده و زمان را منعطف می‌کنند و همچنین نوید صرفه‌جویی در زمان و آزادکردن وقت برای امور مهم زندگی را می‌دهند.

اگر حرفِ سیلیکون‌ولی را قبول داشته باشیم، باید باور کنیم که مشکل جهانی سریع و پیوسته در حال شتاب است و راه‌حلْ سرعت بیشتر است. نرم‌افزارهای مختص مدیریت بهینۀ زمان رو به ازدیاد هستند. مچ‌بندهای خودپایش که همه‌چیز از ضربان قلب و الگوی خواب گرفته تا نوسانات خلق را پایش می‌کنند، امکان نظارت بهتر بر فعالیت‌هایمان را فراهم می‌آورند. در استخر شنایِ خصوصی‌ام در لندن، دستبندی دارم که با بستن آن می‌توانم بفهمم حرکات و ضربه‌های دست و پایم در حین شنا چقدر کارآمدند. اگر فراموش کنم، چراغ چشمک‌زنی در استخر هست که وجود این نرم‌افزار را به من یادآوری می‌کند. برخی خوره‌های فناوری در کالیفرنیا حتی به غذای مایع روی آورده‌اند. با فراغتِ خاطر نشستن و از غذا لذت بردن، هدردادن زمان است. از همه‌جانب به زمان می‌تازند. باید حفظ و ذخیره شود. صدای یاری‌دهنده و مطبوع «خانمی» (خواه سیری۱ باشد یا کورتانا۲) در حافظۀ تلفن به شما امکان می‌دهد تا با استفاده از صدایتان پیام ارسال کنید، قرارهایتان را تنظیم کنید و در حال رانندگی یا ورزش تماس تلفنی برقرار کنید. زمانِ کمتر، سرعت بیشتر.

اگر فناوری دیجیتال برایمان زمان می‌خرد، پس چرا بسیاری از ما همچنان در شتاب و عجله‌ایم؟ زمانی حامیان آرمانگرای فناوری تصور می‌کردند جامعۀ پساصنعتی، سرشار از فراغت خواهد بود. ما، در عوض، بیشتر به شخصیت‌های آلیس در سرزمین عجایب شباهت یافته‌ایم که با سرعت هر چه بیشتر می‌دوند تا سر جای خود باقی بمانند. آیا فناوری دیجیتال هم علت و هم چارۀ تنگنای زمان است؟ آیا شری ترکل در کتاب تنها کنار هم: چرا از فناوری بیش از خودمان انتظار داریم۳ (۲۰۱۱) درست استدلال می‌کند که رسانه‌های اجتماعی ارتباط و تماس را جایگزین تعامل کرده‌اند؟ آیا تیم وو، از پیشگامان بی‌طرفی در اینترنت، درست می‌گوید که «توجه» کالای نایاب دوران اخیر است؟

سم‌زدایی دیجیتال یکی از راه‌حل‌هاست. جاناتان فرانزن، رمان‌نویس آمریکایی، معتقد است که نمی‌توان با رایانه‌ای که به اینترنت متصل است داستان ارزشمندی نوشت. او پورتِ شبکۀ رایانه‌اش را با چسب فوری پر کرد. اوجنی موروزوف، نویسندۀ تأثیرگذار حوزۀ فناوری دیجیتال می‌گوید که مجبور است تلفن همراهش را در گاوصندوق حبس کند تا بتواند فکر کند، بخواند و بنویسد. اما سم‌زدایی دیجیتال بخشی از معمایی گسترده‌تر و راه‌حلی محدود است.

نکته‌ای که در ضیق وقت: شتاب زندگی در سرمایه‌داری دیجیتال۴ (۲۰۱۵) نیز به آن اشاره کرده‌ام این است که فناوری ابداً ابزاری خنثی و مستقل از ارزش نیست که اثرات «خوب» یا «بدی» داشته باشد. ضرورت‌ها و الزام‌های آن به همان اندازه که از زندگی ما نشئت می‌گیرند، آن را متحول نیز می‌کنند. اوقاتی که زندگی ما را متحول می‌کند، معمولاً جزئیات را از نو ترتیب می‌دهد، گاهی جزئیاتی مهم را، اما به ندرت شیوۀ زندگی ما را عوض می‌کند. به بیان ساده، فناوری‌ها تبلور جامعه هستند، آن‌ها تجسم روابط اجتماعی‌اند.

پس آیا حق داریم که انقلاب دیجیتال را برای شتاب‌دادن به ضرب‌آهنگ زندگی و فوریت زمانی مقصر بدانیم؟ خیر. هنوز هم هر فردی ۲۴ ساعتِ روز، هفت روز هفته و ۱۲ ماه سال را در اختیار دارد. فناوریْ واسطۀ ارتباط ما با زمان است، اما تجربۀ زیستۀ آدمی از زمان چیزی فراتر از شتافتن صرف است. هنگامی که با مادر ۹۵ساله‌ام در خانه سالمندان نشسته‌ام و به گوشی موبایل هوشمندم خیره شده‌ام، زمان برای من هم فوق‌العاده به‌کندی و هم به‌سرعت می‌گذرد. فناوری دیجیتال به تسهیل این دوگانگی کمک می‌کند. این فناوری به مردم کمک می‌کند از لحظه‌ای به لحظه دیگر، یا حتی در یک لحظه خاص، تجربۀ متفاوتی از زمان داشته باشند. فناوری دیجیتال موجب تکثیر ناپایداری‌های زمانی ناهمگون در زندگی‌مان می‌شود.

شکی نیست که کیفیت عینی گذشت زمان و تجربۀ افراد از آن متفاوت است. احساس گذر دقایق، ساعات و روزها، بسته به اشخاص و نوع فعالیتشان، هم می‌تواند ملال‌آور و هم زودگذر باشد. به همین دلیل است که پژوهش‌های استفاده از زمان اهمیت دارند. پژوهش‌های به‌کارگیری زمان که در آن افراد یادداشت‌های دقیق فعالیت‌های روزانه‌شان را نگه می‌دارند؛ به عبارت دیگر، از تأثیر تجربۀ شخصی بر زمان می‌کاهند تا ما بهتر بدانیم مردم واقعاً وقتشان را چگونه صرف می‌کنند. اساساً این پژوهش‌ها نشان می‌دهند که در مجموع میزان زمان فراغت ما نسبت به گذشته کاهش نیافته است. البته نسبت آن در میان گروه‌ها و اقشار متفاوت، متغیر است (مثلاً بین متخصصانی که ساعات طولانی کار می‌کنند و زمان ندارند و کسانی که به خاطر ساعات کاری کمتر یا کارنکردن وقت آزاد فراوان دارند، ولی پول ندارند)، اما در نیم‌قرن گذشته اوقات فراغت روی هم رفته تقریباً یکسان مانده است.

اینجاست که نقش فناوری پررنگ می‌شود. فناوری هرگز به‌تنهایی سرعت امور را بالا نمی‌برد، تا حدی به این دلیل که فناوری چیزی منفک از ما نیست. بر خلاف سفسطه‌های رایج، فناوری‌ها برای خودشان زندگی جداگانه‌ای ندارند. در عوض، فناوری امکان انجام کارها را برایمان فراهم می‌آورد. معمولاً کاربردهای فناوری پیشبینی‌ناپذیر و برنامه‌ریزی‌نشده‌اند. مبتکران حوزۀ فناوری، هر چقدر هم رؤیاپرداز باشند، اغلب در قیاس با روش‌های استفادۀ مردم از فناوری در زندگی روزمره خلاقیت کمتری از خود به خرج می‌دهند. مثلاً، طراحان تلفن همراه تصور نمی‌کردند پیام متنی به کاربرد عمدۀ فناوری بدل شود. بلکه نوجوانان ژاپنی بودند که در ابتدا ارسال پیام نوشتاری را به تماس صوتی ترجیح دادند و همین مسئله تغییر عمده‌ای در روش استفاده مردم از تلفن همراه را در پی داشت.

از نقطه‌نظر تاریخی، یکی از بزرگ‌ترین تغییرات در مدت زمانی است که به خانواده، به‌ویژه به فرزندان، اختصاص داده می‌شود. در بخش عمده تاریخ، فرزندانْ انسان‌هایی صغیر محسوب می‌شدند که نیازی به برخورد عاطفی درخور یا رفتار مداراگرایانۀ چندان خاصی نداشتند. اما، در دهه‌های اخیر «گذراندن اوقات باکیفیت» با فرزندان به فعالیت بسیار ارزشمندی برای بسیاری از خانواده‌ها مبدل شده است. بر مبنای همۀ آمارها، میزان زمانی که پدر و مادرها با فرزندانشان سپری می‌کنند، افزایش یافته است نه کاهش. تنها در یکی از مطالعات اخیری که اُریل سالیوان جامعه‌شناس در سال ۲۰۱۰ در دانشگاه آکسفورد انجام داد، مشخص شد که صرف نظر از میزان تحصیلات والدین، پدران بریتانیایی در سال ۱۹۷۵ به‌طور میانگین سه تا هشت دقیقه و مادران بریتانیایی هشت تا ۲۱ دقیقه در روز را صرف مراقبت از فرزندان کرده بودند. این رقم در سال ۲۰۰۰ به میانگین ۳۲ تا ۳۶ دقیقه برای پدران و ۵۱ تا ۸۶ دقیقه برای مادران رسیده است. پدر و مادربودن اهمیت بیشتری یافته است.

اوقاتی که والدین در کنار فرزندان هستند نه‌تنها افزایش یافته، که از سرعت آن نیز کاسته شده و بر صحبت کردن، بازی کردن و گوش دادن به فرزندان متمرکز شده است. فناوری هم به پدران و هم به مادران کمک می‌کند تا این لحظلات آهسته و ارزشمندِ بودن در کنار کودکان تنظیم و هماهنگ شود. بنابراین، سرعتْ تنها نمایانگر یکی از جنبه‌های تعامل میان فناوری و زمان است. ممکن است زندگی واقعاً در برخی عرصه‌ها شتاب گرفته و در برخی دیگر آهسته شده باشد. زمان‌های ناهمگون، و نه صرفاً سرعت، نماد زندگی در سرمایه‌داری دیجیتال است.

کار شگفت‌انگیز گوشی‌های هوشمند نیز تابع الگوی مشابهِ سرعت‌بخشیدن و آهسته‌کردنِ توأمانِ امور است. برقراری تماس تلفنی کاربرد اصلی گوشی‌های هوشمند نیست. رایج‌ترین کاربردِ آن‌ها پیام فرستادن، عکس‌گرفتن و دسترسی به خدمات آنلاین شبکۀ اطلاعات است. تلفن همراه، فناوری‌ای که در اصل برای حرفه‌ای‌های کسب‌وکار طراحی شده بود، در عوض به ابزاری مهم برای هماهنگ‌سازی فعالیت‌های اجتماعی و خانوادگی در جامعه‌ای ناهمساز مبدل شد.

جامعه هنگامی ناهمساز می‌شود که افراد درآن همچون گذشته به فعالیت‌هایی مثل کار، خواندن یا تماشای اخبار می‌پردازند، اما این فعالیت‌ها را مانند قبل در یک زمان انجام نمی‌دهند. شیوه‌های زمانی-مکانی افراد متغیرتر، متنوع‌تر و گسترده‌تر شده‌اند. مردم هنوز به‌اندازۀ گذشته و شاید هم بیشتر کار می‌کنند، اما روال کاری که در پنج روز هفته از ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر بود، دیگر چندان شایع نیست. افراد هنوز هم می‌خوانند و اخبار می‌بینند، اما همۀ ما این کار را در ساعت ۷ عصر، بعد از برگشتن از سر کار و وقتی که در خانه روبروی تلویزیون نشسته‌ایم انجام نمی‌دهیم.

از این رو، تلفنِ هوشمند همه‌جاحاضر و ضروری شده است، وسیله‌ای که به‌واسطۀ ایجاد تغییرات مهم در روش زندگی و کار مردم به ابزاری سازمانی مبدل شده است. این تغییرات تنها نتیجه فناوری نیستند. رشد ساعات کاری انعطاف‌پذیر به همراه افزایش خانواده‌هایی که دو والد شاغل دارند، هماهنگ‌سازی با سایر افراد از جمله اعضای خانواده را دشوارتر و مهم‌تر کرده است. علاوه بر افزایش فعالیت‌های «پربار و مفیدی» که می‌خواهیم به فرزندانمان عرضه کنیم، مراقبت از آن‌ها در دنیای امروز به هماهنگی و چاره‌های موقتِ بیشتری نیاز دارد، به‌ویژه برای اینکه هر دو والد بتوانند زندگی حرفه‌ای‌شان را دنبال کنند و در عین حال در فعالیت‌های والد-فرزند که انتظار می‌رود زمان در آن آهسته و متمرکز باشد، مشارکت کنند.

از منظر تاریخی، چنین تغییری در الگوهای کار و فرم‌های خانواده، گسترده و تامل‌برانگیز است. این تغییرْ مشکلات پیچیدۀ برنامه‌ریزی، تعادل و هماهنگی را به بار می‌آورد، اما موجب کسری زمان نمی‌شود. در این مکانیسم پویا، ابزار تلفن همراه مزایای مهمی را عرضه می‌کند. اما گوشی‌های هوشمند این تغییرات عمده را به زندگی خانوادگی تحمیل نکرده‌اند.

آیا ایمیل موجب صرفه‌جویی در زمان و بهبود زندگی ما می‌شود؟ ایمیل نماد اصلی اضطراب کاری است. آیا کسی هست که از الزام پاسخگویی به تعداد زیادی ایمیل شکایت نداشته باشد؟ تمرکز بر تعدادی ایمیل و پاسخگویی به آن‌ها از خودِ کار بسیار راحت‌تر است. ایمیل همچنین سمبل ویژگی جابجایی زمانی۵ است، که یکی از اشکال ناپایداری زمانی به شمار می‌رود. ایمیل دارای نوعی ناهمگونی زمانی۶ است و پاسخ‌ها را از پیام‌های ارسالی مجزا می‌کند. شاید در همان حالی که شما خوابیده بودید، شام می‌خوردید یا در دندانپزشکی حضور داشتید، شخصی در حال کارکردن یا ارسال کاری برای شما باشد. جلسه، کنفرانس از راه دور و تماس تلفنی، برای تعامل برقرار کردن، نیاز به حضور مشترک دارند، اما ایمیل نه. نتیجه اینکه، ایمیل نقش هشداردهندۀ مهمی را دارد که کارهای در دست انجام و انجام‌نشده را به ما یادآور می‌شود.

شکی نیست که گوشی‌های هوشمند انتظارات برای دسترس‌پذیری دائم را بالا می‌برند. اما اگر ما احساس می‌کنیم باید فوراً به ایمیل‌ها پاسخ دهیم نه به‌دلیل سرعت انتقال اطلاعات، که نتیجۀ هنجارهایی هستند که پیرامون زمان پاسخ مناسب شکل گرفته‌اند. به همین سبب است که کمپانی‌های خودروسازی آلمانی فولوکس واگن، دایلمر اِی‌جی و دوچه تله‌کام نسبت به سیاست ممنوعیت مکاتبات ایمیلی در روزهای آخر هفته و حتی حذف خودکار ایمیل‌های ارسال‌شده در ایام تعطیلات حساسند. مثلاً، تنظیمات «مکاتبه الکترونیک در ایام تعطیلات» در شرکت دایملر اِی‌جی به‌صورت خودکار پاسخی را ارسال می‌کند که چیزی شبیه این است: «من در تعطیلات هستم. نمی‌توانم پیام شما را بخوانم. پیام شما پاک می‌شود. اگر کاری ضروری دارید، لطفاً با هانس یا مونیکا تماس بگیرید یا پیامتان را بعد از تعطیلات که من در محل کارم حاضر هستم دوباره ارسال کنید. با تشکر». حتی جالب‌تر از این قانون مصوب سال ۲۰۱۴ در فرانسه بود که دویست و پنجاه هزار کارمند در بخش‌های فناوری و مشاوره را تحت پوشش قرار می‌داد و آنان را موظف می‌کرد که پس از ساعات کاری، ارتباطشان را با تماس‌ها و مکاتبات ایمیلی کاری «قطع کنند». این سیاست‌ها نشان می‌دهند که ما در برابر منطق به‌اصطلاح گریزناپذیر و رو به تشدید فناوری دیجیتال قربانیانی منفعل نیستیم. ما هم توانایی آن را داریم و هم در عمل دربارۀ نوع ارتباطمان با ماشین‌ها و فناوری دست به انتخاب می‌زنیم.

بنابراین، آیا اهمیت دارد که از چه ماشین یا دستگاهی استفاده می‌کنیم؟ آیا فناوری‌های دیجیتال، در کل، مسئول حس تنگنای زمانی ما هستند؟ این مسئله از نظر من بسیار اهمیت دارد. انتظارات فرهنگی ما از سرعتْ همیشه متأثر از نوآوری‌های فناوری هستند، اما نه اینکه همواره مطابق پیش‌بینی‌ها و تصورات باشند و قطعاً همیشه هم با وعده‌های مبتکران فناوری انطباق ندارند.

حتی اگر فناوری پس از عملی شدن به نتایج و دستاوردهایی برسد که طراحان آن تصورش را هم نمی‌کردند، باز هم ابزارها اهمیت دارند. بشر با ابزارهایی که برای اهداف خاصی طراحی شده‌اند، حال را می‌سازد و آینده را تجسم می‌کند، و اکنون حتی دلایل بیشتری برای فکرکردن به این مسئله وجود دارد که با استفاده از این ابزارها چه نوع جامعه‌ای را می‌خواهیم بسازیم.

اجازه بدهید موضوع را روشن کنم. یکی از عرصه‌هایی که داستان‌های مربوط به سرعت‌گیری امور تخیل ما را در آن به تحلیل برده است، نوآوری فنی است. سرعت نوآوری به‌تنهایی معادل قوۀ ابتکار، سودمندی و کارآیی قرار داده شده و معیار پیشرفت است. معمولاً تصور بر این است که هر چه کارها را سریع‌تر انجام دهیم، زمان بیشتری ذخیره می‌کنیم.

فرهنگ پرمشغلگی و سودمندیِ افراطی چنان شایع است که بسیار دشوار بتوان این مسئله را به نقد کشید که آیا سرعتْ خود باید منطق و توجیه نهایی نوآوری باشد یا نه؟ آیا «بهترین» طراحی فنی این است که از نظر صرفه‌جویی در زمان نهایت کارآیی را داشته باشد؟ بدون شک حوزۀ مهندسی بر این فلسفۀ ابزاری بنا شده است که جدیدترین، سریع‌ترین و خودکارترین سیستم‌ها عملاً بهترین‌ها هستند.

چیزی را در نظر بگیرید که به‌ندرت به آن فکر می‌کنیم. سرعت موتور جستجوی گوگل چنان مسحورکننده است که کمتر کسی به این می‌اندیشد که این ابزار جستجو برخی محتواها را به برخی دیگر ترجیح می‌دهد. مثلاً در سال ۲۰۰۷ گوگل مجبور شد موتور جستجوی خود را طوری تغییر دهد که زمانی که عبارت «او (she) اختراع کرد» را می‌نویسید، قابلیت تکمیل خودکار گوگل، عبارت ’منظورتان این بود: «او (he) اختراع کرد»‘ را به صورت خودکار بالا نیاورد. گوگل به‌عمد مرتکب تبعیض جنسیتی نشده بود، اما الگوریتم‌هایش انعکاس‌دهندۀ ارزش‌ها و فرهنگ دنیای ما بودند. تلقی بسیاری این است که الگوریتم‌ها واسطه‌هایی خنثی برای اطلاعات هستند، اما این الگوریتم‌ها ناچار تحت تأثیر طراحان و برنامه‌ریزان خود هستند.

تکلیف نقص‌ها و خرابی‌ها و نگهداری و تعمیر دستگاه‌ها چه می‌شود؟
ارتقای نرم‌افزار و سخت‌افزار رایانه نیز شامل همین قاعده می‌شود. تبلت آی‌پد خودم را برای تعمیربه فروشگاه اپل بردم، ولی به من گفتند: «دو سال پیش، خانم! ما اصلاً نمی‌توانیم چیزهایی را که دو سال عمر کرده‌اند را تعمیر کنیم». بیشترِ این به‌اصطلاحْ نوآوری‌ها ناچیز و پیش‌افتاده هستند؛ صرفاً روشی برای جذب مشتری، برای خرید محصولات جدید، فرسودگی اجباری کالاها و سودهای کلان‌تر. روی دیگر تسریع عرضه نوآوری -شبیه‌سازی پیوستۀ کالاهای جدید- انباشت روزافزون زباله‌های الکترونیکی است.

آیا رایانه‌ای که سال‌ها دوام بیاورد، به‌راحتی به‌روزرسانی و تعمیر شود و ارتقا یابد و یادگیری استفاده از آن آسان باشد برای بیشتر مردم بهتر از رایانه‌ای نیست که هر چند سال یکبار با نرم‌افزارها و قابلیت‌های جدید وارد بازار می‌شود، ولی باید تعویض شود؟ زمانی را که در منزل به نگهداری زیرساخت‌های دیجیتال اختصاص می‌دهیم، زحمت ارتقای پیوسته دستگاه‌هایمان، و عادت‌کردن به نرم‌افزارهای جدید مسائل مهمی هستند. این اتلاف واقعی زمان هیچگاه در صنعت فناوری به بحث گذاشته نشده است. داستان‌سرایی‌های این شرکت‌ها و حکایت زودگذر فناوری که خوشایند ماست، همان جرقه‌های نخستین زایش ایده‌های بزرگ و مبتکران قهرمان است. اما تکلیف نقص‌ها و خرابی‌ها، و نگهداری و تعمیر دستگاه‌ها چه می‌شود؟ انبوه فزاینده آشغال‌های پلاستیکی چه؟ نمی‌دانم خط قرمز کجاست، اما یقین دارم این پرسش‌ها باید پاسخ داده شوند.

این مسئله را روشن کنم که من دلتنگ روزگار طبیعی‌تر و کمتر دیجیتالیِ گذشته نیستم و اینکه از نظر من جنبش‌های آهستگی۷ نوظهور (چه کارزار غذای آهسته۸ باشد چه زمان‌آگاهی۹) نیز چاره‌های مناسبی نیستند. جرح و تعدیل‌های فردگرایانه نمی‌توانند مشکلاتی را برطرف کنند که نیازمند تغییرات گستردۀ اجتماعی و جمعی هستند. دستاوردهای فناورانۀ نوین واقعاً ظرفیتِ رهایی‌بخشی دارند و به عقیده من شگفت‌انگیزند. من اکثر ایام زندگی‌ام را به مطالعۀ این دستاوردها پرداخته‌ام. آنچه از این مطالعات آموخته‌ام این است که نوآوریِ کنونیْ تخیل نیست و دنیایی که در نظر ایده‌پردازان فناوری تجسم می‌شود، در حقیقت چندان جسورانه و جدید نیست.

اگر فناوری بخواهد در ساختن جهانی بهتر سهمی داشته باشد، افراد باید به دنیایی که خواستار زندگی در آن هستند بیاندیشند. به بیان ساده، یعنی اینکه ابتدا مشکلات اجتماعی ملاحظه شود و در وهلۀ بعد چاره‌های مبتنی بر فناوری تدبیر شود، نه اینکه اول فناوری ابداع شود و پس از آن در جست‌وجوی مشکلاتی باشند که آن نوآوری توان رفع کردنشان را دارد.

نمی‌توانیم در حالی در این مسیر قدم برداریم که طراحان و برنامه‌ریزان فناوری و تصمیم‌گیرندگان عرضه محصولات به بازار، به هیچ عنوان جامعه را نمایندگی نمی‌کنند. بزرگ‌ترین شرکت‌ها در دنیای امروز -مثل مایکروسافت، اَپل و گوگل- اساساً شرکت‌هایی مهندسی هستند و خواه در ژاپن یا در ایالات متحده، زنان، اقلیت‌ها و افراد بالای چهل سال را کمتر استخدام می‌کنند. اخیراً جسی جکسونِ آمریکایی، فعال پیشگام حقوق شهروندی، توجهات را به شمار اندک استخدام زنان، اسپانیایی‌تبارها و آفریقایی‌تبارها در آمریکا جلب کرد. چنین ترکیب جمعیتی نامتقارنی ناگزیر بر نوع تولیدات فناوری تأثیر می‌گذارد.

این یکی از این دلایل، محدودشدن آشکار چشم‌اندازهای فعلی سیلیکون‌ولی است. بر اساس تبلیغات فریبندۀ کنونی که به ابتکاراتِ شگرف اختصاص دارد، در آیندۀ نزدیک ربات‌های انسان‌نمای هوشمندی خواهیم داشت که وظیفۀ مراقبت و نگهداری از افراد را بر عهده می‌گیرند و در نتیجه در صرفه‌جویی زمان به ما کمک خواهند کرد. بر اساس این خیال‌پردازی که در آن بخش خدمات کاملاً ماشینی می‌شود، مراقبت از بیماران و سالمندان به ماشین‌ها واگذار خواهد شد. مشابهت قابل توجه ربات-پرستارها۱۰ با چهره زنانی با جذابیت جنسی بالا در بازی‌های ویدئویی، حرف‌های زیادی دربارۀ ذهنیت مهندسی دارد، ذهنیتی که وظیفۀ نگهداری و ابراز عشق را به ماشین‌هایی محول می‌کند که به‌شکلی عجیب شهوت‌برانگیز و جنسیت‌زده‌اند. نمی‌توان همۀ کارها را ماشینی کرد و با شتاب انجام داد. این پرسش که خود ما چقدر دوست داریم این اتفاق محقق شود، نیز به همان اندازه اهمیت دارد.

اوبر، شرکت تاکسیرانی و مسافربری اشتراکی، می‌گوید این شرکت «شیوۀ حرکت و انتقال را تکامل داده است» و «مردم و شهرهای‌شان را به هم نزدیک‌تر کرده است». در همین حال، صفحۀ نمایش اوبر که کارکنان در آن می‌توانند اطلاعات را لحظه به لحظه در سامانۀ خدمات کاربران مشاهده کنند، از سوی این شرکت عنوانِ «نمای خدا» را گرفته است. آیا واقعاً می‌خواهیم ملکوت را تا حد نمایی زودگذر از اطلاعات حساب مشتری در نمایش ترافیک که جنبه تجاری دارد تقلیل دهیم؟

تحلیل‌های آینده‌گرایانه دربارۀ اینکه فناوری می‌تواند جهانی سریع‌تر را فراهم آورد یا نه، ذاتاً محافظه‌کارانه و حتی برخی اوقات پس‌نگرانه‌اند. در این تحلیل‌ها پرسش‌هایی چالش‌برانگیز و مبتنی بر قوۀ تخیل در خصوص ارتباطات اجتماعی بدیل و سبک‌های زندگی طرح نمی‌شوند. آینده‌ای که تصویر و عرضه می‌شود، دنیایی است که در آن همه‌چیز سریع‌تر و آسان‌تر است، اما تغییر دیگری در آن دیده نمی‌شود.

اگر ما امروز احساس می‌کنیم در تنگنای زمان قرار داریم، به‌خاطر فناوری نیست، بلکه نتیجه اولویت‌ها و معیارهایی است که خودمان تعیین می‌کنیم. زمان دیجیتال نیز به همین ترتیب است؛ یعنی نهایتاً باید محصول شیوه‌هایی در نظر گرفته شود که در آن انسان‌ها از فناوری استفاده می‌کنند، با آن تعامل می‌کنند و البته فناوری را خلق می‌کنند. اگر می‌خواهیم فناوری دنیای بهتری را برای ما به ارمغان بیاورد، باید ضرورت سرعت را کنار بگذاریم و مهندسی را از قید و بندهایش برهانیم. سهم قوۀ تخیل را در عرصۀ ابداعات نوآورانه افزایش دهیم. مهم‌تر از همه اینکه، باید پرسش‌های اساسی‌تری در مورد نوع جامعه مطلوبمان مطرح کنیم. فناوری هم مثل همیشه از پی خواهد آمد.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را جودی وایسمن نوشته است و در ۱۲ مارس ۲۰۱۵ با عنوان «Fast-world Values» در وب‌سایت ایان منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ آن را با عنوان «فناوری چیزی را عوض نمی‌کند، مگر آنکه خودمان بخواهیم» و با ترجمۀ سجاد امیری منتشر کرده است.
•• جودی وایسمن (Judy Wajcman) استاد جامعه‌شناسی در دانشکده اقتصاد لندن است. آخرین کتاب او ضیق وقت: شتاب زندگی در سرمایه‌داری دیجیتال (Pressed for Time: The Acceleration of Life in Digital Capitalism) (۲۰۱۴) نام دارد.
[۱] Siri: نام یک برنامه کاربردی گویا برای سیستم عاملِ آی‌اواس اپل است که به عنوان یک دستیار شخصی کار می‌کند [ویکی‌پدیا].
[۲] Cortana: دستیار شخصی و راهنمای گویای برخی محصولات شرکت مایکروسافت است [مترجم].
[۳] Alone Together: Why We Expect More from Technology and Less from Each Other
[۴] Pressed for Time: The Acceleration of Life in Digital Capitalism
[۵] time-shifting
[۶] asynchronous
[۷] slow time movements
[۸] Slow Food
[۹] mindfulness
[۱۰] Nursebots

مرتبط

ظهور تکنو-اقتدارگرایی

ظهور تکنو-اقتدارگرایی

همه نگران اقتدارگرایی روبه‌شد راست‌گرایان در جهان سیاست‌اند، اما شاید خطر اصلی جای دیگری باشد

پنج ایدۀ اصلی استیگلیتز برای رسیدن به نوع جدیدی از آزادی

پنج ایدۀ اصلی استیگلیتز برای رسیدن به نوع جدیدی از آزادی

راه آزادی، کتاب جدید جوزف استیگلیتز، تأملی انتقادی بر سیاست و اقتصاد نئولیبرال است

اضطراب احتمالاً مهم‌ترین کالای صادراتی آمریکا به جهان است

اضطراب احتمالاً مهم‌ترین کالای صادراتی آمریکا به جهان است

نوجوانانی که در کشورهای انگلیسی‌زبان زندگی می‌کنند به‌شکل روزافزونی روان‌رنجور شده‌اند. چرا؟

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0