امید زمانی سر برمیآورد که ظاهراً چیزی برای امیدواری وجود ندارد
در دوران وحشت آدمها یا خوشبین میشوند یا بدبین. بدبینی آرامشبخش است. اگر بدبین باشید، هیچ اتفاقی شما را غافلگیر نمیکند، زیرا میدانید اوضاع قرار است بدتر شود. اما مشکل بدبینی محدودکننده است؛ به شما اجازه نمیدهد آیندهای بهتر را تصور کنید یا به آن باور داشته باشید. در سوی دیگر، خوشبینی قرار دارد. خوشبینها گاه میتوانند آیندهٔ بهتر را تصور کنند. اما باور خوشبینانه هم ممکن است شما را به انتخابهای گزینشی و نادیدهگرفتن واقعیتهای تلخ سوق دهد. در شرایط وخیم، خوشبینی به نوعی انکار تبدیل میشود. پس چه باید کرد؟ چطور میتوان در دنیایی که آیندهاش یا تیرهتر از تحمل ما بهنظر میرسد یا بیش از حد خوشبینانه و دور از دسترس، به امید دست یافت؟
جاشوا راتمن، نیویورکر— زندگی در آمریکا با اضطراب زیادی همراه است. به کجا میرویم؟ قرار است اوضاع چقدر بدتر شود؟ اصلاً ما که هستیم؟ چیزی که واقعاً ترسناک است این است که همه ترسیدهاند. حتی کسانی که نامزد مورد نظرشان بهتازگی برنده شده نیز از مهاجران، آینده و حتی از بقیهٔ ما میترسند. در مطلبی که پیش از انتخابات نوشتم، تابلویی را در حیاط یکی از خانههای محلهمان توصیف کردم که روی آن نوشته بود «دمکراتها کمونیست و تروریستاند. شما دمکرات هستید؟». انتخابات به پایان رسید، اما آن تابلو هنوز سر جایش است. تابلوی دیگری نیز در نزدیکی خانهٔ ما هنوز سرپاست که عکسی از ترامپ را نشان میدهد که تفنگ ای.آر.۱۵ در دست دارد. این تابلوها که بر خیابانهای حومهٔ شهرهای بینقص، کوچک و ثروتمند سایه افکندهاند نشان میدهند که ترس تا چه حد کشور را فراگرفته است. آدمها در دوران وحشت یا خوشبین میشوند یا بدبین. بدبینی آرامشبخش است. اگر بدبین باشید، هیچ اتفاقی در آینده شما را غافلگیر نمیکند، زیرا میدانید اوضاع قرار است بدتر شود. اما مشکل بدبینی این است که محدودکننده است. بدبینی باعث میشود نتوانید آیندهٔ بهتر را تصور یا واقعاً باور کنید.
افراد خوشبین گاه میتوانند آیندهٔ بهتر را تصور کنند. الکس تاباروک اقتصاددان است و در مطلبی که اخیراً در وبسایت خود منتشر کرده است «بهترین حالت ممکن در ریاست جمهوری ترامپ» را شرح میدهد (مثلاً «ترامپ در مقام توسعهطلب» میتواند عرضهٔ مسکن را افزایش دهد. همچنین میتواند «رابرت اف. کندی پسر را به ریاست کمیتهٔ سیاستگذاری واکسن بگذارد تا پس از چندین سال بررسیْ گزارشی تهیه کند»). تاباروک پیشبینی نمیکند ترامپ این کارها را انجام دهد، بلکه میگوید خوب میشد اگر ترامپ بهجای کارهای دیگری که ممکن است انجام دهد، این کارها را انجام میداد. خوشبینی مراتب دارد. داشتن دیدگاههای خوشبینانه یک چیز است و باور واقعی به محققشدن آنها چیزی دیگر. مشکل باور خوشبینانه این است که ممکن است در تشخیص خوب از بد بیش از حد گزینشی عمل کنید. اگر شرایط واقعاً وخیم شود، باور خوشبینانه به نوعی انکار تبدیل میشود.
درحالحاضر، باور به دیدگاهی خوشبینانه دربارهٔ سیاست آمریکا چه معنایی دارد؟ مبنای این خوشبینی چیست؟ همهٔ ما میتوانیم نقاط روشنی ببینیم، اما همنظریم که تصویر کلی تیرهوتار است. حزب جمهوریخواه به آشفتگی خود میبالد و دمکراتها اساساً بیاثر شدهاند. دیوان عالی بدنام و فاسد است، بعید است اصلاحات اساسی در راه باشد و ممکن است ترامپ چندین قاضی قدیمی را برکنار کند. هیچکس به رسانهها اعتماد ندارد و بهزودی بیشتر از گذشته در قلمرو «واقعیتهای جایگزین» غرق میشویم. شورشیان ششم ژانویه، که یکیشان نزدیک خانۀ من در شهر لانگ آیلند زندگی میکرد، احتمالاً موردِ عفو قرار میگیرند و به میهنپرستانی تبدیل میشوند که فرزندانمان آنها را ستایش خواهند کرد. پیشرفتهای سریع فناوری باعث شتابگرفتن بدترین روندهای سیاسی میشوند و کل سیاره بهسرعت بهسمتِ بحرانی اقلیمی میشتابد که همهٔ بشر را تهدید میکند.
مطمئنم شما نیز چیزهایی دارید که به اینها اضافه کنید. روزهایی که حالم خوب است، میتوانم کمی خوشبین باشم. روزهایی که حالم بد است، حس میکنم اتفاق شومی در راه است و نمیتوانم این حس را کنار بگذارم. من همهٔ راههای غلبهٔ زندگی بر سیاست را میشناسم، اما همهٔ راههایی که در آیندهٔ سیاسیمان میبینیم، یا فراتر از تحمل ما تیرهوتار هستند یا فراتر از استحقاق ما خوشبینانه.
فیلسوفی به نام بیونگ-چول هان در کتاب کوچک و جدیدش به نام روح امید1 بین امید و خوشبینی تمایز قائل شده است. هان تأکید میکند «تفکر امیدوارانه با تفکر خوشبینانه فرق دارد». خوشبینی «نه تردید میشناسد نه ناامیدی. ذاتش مثبتاندیشی محض است». فرد خوشبین در پیرامون خود چند نشانهٔ رستگاری یا پیشرفت میبیند و سپس نتیجه میگیرد «اوضاع ختمبهخیر خواهد شد». اما امیدِ محض عجیبتر و بهنوعی افراطیتر از اینهاست. هان میگوید امید محض «در مواجهه با جنبهٔ منفی ناامیدی مطلق سر برمیآورد» و گاه «در مسائلی که دیگر هیچ کاری برای آنها نمیتوان کرد موضوعیت پیدا میکند». تناقض اینجاست که امید زمانی پدیدار میشود که بهظاهر هیچچیزی وجود ندارد که بتوان به آن امیدوار بود. در بیابان «امید جوانه میزند».
هان متولد کرهٔ جنوبی است و در آلمان زندگی میکند. انتقاداتش به زندگی مصرفگرای برخط معروف است و دیدگاه خود را در کتاب جامعهٔ فرسوده2آورده است. او میگوید ما به امیدواری عادت نداریم. اغلب به امید تکیه نمیکنیم، هم بهایندلیل که اغلب ناامید نیستیم هم بهایندلیل که بر چرخ عصاری مصرف سواریم. «مصرفکنندگان امیدی ندارند. آنها فقط یا خواسته دارند یا نیاز». ما هدایای عالی برای کریسمس یا خانههای بزرگتر یا لپتاپ جدیدتر یا بیرون شامخوردن میخواهیم. «مدام درحالِ خواست چیزهای جدید و ارضای این خواستهها هستیم». اما وقتی امیدواریم، امید ما رسیدن به چیزهای ساده یا ملموس یا حتی قابل پیشبینی نیست. هان میگوید ازنظرِ خوشبینها «ذات زمان پایانیافتن است… هیچ اتفاقی نمیافتد. هیچچیز آنها را غافلگیر نمیکند». وقتی میخواهیم غافلگیر شویم، سراغ امید میرویم. وقتی هیچ دلیلی برای خوشبینی وجود ندارد، امیدواریم چیزی جدید از راه برسد، نیرویی که هرگز وجود نداشته و بتواند جهان را به مسیر بهتری بکشاند.
هان سخن واتسلاو هاول را نقل میکند، نویسندهای قهرمان و رهبری سیاسی که بهدلیل اعتقادات دمکراتیک به زندان افتاد، اما بعد رئیسجمهور چکسلواکی و بعدتر رئیسجمهور جمهوری چک شد. هاول میگوید «امید پیشگویی نیست. امید لزوماً مبتنیبر مشاهدهٔ جهان و برآورد وضعیت نیست»، بلکه «جهتگیری روح» است که «جهان تجربهشده را اعتلا میدهد و آن را به جایی فراتر از افقهایش وصل میکند». امید مستلزم نوعی حس دورافتادگی است، یعنی آگاهی از امکانات محققنشده که بهنوعی با آنها احساس نزدیکی دارید. هاول اشاره میکند زندان واقعاً جایی «ناامیدکننده» است و در جاهای ناامیدکننده ذات انتزاعی، ناشناخته و شاید متعالی امید بیشتر نمایان میشود. وقتی از جنبش و حرکت بازمیمانید، امیدوارید چیزی در جایی در جنبش و حرکت باشد. هان یکی از گفتههای فراوان فرانتس کافکا را نقل میکند. کافکا میگوید فرض کنید در روستایی دورافتاده در یک امپراتوری زندگی میکنید. امپراتور خداگونهای که هرگز او را ندیدهاید در بستر مرگ به دلیلی نامعلوم در گوش پِیک خود پیغامی ویژه و مخفیانه برای شخص شما میگوید و از او میخواهد پیغام را به شما برساند. پیک با جثهای قوی راهش را از میان جماعتی که دور امپراتور را گرفتهاند باز میکند و بهسمتِ شما به راه میافتد. اما وقتی از میان آن جماعت میگذرد، باید از میان مردمی که روی پلههای کاخ جمع شدهاند نیز بگذرد، بعد از میان شلوغی «دربار»، بعد از بخشهای مختلف «کاخ بیرونی»، بعد از میان خیابانهای گلآلود پایتخت و بعد از سرتاسر کشور تا به شما برسد. خلاصه اینکه آن پیام هرگز به شما نخواهد رسید. کافکا میگوید در نتیجه «شما هنگام غروب پشت پنجره مینشینید و خودتان این رؤیا را میبافید».
چنین امیدی منفعلانه یا غیرمتعارف و کمی عزلتطلبانه به نظر میرسد. اما هان میگوید این حرف چندان درست نیست. میگوید باید بین امید ضعیف و منفعلانه و امید قوی و فعالانه تمایز قائل شویم. امید قوی چیزی شبیه شکار است. شخصی که امیدوار است «به جلو خم میشود و بهدقت گوش میدهد» و سعی میکند ببیند در جهان چه خبر است. او میخواهد اتفاقات را بو بکشد. این نوع امید در اشتیاق و انگیزه ریشه دارد و «نیروهایی را میپروراند که مردم را به کنش وادار میکنند». اگر در صحرا گم شوید و ندانید به کدام طرف بروید، امید حواستان را تیزتر میکند و وادارتان میکند از تپهٔ بعدی بالا بروید. و هان میگوید «موضوع امید ما هستیم». ما چیزها را برای خودمان میخواهیم، اما به آیندهای مشترک امیدواریم. پیغام امپراتور هرچه باشد، شمارهٔ بلیت برندهٔ بختآزمایی نیست، بلکه چیزی عمیقتر است که نشان میدهد ما که هستیم و چه باید بکنیم. و در واقع همهٔ ما رؤیای دریافت چنین پیغامی را داریم. هان بهعنوان فیلسوف گرایشی معنوی دارد. گویا او موافق است که امید امری ذاتاً متعالی است، یعنی ازسویِ خداست. اما مقدمهٔ اصلیاش دینی نیست، بلکه صرفاً میگوید جهان ذخیرههای ناگفتهای دارد و چیزی که در مقابل خود میبینیم همهچیز نیست. هاول میگوید امید به ما کمک میکند این را درک کنیم و «به ما قدرت زندگی و آزمودن مستمر چیزهای جدید را میدهد، حتی در شرایط ناامیدکنندهای مثل شرایط کنونی ما در این کشور». وقتی هان میگوید «موضوع امید ما هستیم» منظورش تاحدی این است که چیزی که به آن امیدواریم اغلب روشی بهتر برای زندگی است که در آن با خانواده، همسایگان و همشهریان خود بیشتر پیوند داشته باشیم. اما همچنین منظورش این است که افراد دیگر نیز میتوانند مایهٔ امید باشند، زیرا ممکن است راهی برای رسیدن به آن زندگی بشناسند که ما نشناسیم. امید یعنی افراد دیگر. پذیرش این ایده دشوار نیست، بهویژه اگر افراد دیگر را کاملاً «غیر» ببینیم و آنها نیز شما را کاملاً «غیر» ببینند. بااینحال، در آمریکا ۱۶۰میلیون رأیدهندهٔ رسمی وجود دارند و قانون نمیگوید آنها فردا نیز همانطوری فکر خواهند کرد که امروز فکر میکنند. این امر در مورد سیاستمداران هم صادق است. داشتن سیاستِ امید صرفاً به معنای بهزبانآوردن این سیاست نیست. امید حسوحال نیست، بلکه جستوجوی حقیقی چیزهای جدید است، نه چسبیدن به چیزهای قدیمی از سر تردید. این کار هم در عمل هم ازنظرِ عاطفی و حتی معنوی مخاطرهآمیز است. خوشبینان و بدبینان با اطمینان بیشتری به آینده نزدیک میشوند. اما هان میگوید وقتی امیدواریم، شرطی میبندیم که نمیتوانیم آن را توجیه کنیم و «از آینده طلبکار میشویم». آیا آینده بدهی ما را پس میدهد یا ما را نابود میکند؟
برای دانستن پاسخ تنها یک راه وجود دارد. فرهنگ سیاسی ما میگوید همهٔ مخالفان را هولناک بدانیم -یا آنها را به رأیشان تقلیل بدهیم- اما تجربهٔ انسانهای معمولی نشان میدهد بیشتر مردم پیچیده و معقول هستند و سعی میکنند با شرایط کنار بیایند. اولویت ما چه باید باشد؟ دوتاییهای افراطی سیاست یا واقعیت مردمی که میشناسیم؟ امید به معنای انکار تلخی اوضاع نیست؛ امید باعث نمیشود از اخبار روی برگردانیم یا نشانهها را در خیابان نادیده بگیریم یا نقشههای مخوف کسانی را که به قدرت میرسند خوب جلوه دهیم. اما امید ذخیرههای پنهانی افراد را نیز انکار نمیکند. هان میگوید «فرد امیدوار ورای همهٔ احتمالات انتظار اتفاقات غیرقابل پیشبینی دارد». یعنی اگر امیدی ندارید -زیرا نمیتوانید تصور کنید این وضعیت آشوبناک چطور به پایان میرسد- تاحدی دلیلش این است که زندگی همیشه به معنای دیدن صرفاً بخشی از تصویر کلی است. پیششرط یافتن امید این است که امیدی نداشته باشید.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
این مطلب را جاشوا راتمن نوشته و در تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۲۴ با عنوان «Do You Have Hope» در وبسایت نیویورکر منتشر شده است و برای نخستینبار در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳ با عنوان «قرار است اوضاع چقدر بدتر شود؟» و با ترجمۀ محمد ابراهیم باسط در وبسایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
این کتاب را انتشارات ترجمان علوم انسانی با عنوان جامعۀ فرسودگی؛ جامعۀ شفافیت ترجمه و منتشر کرده است.
جاشوا راتمن (Joshua Rothman) دبیر بخش اندیشۀ نیویورکر است و از سال ۲۰۱۲ با این نشریه همکاری دارد. او نویسندۀ ستون هفتگی «اُپن کواسشن» است که از زوایای مختلف به موضوع انسان میپردازد. پیشتر، او ستوننویس بخش اندیشۀ بوستون گلوب بود.
کتاب تازۀ آماندا ریپلی جعبهابزاری را در اختیارمان میگذارد که زیربنای تعارضهای سازنده را شکل میدهد
تصویری که دادههای کوچک از واقعیت ارائه میدهند، محدود و تحریفشده است
قدردانی شاید حسی به جا مانده از دوران باستان باشد، وقتی همهچیز جادویی به نظر میرسید
سرگذشت افرادی که همهچیز را به یاد میآورند سؤالهای مهمی دربارۀ نقش فراموشی در شخصیت ما مطرح میکند
برای ما مهم است که محتوای ترجمان، همچون ده سال گذشته، رایگان بماند و در اختیار عموم باشد. اما این هدف بدونِ حمایت شما ممکن نیست. هر کمک کوچک نقشی بزرگ در این مسیر دارد. به جمع حامیان ترجمان بپیوندید.