بررسی کتاب «ماهیت مسائل فلسفی: علل و دلالتها» نوشتۀ جان کیکز
جان کیکز، استاد بازنشستۀ دانشگاه آلبانی، در پی تبیین جاودانه بودن مسائل فلسفی است و این که چرا قرنها تلاش ذهنهای نابغه، هنوز به راهحل کلی برای مسائل فلسفی منجر نشده است؟
12 دقیقه
نوتردام فیلاسافیکال ریویو — در این کتاب، نویسنده مقدمۀ خود را با نقل قولی از لودویگ ویتگنشتاین آغاز میکند:
فلسفه چه فایدهای دارد، اگر سطح تفکر شما را درباره سوالات مهم زندگی روزمره ارتقاء ندهد و تنها کاری که برایتان میکند این باشد که شما را قادر سازد با درجهای از قاطعیت درباره مسائل پیچیدۀ منطق و غیره اظهارنظر کنید.
جان کیکز سپس میگوید که هدف او تبیین جاودانه بودن مسائل فلسفی است و همچنین تبیین این که چرا این مسایل بسیار دشوارند؟ و «چرا قرنها تلاش بیوقفۀ ذهنهای نابغه، هنوز به راه حل کلی و قابل قبولی برای مسائل فلسفی منتهی نشده است؟». به عقیدۀ او کتابها و مقالات بسیاری با مثالهای نقض فراوانی وجود دارند که حاکی از مهارتهای روبهرشد فنی مولفان آنهاست. [این آثار] نشان میدهند که چگونه دیدگاههای مخالف از عهدۀ مثالهای نقض برنمیآیند. اما به گفتۀ کیکز، ارتباط [این کتب و مقالات] با مسائل اساسی [ناظر به بهبود زندگی] که باعث بوجود آمدن این آثار عظیم شده است، «در بین انبوهی از توضیحات پیچیدهای که تنها توسط تعداد انگشت شماری از متخصصان فعال در آن زمینۀ خاص قابل فهم است، گم میشوند».
کیکز همچنین تبیین میکند که چرا مسائل فلسفی برای همیشه بدون راه حل کلی و مورد توافق باقی خواهند ماند. وی درباره اینکه چگونه میتوانیم با چنین مسائلی از راه منطقی برخورد کرده و زندگیمان را بهتر و شادتر سازیم توضیح اندکی ارایه میکند. او تأیید میکند که فلسفه در دنیای مدرن تغییر یافته و به یک تخصص آکادمیک تبدیل شده است. به عقیده کیکز پژوهش فلسفی، امروزه یک مهارت است و نتیجه غمانگیز این مطلب نیز آن است که فلسفه روز به روز از زندگی روزمره دورتر میشود و به ندرت ارتباطی با مسائل اساسی و نحوۀ زندگی در دنیای پیچیده و خطرناک کنونی پیدا میکند.
در مقدمۀ کتاب، کیکز بیان میکند که علیرغم مرور زمان و تغییر شرایط، ما با همان مسائل گذشته دربارۀ شیوۀ زندگیمان مواجه میشویم؛ به عنوان مثال چه چیزی زندگی را بهتر میکند؟ آیا سرنوشت مقدر است؟ حکومت ایدهآل چگونه است؟ چگونه زندگیمان را کنترل کنیم؟ چه امیدهایی منطقی هستند؟ و آیا مطلقهای اخلاقی وجود دارند؟ به نوشتۀ کیکز، پاسخ این سوالات مسلماً زندگی ما را بهتر خواهد کرد، ولی پاسخهای فراوان ارایه شده در هر کدام از این زمینهها یا با یکدیگر مغایرت داشته یا حداقل با یکدیگر همپوشانی ندارند. البته، دلایل خوبی از منظرهای مختلف برای هر پاسخ پیشنهادی [به این پرسشها] وجود دارد، ولی تضاد [میان پاسخها] هنوز ادامه دارد. به گفتۀ کیکز، مشکل اینجاست که پاسخ [به پرسشهای فلسفی] نه مبتنی بر واقعیتها، بلکه مبتنی بر ارزیابیهای متعارضی است که از اهمیت واقعیتهای آشنا وجود دارد. مدافعان هر کدام از ارزیابیهای متعارض با یکدیگر، درمورد صحت ارزیابیهای خود بحث میکنند، ولی هیچکدام قادر به مغلوب ساختن دیگری نیستند، زیرا اصولا ماهیت چنین ارزیابیهایی [شخصی و] انحصاری است. به همین دلیل، مسائل فلسفی همیشگی و پایدار هستند.
به گفتۀ کیکز، مسائل فلسفی وقتی به وجود میآیند که ما سعی میکنیم یک مفهوم کلی از دنیا و موقعیتمان در آن ارایه دهیم. این کار به دو طریق قابل انجام است. روش اول، شرایط زندگی ما را به عنوان مجموعهای از واقعیتها در میان واقعیتهای بیشمار دیگر قلمداد میکند، به گونهای که درک آن مجموعه شرایط در بهبود زندگیمان کمک بسزایی به ما میکند. روش دوم، بر بهبود زندگی ما تمرکز دارد [و کمتر واقعیتها و شرایط زندگی ما را مد نظر قرار میدهد]. کیکز ادعا میکند که این دو روش مبنای متفاوتی داشته و مسائل مختلفی را به وجود میآورند. دغدغۀ اصلی کیکز [پرداختن به] مسائلی است که در راستای طی دومین طریق درک [ما از دنیا و موقعیتمان در آن] بوجود میآیند؛ مسائلی که بر محور اشرف بودن انسان بر سایر مخلوقات و ارزیاب بودن او بوجود میآیند. او فوراً اضافه میکند که درصدد تبیین این مطلب است که چرا ارایه یک راهحل مشترک، یا تصمیمگیری بر سر یک پاسخ مشترک به یک مسئلهی فلسفی، تا این حد دشوار است؟ و چرا رویکردهای پیشنهادی برای پاسخ به این پرسشها تا این حد جنجال برانگیز هستند؟ این موضوع دغدغه اصلی کیکز در این کتاب است.
به بیان کیکز، درواقع دشواری یافتن تبیین مورد نیاز [و پاسخ قطعی و مشترک به مسائل فلسفی]، از سبکهای مختلف فهم ما ـ تاریخی، اخلاقی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی، علمی و شخصی ـ نشأت میگیرد. رویهم رفته، این سبکهای مختلف به ارزیابیهای مغایر از واقعیتهایی که زندگیما بر پایۀ آن استوار است، میانجامد.
کیکز همچنین وعده میدهد که رویکردی را جهت یافتن منطقیترین ارزیابی از واقعیات برای بهبود زندگی پیشنهاد دهد، بدون این که ادعای حل [قطعی و نهایی] آنها را داشته باشد، و این مطلب را با معضل پایداری مسائل فلسفی تطبیق دهد. در نتیجه، از دیدگاه کیکز، مسائل فلسفی مرتبط با رشد و بهبود زندگی ما اندکی قابل حل و اجماع هستند و [برخی از آنها] ممکن است برای همیشه از بین بروند. در حال حاضر چنین عقیدهای را با علم به خطاپذیر بودن آن پذیرفتهام. در بخش اول کتاب، «سبکهای مختلف فهم، و مسائل فلسفی» کیکز سبکهای مختلف فهم و چگونگی منجرشدن آنها به تضادی حل نشدنی را ترسیم میکند. او دوباره مسائل فلسفیای را پیش میکشد که اکثرا دربارۀ فهم و بهبود موقعیت انسان است. این مسائل فلسفی برخاسته از سوالات روزمرهای است که با چگونگی زیستن در شرایط موجود، با در نظر گرفتن واقعیتهای در دسترس، ارتباط دارند. این مسائل همچنین به نگرشها و منابع کاربردیای که باید اتخاذ شوند، میپردازد.
در بخش دوم کتاب، «رویکردهای مسئلهآفرین»، کیکز تحلیلهایی از نسبیگرایی، اخلاقگرایی، و اخلاق بدون اخلاقگرایی، سیاست بدون ایدئولوژی، و علم بدون پیروی از روش علمی ارایه میدهد. به دلیل محدودیت فضا در این مقاله، تنها به ذکر حوزه و مجموعهای از تأملهای جذاب بر سر این موضوعات اکتفا میشود، زیرا [تأمل در این موضوعات] نشان میدهد که چگونه سبکهای مختلف فهم، ناگزیر تضاد در مسائل [و پاسخهای] فلسفی را باعث میشود. ادلۀ کیکز در رد اخلاقگرایی، ایدئولوژی، پیروی از روش علمی، مطلقگرایی و نسبیگرایی به خوبی ساخته و پرداخته شده و کاملاً قانع کننده است.
در بخش سوم، «به سوی رویکرد تکثرگرایی»، رویکردی تکثرگرا برای حل تضاد سبکهای مختلف فهم، و پرداختن به مسائل فلسفی مرتبط با زندگی ترسیم شده است. به گفتۀ کیکز، این رویکرد بهتر از رویکردهای مطلقگرایانه یا رویکرد واقعگرایانه است، زیرا این هر دو رویکرد معایب جدی دارند. در اینجا نیز او مکرراً یادآوری میکند که مسائل فلسفی مورد نظر او مسائلی هستند که حل آنها ضامن بهبود زندگی در شرایط متغیر، با ملاحظات منحصربهفرد موقعیتی، فرهنگی، قانونی، مذهبی، اخلاقی، علمی و تاریخی است. فصل نهم با «دلایل خوب» در ارتباط است و با حساسیت، به این سوال میپردازد که فهم و توجیه مستدل دیدگاههای ما [در نهایت] باید به باورهای عرفی و مشترک ختم شود؛ البته با شواهد موجود و شرایط فراگیر. در هر چالش، با توجه به نیاز به دلایل توجیه کننده، دلایلی به عنوان پیشفرض در نظر گرفته میشوند. [به بیان دیگر] هر استدلالی [در نهایت] باید به باوری ختم شود که با عمل مؤمنانه پذیرفته شدهاست؛ باوری که به نوبۀ خود خطاپذیر است. این باور نیز تنها توسط باور دیگری که با عمل مؤمنانه دیگری پذیرفته شده است، میتواند به چالش کشیده شود. [به عبارت دیگر] چنین باوری [تنها] در شرایط موجود مقبول است، ولی در شرایط دنیای متغیر و شواهد ناقص همیشه احتمال تغییر و اصلاح آن میرود.
کیکز با نیگل همرأی است که برخی عملها، ثبات اعتقادات انسان را به چالش میکشند، و اینکه «برخی از افکار هستند که اندیشیدن به آنها اجتناب ناپذیر است و به تعبیر دیگر، غیرممکن است که صرفاً از بیرون آنها را در نظر گرفت [و به آنها نیاندیشید]» (۱۵۷). گسترۀ این موضوع، استدلال کاربردی و استدلال اخلاقی در دیدگاه ما را نیز در بر میگیرد. با اینحال، او تصدیق میکند «بهترین کاری که میتوانیم در زمینۀ تصمیمگیری نحوۀ زندگی انجام دهیم، آن است که بر اساس باورها و اعمالی زندگی کنیم که بعد از تأمل انتقادی به آنها روی آورده و دلیلی برای مشکوک شدن به آنها نداریم» (۱۶۲). البته آن باورها هنوز خاص و مشروط هستند، نه کلی و جهان شمول.
بحث کلی کیکز در مورد نقش و حدود مطلقگرایی و نسبیگرایی و چرایی شکست این دو رویکرد در دفاع از تکثرگرایی به عنوان رویکردی عقلانی برای مقابله با معضل جاودانگی مسائل فلسفی به خوبی انجام شده است. همچنین، روش استفادۀ او از دلایل نظری و عملی در مقابله با استدلال فلسفی قابل تحسین است.
در بخش سوم، کیکز به پاسخ سوال حیاتیای میپردازد که در مقدمۀ کتاب خود مطرح کرده است. در اینجا مجال بیان کامل پاسخهای کیکز به این سوال نیست. طبیعتاً، پاسخهای او به نیت پاسخهایی قطعی به مسائل جاودانۀ فلسفی مطرح نشدهاند. در عوض، آن پاسخها به عنوان بهترین راهحلهای فراگیر و در دسترس، در همان شرایطی که سوالات حیاتی پرسیده شدهاند، ما را در راستای ارتقاء سطح کیفی زندگی کمک میکنند. مسلماً، من هم چنین پاسخهای دقیقی را به این سوالات حیاتی تأیید میکنم. آنها لایق ملاحظات و تأمل جدی هستند.
در پایان، از نظر کیکز، مسائل فلسفی جاودانه هستند، زیرا پاسخهای مختلفی به آنها ارایه شده و بیشک در جامعۀ فلسفی امیدی به توافق بین آن پاسخها نیست. پاسخهای ارایه شده [به مسائل فلسفی]، همواره در جلوگیری از تضادهای اساسی در سبکهای استدلال که واقعیات ساده را تفسیر میکنند، ناتوان هستند.
پیشنهاد کیکز برای حل این مسائل، در فهم او از تکثرگراییای نهفته است که ما را قادر به مقابله با چنین مسائلی میکند، بدون آن که ما را به وادی مطلقگرایی یا نسبیگرایی بکشاند. کیکز برای حل این مشکل، معیاری از درک مشترک، متناسب با زندگی ما ارایه میدهد، که هر چند موقتی و مبتنی بر شرایط و موقعیت زندگی ماست، اما میتواند زندگی بهتری را برای ما تضمین کند.
در اینجا فرصتی برای ورود به نقد وسیع استدلالهای اصلی این کتاب نیست. با وجود این، این حس به انسان دست میدهد که برای کیکز چشمانداز طرح راهحلهای واقعی برای مسائل فلسفی برای همیشه دستنیافتنی خواهد بود، اگر بهبود زندگی برای فلسفه شرط لازم باشد. این در حالی است که، اگر مسلم بگیریم که برخی استدلالها در دفاع از پاسخهای فلسفی ارایه شده به مسائل فلسفی، بر استدلالهای دیگر برتری دارند، این امر [دست نایافتنی بودن راهحلهای واقعی برای بهبود زندگی] کمی بدبینانه به نظر خواهد رسید.
تمایل شدیدی در [برخی] فیلسوفان و بسیاری از مردم وجود دارد که برای علوم طبیعی امتیازی جهت در اختیار داشتن راهحلهای واقعی و تعیین باورهای مفید برای ارتقاء کیفیت زندگی قائل شوند. اما، این گفته دربارۀ راههای پیشنهاد شده برای حل مسائل فلسفی صدق نمیکند. بسیاری از مردم بر این باورند که مسائل فلسفی مطمئناً جذاب هستند، ولی به همان دلایلی که توسط کیکز ارایه شد، جوابهای مورد اتفاقی ندارند. ولی این تمایل تنها مرهون این فرض است که علوم طبیعی توجیهات پایداری برای باورهایشان در مورد دنیا ارایه میدهند، درحالیکه فلسفه هیچ [توجیه پایداری] برای حل مسائل خود ارایه نمیدهد، یا حداقل هیچکدام [از پاسخهای فلسفه به مسائل خود] عاری از جدالی بیپایان نیست.
همچنین، نباید فراموش کرد که علوم طبیعی در گذشته مرتکب خطاهای جدی شده است، با وجود اینکه در آن زمان پاسخها حقیقت مسلم و قطعی در نظر گرفته میشدند. برخی مثالهایی که سریعاً به ذهن خطور میکند شامل نظریۀ فلوژیستون دربارۀ سوخت، نظریۀ کالریک دربارۀ گرما، نظریۀ زمین مرکزی، و فضا و زمان مطلق است. همانقدر که غلو دربارۀ موفقیت علوم طبیعی، با در نظر داشتن ماهیت خطاپذیر نتیجهگیریهای علمی، دشوار است، دست پایین گرفتن موفقیت پاسخهای فلسفی به برخی مسائل فلسفی نیز دشوار است. البته موضع کیکز در زمینۀ مزیت استدلال فلسفی مورد توافق عدۀ بسیاری است.
با توجه به همۀ موارد مذکور، این کتاب را به عنوان کتابی با محتوایی روشن کننده، درگیرکننده و قانعکننده در مورد یک موضوع مهم پیشنهاد میکنم.
اطلاعات کتابشناختی:
کیکز، جان، ماهیت مسائل فلسفی: علل و دلالتها، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۴
Kekes, John. The Nature of Philosophical Problems: Their Causes and Implications. Oxford University Press, 2014
پینوشت:
* این مطلب در تاریخ ۱۱ می ۲۰۱۶ با عنوان The Nature of Philosophical Problems: Their Causes and Implications در وبسایت نوتردام فیلاسافیکال ریویو منتشر شده است.