بهتازگی دو کتاب دربارۀ چامسکی منتشر شده است که هر دو، این نابغۀ نابغهها را کوبیدهاند
پنجاه سال است که چامسکی در اوج شهرت است. او را پدر زبانشناسی مدرن و تأثیرگذارترین روشنفکرِ زندۀ جهان و بزرگترین متفکر دهههای اخیر خواندهاند. تعداد کتابهای تألیفیاش از صد گذشته است و همچنان در ۸۷سالگی، هر کسی به او ایمیل بزند، جوابی دریافت میکند. این اسطورۀ تکیدۀ عینکی چطور ساخته شد؟ آیا واقعاً استحقاق جایگاهش را دارد، یا وقتِ اسطورهشکنی رسیده است؟
Tom Wolfe
Random House, 2016
Tom Wolfe
Random House, 2016
تام بارتلت، کرونیکل آو هایر اجوکیشن — میتوانید مجسمۀ آدمک نوام چامسکی را برای باغچهتان به قیمت ۱۹۵ دلار (با هزینۀ حمل) خریداری کنید. پانزده دلار هم بدهید تا فنجان قهوهخوری «نوام چه میکرد؟» بگیرید. «ایدههای سبز بیرنگ، عصبانی میخوابند» 1، مثال معروف نوام از اینکه کلمات میتوانند از لحاظ دستورزبانی صحیح اما بیمعنا باشند، در قالب استیکر پشت ماشین و قاب آیفون موجود است.
نوام چامسکی آنقدر معروف شده که روی یادگاریها حک میشود.
همین اتفاقها رخ میدهد وقتی «بتوان گفت مهمترین متفکر زندۀ امروز» هستید، تعبیری که نیویورکتایمز برای مُرور کتاب او در سال ۱۹۷۹ آورد و از آن زمان به بعد در شکل و شمایلهای مختلف، برای توصیف خلاصۀ مردی به کار میرود که خلاصهنویسیاش دشوار است. مورخ دانشگاه استنفورد، پُل رابینسون، در ادامۀ همان مرور کتاب از «مسئلۀ چامسکی» میگوید: «مسئلۀ اینکه مورخی خودرأی همپای زبانشناسی درخشان و زیرک در یک کالبد نشسته است.»
یکی نوام چامسکی است، پدر زبانشناسیِ مُدرن که نظریۀ «دستورزبان همگانیِ» او بهدنبال تبیین زبان انسان است و دیگری نوام چامسکی است، کنشگر سیاسی و مؤلف، که همچنان در زمرۀ پروپاقرصترین منتقدان اقدامات نظامی امریکاست.
سعی تام وُلف در کتاب جدیدش آن است که این شخصیت دوجانبه را تبیین کند. (بله، همان تام وُلف که آتشبازی خودپسندیها 2 و ال.اس.دی.پارتیهای پرهیجان 3 را نوشته است.) او این شکاف را با همان نشاط خاص خودش شرح میدهد: «سیاستورزی چامسکی اعتبار او در مقام زبانشناسی بزرگ را بهبود بخشید و اعتبار او در مقام زبانشناسی بزرگ، اعتبارش بهعنوان منتقدی سیاسی را بهبود بخشید و اعتبارش بهعنوان منتقدی سیاسی اعتبار او را از زبانشناسی بزرگ تا نابغهای همهجانبه بزرگ کرد و آن نبوغ هم منتقد سیاسی را به یک وُلتر جدی تبدیل کرد و وُلتر جدی نیز از نابغۀ همۀ نوابغ، غولی فلسفی ساخت… نوام چامسکی.»
همینکه چامسکی خوب بزرگ شد، وُلف سوزنی به بادکنکش میزند. پادشاهی سخن 4 یکی از دو کتاب جدیدی است که پرترهای ناخوشایند از این استاد بازنشستۀ نرمسخن هرچند نه همیشه ملایمِ زبانشناسی در دانشگاه ام.آی.تی تصویر میکند. تألیف کتاب دیگر، رمزگشاییِ چامسکی؛ علم و سیاستورزی انقلابی 5 بهقلم کریس نایت یک دهه طول کشیده است و شاید عمیقترین تأمل دربارۀ «مسئلۀ چامسکی» باشد که تاکنون منتشر شده است. نایت نیز مانند وُلف، چامسکی را تقدیس میکند و میگوید که او هشتمین اندیشمند علومانسانی از جهت تعداد ارجاعات به آثارش است (یعنی همپای نامدارانی مانند فروید و افلاطون) و سپس خانۀ او را آتش میزند.
آیا این شیوۀ درستِ برخورد با کسی است که میتوان گفت مهمترین متفکر زندۀ امروز است؟
حداقل چامسکی به این برخوردها عادت کرده است. چامسکی که در ۸۷سالگی هنوز هم با سرعت شگفتآوری کتاب تولید میکند (او بیش از یکصد کتاب نوشته که چندتایش همین پارسال بوده است)، در مواجهه با مخالفین سیاسی و علمیاش چندین دهه سابقه دارد. رودولف بوتا در کتاب به مبارزه طلبیدنِ چامسکی (۱۹۸۹) 6 سابقۀ او را مستندسازی کرد و به مدعیان احتمالی هشدار داد مبادا سرانجامِ آنها نیز تلخ باشد: «بسیاری از طبقۀ متفکرین به نبرد ایدههای این استاد دربارۀ زبان و ذهن رفتهاند که معالاسف برایشان پیامدهای اسفناکی داشته است.»
دنیل اِوِرِت به این هشدار توجه نکرد. این انسانشناس، زبانشناس و هوادار سابق چامسکی به این باور رسیده بود که برخی مشخصههای زبانِ یکی از قبایل بدوی آمازون بهنام پیراها نظریۀ «دستورزبان همگانی» چامسکی را رد میکند. او استدلالش را در کتاب نخواب، مار هست؛ زندگی و زبان در جنگل آمازون (۲۰۰۸) 7طرح کرد که ترکیبی ماجراجویانه از خاطرات و زبانشناسی بود. روایت جذاب اورت توانست جریان اصلی توجهات را به ایدههایی جلب کند که معمولاً محدود به ژورنالهای داوریشده و همایشهای کمتعداد علمیاند. جان کُلاپینتو برای نوشتن یادداشتش دربارۀ اورت و پیراها در نیویورکر (۲۰۰۷) به آمازون سفر کرد. با انتشار کتاب بعدی اورت با عنوان زبان؛ ابزار فرهنگی 8، من هم یادداشتی دربارۀ نزاع اورت و چامسکی نوشتم.
تام وُلف هم تاب مقاومت نداشت. او بر پایۀ آن یادداشتها، مقالات دانشگاهی و مصاحبهها با اورت، شخصیتی «موخرمایی، ریشخرمایی» ترسیم کرد که ابایی از مقابله با آناکونداهای 9 بزرگ و شهرتهای سترگ ندارد. پروژۀ «پادشاهی سخن» چندان به سیاق اسطورهای ادبی و شیکپوش نمیآید که روزیروزگاری با کِن کِسی 10 میگشته و بعداً رمانهای پرفروشی در ژانر رئالیسم اجتماعی نوشته است. ولی با دو کتاب دیگر از مجموعه آثار وُلف خوب جور در میآید: نقاشی کلمات 11 و از باوهاوس تا خانهمان 12 که رسالههایی مطول از فخرفروشی در دو دنیای هنر و معماری است. روی جلد نسخۀ کاغذیام از نقاشی کلمات چنین تقریظ شده است: «ضربهای دیگر به حقهبازها.»
وُلف اینجا نیز به شکار حقهبازها آمده است. در نیمۀ اول کتاب، دوران پس از اوج چارلز داروین را هدف میگیرد که «شصتساله و بیش از همیشه فردی ناامید و بدخُلق یا سودازده بود. سهچهار بار استفراغ در روز برایش عادی شده بود. آب از چشمهایش بهروی آن سیبیلهای فیلسوفی جاری میشد.» وُلف داروین را تمسخر میکند؛ چون فکر میکرد زبان شاید تاحدی ناشی از تقلید انسانها از آواز پرندگان باشد و این گمانهزنی را با روایتهای رودیارد کیپلینگ در کتاب معروف قصههایی ازاینقرار 13 مثل «چطور پلنگ خالدار شد» برابر میداند. (صرفاً جهت اطلاع: یک شکارچی خالها را روی پلنگ کشید تا در محفل بقیۀ حیوانها مثل زرافه و گورخر جا داشته باشد.)
بهگفتۀ وُلف: «هدف کیپلینگ از اول آن بود که بچهها را سرگرم کند؛ ولی داروین، ذیل پرچم علم و کیهانشناسیاش، جدی و کاملاً صادق بود. هیچکدام هم شواهدی برای دفاع از قصهشان نداشتند.» (خُب، شاید. در ماجرای پرندگان شاید حق با داروین باشد: در سال ۲۰۱۳، محققان ام.آی.تی نتیجه گرفتند که «در یادگیری آوا توسط پرندگان و انسان، تناظرهای شگفتآوری وجود دارد.»)
وُلف پس از فراغت از داروین، سراغ چامسکی میرود. او اصالت آن چهرۀ پُرمو و شبهجنگلی اورت را با چامسکی و دستیاران تکیدۀ ریشتراشیدهاش مقایسه میکند: «زبانشناسهای نشسته روی صندلیهای دستهدار، با نور کمرنگی که از نمایشگر آبیرنگ رایانه روی صورتشان افتاده و پیراهنهای یقهباز شبهمردانه.» در روایت وُلف، چامسکی نهتنها شبهمردانه، که ازخودراضی و بیتفاوت است: «آن خُردهزبانهای ناچیز که ذرهبینهای ازمُدافتادهای مثل اورت از حاشیه مییابند و به میدان میآورند، حوصلۀ ذهن چامسکی را سر میبرند.»
وُلف قدری به جوهرۀ حرف اورت میپردازد که تقریباً از این قرار است: نوام چامسکی معتقد است همۀ زبانها مشخصههای معینی دارند (که همان «همگانی» در «دستورزبان همگانی» است) و مؤلفۀ بیچونوچرای آن «بازگشتپذیری» 14 است، یعنی توانایی درج نامتناهی عبارات؛ مثلاً «دَن ماری را کشت» بیان سادۀ رویدادی مجزاست؛ اما «دَن، انسانشناس اهل ایالات متحده، پاکدین سابق، که ریش قرمز هم دارد، ماری را کشت» نشان میدهد میتوان ایدههای متعدد را در عبارتی اصلی و ساده گنجاند.
مردمِ پیراها، آنهایی که اورت چند دهه درموردشان مطالعه کرده است، گویا اهل درج عبارات در میان هم نیستند. انگار که بدونِ این قابلیت هم اموراتشان میگذرد. پس بازگشتپذیری، عنصری همگانی نیست. لذا چامسکی اشتباه میکند. پس بهتعبیر وُلف، اورت «نظریۀ چامسکی را ضربهفنی کرده است».
تقریباً همۀ محتوای دو پاراگراف پیشین، بهجز ریش قرمز اورت، اساساً محل مناقشه است. جهت اطلاع مبتدیان، ادعای «نقش محوری درج عبارات» در نظریۀ چامسکی، بر پایۀ خوانشی محدود از مقالهای در مجلۀ ساینس (۲۰۰۲) بهقلم چامسکی و همکارش است. چامسکی و متحدان سرسختش این خوانش را رد میکنند، همان کسانی که وُلف بهطعنه «جوخۀ حقیقتیاب» مینامد. مقالهای منتشرشده در سال ۲۰۱۴، بهقلم چامسکی و فردی دیگر، این تفسیر را رد میکند یا چنین به نظر میرسد؛ چون تلاش برای رمزگشایی از حرفهای چامسکیْ کم از دردسر ندارد. فارغازاین، چامسکی در ایمیلی به من گفت اهمیتی ندارد که زبانی خاص فاقد برگشتپذیری باشد: «جهت قیاس، اگر قبیلهای پیدا کنیم که مردمش نمیایستند، هرچند قادر به ایستادن هستند، این یافته هیچ چیزی دربارۀ دوپابودن انسان به ما نمیگوید.»
همانطور که انتظار میرفت، زبانشناسان به گزیدهای از کتاب وُلف، که در مجلۀ هارپر منتشر شد، واکنش تندوتیزی نشان دادند. نوربرت هورنشتین، یکی از مدافعان دائمی چامسکی و استاد زبانشناسی دانشگاه مریلند، در پستی وبلاگی آن مقاله را «لجنِ تهِ بُشکه» نامید. یکی دیگر در توییتر گفت که وُلف «دونالد ترامپِ عرصۀ زبانشناسی است». فردریک دیبوئر، زبانشناس مستقل و وبلاگنویس، با پستی چهارهزارکلمهای واکنش نشان داد. او گفت: «شاید دنبال تجدیدنظر در ایدههای چامسکی باشم؛ ولی تام وُلف آدم این کار نیست.»
فارغ از تشبیه به لجن و ترامپ، وُلف در روایت عریضوطویل خود چندان مُبادی آداب نیست؛ مثلاً مینویسد که مردمانِ پیراها «پیشامفهومساز» و «ناتوان از تفکر انتزاعی» هستند. حرف او درست است که زبان و فرهنگ پیراها اکیداً در زمان حال ریشه دارد و از شمارش پایۀ یک-دو-سه هم پرهیز دارند؛ اما اینکه بگوییم «ناتوان» از تفکر انتزاعیاند، حرف دیگری است. حتی اورت، که بیشوکم قهرمان کتاب وُلف است و مؤلفش را بهخاطر «درک درست» زبانشناسی میستاید، از این حرف جا خورده است. او ادعای ناتوانی پیراها در تفکر انتزاعی را «منتهیالیه خطا» نامید.
بهعلاوه، خوانندۀ کتاب وُلف شاید گمان کند که پاسخ نهایی برای مسئلۀ بازگشتپذیری در زبان پیراها مشخص است؛ ولی اینطور نیست. در مقالهای که سال گذشته منتشر شد، اورت و همقلمان او پذیرفتند که پس از سالهای تحقیق، هیچکس نمیتواند بگوید پیراها هرگز عبارات را در هم درج نمیکنند؛ یعنی همان چیزی که ستون اصلی چالش اورت برای نظریۀ چامسکی بود، محل سؤال است. ادوارد گیبون، زبانشناسی رایانشی 15در ام.آی.تی و یکی از همقلمان اورت، اخیراً به من گفت: «دادههای کافی نداریم که به پاسخی جامع و قاطع برسیم.»
وُلف در شرح کنشگریهای چامسکی هم چندان لحن تمجیدآمیزی ندارد. او همه چیز میگوید الا آنکه چامسکی را «شیکرادیکال» 16 بنامد، واژهای که وُلف برای آدمهای مشهوری ساخته است که آرمانهای اجتماعی را پی میگیرند تا برحق و بهدردبخور جلوه کنند. بنا به روایت وُلف، چامسکی تحت «فشار» بود که در زمرۀ «متفکرین شجاع» (تأکید از وُلف است) معترض به جنگ ویتنام باشد. وُلف مینویسد در آن دوران، متفکر «چهرهای» بود که «شمههایی (حداقل شمههایی) از سیاستورزی چپگرا و یکجور ازخودبیگانگی را نشان دهد». این یعنی چامسکی و علاوهبراین، او میدانست چطور از جنگ ویتنام برای ارتقای جایگاه و ترویج ایدههایش «بهره ببرد».
پس جایگاه برجستۀ چامسکی بهعنوان کنشگر و دستاوردهای او در مقام زبانشناس، از او تمثالی عینکبهچشم از خوشفکری ساختند. وُلف مینویسد: «حتی در دانشگاه هم موافقت یا مخالفت با نظرات پژوهشی یا سیاسی چامسکی اهمیتی نداشت؛ چون شهرت مانند زره طلایی او را احاطه کرده بود.»
در «رمزگشایی چامسکی» نیز کریس نایت ظهور چشمگیر دو چهرۀ بهظاهر مجزا را حکایت میکند «که هریک بهقدر دیگری فوقالعاده است». نایت، انسانشناس و پژوهشگر ارشد کالج دانشگاه لندن، رد پول را میگیرد و بر بودجهای تمرکز میکند که حامی تحقیقات آغازین چامسکی در ام.آی.تی بود. طنز ماجرا آنجاست که این بودجه را ارتش ایالات متحده تأمین میکرد، همان نهادی که چامسکی در کتابهایش یکی پس از دیگری وقایعش را شرح داده و نقد کرده است. در پیشگفتار ساختهای نحوی 17، رسالهای که نام چامسکیِ بیستوچندساله را سر زبان دانشگاهیان انداخت، خودش گفته است که بخشی از هزینۀ کار او را ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی ایالات متحده داده است.
چرا پنتاگون باید از تأملات نظری زبانشناسی خوشآتیه حمایت کند؟ نایت چنین توضیح میدهد: افسران ارتش امیدوار بودند که بتوان «فهمِ» انگلیسی ساده را به رایانههای زمخت آن دوران آموخت تا برای برنامهریزی عملیاتها مفیدتر باشند. پژوهش چامسکی در راستای همان هدف به نظر میآمد؛ هرچند شاهدی در دست نیست که کارهای چامسکی در آن زمان یا پسازآن حتی بهتصادف برای اجرای حتی یک سورتی پرواز هم به درد ارتش خورده باشند.
نایت هم خلاف این نمیگوید؛ ولی بهنظر او همین کمک آغازینْ کلید درکِ آن بهاصطلاح «مسئلۀ چامسکی» است: «چامسکی برای آنکه حرفۀ علمیاش همسوی وجدان سیاسیاش باشد، از همان ابتدا مصمم به پرهیز از تبانی سیاسی یا عملی» با اهداف حاکمیت بود. بهگفتۀ نایت، این نکته شکافی دائمی در اندیشۀ او پدید آورد. او چامسکی را به دورویی متهم نمیکند؛ بلکه درصدد عیبیابی روانشناختی از مأموریتهای دوگانهای است که او برای خود قائل بود.
خواه راهحل نایت برای مسئلۀ چامسکی را بپذیرید یا خیر، مطالعۀ کتابش جذاب است. بهواقع هدف دیگر نایت آن است که بهشیوۀ خودش، اعتبار علمی چامسکی را بمباران کند. تصویر نجیبانه و فرهیختۀ چامسکی روی جلد کتاب و عنوان کلی علم و سیاستورزی انقلابی، بهغلط تصوری خوشخیم از محتوا ایجاد میکند. نایت برای دفن چامسکی آمده است، نه تقدیر از او.
نایت از ماجرای بازگشتپذیری (همان بحثی که محور کتاب وُلف بود) میگذرد. درعوض، چامسکی را متهم به خلق نوعی زبانشناسی مدرن میکند که باتلاقی از «نقبهای متشکل از پیچیدگی نظری و فهمناپذیری، و خشم و عداوتهای میانفردیِ متناظر با آن» است که «در هیچ حوزۀ علمی دیگری نظیر ندارد». او ایدههای کلیدی چامسکی را غیرمستدل میداند و رد میکند. همچنین استدلال میکند که پیشرفتها در حوزۀ روانشناسیِ تکاملی و زبانشناسی رایانشی مدتهاست نظریههای او را منسوخ کردهاند. مجموعۀ کارهای چامسکی «نه دانشپژوهی باوجدان که حقههای انحرافی و ماکیاولیستی است که بنا به نوع طراحیشان، با جابهجاکردن تیرهای دروازه یا شیبدارکردن تخته، تضمین پیروزیاند یا بهبیاندیگر، مصداق بازی ناجوانمردانهاند».
نگاه تحقیرآمیز نایت به چامسکیِ دانشمند همانقدر گلدرشت است که تمجید او از چامسکیِ کنشگر. او مینویسد: «بهسختی میتوان چهرۀ دانشگاهی برجستۀ دیگری را یافت که اینقدر برای کشاندن مردم به خیابانها تلاش کرده باشد، خطر دستگیری را به جان بخرد، پابهپای رویدادهای روز پیش بیاید، حقیقت را چشمدرچشمِ صاحبان قدرت بگوید و در طی این فرایند، خصومت سیاسی وحشیانهای که به جان خریده است، همتای حمایت مشتاقانۀ مردمی از او باشد.» این تصویر «قهرمان مردم» متضاد آن حکیم وارستهای است که وُلف ترسیم میکند: از آن جنس آدمهایی که بهگفتۀ وُلف «فقط زمانی اقامتگاهشان را ترک میکنند که باید به فرودگاه بروند تا به دانشگاهی دیگر پرواز کنند تا مدرک افتخاری دیگری بگیرند.»
وُلف کنشگری چامسکی را خوار میدارد؛ اما نایت او را میستاید.
اگر به چامسکی ایمیل بزنید، جوابتان را میدهد. همهْ این ویژگیاش را میشناسند… حتی اگر غریبهای باشید با سؤالی بیهدف، حتی اگر روزنامهنگاری باشید که نظرش را دربارۀ دو کتابی بپرسید که ثمرۀ زندگیاش را بدنام میکنند و خلوص انگیزههایش را زیر سؤال میبرند.
چامسکی هنوز کتاب وُلف را نخوانده بود و بعید میدانست آن را بخواند. گزیدۀ مجلۀ هارپر را خوانده بود و آن را «رسوایی اخلاقی و فکری» میدانست. او فهم وُلف از این حوزه را زیر سؤال میبرد و میگفت: «خطاهای او چنان شگفتآورند که برای مُرورشان باید یک رساله نوشت.»
بهگفتۀ چامسکی، یکی از آن خطاها این ادعاست که او به زبانهای نامشهور مانند پیراها بیعلاقه است (یا بهتعبیر وُلف «حوصلۀ ذهنش را سر میبرند»). چامسکی مینویسد: «پنجاه سال است که ام.آی.تی یکی از مراکز بزرگ جهان در زمینۀ پژوهش دربارۀ زبانهای بومی بوده است… من و دیگران در تلاش برای تبیین و فهم دامنۀ پدیدههای شناساییشده، دائماً از این کشفیات بهره بُردهایم.»
نظر او دربارۀ کتاب نایت هم همینقدر بد بود، هرچند فقط چند صفحۀ آغازینِ آن را خوانده بود. لابد همینقدر بس بوده است. چامسکی گفت بهمحض اینکه یک نسخۀ پیشازانتشار کتاب به دستش رسید، متوجه «خطاهای فاحش» شد و به نایت اطلاع داد؛ اما، بهگفتۀ چامسکی، او سرسختانه از اصلاح آنها امتناع کرد. چامسکی مینویسد: «آنجا بود که مکاتبه را رها کردم.»
نایت هم روایت خود را از این تعامل دارد. آنها به ردوبدل ایمیل ادامه دادند؛ ولی آنچه چامسکی خواستار تصحیحش بود، بهنظر نایت فقط یک خطا نبود: چامسکی کمابیش با اساس کل کتاب مخالف بود و هرگونه «تصحیح» بهمعنای حذف همه چیز جز جلد کتاب بود. نایت میگوید: «طبعاً مایل به انجام کاری نبودم که او میخواست.»
چامسکی این نظر نایت را که سرمایهگذاری حکومت بر اندیشه یا رفتارش تأثیری داشته است، بهکل رد میکند. چامسکی مینویسد: «نکتۀ اصلیِ مدنظر او بر پایۀ سوءتفاهمی کلی دربارۀ سرمایهگذاری دولتی در تحقیقات است. در آن سالها، نوددرصد بودجۀ ام.آی.تی را پنتاگون میداد. فشار آنها تقریباً صفر بود.»
گویا آنچه واقعاً مایۀ دلخوری چامسکی است (و آن را «افتراآمیز» میداند) آن است که پادشاهی سخن تلقین میکند که کنشگری سیاسی چامسکی صرفاً برای ظاهرسازی یا بهخاطر میل به انگشتنماشدن بوده است. چامسکی مینویسد: «در دنیای کودکانۀ کوچک وُلف، همۀ اینها ژستهای شیکرادیکال است. البته که باید همچنان این لغت را جار بزند؛ چون تنها سهم او در تحلیل مدرن اجتماعی/سیاسی است. ولی کنشهای من کاملاً جدی بودند.»
با تام وُلف تماس گرفتم و نظرات چهرهای هشتادساله را به چهرۀ هشتادسالۀ دیگر منتقل کردم (وُلف ۸۵ سال دارد). او گفت از اینکه سوژۀ کتاب استقبال گرمتری از این اثر نداشته، تعجب کرده است. او یک بار تلفنی با چامسکی حرف زده بود و بهنظرش چامسکی اهل همکاری و تعامل بود. وُلف میگوید: «اگر جای او بودم، از شخصیتی که در کتابم مطرح شده است خوشم میآمد. نفوذ او گسترده و اندیشهاش بزرگ است. او مصداق زبانشناس برجسته در تاریخ این حوزه است.»
وُلف میگوید بهنظرش مخالفت چامسکی با جنگ ویتنام نمونهای از شیکرادیکالبازی نبوده است (هرچند این برچسب را کاملاً مناسب حال نورمن میلر میداند که مدت کوتاهی همسلولی چامسکی بود؛ این هم از آن خُردهداستانهایی است که باید فیلمنامهاش را نوشت). وُلف میگوید: «بهنظرم آن تعبیر ‘اثر ضربدری’ را کاملاً درست گفتهام: اینکه هرچقدر بهخاطر مخالفتش با جنگ ویتنام مشهورتر شد، اهمیت نظریههای زبانشناسیاش در نگاه بسیاری از متفکران افزایش یافت… رتبۀ او در هر دو حوزه، در ترکیب با هم، جایگاه کلیاش را ارتقا داد.»
وُلف میپذیرد کارشناس نیست که بگوید کدام نظریههای زبانشناختیِ چامسکی از بیخوبُن مخدوشاند. ولی ناظری بوده و هست که گاه ملیح و گاه طناز است: «من در جایگاه تماشاچیان نشستهام. آنقدر از زبانشناسی سردرنمیآورم که خودم قضاوتی بکنم و مدعی اعتبار حرفم شوم.»
شاید چامسکی بهنظر وُلف از مصادیق شیکرادیکال نباشد؛ ولی متهم به جُرم کاریزماست که از «سلوک» استاد و «قطعیت او دربارۀ گفتههایش» ناشی میشود. این یکی از مؤلفههای نظریۀ نایت نیز هست. از نگاه او، زبانشناسی ذیل سایۀ چامسکی بیش از آنکه علم جدی باشد، به الهیاتی بدل شده که خدایگانش چامسکی است.
شاید نسخۀ اصلی «مسئلۀ چامسکی» را باید مسئلۀ حوزهای علمی دانست که شخصیت قدرتمندِ بنیانگذارِ آن حوزه و خود آن حوزه چنان پابهپای هم رشد کردند که درهمتنیده شدند. بهسختی میتوان گفت آیا این وضعیت تقصیر چامسکی است یا نتیجۀ ناگزیر حدود نیم قرن شهرت اوست. شاید خود چامسکی بهترین تعبیر را از قضیه داشته باشد (هرچند اشارهاش در این تعبیر نه به دانشمندان، که به رؤسای جمهور است): «ما نباید دنبال قهرمان بگردیم. باید بهدنبال ایدههای خوب بگردیم.»
و بیشوخی، همین نقلقول را هم روی تیشرتها زدهاند.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
تام بارتلت(Tom Bartlett) از نویسندگان کرونیکل آو هایر اجوکیشن است که دربارۀ تحقیقات و یافتههای جدید در حوزۀ علوم اجتماعی مینویسد. او تا به امروز دوبار نامزد جایزۀ لیوینگستون شده است که به روزنامهنگاران برتر زیر ۳۵سال اعطا میشود.