آیا آنچه حرفۀ تاریخنگاری لازم دارد، رکگویی و صراحت است؟
هر وقت از مورخی حرفهای نظرش را دربارۀ اتفاقات آینده بپرسید، تأکید میکند که «کار مورخ پیشگویی نیست». اما تیموتی اسنایدر استثنایی بزرگ برای این قاعده است. او بهعنوان متخصص تاریخ اروپای شرقی، بسیار پیشگویی میکند و از قضا، سابقۀ چندان بدی هم در این زمینه ندارد. اسنایدر جزء اولین کسانی بود که احتمال داد پوتین و ترامپ حامی همدیگر باشند و پیشبینی کرد روسیه به اوکراین حمله خواهد کرد. بااینحال، آیا درست از آب درآمدن این پیشبینیها برای پذیرفتن همۀ تحلیلهای او کافی است؟
روزنامهنگار
Putin, Trump, Ukraine: how Timothy Snyder became the leading interpreter of our dark times
10 دقیقه
رابرت پی برد، گاردین— سپتامبر گذشته، هفتماه پس از حملۀ روسیه به اوکراین، تیموتی اسنایدر، استاد تاریخ دانشگاه ییل، طی سفری شانزده ساعته با قطار، از لهستان به کییف رسید. اسنایدر کییف را خوب میشناخت و در طول سیسال تحقیق دربارۀ اروپای مرکزی، بارها به آنجا سفر کرده بود. اما جنگ شهرِ آشنا را تغییر داده بود. همهجا پر از سنگرهای شنی، راهبندهای سیمانی و خارپشتهای فولادی بود که برای به دامانداختن تانکهای روسی طراحی شده بودند. اسنایدر به کییف سفر کرده بود تا در کنفرانسی سالانه شرکت کند که هدف از آن تقویت پیوندهای اوکراین با اروپاست. اما شاید مهمتر از آن، دیداری خصوصی با زلینسکی، رییسجمهور اوکراین، بود. اولین جملۀ آقای رئیسجمهور در یاد اسنایدر مانده است: «من و همسرم استبداد را خواندهایم.»
اسنایدر استبداد: بیست درس از قرن بیستم را سال ۲۰۱۷ نوشت. زمانی که هنوز تاریخدانی بود متخصص اروپای شرقی و بیرون از حلقۀ مورخان دانشگاهی چندان کسی او را نمیشناخت. استبداد سریعاً به یکی از کتابهای بالینی جنبشِ در حال رشدِ ضدترامپ تبدیل شد که گاهی به آن «مقاومت لیبرال» میگفتند. این کتاب پای اسنایدر را به برنامههای تلویزیونی بسیاری باز کرد. تحلیلهای سرراست و هشدارهای صریح او دربارۀ افول دموکراسی در آمریکا و ظهور دوبارۀ «بربریت سیاسی» مخاطبان بورژوا-لیبرال او را سر ذوق میآورد. آنها که فکر میکردند اوضاع به آن بدی که اسنایدر میگوید نیست، با حملۀ طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره به تیزبینی او ایمان آورند.
همزمان با ترامپ پای پوتین نیز به نوشتههای مطبوعاتی و سخنرانیهای اسنایدر باز شد. مورخ آمریکایی، روسیۀ پوتین را اولیگارشی فاسدی میدانست که به کام فاشیسم افتاده و با نوعی «استعمارگری روسی جدید» بهدنبال بازگشت به روزهای طلایی امپراتوری روسیه است.
با حملۀ همهجانبۀ روسیه به اوکراین، شهرت اسنایدر سر به فلک گذاشت. او طی سال گذشته، یکی از پرکارترین تحلیلگرهای جنگ بوده است، پروژۀ بزرگی را برای مستندسازی جنگ راهاندازی کرده، ۱.۲ میلیوندلار برای پیشبرد سیستمهای دفاعی ضد پهباد جمعآوری کرده و برای سخنرانی به شورای امنیت سازمان ملل نیز دعوت شده است. در این مدت، آوازۀ او در میان مردم اوکراین نیز فراگیر شده است، طوری که سویاتوسلاو واکارچوک، ستارۀ موسیقی و فعال اجتماعی اوکراینی میگوید: «حالا دیگر مردم عادی هم خیلی چیزها دربارۀ او میدانند».
برخلاف بسیاری از دانشگاهیان، نثر اسنایدر از پیچیدگی و ظرافتهای ادبی خالی است و تقریباً هیچوقت ردی از تردید در آن دیده نمیشود. البته این یگانه تفاوت او با همکارانش نیست. نامعمول است که مورخان حرفهای بین گذشته و حال دست به تشبیه و تمثیل بزنند، اما اسنایدر در این کار شک نمیکند. از آن نامعمولتر، مرتباً دربارۀ آینده هم پیشبینی میکند، چیزی که به آن «حالت کاساندرایی»1 خودش میگوید. اسنایدر معتقد است تحقیق در تاریخ نوعی شهود برای جدیگرفتنِ نشانههایی که کسی آنها را جدی نمیگیرد برای او به وجود آورده است.
بااینحال، این سبک شهودی انتقادات فراوانی برانگیخته است. سوفی پینکام در مروری جنجالی بر کتاب جادۀ اسارت مینویسد این کتاب «نقطۀ اوج نوعی توهم توطئه است که بعد از ترامپ در میان لیبرالها پدیدار شد». لی سیگل، منتقد فرهنگی، هم اسنایدر را «مرد برگزیدۀ صنعتِ هراس» و «پیامبری با پیشگوییهایی که هرگز محقق نمیشود» نامیده است. بااینحال اسنایدر میگوید ارزش چندانی در جوابدادن به منتقدان نمیبیند و خجالت نمیکشد از اینکه افکارش را با صراحت به زبان میآورد.
اسنایدر در خانوادهای کوئیکر در جنوب غربی اوهایو بزرگ شد. گویا صراحت و سادگی نثر او هم ریشه در فضیلتِ رُکگویی کوئیکرها داشته باشد. پدر و مادرش شدیداً چپگرا بودند و این گرایش آنها را از محیط روستایی و محافظهکارانۀ اوهایو جدا میکرد. آنها پوسترهایی از قهرمانان چپگرای آمریکای لاتین از دیوار خانه آویزان میکردند و هر هفته نامههایی دربارۀ زندانیان به عفو بینالملل مینوشتند. اما اسنایدر، در دبیرستان، عقایدی مخالف والدینش پیدا کرد. خودش را اختیارگرا مینامید و بر سر سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی با مادرش جدل میکرد. بااینهمه، هیچکس فکر نمیکرد که پسر خانوادهای کوئیکر که اجدادش، نسل اندر نسل، آمریکایی بودند، روزی عمرش را صرف مطالعۀ اروپای شرقی خواهد کرد.
اسنایدر سال ۱۹۸۷ وارد دانشگاه بروان شد تا حقوق بخواند. اما پس از اعدام نیکولای چائوشنکو در دسامبر ۱۹۸۹، درسی را برداشت که مسیر آیندۀ او را تعیین کرد: «تاریخ اروپای شرقی بعد از جنگ» که استادی به نام توماس دبلیو سیمونز آن را تدریس میکرد. این درس که معمولاً ۱۵ تا ۲۰ دانشجو در آن ثبت نام میکردند، ناگهان در آن ترم یکصد و سی دانشجو پیدا کرد که سرسختترین و مشتاقترین آنها، تیموتی اسنایدر بود.
اسنایدر به گفتۀ خود در تمام عمر دانشگاهی خود میخواست علاوه بر مورخی حرفهای، روشنفکر هم باشد و برای عموم مردم بنویسد. سرزمینهای خونین اولین تلاش او در این راه بود. کتابی که از سمت دانشگاهیان تحسین شد، اما نقدهای کوبندهای نیز دریافت کرد. اسنایدر بعدها گفت، علیرغم این نقدها، سرزمینهای خونین تاریخ را از تصرفِ آلمان، روسیه و هولوکاست بیرون آورد و همه فهمیدند جایی به اسم اروپای شرقی هم وجود دارد. چندماه بعد از انتشار سرزمینهای خونین توجه اسنایدر به مسئلۀ جدیدی جلب شد: پوتین در سخنرانیهایش مکرراً از وحدت و یگانگی اوکراین و روسیه سخن میگفت و رسانههای روسی به این گفتهها ضریب میدادند. سال ۲۰۱۳ پوتین به کییف سفر کرد و آنجا به مناسبت ۱۰۲۵اُمین سالگرد تعمید ولادیمیر کبیر، گفت وحدت روسیه و اوکراین «حقیقتی روحانی است و اساساً خداوند آن را ایجاد کرده است». اسنایدر چندماه بعد، در نیویورکتایمز مقالهای نوشت با عنوان «اجازه ندهید روسیه اوکراین را به چنگ آورد» و در آن از احتمال عملیات نظامی پوتین و الحاق خاک اوکراین به روسیه سخن گفت. در آن زمان، هیچکدام از متخصصان روابط بینالملل چنین احتمالی را جدی نمیدانستند و از نظرشان نوشتۀ اسنایدر پر از اغراق و مبالغه بود. چند هفته بعد، روسیه به کریمه حمله کرده و این شبهجزیره را ضمیمۀ خاک خود کرد.
اسنایدر میگوید: بیشتر تحلیلگران غربی روسیه را نمونهای فاسد یا ناکارامد از دموکراسیهای لیبرال غربی میدانند و وقتی از پوتین حرف میزنند، مهمترین صفتی که به او میدهند «انفعال» است، شخصی با روحیهای ضعیف که اعتماد به نفسِ حمله به اوکراین یا گرجستان را ندارد. اما اگر پوتین را شخصی بدانید که بسیار میخواند، تغییر میکند و به ایدههای جدید میرسد، آنوقت به خودتان میگویید «خب، او احمق نیست که طبق انتظارات ما عمل کند.» اسنایدر اصرار دارد که بگوید پویتن فاشیست است، اما تأکید میکند که این واژه فقط چیزی منفی نیست، بلکه نشانهای از عزم و ارادۀ او برای برهمزدن جهانی است که به آن عادت کردهایم.
دو سال بعد، یعنی در ۲۰۱۶، اسنایدر تغییر جهتی در تبلیغات رسانهای روسیه به سمت ایالات متحده کشف کرد. بر اساس همین تبلیغات این فرضیه را مطرح کرد که ترامپ گزینۀ مطلوب پوتین برای ریاست جمهوری آمریکاست. مجدداً منتقدان او این حرف را اغراقی خندهدار و داستانی علمی-تخیلی خواندند. اما کارزار اسنایدر علیه ترامپ شروع شد و هر چه جلوتر آمدیم، بر شدت آن افزوده شد. با روشنشدن نقش هکرهای روسی در اشاعۀ اخبار جعلی علیه هیلاری کلینتون و مهمتر از همه، با حملۀ طرفداران ترامپ به کاخ کنگره، اسنایدر به این نتیجه رسید که همۀ پیشبینیهایش دربارۀ ترامپ درست بوده: ترامپ متحد پوتین برای کودتا علیه دموکراسی و آغاز عصر جدیدی از فاشیسم است.
اگرچه این عقیده در افواه عمومی طرفداران بسیاری پیدا کرده است، اما منتقدان سرسختی هم دارد. ساموئل موین، همکار اسنایدر در دانشگاه ییل، میگوید به سختی میتوان آن حملۀ چند ساعتۀ عدهای از طرفداران ترامپ را «کودتا علیه دموکراسی» نامید و در عمل، هیچ نشانهای از این وجود ندارد که ترامپ توانسته باشد بر نهادهای آمریکایی چیره شود.
با آغاز حملۀ روسیه به اوکراین در سال گذشته، دوباره اروپای شرقی به کانون توجه اسنایدر تبدیل شد. اسنایدر این جنگ را نه صرفاً رویاروییِ دو ارتش، بلکه نبردی در ایدهها میدانست. از یک سو، پوتین و تفکرات نواستعماری جدیدش که در پی تأسیس دوبارۀ امپراتوری روسیه بود و از سمت دیگر، دولت اوکراین که تلاش میکرد تا عاملیت، آرمانخواهی، کارامدی و ملیگرایی خودش را به نمایش بگذارد، یعنی همان خصوصیاتی که بارها به نداشتنشان متهم شده بود.
اسنایدر، در سال ۲۰۱۰، به تونی جات، مورخ فقید آمریکایی، کمک کرد تا آخرین کتابش یعنی در باب قرن بیستم را پیش از مرگ تکمیل کند. جایی در آن کتاب جات میگوید: مورخان قرن بیستم، یک دوراهی پیش رویشان داشتهاند: آیا باید دقیق و ظریف و جدی بنویسند و مخاطبان حرفهای و دانشگاهی خودشان را مدنظر قرار دهند، یا دقت و ظرافت را فدای تأثیرگذاری حرفهایشان کنند و به روشنفکران عمومی تبدیل شوند؟ جات معتقد بود بههرحال یک چیز روشن است، اینکه این دو مسیر با هم جمع نمیشوند. اسنایدر در این ده سال، تلاش کرده است این دو مسیر را با هم جمع کند، اما حالا به نظر میرسد حق با تونی جات باشد.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
این مطلب را رابرت پی برد نوشته و در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۲۳ با عنوان «Putin, Trump, Ukraine: how Timothy Snyder became the leading interpreter of our dark times» در وبسایت گاردین منتشر شده است و گزارشی خلاصهشده از آن، برای نخستین بار در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ با عنوان «مورخ پیشگو: چطور تیموتی اسنایدر به بزرگترین روشنفکر زمانه ما تبدیل شد» با ترجمۀ محمد ملاعباسی در وبسایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
رابرت پی برد (Robert P Baird) روزنامهنگار آزادکار آمریکایی است که نوشتههایش در مطبوعات معتبری مثل نیویورکر، نیویورک ریویو آو بوکس، لندن ریویو آو بوکس و دیگر جاها به انتشار رسیده است.
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند
آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد
چطور جامعۀ اسرائیل با جنایتهای ارتش خود در غزه و لبنان کنار میآید؟
تمجید آشکار از دیکتاتورها مشخصۀ اصلی راستگرایان آمریکاست