آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 7 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
نارضایتی از جهانیسازی از کشورهای درحالتوسعه حالا به کشورهای توسعهیافته سرایت کرده است
ترامپ در کمپینهای انتخاباتی بارها از هزینهای گفت که نهادها و قراردادهای مالی بینالمللی بر دوش اقتصاد آمریکا گذاشتهاند. بسیاری از مردم نیز با دلبستن به وعدههای او برای حمایت از صنایع داخلی، نام او را روی برگههای رایشان نوشتند. اما مگر نه اینکه آمریکا تعیینکنندهترین کشور در شکلگیری نهادهای مالی و قوانین آنها بوده، پس چطور امروز تا این حد از آنها ناراضی است؟ جوزف استیگلیتز در این نوشته به دلایل این نارضایتی و واکنش صحیح به آن میپردازد.
Globalisation: time to look at historic mistakes to plot the future
مترجم: سیدامیرحسین میرابوطالبی
7 دقیقه
جوزف استیگلیتز، گاردین — پانزده سال پیش بود که کتاب جهانیسازی و نارضایتیهای ناشی از آن۱ را به چاپ رساندم؛ کتابی که در پی تبیین دلیل نارضایتیهای متعددی بود که نسبتبه جهانیسازی در کشورهای درحالتوسعه مشاهده میشد. بیان سادهاش این است که بسیاری تصور میکردند این سیستم به ضرر آنها پایهریزی شده و قراردادهای تجاری بینالمللی نیز بیش از هر چیز غیرمنصفانه پنداشته میشدند.
این بار نارضایتی از جهانیسازی موجی از پوپولیسم را در ایالات متحده و دیگر کشورهای پیشرفته بهدنبال داشته است، موجی که رهبریاش بر عهدۀ سیاستمدارانی است که ادعا میکنند رفتار این سیستم نسبتبه کشورهایشان غیرمنصفانه بوده است. مثلاً در ایالات متحده دونالد ترامپ بر این باور است که مکزیک و چین سر مذاکرهکنندگان تجاری آمریکا را کلاه گذاشتهاند.
با این اوصاف چطور ممکن است چیزی که قرار بوده به همه، چه در کشورهای توسعهیافته چه کشورهای درحالتوسعه، سود برساند امروز همه جا اینچنین مذمت شود؟ چطور ممکن است یک قرارداد تجاری برای همۀ طرفهای قرارداد غیرمنصفانه باشد؟
برای مردم کشورهای درحالتوسعه، ادعاهای ترامپ (مثل خودش) دستمایۀ خنده است. این ایالات متحده بوده که قوانین جهانیسازی را نوشته و نهادهای مرتبط با آن را ایجاد کرده است. در برخی از این نهادها، مثل صندوق بینالمللی پول، ایالات متحده همچنان از قدرت وتو برخوردار است. البته که نقش آمریکا در اقتصاد جهانی کاهش یافته است (نقشی که به نظر میرسد ترامپ مصمم است آن را از این هم کمتر کند).
برای کسی مثل من که بیش از ربع قرن است که مذاکرات تجاری را از نزدیک دنبال میکند، جای هیچ شکی نیست که مذاکرهکنندگان تجاری ایالات متحده اکثر آنچه میخواستهاند را دریافت کردهاند. مشکل از چیزی بوده که میخواستهاند. آنچه آنها بهدنبالش بودند پشت درهای بسته و توسط شرکتهای بزرگ تعیین میشد. این خواستهها توسط شرکتهای چندملیتی و بهنفع آنها تعبیه شد و در مقابل دودش در چشم کارگران و شهروندان عادی همه جای جهان رفت.
درواقع معمولاً چنین پنداشته میشود که درآمد و شغل کارگران که کاهش یافته یا از بین میرود آسیبی جنبی است که گریزی از آن وجود ندارد؛ درواقع آنها قربانیان بیگناهی پنداشته میشوند که در مسیر رسیدن به پیشرفت اقتصادی راهی جز قربانیشدنشان وجود ندارد. اما تفسیر دیگری نیز میتوان از آنچه پیش آمده ارائه کرد: یکی از اهداف جهانیسازی تضعیف قدرت چانهزنی کارگران بوده است. آنچه شرکتهای بزرگ میخواستند کارگرانی به هر نحو ممکن ارزانتر بود.
این تفسیر کمک میکند تا جنبههایی سؤالبرانگیز از توافقات تجاری روشن شود. مثلاً چرا کشورهای پیشرفته از یکی از بزرگترین مزیتهایشان، یعنی حاکمیت قانون، گذشتند؟ حقیقت این است که پیشبینیهای تدارکدیده شده در اکثر توافقات تجاری اخیر حقوق زیادی را در اختیار سرمایهگذاران خارجی قرار میدهد که فراتر از حقوق سرمایهگذاران داخلی آمریکاست. برای مثال اگر دولت قواعدی وضع کند که به درآمد کل آنها ضرر بزند دولت متعهد به جبران خسارت است، هر قدر هم که قواعد وضعشده مناسب باشند یا بدون وجود آن قواعد شرکت آسیبهای فراوانی ایجاد کند.
سه واکنش به نارضایتی جهانی از جهانیسازی وجود دارد. اولی (که نامش را راهبرد لاس وگاس میگذاریم) دو برابر کردن قمار روی شرایطی است که جهانیسازی در ربع قرن گذشته طی کرده است. این قمار، مانند تمام قمارهای دیگری که روی ناکامیهای سیاستیِ مشخص (مثل سیاست تساهل با اغنیا برای تقویت فقرا)۲ انجام میشوند بر این پایه استوارند که بهنحوی در آینده به موفقیت میانجامد.
واکنش دوم ترامپیسم است: بریدن از جهانیسازی به امید بازیافتن جهانی که از دست رفته. اما حمایتگرایی هم مؤثر نخواهد بود. مشاغل تولیدی در مقیاس جهانی روبهافول هستند، به این دلیل که شتاب رشد کارایی بیش از شتاب تقاضا برای رشد شده است.
حتی اگر تولید به سطح گذشته برسد، مشاغل به سطح قبلی نخواهند رسید. فناوری تولیدی پیشرفته، ازجمله رباتها، مبیّن آن است که آن معدود شغلهایی که ایجاد میشوند نیز نیازمند مهارتهای بالاتر است و در مکانهای متفاوتی نسبتبه جاهایی که شغلهایشان از بین رفته قرار میگیرند. این راهبرد هم، مثل دو برابرکردن قمار، محتوم به شکست است و باعث خواهد شد که نارضایتی افراد تشدید شود.
ترامپ حتی در برآوردهکردن هدف خود برای کاهش کسریِ تراز تجاری نیز شکست خواهد خورد، شاخصی که از اختلاف پسانداز داخلی و سرمایهگذاری به دست میآید. حالا که جمهوریخواهان به خواستۀ خود رسیدند و کاهش مالیات میلیاردرها را تصویب کردند، پساندازها کاهش و کسری تراز تجاری بهواسطۀ افزایش ارزش دلار بیش از پیش خواهد شد. (کسریهای تجاری و کسریهای مالی معمولاً حرکتی مشابه دارند، آنقدر که آنها را کسریهای «دوقلو» مینامند). شاید ترامپ خوشش نیاید، اما همانطور که خودش هم آرامآرام دارد میفهمد، چیزهایی وجود دارد که حتی فردی که در قدرتمندترین جایگاه موجود در جهان نیز نشسته قادر به کنترلشان نیست.
راهبرد سومی نیز وجود دارد: حمایت اجتماعی بدون حمایتگرایی، راهبردی که کشورهای کوچک نوردیک پیش گرفتند. آنها میدانستند که بهعنوان کشورهایی کوچک باید باز باقی بمانند. اما درعینحال میدانستند که بازماندنْ کارگران را در معرض ریسک قرار میدهد. به این ترتیب باید قرادادی اجتماعی میداشتند که در این اثنا به کارگران کمک کند از شغلهای قدیمی به شغلهای جدید نقل مکان کنند.
کشورهای نوردیک جوامعی عمیقاً دموکراتیک هستند، به این ترتیب خوب میدانستند که اگر قرار است جهانیسازی دوام داشته باشد، کارگران باید احساس کنند که از آن منتفع میشوند. و ثروتمندان این کشورها هم درک کرده بودند که اگر جهانیسازی مؤثر واقع شود، آنها نیز به حد کافی منتفع خواهند شد.
سرمایهداری آمریکایی در سالهای اخیر با طمع لجامگسیختهاش شناخته میشود -بحران مالی ۲۰۰۸ تأییدی بیش از پیش از این موضوع بود. اما همانطور که بعضی کشورها نشان دادهاند، یک اقتصاد بازار میتواند شکلی داشته باشد که نقصهای سرمایهداری و جهانیسازی را کمتر کرده، و رشدی پایاتر و استانداردهای زندگی بالاتری را برای اکثر شهروندان به ارمغان بیاورد.
موفقیتهای اینچنینی میتواند راهنمای ما برای انجام اقدامات مناسب باشد، همانطور که اشتباهات گذشته میتواند راهنمایمان برای دوری از اقدامات نامناسب باشد. همانطور که امروز روشنتر از همیشه مشخص شده، اگر نتوانیم جهانیسازی را طوری مدیریت کنیم که همه از آن منتفع شوند، ممکن است واکنشها به آن (از نارضایتیهای قدیمی در جنوب گرفته تا نارضایتیهای جدید در شمال) شدیدتر از قبل شود.
پینوشتها:
• این مطلب را جوزف استیگلیتز نوشته است و در تاریخ ۵ دسامبر ۲۰۱۷ با عنوان «Globalisation: time to look at historic mistakes to plot the future» در وبسایت گاردین منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۹۶ آن را با عنوان «واکنش صحیح به جهانیسازی چیست؟» ترجمه و منتشر کرده است.
•• جوزف استیگلیتز (Joseph Stiglitz) اقتصاددان مشهور آمریکایی و استاد دانشگاه کلمبیاست. استیگلیتز که یکی از چهرههای شناختهشده در نشریات آمریکایی است در سال ۲۰۰۱ جایزۀ نوبل اقتصاد را از آن خود کرد. او یکی از معروفترین منتقدان بازار آزاد و جهانیسازی است.
[۱] Globalisation and Its Discontents
[۲] Trickle-down economics: بر اساس این سیاست مالیات بر ثروت و کسبوکارهای ثروتمندان کاسته میشود به این امید که در بلندمدت طبقات پایینتر از گسترش کسبوکاری که آنها باعثش میشوند سود ببرند [مترجم].
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند
احساس کسلی وقتی پیدا میشود که موضوعِ توجه ما دائم تغییر کند