نوشتار

چرا بیشتر کتاب‌هایی را که می‌خوانیم فراموش می‌کنیم؟

مردم اغلب بیش از آنچه بتوانند در مغز خود نگه دارند، اطلاعات وارد آن می‌کنند

چرا بیشتر کتاب‌هایی را که می‌خوانیم فراموش می‌کنیم؟ نقاش: آیزاک اسرائلز.

بعضی‌ها هر کتاب را فقط یک‌بار می‌خوانند و بعد از گذشت مدت‌ها تقریباً بی‌هیچ کم‌وکاستی همۀ آن را به یاد می‌آورند. اما بیشتر ما این‌طور نیستیم و این موضوع خیلی ناراحتمان می‌کند و مدام خودمان را بابت روش مطالعه‌مان ملامت می‌کنیم یا حافظۀ ضعیفمان را مقصر می‌دانیم. زمانی که کتابی را خریدیم، اسم کتاب‌فروشی، اینکه چاپ چندم بوده و خیلی جزئیات دیگر را خیلی راحت به‌خاطر می‌آوریم اما آنچه برایمان مهم‌تر است، یعنی محتوای کتاب را نه. آیا در عصر اینترنت این‌همه وسواس و عذاب روحی برای به خاطر سپردن اطلاعات ضروری است؟

جولی بک

جولی بک

از دبیران ارشد آتلانتیک

Atlantic

Why We Forget Most of the Books We Read

جولی بک، آتلانتیک — خاطرات پاملا پُل دربارۀ مطالعه بیش از آنکه رنگ‌وبوی واژگان را داشته باشد، حال وهوای تجربۀ خواندن را دارد. پُل دبیر بخش بررسی کتاب نیویورک تایمز است و انصافاً زیاد کتاب می‌خواند؛ او می‌گوید «تقریباً همیشه به یاد دارم که کجا بودم و کتاب چه شکلی بود. جزئیات ظاهری آن در ذهنم است. ویراستش را یادم می‌آید؛ جلد کتاب را هم؛ اغلب محل خرید را هم فراموش نمی‌کنم یا اینکه چه کسی آن را به من داد. چیزهای دیگر است که یادم نمی‌آید و این افتضاح است».

مثلاً پُل به من گفت که اخیراً خواندن زندگینامۀ بنجامین فرانکلین اثر والتر ایزاکسون را تمام کرده است. می‌گوید: «زمان خواندن کتاب، همه چیز را دربارۀ بن فرانکلین نمی‌دانستم، اما چیزهای زیادی می‌دانستم و به‌طور کلی با سیر حوادث انقلاب امریکا آشنا بودم. حالا، پس از دو روز، احتمالاً نتوانم چیزی از سیر حوادث انقلاب امریکا برایتان بگویم».

شکی نیست که بعضی افراد می‌توانند یک‌بار کتابی را بخوانند یا فیلمی را ببینند و پی‌رنگ آن را به خوبی در حافظه بسپارند. اما برای بسیاری از افراد، تجربۀ مصرف کالای فرهنگی مثل پر کردن وان حمام است، در آن غوطه‌ور می‌شوند و بعد تماشا می‌کنند که با برداشتن درپوش خروجی تا قطرۀ آخر آب تخلیه می‌شود. شاید یک فیلم ته وان باقی بماند اما دیگر فیلم‌ها همگی می‌روند.

فریا سانا، ‌استادیار روانشناسی در دانشگاه آتاباسکا در کانادا می‌گوید: «حافظه اغلب محدودیتی ذاتی دارد. در اصل یک گلوگاه است».

آنچه «منحنی فراموشی» 1نام دارد در ۲۴ ساعت اول پس از یادگیری تندترین شیب را دارد. اینکه دقیقاً چقدر فراموش می‌کنید، از نظر درصدی متغیر است. اما اگر آن را مرور نکنید، بخش زیادی از مطلب در گذر از روز اول جان سالم به در نمی‌برد و روزهای بعد بخش‌های بیشتری از دست می‌روند و آخر سر شما می‌مانید و کسری از آنچه آموخته‌اید.

احتمالاً حافظه همیشه همین‌گونه بوده است. اما جَرد هوروات، محقق دانشگاه ملبورن، می‌گوید نحوۀ کنونی مصرف اطلاعات و تفریحات نظرمان را دربارۀ نوع حافظۀ ارزشمند تغییر داده است و حافظۀ‌ ارزشمند دیگر آنی نیست که کمک کند پی‌رنگ فیلمی را به یاد آوریم که شش ماه پیش دیده‌ایم.

در عصر اینترنت، حافظۀ بازیابی 2، توانایی به‌یادآوردنِ خودبه‌خود اطلاعات در ذهن، ضرورت کمتری دارد. هنوز هم به درد اراجیف کافه می‌خورد یا فهرست کارهای روزانه‌تان اما به گفتۀ هوروات، آنچه «حافظۀ شناختی» 3 نام دارد، از اهمیت بالاتری برخوردار است. او می‌گوید «تا وقتی یادتان باشد آن اطلاعات کجاست و چطور می‌توان به آن دسترسی پیدا کرد، دیگر نیازی نیست آن را به خاطر بسپارید».

تحقیقات نشان داده‌اند که اینترنت مثل حافظۀ جانبی 4 عمل می‌کند. براساس یک مطالعه «وقتی افراد امید دارند پس از گذشت زمان به اطلاعات خود دسترسی داشته باشند،‌ میزان بازیابی اطلاعات در آن‌ها پایین‌تر است». اما حتی پیش از ظهور اینترنت، محصولات سرگرمی به عنوان حافظۀ جانبی عمل می‌کردند. اگر بتوانید جمله‌ای از یک کتاب را به سرعت پیدا کنید، لازم نیست آن را به حافظه بسپارید. از وقتی فیلم‌های ویدئویی به بازار آمدند، می‌توانید تقریباً بدون هیچ دردسری فیلم یا برنامۀ تلویزیونی را مرور کنید. دیگر اصلاً این موضوع مطرح نیست که اگر نتوانید اثری فرهنگی را به یاد آورید، برای همیشه آن را از دست می‌دهید.

اینترنت با خدمات جاری و مدخل‌های ویکی‌پدیا،‌ احتمال ‌به‌یادآوری اطلاعات فرهنگی را حتی بیش از این‌ها افزایش داده است. اما این به معنی آن نیست که پیش از این همه‌چیز را به یاد می‌آوردیم.

افلاطون از اولین افراد مشهوری بود که وقتی خطر بیرونی‌سازی حافظه مطرح شد،‌ روی ترش کرد. در گفت‌وگویی که افلاطون میان سقراط و فایدروسِ اشراف‌زاده می‌نویسد، سقراط داستانی دربارۀ خدایگان تئوس می‌گوید که «کاربرد نامه را کشف کرد». تاموس، پادشاه مصر، به تئوس می‌گوید:

این کشف تو در روح یادگیرندگان فراموشی به بار می‌آورد، زیرا دیگر از حافظۀ خود استفاده نمی‌کنند؛ آن‌ها به حروف و واژگان نوشته‌شدۀ بیرونی اعتماد خواهند کرد و خودشان چیزی به یاد نخواهند آورد.

(البته همین نظرات افلاطون به این خاطر در دسترس ما هستند که آن‌ها را نگاشته است).

هوروات می‌گوید: «در این گفت‌وگو، سقراط از نوشتن متنفر است زیرا می‌پندارد که حافظه را می‌کشد. درست هم می‌گوید. نوشتن بی‌شک حافظه را از بین برده است. اما تمام چیزهای باورنکردنی‌ای را به یاد آورید که امروز به خاطر نوشتن، در دست داریم. من که هرگز نوشتن را با یک حافظۀ بازیابی بهتر عوض نمی‌کنم». شاید اینترنت هم مبادلۀ مشابه‌ای را پیشنهاد می‌دهد: می‌توانید به هر میزان اطلاعات که می‌خواهید دسترسی داشته باشید و از آن استفاده کنید اما بیشتر آن را در خاطر نگه نخواهید داشت.

واقعیت این است که مردم اغلب بیش از آنچه بتوانند در مغز خود نگه دارند، اطلاعات وارد آن می‌کنند. سال گذشته، هوروات و همکارانش در دانشگاه ملبورن دریافتند افرادی که بیش از حد برنامه‌های تلویزیونی می‌بینند،‌ محتوای برنامه‌ها را خیلی سریع‌تر از کسانی فراموش می‌کردند که هفته‌ای یک قسمت را تماشا می‌کردند. کسانی که زیاد تلویزیون می‌دیدند بلافاصله پس از برنامه در یک آزمون شرکت می‌کردند و بالاترین امتیاز را در این آزمون می‌گرفتند اما ۱۴۰ روز بعد، امتیاز آن‌ها کمتر از کسانی بود که هفتگی به تماشای تلویزیون می‌نشستند. همچنین طبق گزارش خودشان، میزان لذت آن‌ها از تماشای برنامه کمتر از کسانی بود که روزی یک بار یا هفته‌ای یک بار آن را تماشا می‌کردند.

افراد در مواجهۀ با مکتوبات نیز افراط می‌کنند. در ۲۰۰۹، به طور میانگین هر امریکایی روزانه با ۱۰۰،۰۰۰ واژه درگیر می‌شد،‌ حتی اگر تمام این واژه‌ها را نمی‌خواند. به‌سختی می‌توان تصور کرد که این رقم طی این نه سال کاهش یافته باشد. نیکیتا بکشانی در «اختلال زیادخوانی» 5، مقاله‌ای در مورنینگ نیوز به تحلیل این آمار می‌پردازد. او می‌نویسد: «خواندن واژۀ ظریفی است اما رایج‌ترین نوع خواندن احتمالاً خواندن به معنای مصرف کردن است: جایی که ما می‌خوانیم، به‌ویژه در اینترنت، تا صرفاً اطلاعات کسب کنیم. اطلاعاتی که تبدیل به دانش نمی‌شود مگر آنکه تثبیت شود».

یا آن‌گونه که هوروات بیان می‌کند: «این نوعی غلغلک لحظه‌ای است و بعد غلغلکی دیگر می‌خواهید. موضوع اصلاً آموختن نیست. موضوع تجربۀ لحظه‌ای حس آموختن است».

درسی که از مطالعه زیادخوانی او می‌گیریم این است که اگر می‌خواهید چیزهایی را که می‌خوانید و می‌بینید به‌یاد آورید، آن‌ها را از باقی چیزها فاصله دهید. در مدرسه اعصابم خرد می‌شد که در کلاس انگلیسی هر هفته مجبور بودیم تنها سه فصل را بخوانیم و نه بیشتر، اما دلیلی منطقی پشت این کار بود. هوروات می‌گوید هرچه خاطرات را بیشتر تکرار کنید، بیشتر تثبیت می‌شوند. اگر کتابی را پشت سر هم-بگوییم یک نفس- بخوانید، دارید تمام مدت داستان را در حافظه فعال 6خود نگه می‌دارید. او می‌گوید: «در واقع هرگز دوباره به آن دسترسی نخواهید داشت».

سانا می‌گوید اغلب وقتی می‌خوانیم، دچار نوعی «احساس فصاحت» کاذب می‌شویم. اطلاعات جریان دارند و وارد ذهن ما می‌شوند، آن‌ها را می‌فهمیم، به‌نظر می‌رسد این مجموعه اطلاعات به آرامی در یک کلاسور جمع می‌شوند تا در پوشه‌های مختلف ذهنمان جای بگیرند؛ «اما در حقیقت این اطلاعات تثبیت نمی‌شوند مگر اینکه خودتان تلاش کنید و تمرکز کنید و برخی راهبردها را به کار بگیرید که کمک کند آن‌ها را به یاد آورید».

افراد وقتی مطالعه می‌کنند یا چیزی را برای کار خود می‌خوانند احتمالاً همین کار را می‌کنند اما بعید است در اوقات فراغتشان از سریال دختران گیلمور 7 یادداشت بردارند تا بعد خود را امتحان کنند. سانا می‌گوید: «شاید ببینید و بشنوید اما احتمالاً توجه ندارید و گوش نمی‌دهید. به نظرم اغلب اوقات ما این‌گونه هستیم».

البته تمام خاطرات سرگردان هم فراموش نمی‌شوند. بعضی از آن‌ها شاید مخفی باشند، دور از دسترس، تا اینکه سرنخی آن‌ها را تحریک کند و بازیابی شوند-شاید با بخش «آنچه گذشت دختران گیلمور» یا مکالمه‌ای دربارۀ یک کتاب با دوستی که او هم آن را خوانده. سانا می‌گوید: «اساساً حافظه سراسر ارتباطات است».

شاید این توضیح خوبی باشد برای اینکه چرا پُل و دیگران فضای خواندن کتاب را به یاد می‌آورند اما محتوای آن را خیر. پُل یک «کتاب کتاب‌ها» را از دوران دبیرستان خود نگه داشته است -نوعی حافظۀ جانبی- که در آن اسم تمام کتاب‌هایی را که می‌خواند می‌نویسد. «کتاب کتاب‌ها دسترسی سریع فراهم می‌کند تا بدانم در هر لحظه از زندگی‌ام در چه شرایط روان‌شناختی یا کدام مکان جغرافیایی بوده‌ام». پُل این مطلب را در زندگی‌ام با کتاب کتاب‌ها 8 توضیح می‌دهد، کتابی که دربارۀ کتاب کتاب‌هایش نوشته است. «هر مدخل خاطره‌ای را از غیب حاضر می‌کند که در غیر این صورت از دست می‌رفت یا با گذشت زمان محو می‌شد».

یان کروچ در مطلبی برای نیویورکر با عنوان «نفرین خواندن و فراموش کردن» 9می‌نویسد «خواندن وجوه بسیار دارد که شاید یکی از آن‌ها ترکیب توصیف‌ناپذیر و ذاتاً ناپایدار فکر و احساس و دستکاری‌های حسی‌ای باشد که در لحظه اتفاق می‌افتد و بعد محو می‌شود. پس چه مقدار از خواندن صرفاً نوعی خودشیفتگی است -نشانه‌ای از اینکه شما که بودید و در زمان مواجهۀ با یک متن به چه می‌اندیشیدید؟»

به‌نظر من، خودشیفتگی نیست که فصل‌های زندگی را با هنری که آن‌ها را ایجاد کرده به یاد آورید- بهارِ رمان‌های عاشقانه، زمستانِ داستان‌های جنایی. اما این واقعیت هم مطرح است که اگر فرهنگ را با این امید مصرف کنید که کتابخانه‌ای ذهنی بسازید تا هر زمان به آن رجوع کنید، احتمالاً راه به جایی نمی‌برید.

کتاب‌ها، فیلم‌ها، برنامه‌ها و ترانه‌ها فایل‌هایی نیستند که در مغزمان آپلود کنیم، بلکه بخشی از تابلوفرش زندگی هستند که در کنار چیزهای دیگر بافته شده‌اند. از دور شاید دیدن یک رشته نخ دشوار باشد اما آن نخ به هر حال سر جای خودش نشسته.

هوروات می‌گوید: «خنده‌دار است که فکر کنیم خاطرات کاملاً پاک می‌شوند، آن‌ها وارد ذهن شما می‌شوند و به‌همین‌خاطر است که الان یک حافظه دارید. اما در واقع مجموع آن‌ها با هم یک چیز را می‌سازد و آن همه چیز ماست».


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.

این مطلب را جولی بک نوشته است و در تاریخ ۲۶ ژانویۀ ۲۰۱۸ با عنوان «Why We Forget Most of the Books We Read» در وب‌سایت آتلانتیک منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۹۸ با عنوان «چرا بیشتر کتاب‌هایی که می‌خوانیم را فراموش می‌کنیم؟» و ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است. همچنین این مطلب در سیزدهمین فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

جولی بک (Julie Beck) از دبیران ارشد آتلانتیک است و دربارۀ خانواده و آموزش برای این نشریه می‌نویسد.

پاورقی

  • 1
    forgetting curve
  • 2
    Recall memory
  • 3
    Recognition memory
  • 4
     externalized memory
  • 5
     ‌Binge-reading disorder
  • 6
    Working memory
  • 7
    Gilmore Girls
  • 8
    My Life With Bob
  • 9
    The Curse of Reading and Forgetting

مرتبط

۳۰۰ سال پیش یک کشتی غرق شد و با خود «حقیقت» را نیز غرق کرد

۳۰۰ سال پیش یک کشتی غرق شد و با خود «حقیقت» را نیز غرق کرد

دیوید گرن، نویسندۀ چیره‌دست آمریکایی، با کتابی تازه دربارۀ کشتی ویجر، تحسین منتقدان را برانگیخته است

از مارکس ادیب و شاعر چه می‌دانید؟

از مارکس ادیب و شاعر چه می‌دانید؟

مارکس در جوانی می‌خواست شاعر شود، نه نظریه‌پرداز سیاسی

پرطمطراق، فاخر، زیبا: در ستایش جملات پیچیده و بلند

پرطمطراق، فاخر، زیبا: در ستایش جملات پیچیده و بلند

اِد سایمون از ما می‌خواهد تا در تعریفمان از سبکِ خوب تجدیدنظر کنیم

دوستی با یک نابغۀ ادبی چه شکلی است؟

دوستی با یک نابغۀ ادبی چه شکلی است؟

یادداشت‌هایی دربارۀ پایان یک دوستی ادبی ۱۵‌ساله

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

س

۰۷:۰۸ ۱۳۹۸/۰۸/۲۶
0

این ادعا که «نوشتن حافظه را ضعیف می‌کند» مرا یاد مدعای برخی از دوستان موسیقیدان می‌اندازد که «نواختن از روی نت گوش را ضعیف می‌کند». گمان می‌کنم که هر دوی این گزاره‌ها اولاً بیشتر گمانه‌هایی مبتنی بر تجربیاتی شخصی و محدود است تا تحقیقاتی روشمند و مستدل، و ثانیاً ظاهراً عامدانه ویژگی‌های مطلوبِ متن یا صوت مکتوب برای مداقه و مطالعه را نادیده می‌گیرند. گویی از دید ایشان، همچون حرف که باد هواست، موسیقی نیز نسیمی گذراست که شایستگی و بایستگی تامل و تدبر را ندارد.

پوریا

۰۴:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۲۹
0

ترجمه خیلی خوب و روان بود، خیلی ممنون.

احمد

۰۶:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۱۳
0

یاد این حدیث از پیامبر اسلام افتادم که فرمود: علم را با نوشتن در بند کشید. حقیقتا یکی از راه های بسیار خوب برای یادآوری مطالب، همین نوشتن و نکته برداری است.

امین

۰۳:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۱۰
0

وقتی از تئوس گفته می شود و این که «کاربرد نامه را کشف کرد» به نظرم این جا منظور «کلمه» بوده و نه «نامه» با توجه به ادامه مطلب مشخصه که داره از کلمه حرف می زنه. و احتمالا در اصل مطلب از letter استفاده شده که هر دو معنی رو داره. حالا من اصل مطلب رو ندیدم البته. می توانید چک کنید و نهایتا ترجمه را تصحیح کنید.

نسرین شاکری

۰۵:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۷
0

ما کتاب می خوانیم ،چون کتاب مثل پای صحبت دوستی نشستن است،دوستی که ما آگاهانه وبراساس نیاز روحی آن مقطع زمانیمون انتخابش می کنیم وبا ولع یاکنجکاوانه یا صرفا ازروی تفنن ووقت گذرانی ،گفتم براساس نیاز زمون مطالعه مان،می خوونیمش!همزمان با خووندن تحت تاثیر احساساتی که درما برمی انگیزد ،مغزمان هم واکنش نشان می دهد ،با آن همذات پنداری می کند،یا مقایسه ،وارد زندگی گذشته یا حال خودش شده ومنقلب می شود،به گریه می افتد،شوکه می شود،برقی ناشی از هشیاری درذهنش زده می شود وشروع می کند به فکر کردن!مهمتر از همه در فضای داستان یا مقاله یا ......قرار می گیرد وپروسه درک وتعقل آغاز می گردد،......وهمه این ها با صحبت های یک دوست که تو عاقلانه انتخابش کردی! سپس تاثیر این کتاب درتو می ماند ،یعنی چکیده ای از آن که منقلبت کرده ،خشمت را برانگیخته یا همدردی ورنج و...هر حس دیگری !درنهاین نتیجه ای که می گیری!مختص تو وخودت! بعدها از این همه ،مهمترین برداشتی که متاثر ت کرده وتحت تاثیرت قرار داده در حافظه ات هست واگر کتابش درکتابخانه ات باشد(یا آدرسش را در اینترنت بدانی) هروقت بخواهی همه یا قسمتی از آن را می یابی!

Sara

۱۰:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۴
0

در زمان امروز ما ,اطلاعات فراوان ولی باعمق بسیارکم. ذهن انسانها پُرشده از چرندیات که هیچ سودی به حال انسان امروزی ندارد. چراکتابهایی که ما می خوانیم را فراموش می کنیم ؟ به نظرم چون ملکه ذهن ما نشده اند.

امین رحمتی

۰۸:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۳
0

کتاب‌ها، فیلم‌ها، برنامه‌ها و ترانه‌ها فایل‌هایی نیستند که در مغزمان آپلود کنیم، بلکه بخشی از تابلوفرش زندگی هستند که در کنار چیزهای دیگر بافته شده‌اند. از دور شاید دیدن یک رشته نخ دشوار باشد اما آن نخ به هر حال سر جای خودش نشسته.

صابری

۱۰:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

جالب بود، اما نتيجه بخش نبود، راه گشا هم نبود

Mary Holy

۰۹:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

سلام و درود لطفاً: «که که» بشود: «که»

sardabir

۰۹:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

ممنون. اصلاح شد.

ساچ

۰۷:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

هم موضوع خیلی جذاب و ملموس بود و هم ترجمه خیلی روان و دلنشین ممنون واقعا

کامیاب

۰۴:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

خردمندانه ترین رویکرد در عصری که فوج فوج اطلاعات (ونه لزوما دانش) بر سر ابنا بشر می بارد عبور از نامها و نشانهاست به این معنی که مهم نیست چه حرفی از چه کسی را می خوانیم بلکه باید از گفته ها و نوشته ها، طرز فکر کردن و الگوریتم ها را یاد بگیریم، سپس این قواعد و فنون اندیشه را میتوان مثل شابلون برای تدقیق و تعین هر محتوای دیگری بکار بگیریم. حافظه را با نقل قولها و نامها و زمان و مکان به هدر ندهیم. اینها همه فرم هستندومشمول زمان، لذا محتوا و منشا ومقصد محتواست که باید به خاطر بسپاریم و برای فکرکردن از آن ابزار بهره ببریم. در ضمن، نفسِ نوشتن بر روی کاغذ یکی از تکنیکهای حفظ کردن است، هنگام نوشتن توان به خاطر سپاری چندین برابر بیشتر از خواندنِ صِرف است.

۰۱:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

سلام و درود بیکران. چه خوب که بلافاصله تصحیح کردید عنوان رو. چرا بیشتر کتاب‌هایی که می‌خوانیم «را» فراموش می‌کنیم؟ را به درستی در جای صحیح قرار گرفت چرا بیشتر کتاب‌هایی «را» که می‌خوانیم فراموش می‌کنیم؟

صالح

۰۱:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
0

سلام. بسیار عالی. اما سوال اینجاس، اگر امروزه کمتر به یاد میاوریم چون به مخزنی که همیشه بهش دسترسی داریم معتقدیم، پس لزوما چرا کتاب میخوانیم؟ چراکه اون مطلب همیه در دسترس هست دبگر. صرفا به امید نشت و رسوب جزئی ای که در درونمون میگذاره؟ اونهم احتمالا؟

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0