آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 10 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
سفر نوعی کالا، امتیاز یا حالتی روحی است؛ برای عدهای راحتی است و برای بقیه رنج
سفر خطرهای زیادی دارد. اغلب هم با رنج و سختی همراه است تا رفع خستگی. بیماری، ناامنی، تصادف، پول کمآوردن، یا حتی گمشدن. اما بااینحال نمیتوان دست از سفر برداشت. چرا سفر میکنیم؟ فقط چون، وقتی برگشتیم خانه، داستانهایی خارقالعاده تعریف کنیم؟ تا خود را فراموش کنیم و، برای مدتی هم که شده، در نظر دیگران غریبه باشیم؟ شاید هم میخواهیم تسلیم ترسمان نشویم و به ماجراجویی تغییرش دهیم. در هر صورت، سفر نوعی از پیله درآمدن است، چه پیلههای درونی و چه بیرونی.
The End of the Tour: Why Do We Travel?
8 دقیقه
لورن بویسنو، جی. استور دیلی — سفر ۹۶۰ کیلومتریام با قطار، از شانگهای تا تیانجین در ساحل شرقی چین، یکی از طولانیترین سفرهای زندگیام بود. سرماخوردگیام از بعدازظهرِ روز قبل سریع به گلویی متورم، تبی شدید و دردی عذابآور تبدیل شد. قورت دادن آب دهانم آنقدر سخت بود که هر بار مجبور به این کار میشدم، گریهام میگرفت. شهرهای کوچک و بزرگ محوی که در مسیرم به سمت جنوب افسونم کرده بودند، حالا شبیه به ستونهایی بودند که در مسیر سقوطم به جهنم ردیف شده بودند و من حتی مثل دانته از موهبت راهنمایی مثل ویرژیل برخوردار نبودم.
اما بدتر از حس سوزش کُشندهای که در سر و گردنم داشتم، دورنمای چیزی بود که متعاقبش میآمد: اتاق خوابگاهی دور از خانواده و دوستان، داروهای تجویزشدهای که بهسختی میتوانستم برچسبهایشان را بخوانم، بیمارستانی با زمینهای کثیف که دکتر برای معاینهٔ گلویم، آینهاش را روی شعلهٔ آتش میگرفت تا ضدعفونیاش کند. حتی وقتی در بهترین شرایط بیماری میشوی، یعنی وقتی میتوانی در رختخواب خودت استراحت کنی و شبکهٔ نتفلیکس را تماشا کنی و سوپ داغ بخوری و یک نفر هر از گاهی جعبهٔ دستمال کاغذی برایت بیاورد، باز هم بیماری مزمن ناخوشایند است؛ بنابراین بیمارشدن در سفر شاید از نظر روانی برابر با شکنجهای ملایم باشد.
بااینحال، چنین لحظههای درد و رنجی گاهی به بهترین داستانها تبدیل میشوند (حداقل وقتی که همه چیز درست میشود و در نهایت، به خانه برمیگردیم). در انهاید، داستان سفر ترواییها به ایتالیا برای پیدا کردنِ رم، آمده است: «orsan et haec olim meminisse iuvabit» یعنی «شاید روزی با شادی از این اتفاقها یاد کنیم». مهاجرت اجباری آینئاس دشواریهای زیادی داشت، اما موفقیتش در غلبه بر آن چالشها حتی تا امروز بر سر زبانهاست، مثل سختیهایی که اودیسئوس در ادیسه با آنها مواجه شد.
پس چرا این کار را میکنیم؟ چرا وقتی خوب میدانیم که زحمت و خطر وجود دارد و تجربه باعث تغییرمان میشود، باز هم به سفر میرویم؟ در بخش «ناشناختهها»ی سایت جی.استور دیلی، هزاران داستان سفر را بررسی کردهایم که ما را به سرتاسر جهان و گذشته بردهاند؛ از مسابقهٔ دوِ ماراتن در قطب جنوب تا اَشکال مرگبار حملونقل تا مردانی که در سفرهایشان ناپدید شدند. این گشتوگذار جالب حالا به پایان خود نزدیک میشود، اما قبل از اینکه در پیشبینیپذیری زندگیهایمان جا خوش کنیم، میخواهم آخرین سؤال (که در واقع دو سؤال مرتبط است) را بکاوم: چرا سفر میکنیم؟ و این کار چه معنایی برای آیندهٔ دنیایمان دارد؟
جوابِ نسبتاً صریح -یا حداقل سنجیدنیتر- در دست متخصصان ژنتیک تکاملی است: DRD۴-۷R. نیمهٔ اول این زنجیره به ژنی اشاره دارد که تا حدی مسئول کنترل مادهٔ شیمیایی دوپامین است و نیمهٔ دوم (دگرۀ۱ ۷R) متغیری است که حدود ۲۰ درصد از جمعیت آن را در خود دارند. این دگره به رفتار جویای تازگی و برونگرایی مربوط است و بسته به اینکه اهل کجا باشید، میزانش به شدت متفاوت است. مثلاً تعداد افرادی که این دگره را دارند، در جمعیتهای مهاجر بسیار بیشتر از جمعیتهای ساکن است که نشان میدهد این متغیر دارندگانش را تشویق میکند دست به خطر بزنند و در جستوجوی تجربیات تازه به ناشناختهها وارد شوند. مسلماً این تک ژن تنها دلیل آن نیست که کسی مثل کاپیتان کوک سرتاسر اقیانوسهای جهان را درنوردید. نشنال جئوگرافیک مینویسد: «احتمالاً گروههای مختلف ژنی در رفتارهای چندگانه نقش دارند؛ بعضیهایشان به ما امکان کاوش میدهند و بقیهشان وادارمان میکنند کاری را انجام دهیم که ۷R به احتمال فراوان در دستهٔ دوم قرار دارد».
برای جوابی بااحساستر و فلسفی شاید سراغ مارک تواین برویم که گفت سفر راهی برای رهایی از تعصب است، یا برای این است که وقتی به خانه برمیگردیم، با داستانهای خارقالعاده آدمها را تحت تأثیر قرار بدهیم. برای پیکو آیر سفر به مصرفکردن و مصرفشدن ربط دارد و جادهٔ دو طرفهٔ دیدن غربیهها و غربیهبودن برای دیگران است. برای رابین دیویدسن که صحرای استرالیا را پیاده طی کرد، سفر انتخابی است تا از ترسهایمان به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم، نه اینکه بگذاریم به مانعی بر سر راهمان تبدیل شوند. به نظر میرسد نتیجهٔ اخلاقی این است که آدمهای مختلف به دلایل گوناگون سفر میکنند: تا خودشان را فراموش کنند یا بهخاطر بیاورند، تا جهان را بهتر درک کنند یا منطق را وارونه کنند، تا نواحی جدیدی را کشف کنند، چه درونی و چه بیرونی. نتایج سفر پیچیده و اغلب متناقض هستند، مخصوصاً در دنیایی که بیش از پیش مملو از پناهندگانی میشود که نه به انتخاب خودشان، بلکه از روی اجبار سفر میکنند.
در سال ۲۰۱۵، آژانس پناهندگان سازمان ملل آماری منتشر کرد و تخمین زد تعداد افرادی که به اجبار در سرتاسر جهان جابجا شدهاند، به بالای ۶۰ میلیون نفر رسیده است، رقمی که برابر با کل جمعیت ایتالیاست. این آمار چه معنایی برای آن دسته از ما دارد که برای لذت تجربه سفر میکنیم؟ همانطور که کاترینا پاول میگوید، عمل جابجایی فیزیکی از مکانی به مکان دیگر منجر به هویت آمیختهای میشود که ترکیبی از جدید و قدیم است. پاول ادعا میکند که «جابجایی به حس یک نفر از خودش شوکی وارد میکند» و این شوک را افرادی حس میکنند که مستقیم تجربهاش میکنند و آدمهای بیرونی که این افراد را میپذیرند یا پس میزنند، تشدیدش میکنند. در سفر تفریحی،مسافران مقداری از روایت را کنترل میکنند؛ در مهاجرت اجباری، روایتهای مسافران اغلب مسکوتشده یا تقلیلیافته است.
سفر چیزی نامعمول است که علیرغم هزاران سال تجربیات نوشتهشده دربارۀ آن، تعریف کردن و فهمیدنش دشوار است. سفر یک کالا، یک مزیت و یک حالت روحی است؛ برای عدهای راحتی و برای بقیه رنج است؛شیوهای از دگرگونی است که به اندازهٔ هر پیلهای مؤثر است. شاید تا ۵۰ سال دیگر، سفر محبوبتر شود و جامعه کنجکاوتر و دلسوزتر شود و از شدت تنگنظریاش کاسته شود. یا شاید همانطور که روزنامهای کانادایی ۵۰ سال پیش اظهار کرد، فقط پرجمعیتتر شویم.
نویسندهٔ آن مقاله میگوید: «آنچه تا سال ۲۰۰۰ اتفاق میافتد، چیزی است که باید دربارهاش فکر کنیم. به جز فضا، از همه چیز بیشتر داریم. مسلماً زمان آزاد بیشتری داریم. چه کار میکنیم؟ به کجا میرویم؟ از چه چیزهایی لذت میبریم؟ همهٔ اینها در آینده مشخص میشود؛ اما در این مدت، ظاهراً بهتر است همگی به مجاورت با آدمهای دیگر عادت کنیم. وگرنه مجبوریم به کرهٔ ماه بکوچیم».
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را لورن بویسنو نوشته و در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۱۶ با عنوان «The End of the Tour: Why Do We Travel?» در وبسایت جی.استور دیلی منتشر شده است. و برای نخستین بار با عنوان «پایان گشتوگذار: سفر همچون شکنجهای ملایم» در پروندۀ اختصاصیِ دهمین فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ میترا دانشور منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۹۹ با همان عنوان منتشر کرده است.
•• لورن بویسنو (Lorraine Boissoneault) دانشآموختۀ دانشگاه کلمبیاست. آخرین مسافران (The Last Voyageurs) کتاب اخیر اوست.
[۱] Allele: دگره یا الل به معنای متقابل یا دوجانبه است. دگره درحقیقت ژن کنترلکنندهٔ یک صفت است که در جایگاهی مشخص بر روی کروموزوم قرار گرفته است. دگرههایی که در جایگاه مشابه هم روی کروموزومهای همتا قرار گرفتهاند یک صفت را کنترل میکنند [ویکیپدیا].
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند