چشمانداز ثبات سیاسی در فیلیپین با رئیسجمهور شدن پسر دیکتاتوری بدنام، تیرهوتار شده است
نظریۀ «غازهای پرنده» در مطالعات توسعه، وضعیتی را توصیف میکند که کشورهای ثروتمند برای پایینآوردن هزینههای تولید در کشورهای فقیرتر که نیروی کار ارزان است، سرمایهگذاری میکنند و وقتی قیمت نیروهای کار بالا رفت، به کشور باز هم فقیرتری میروند، اما پشت سرشان «توسعه اقتصادی» به یادگار میگذارند. فیلیپین در کنار چندین کشور آسیایی دیگر، از مواهب این غازها بهره برده است و سرانۀ تولید ناخالص داخلیاش را طی دو دهه، دو برابر کرده است. اما برای ادامۀ این رشد جالبتوجه چالشهای خاص خودش را دارد.
نوآ اسمیت، وبلاگ نوآ اسمیت— اندکی قبل رأیدهندگان فیلیپینی با اکثریت قاطع آرا رئیسجمهور جدیدی انتخاب کردند، فردیناند «بونگ بونگ» مارکوس جونیور. نتیجۀ این انتخابات موجب بهت و نگرانی زیادی در خارج از این کشور شد، به این خاطر که مارکوس پسر دیکتاتوری است که هزاران نفر را کشت و رکورد بزرگترین دزدی از دولت (۵-۱۰ میلیارد دلار) را در فهرست گینس دارد، لذا میتوان درک کرد که چرا بعضیها ممکن است کمی نگران باشند.ولی اگر فرض کنیم که مارکوس جدید اشتباهات تراژیک دورۀ حکمرانی پدرش را تکرار نمیکند، باز هم این سؤال باقی است که آیا فیلیپین میتواند رشد اقتصادی سالهای اخیرش را ادامه و افزایش دهد یا نه. فیلیپین هنوز نسبتاً فقیر است، ولی در دو دهۀ گذشته توانسته استانداردهای زندگی مردمش را دو برابر کند:
حرکتش در مسیر رشد خارقالعاده نبوده، ولی خیلی استوار و محکم روبهجلو رفته است. نویدبخشتر اینکه میبینیم که از سال ۲۰۰۰ این مسیر رشد چقدر یکدست و نمایی بوده است. نمودار رشد نمایی نشانگر وجود فرایندی خودتقویتکننده است، چرخۀ مطلوبی که در آن رشد تقویت میشود. این نوع چرخهها تا ابد باقی نمیمانند، ولی قبل از اینکه بهتدریج محو شوند میتوانند ماهیت کشور را از اساس تغییر دهند.
عامل موفقیتهای اخیر فیلیپین چیست؟ پاسخ اساساً تبعیت از گونهای از راهبرد رشد قدیمی است که هر کشور موفقی از آن پیروی میکند.
تولید محصولات الکترونیکی نه رمیتانس
معمولاً موقعی که این مطالب خلاصۀ وضعیت توسعۀ کشورها را مینویسم، اولین سؤالی که میپرسم این است که کشور موردنظر چه محصولی صادر میکند. اساساً دو دسته کشور داریم: کشورهای صادرکنندۀ منابع طبیعی و کشورهای صادرکنندۀ کالای تولیدی. درکل جزء دستۀ دوم بودن بهتر است. کشورهایی که ثروتشان را از زحمت و خلاقیتشان به دست میآورند نه از استخراج منابع طبیعی از زمین معمولاً در ابتدا نسبت به دستۀ اول فقیرترند، ولی احتمال اینکه درنهایت ثروتمند شوند خیلی بیشتر از دستۀ اول است، بنابراین دیدن اینکه فیلیپین کشوری تولیدکننده است امیدوارکننده است:
اگر آمریکایی باشید، موقعی که دربارۀ اقتصاد فیلیپین بحث میشود معمولاً چیزی دربارۀ تولید محصولات الکترونیکی به گوشتان نمیخورد. درعوض، دربارۀ رمیتانس میشنوید -دربارۀ اینکه فیلیپینیها به کشورهای ثروتمند میروند و بهعنوان پرستار، پرستار کودک، ملوان و مهماندار کار میکنند و برای خانوادههایشان در فیلیپین پول میفرستند. در نمودار بالا رمیتانس بهعنوان صادرات در نظر گرفته نشده، ولی مبلغ قابلتوجهی از درآمد کشور است -حدود ۳۱.۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ یعنی بیش از یکسوم صادرات واقعی کشور.
تمرکز بر رمیتانس باعث میشود که توان بالقوۀ توسعه فیلیپین دستکم گرفته شود. رمیتانس خوب است، معمولاً باعث کاهش فقر و بهبود بهداشت و نتایج آموزشی کودکان میشود، ولی تحقیقات قویاً نشان میدهند که رمیتانس تأثیر کمی بر رشد اقتصادی دارد. درآمد حاصل از رمیتانس معمولاً در صنایع بومی سرمایهگذاری نمیشود.
ولی فیلیپین دارد رشد میکند و در حال سرمایهگذاری در صنایع تولیدی بومی شامل صنایع صادراتی است و درنهایت این موضوع از رمیتانس مهمتر است. در گزارشی که در سال ۲۰۱۸ بانک توسعۀ آسیایی منتشر کرده آمده است:
توان رشد فیلیپین بهتدریج زیاد میشود. در سال ۲۰۱۷ به ۶.۳ درصد رسید، بالاترین رقم در ۶۰ سال اخیر و رشد بهرهوری نیروی کار (پیشرفت فنی) عامل بیشتر نرخ رشد بالقوۀ کشور بوده است. تجزیۀ رشد بهرهوری نیروی کار نشان میدهد که این عامل باعث ۷۰ درصد رشد بهرهوری بوده است و بیشتر آن هم به علت رشد بهرهوری تولید بوده است.
(نکتۀ جانبی: گزارش بانک توسعۀ آسیایی نشان میدهد که در فیلیپین علیرغم رشد اشتغال در بخش تولید سهم تولید از کل اشتغال کشور درحالرشد نیست، به این علت که کارگران دارند با سرعت بیشتری وارد بخش خدمات میشوند. این وضعیت با مدل کلاسیک توسعه که در آن کشاورزان اول به کارخانهها میرفتند بعد به خدمات تفاوت دارد و این تفاوت ممکن است به علت خودکارسازی بیشتر روند تولید باشد. ولی ایرادی ندارد؛ تا وقتی که چیزهایی ساخته و صادر میشوند اساساً به این معنی است که از مدل کلاسیک رشد تبعیت شده است. تولیدْ ۱۸ درصد تولید ناخالص داخلی فیلیپین را به خودش اختصاص داده است که مشابه قهرمان رشد، ویتنام، است.)
توجه داشته باشید که تغییر جهت از کشاورزی به تولید -که با یکی از سریعترین رشدها در شهرنشینی در کل جهان همراه بود- موضوعی بود که بسیاری از تحلیلگران تا همین چند سال پیش نسبت به آن خیلی بدبین بودند. جو استادول در کتابش آسیا چطور کار میکند؟ درمورد فیلیپین با عباراتی شدیداً انتقادی میگوید:
فیلیپین ظرفیت تولید درونزاد با ارزش افزوده را ندارد. در پایان جنگ جهانی دوم فقط ژاپن و مالزی درآمد سرانۀ بیشتری از فیلیپین داشتند. بعد در دهۀ ۱۹۵۰ کره و تایوان از آن پیشی گرفتند. این کشور در دهۀ ۱۹۸۰ از تایلند و اخیراً هم از اندونزی عقب افتاده است. فیلیپین که زمانی جزء کشورهای برتر آسیایی بود امروزه یکی از مصادیقِ کشورهای فاقد فناوری و جهانسومی است که توانایی رقابت ندارد.
منظور استادول از «ظرفیت تولید درونزاد» مشخص نیست، ولی موقعی که کشوری تولید ناخالص داخلی سرانهاش را طی دو دهه دو برابر میکند و مدارهای مجتمع در صدر محصولات صادراتیاش است واقعاً درست نیست که آن را جهانسومی بدانیم. درست است که رشد فیلیپین مدت زیادی ضعیف شده بود، ولی توصیفی که استادول از آن میکند بهخصوص در سال ۲۰۱۴ بیرحمانه است.
سرمایهگذاری مستقیم خارجی، غازهای پرنده و ابرخوشۀ جنوب شرق آسیا
بیایید دربارۀ کلمه «درونزاد» تأمل کنیم. استادول مثل ها جون چانگ که او هم دربارۀ توسعه مینویسد کلاً معتقد است که کشورها باید از سرمایهگذاری مستقیم خارجی اجتناب کنند و شرکتهای موفق بومی خودشان را بسازند -مدل کلاسیک دراینخصوص کرۀ جنوبی است و سامسونگ و هیوندای. هماکنون وضعیت کرۀ جنوبی مطمئناً درخشان و عالی است، ولی در سالهای اخیر تعدادی از کشورها که از مدل متمرکز بر سرمایهگذاری مستقیم خارجی استفاده کردهاند خیلی جلو رفتهاند. برجستهترینشان چین است، ولی لهستان و مالزی هم هستند. دربارۀ اینکه میشود بدون داشتن شرکتهای تولیدکننده با فناوری بالا به تولید ناخالص داخلی پنجاه هزار دلاری رسید یا نه بحث است، ولی رسیدن به تولید ناخالص داخلی سی هزار دلاری هم خیلی خوب است. شاید راحتتر باشد که با استفاده از سرمایهگذاری خارجی به وضعیت نزدیک به توسعهیافتگی برسیم، آن وقت دلواپس باقیمانده مسیر شویم.
درهرصورت، در حوالی سال ۲۰۱۰ استراتژی فیلیپین به سمت تمرکز بیشتر بر سرمایهگذاری مستقیم خارجی تغییر جهت داد و جریان سرمایهگذاری خارجی سالانه را از حدود یک میلیارد دلار به ۲ تا ۸ میلیارد دلار افزایش داد. هنوز زیاد نبود ولی میتوانست از آن هم بیشتر شود. رودریگو دوترته، رئیسجمهور قبلی، اخیراً قوانین سرمایهگذاری خارجی را اصلاح کرد تا سرمایهگذاری مستقیم خارجی بسیار راحتتر شود. چین، سنگاپور، ژاپن و ایالاتمتحده در صدر کشورهایی قرار دارند که در فیلیپین سرمایهگذاری کردهاند.
ولی حتی اگر سرمایهگذاری مستقیم خارجی را کنار بگذاریم، در فیلیپین مقاطعهکاریهای فرعی زیادی انجام شده، طی این قراردادها، برای شرکتهای کشورهای ثروتمندتر آسیایی (و ایالاتمتحده) چیزهایی ساخته شده است. مقاصد عمدۀ صادراتی فیلیپین در نمودار ذیل مشخص است:
سرمایهگذاری مستقیم خارجی و مقاطعهکاری هر دو نمایانگر پدیدهای هستند که تحت عنوان نظریۀ غازهای پرنده شناخته میشود -یعنی این ایده که تولیدکنندگان از کشورهایی که هزینههای تولیدشان بالا است به کشورهایی با هزینۀ تولید پایین میروند و پس از اینکه هزینۀ تولید در این کشورها بالا میرود دوباره آنها را به مقصد کشورهای با هزینۀ کمتر ترک میکنند و از خودشان توسعۀ اقتصادی به یادگار میگذارند.
بهعبارتدیگر، با اینکه فیلیپین سیاستهای خوبی اتخاذ کرده -ایجاد زیرساختهای فراوان، تقویت آموزش عالی و تسهیل سرمایهگذاری مستقیم خارجی و مانند اینها- ولی درنهایت رشد اقتصادیاش بدون تأثیر ابرخوشۀ تولید محصولات الکترونیک آسیایی ممکن نبود.
درواقع اگر تمرکزمان را از فیلیپین برداریم و رشد کل کشورهای منطقه را مشاهده کنیم، میبینیم که همۀ آنها دارند رشد میکنند و مسیر رشد بیشترشان هم یکدست و نمایی است.
بهعبارتدیگر، کشورهای جنوب شرق آسیا دارند با هم رشد میکنند و یک دلیل عمدۀ آن صرفهجویی به تجمیع است -سرریز ابرخوشۀ شرق آسیا راهش را در همهجای منطقه باز میکند.
بنابراین، مارکوس، رئیسجمهور منتخب، برای حفظ و شتابدهی رشد فیلیپین چه باید کند؟ خوب، معلوم است که باید چه کار کند -باید آموزشوپرورش و زیرساختها را تقویت کند و سرمایهگذاری و صادرات را تشویق کند. ولی یک چیز هست که واقعاً اهمیتش از همۀ اینها بیشتر است: ثبات سیاسی.
اگر تجمیع منطقهای و غازهای پرنده هستند که موجب رشد اقتصادی فیلیپین میشوند، تنها تهدید بزرگ برای رشدْ بیثباتی است. تایلند و میانمار با اینکه مدتی رشد عالی داشتند اخیراً به علت بیثباتی از رشد بازماندهاند. سرکوب بیرحمانۀ اعتراضات در این دو کشور موجب شده است که هر دوی آنها برای سرمایهگذاری یا تأمین کالاهای ساختهشده جذابیت کمتری پیدا کنند.
بنابراین مهمترین کاری که مارکوس باید انجام دهد تا کشورش به رشد خودش ادامه دهد و استانداردهای زندگی مردم بالا رود دوری از تکرار اشتباهات پدرش است. وجود نظم و آرامش، رواداری، فساد کم و حکومت قانون از سقوط کشور به ورطۀ آشوب جلوگیری خواهد کرد.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
این مطلب را نوآ اسمیت نوشته و در تاریخ ۱۰ می ۲۰۲۲ با عنوان «Can the Philippines sustain its growth» در وبلاگ نوآ اسمیت منتشر شده است و برای نخستین بار در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۲ با عنوان «فیلیپین رشد کرده است، اما آیا میتواند این مسیر را ادامه دهد؟» با ترجمۀ مزدک مفتون در وبسایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
نوآ اسمیت (Noah Smith) وبلاگنویس است. بیشتر در زمینۀ اقتصاد مینویسد ولی ژئوپولتیک، فناوری و فرهنگ نیز از حوزههای مورد علاقۀ او هستند. او پیش از آنکه بهطور تماموقت وبلاگنویسی کند در بلومبرگ مقالات اقتصادی مینوشت.
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند