بررسی کتاب «علوم اجتماعی نیندیشیدنی» نوشتۀ ایمانوئل والرشتاین
علوم اجتماعی در قرن بیستم قوام گرفته است، اما بسیاری از مفاهیم و مقولاتِ اصلیِ آن محصولِ قرن هجدهماند. از جملۀ آنها مفهومِ «دولت-ملت» های مجزا و مستقل ازهم است. والرشتاین، جامعهشناس مشهورِ آمریکایی معتقد است برای فهمِ واقعیتهای اجتماعی امروز، باید این مقولات قرن هجدهمی را کنار گذاشت. او با ترکیب ایدههای مارکس و برودل درصدد برنامهریزی برای پارادایم جدیدی در علوم اجتماعی است.
8 دقیقه
پیتر جِی تیلور، اِی.اِی.جی — هرکس این کتاب را بهطور جستهگریخته مرور کند، بهسختی میتواند از درگیری عمیقتر با آن خودداری کند. باوجودِ فصلهایی با عناوینی همچون «آیا هند وجود دارد؟» و «سرمایهداری: دشمن بازار»، خواننده باید بیخرد باشد که شیفتۀ آنچه پیش رویش قرار دارد نشود. آنچه ارائه میشود درواقع مجموعهای از مقالات ایمانوئل والرشتاین است که بینِ سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۱ در شکلها و قالبهای مختلفی منتشر شده است. کتابِ حاضر برای اولینبار این مقالات را کنار هم گذاشته است. این مقالات مجموعهای از نظراتِ منسجم را دربارۀ موضوعی مهم شکل میدهند و ازاینرو جمعشدنشان در یک مجلد موجه است.
این موضوع مهم، ماهیتِ دانشی است که بهعنوان علوم اجتماعی تولید میکنیم. والرشتاین میگوید: پارادایمهایی که با آنها کار میکنیم بههمراه برنامهها، ساختارها و مجادلاتِ مربوط به آنها، به موانعِ بنیادینِ درکِ جهانِ اجتماعیِ ما بدل شدهاند. این پارادایمها میراثِ قرن نوزدهم هستند و حالا وقتش رسیده که جایگزین شوند. بنابراین والرشتاین تجدیدنظرطلب نیست؛ او معتقد است بهجای «بازاندیشی»۱ در پارادایمهایی که فکر و عملمان را به بند کشیدهاند، باید نسبت به آنها «دگراندیشی»۲ کنیم. تحلیلِ جهاننظامهایِ والرشتاین هم درست دربارۀ همین امر است؛ این تحلیل نظریهای راجع به جهانِ اجتماعی نیست، بلکه «اعتراضی» است علیهِ نحوۀ شکلگیریِ پژوهشِ علمیِ اجتماعی. اینجا صرفاً تشویق به جستوجو در سرشتِ پارادایم وجود دارد، نه هیچ «پارادایم جایگزینی». به عبارت دیگر، والرشتاین معرفتشناسی را به کانونِ ملاحظاتِ نقادانۀ ما برای اجتماع منتقل میکند.
در این کتاب بیست مقاله گرد آمدهاند که به شش بخش تقسیم میشوند. بخشِ اول نشان میدهد که روشهای تفکر ما دربارۀ جهان اجتماعیمان بخشی از انقلاب فرانسه، آن «رویداد تاریخی-جهانیِ» عظیم، است؛ انقلابی که طیِ قرن نوزدهم تکامل یافت تا همچون یک جهانیبینیِ بینقص به ما منتقل شود. بنابراین دو عنصر کلیدی این پارادایم به موضوعِ اصلیِ بخشهای دوم و سوم تبدیل میشود. ایدۀ توسعه یا همان تجلیل ما از اسطورۀ پیشرفت، درست در بطنِ تفکرِ اجتماعیِ معاصر قرار دارد؛ هیچ دولتی در هیچ جای دنیا وجود ندارد که سیاستش تسهیلِ روندِ «توسعۀ» کشورش نباشد. «ترقی» فریبِ بزرگ عصر ماست. از سوی دیگر، «غفلتِ عظیم» عصر ما، ایدهای است که زمان و مکان را بهعنوان جوهرِ سازندۀ فرآیندهای اجتماعی در نظر میگیرد. نظرِ عقلِ سلیم و پارادایمهای علمِ اجتماعی نسبت به زمان و مکان، بهعنوان ظرفِ رویدادهای اجتماعی، بیچونوچرا پذیرفته شده است؛ اما والرشتاین میکوشد آن را در بخش سوم بهوسیلۀ مفهوم «زمان-مکان»۳ خودش اصلاح کند. معرفتشناسی او دربارۀ پیشروی کشورها در ظرفِ زمان بهسوی سرزمین موعود نیست. بخشِ چهارم و پنجم راجع به این است که چگونه والرشتاین ایدههایش را بهترتیب به مارکس و برودل پیوند میزند. او بسیاری از ایدهها را بهوضوح از این دو نفر وام میگیرد، اما طرحِ او میخواهد از هر دو فراتر رود. در بخش آخر، تحلیلِ جهاننظامها بهعنوان یک «دگراندیشی» به علمِ اجتماعی ارائه میشود.
همۀ این مطالب از بسیاری جهات به جغرافیدانها مربوط است. رشتۀ ما بخشی از آن میراثِ قرن نوزدهمی است که در شُرُفِ دگراندیشی قرار دارد، هرچند والرشتاین جغرافیا را حاشیۀ همیشگیِ طرحِ علمِ اجتماعیِ ارتدوکس میداند. درنتیجه ممکن است ادعا کند که «نقشهها ابزارِ مغفولِ علوم اجتماعیِ تاریخی هستند» و کارهای پژوهشِ جغرافیایی را در مرکز کوششهای علمیِ آتی قرار دهد. بهعلاوه غفلت از مکانِ نظریهپردازی، در بطنِ ملاحظاتِ معرفتشناسانۀ والرشتاین قرار دارد، بنابراین او بهعنوانِ آخرین نفرِ گروه عمدهای از دانشمندان اجتماعی که «جغرافیا/مکان را به عرصه بازمیگردانند»، کار خود را شروع میکند. از آنجاکه احتمالا جغرافیدانها با ایدههای والرشتاین دربارۀ توسعه و تحلیلِ جهاننظامها آشناییِ خوبی دارند، اینجا روی تفاسیر او از مارکس، برودل و زمان-مکان متمرکز میشوم.
فصل یازدهم، «مارکس و توسعهنیافتگی»، روشنترین بیانِ والرشتاین دربارۀ نسبتش با مارکسیسم است. او سه «پیام اصلی» را، که پیروانِ ارتدوکسِ مارکس از آثارش استنباط کردهاند، اینگونه تعیین میکند: اولویت دادن به پرولتاریا، کشورهای «پیشرفته» و سرمایۀ صنعتی در فرآیندهایِ سیاسی و اقتصادیِ جهان اجتماعی ما. والرشتاین بهنوبت هریک از این سه پیام را بررسی میکند و مفصلاً از مارکس نقلقول میکند تا نشان دهد که مارکس دربارۀ چنین تفسیرهایی از کارش، «هشدارهای معنیداری» داده است. مقصودِ این کار، یافتنِ «مارکسِ حقیقی» نیست؛ چراکه چنین ذاتی وجود ندارد؛ بلکه هدف او، آغازِ فهمِ تناقضها و ابهامهای مارکس است بهمنظورِ درکِ بنبستی بهنامِ مارکسیسمِ ارتدوکس. والرشتاین در این بحث با برشمردن شش تزِ اصلی مارکس، که امروز همچنان مطرح هستند، از «اکتشافات» پیشین دربارۀ «مارکسی جهانسومی» فراتر میرود؛ اما این اتفاق تنها در صورتی محقق میشود که تزهایِ ششگانه در سطح اقتصادِ جهانی تفسیر شوند و نه درسطحِ حکومتهای مجزا.
فصل سیزدهم بهگونهای کاملاً متفاوت به برودل میپردازد. مکتب تاریخیِ برودل، یا مکتبِ آنال، یکی از مقاومتهایِ سهگانه دربرابرِ هژمونیِ فکری «آنگلوساکسون» محسوب میشود که همان «جهانیسازی و بخشیکردنِ تفکر» است. مورّخان آنال علاوهبر اشتاتسویسنشافتنِ۴ آلمانی و نظریۀ مارکسیستی، هم جستوجوی قوانین جهانی (یا به عبارتی طرحریزی مزیتهای «انگلوساکسونی») را رد میکنند و هم تقسیم دانش اجتماعی به رشتههایِ تخصصی را. بنابراین هنگامیکه جغرافیدانها مشغول مجادلۀ نوموتتیک درمقابل ایدیوگرافیک بودند، برودل در تاریخ کلنگرانهاش داشت از این دوگانهها عبور میکرد. فراتر از همۀ اینها برودل «مرد بحران» است؛ کسیکه به همراهِ آنالها، بهعنوان «قدرت سوم» در دوران جنگ سرد، در دانشگاههای فرانسه دست به مقاومت میزد. ما باید تعریف غیرمعمول برودل از سرمایهداری را بر مبنای استیلای انحصارگری یا لااقل آنتیتزِ بازارهای رقابتی بفهمیم؛ چیزی که والرشتاین در فصلهای چهاردهم و پانزدهم آن را بهعنوان «واژگونکردن» سرمایهداری میستاید. فکر میکنم حق با والرشتاین است؛ استدلال او این است که دانشمندان اجتماعی بااینحال مجبورند چالشی را که کار برودل نمایان میکند درک کنند.
والرشتاین در فصل دهم با بسطِ مفهومِ زمان-مکانی خود بهمثابۀ شاکلۀ نظامهای اجتماعی، انواع خاصی از «مکانهای اجتماعی» را با «زمانهای اجتماعیِ» معروفِ برودل ترکیب میکند. هرچند کار جالبی است، اما بهنظر نمیرسد که موفقیتآمیز باشد. اگرچه این سنخشناسی با افزودنِ مکانِِ ساختاریِ مرکز-پیرامون به زمان ساختاریِ براودل، موسوم به زمان بلندمدت۵، کارگر میافتد، اما ترکیبهای دیگرِ او بهطور مناسب توجیه نمیشود. شاید این مشکل ماست که مکان و زمان را بهعنوان دو ساختار مجزا میبینیم، چون عادت کردهایم آنها را بُعدهایی مستقل تلقی کنیم. اما من فکر میکنم چیزی فراتر از این است. مشکل در روش والرشتاین است که نوع خاصی از مکان را با یک نوع از زمان میسنجد. این واقعاً گام بسیار بزرگی است در محدودسازی ترکیبها و من گمان میکنم ما دربارۀ ساختارهای زمان-مکان منفردی که انتخابهای نظریمان را بهنحوی محدود کند، به اندازۀ کافی فکر کردهایم. والرشتاین هم، وقتی درنهایت «پنج نوع زمان-مکان» خود را مطرح میکند، همین را میگوید: «این پنج نوع زمان-مکان سرآغازِ مسیری بسیار دشوار و بسیار اضطرابآور هستند؛ مسیری برای زیرسؤالبردنِ یکی از مبانی فهممان، یعنی یقینهای ما دربارۀ مکان و زمان».
مقصودِ نهایی والرشتاین ایجاد چارچوبهایی است که بیشتر از مسلمدانستنِ انتخابهای تاریخی پیشِ رو آنها را تبیین کند. چهارچوبِ او برای مکان و زمان شاید خام باشد، اما بهطورکلی طرح ساختارهایی را دراختیار ما میگذارد که همواره بینشآفرین هستند و ما را به «دگراندیشی» وامیدارند. شاید در این کتاب، فصل اول و آخر کلید کل طرح باشند.
فصل اول چارچوبهایی را بنا مینهد که ملزمیم برحسب آنها دگراندیشی کنیم؛ چارچوبهایی که ایدئولوژیهای جهانی را با علوم اجتماعی و جنبشهای سیاسی پیوند میدهند و در میانِ آنها یقینهای قرن بیستمی (موسوم به قرن نوزدهمی) ما را شرح میدهد. فصلِ بیستم دستورالعملِ والرشتاین برای «مرحلۀ دومِ» تحلیلِ جهاننظامها را شرح میدهد؛ تحلیلی که با سهگانۀ جامعه-سیاست-اقتصاد بهعنوان عرصههای مجزای کنش اجتماعی روبهرو میشود. اگر هیچ یک از این سهگانه هیچگاه نتواند مستقل باشد، کارکردِ تقسیمِ کنش اجتماعی در جهاننظامِ مدرن چیست؟ شاید علم اجتماعی ما -ازجمله مطالعاتِ بهاصطلاح چندرشتهای که این تقسیمها را مسخ میکند- بهجای منعکسکردنِ واقعیت آن را مبهم میسازد. این آخرین نکتۀ من را روشن میکند. مخالفانِ تحلیلِ جهاننظامها اغلب آن را اصلی جزمی تلقی میکنند. خوانندههای این کتاب تصدیق خواهند کرد که علت وجودیاش، آغازیدنِ پرسش است نه منحلکردن آن.
اطلاعات کتابشناختی:
والرشتاین، ایمانوئل. علوم اجتماعی نیندیشیدنی؛ محدودیتهای پارادایمهای قرن نوزدهمی. انتشارات ترجمان علوم انسانی، ۱۳۹۵
Wallerstein, Immanuel Maurice. Unthinking social science: The limits of nineteenth-century paradigms. Temple University Press, 1991
پینوشتها:
• پیتر جِی تیلور (Peter J. Taylor) استاد جغرافیا در دانشگاه نیوکاسلِ انگلستان است.
•• متن اصلی این مطلب را از قسمت ضمیمه دریافت کنید.
[۱] rethink
[۲] unthink
[۳] TimeSpace
[۴] Staatswissenschaften: علوم سیاسی
[۵] Longue duree