نامهنگاریهای ولفگانگ پاولی، برندۀ نوبل فیزیک، با یونگ بخش جالبی از روانشناسی معاصر است
ولفگانگ پاولی فیزیکدانی پرآوازه بود، اما در عینحال، زندگی عاطفیِ بسیار بههمریختهای داشت. او که بعد از یک شکست عشقی، به شکل افراطی مینوشید و سیگار میکشید، به پیشنهاد پدرش قرار ملاقاتی با کارل یونگ گذاشت تا شاید بتواند درونِ ناآرامش را درمان کند. اما در عمل، این دیدار، به شکلگیری همفکری طولانیمدتی بین فیزیکدان کوانتومی و روانشناس تحلیلی انجامید و پاولی، با قدرتِ خارقالعادهاش در یادآوری خوابها و تحلیل مسائل انتزاعی، نقشی اساسی در تکامل روانشناسی یونگ ایفا کرد.
پل هالپرن، نوتیلوس — در اواخر سال ۱۹۳۰، ولفگانگ پاولی، فیزیکدان نظری متولد اتریش، در اوج موفقیت بود و همزمان، شکست عاطفی بزرگی را از سر میگذراند. مساهمتهای درخشان او در علم –مانند اصل معروف طرد که سرانجام جایزۀ نوبل را برایش به ارمغان آورد- شهرت او را بهعنوان یک نابغه تثبیت کرده بود. اصل طرد در کنار نتایج دیگرش، بهشکلِ برجستهای نشان میداد که چرا، الکترونهای یک اتم همه با کمترین انرژی در حالتی کوانتومی کنارهم جمع نمیشوند و اتم را ناپایدار میکنند. پاولی همچنین وجود ذرهای سبک و خنثی از نظر الکتریکی را – که بعدها نوترینو خوانده شد- پیشبینی کرده بود، گرچه هنوز آن ذره به صورت آزمایشگاهی کشف نشده بود، اما از همان زمان گامی به جلو برای فهم یک فرآیند تابشی به نام واپاشی بتا به شمار میرفت.
اما در حالی كه دنيای ذرات به طور رضایتبخشی در حال شكلگيری بود، دنیای خود پاولی در اطرافش در حال فروپاشی بود. زنجیرۀ دردسرهای او سهسال پیش، زمانی آغاز شد که مادر عزیزش در سن چهلوهشت سالگی بهخاطرِ خیانت پدرش خودکشی کرد. در عرض یکسال پدرش بار دیگر با هنرمندی ازدواج کرد که هنوز سیساله نشده بود؛ تقریباً همسن پاولی در آن زمان. پاولی تصمیم پدرش را مسخره کرد و همسر جدید او را «نامادری شیطانی» لقب داد.
در آنزمان، بااینکه پاولی با انتصاب به سمت استادی در ایتیاچ (مؤسسۀ فناوری فدرال سوییس) در زوریخ از نظر شغلی ترقی کرد، اما پیوسته ناامیدتر میشد. به دلایلی که کاملاً روشن نیست، در می ۱۹۲۹، به صورت رسمی کلیسای کاتولیک، یعنی مذهبی که با آن متولد شده بود را کنار گذاشت. پاولی غالب اوقات به برلین سفر میکرد. جایی که اینشتین، شرودینگر، پلانک (که آن موقع بازنشسته شده ولی همچنان فعال بود) و دیگر شخصیتهای تابناک فیزیک، آنجا را به یکی از قطبهای اصلی فیزیک نظری تبدیل کرده بودند. در طول یکی از گشتوگذارهایش در شهر، با کاته دپنر که در کابارهای رقاص بود، آشنا شد و معاشرت با او را شروع کرد. کاته همزمان با یک شیمیدان هم قرار میگذاشت ولی پذیرای علاقۀ پاولی هم بود. پاولی به او پیشنهاد ازدواج داد. و بهرغم اینکه پاولی از مرد رؤیاهایش فاصله داشت، کاته پیشنهادش را قبول کرد. آنها در دسامبر ۱۹۲۹ ازدواج کردند.
این ازدواج از همان آغازش پردردسر بود. علاقۀ کاته به آن شیمیدان کم نشده بود و همچنان به ملاقات با او ادامه میداد. و بعد از چند هفته، به کلی شوهرش را کنار گذاشت. پاولی بیشترِ سال بعد را در زوریخ گذراند در حالی که همسرش در برلین مانده بود. آنها در نوامبر ۱۹۳۰ طلاق گرفتند. در نهایت غم و اندوه پاولی، کاته به آن شیمیدان پیوست. پاولی با افسوس نوشت: «اگر او پیش یک گاوباز رفته بود، درکش میکردم، اما یک چنین شیمیدان معمولیای…».
پاولی به دلیل زندگی عاطفی سخت و دشوارش، مصرف سنگین الکل و سیگار را شروع کرد. در مشروبفروشی مریز اُلد تایمر، میخانهای در زوریخ که از روی اسپیکیزی۱های آمریکایی ساخته شده بود، همه او را میشناختند. جالب آنکه ایدۀ نوترینوی او در همان ایام بیرون آمده بود. او بهاندازۀ کافی متمرکز بود که حتی با وجود چنین بحرانی در زندگیاش ثمربخش باقی بماند. پدر پاولی تصمیم به مداخله گرفت و به پسرش پیشنهاد کرد برای درمان پیشِ کارل یونگ برود.
پاولی با کارهای یونگ آشنایی داشت، زیرا یونگ اغلب در ایتیاچ صحبت میکرد. پیشنهاد پدرش را پذیرفت و با یونگ تماس گرفت و قرار ملاقاتی ترتیب داد. در آن زمان، او با درماندگی به دنبال این بود که زندگی درونیاش را سامان دهد و امیدوار بود درمان بتواند تغییری ایجاد کند. پاولی انتظار داشت شخصاً توسط بنیانگذار روانشناسی تحلیلی درمان شود، اما یونگ او را به دستیار جوان خود، ارنا روزنبام، سپرد. یونگ سپردن او به دست دستیار جوان خود را اینطور توضیح داد که با توجه به مشکلات پاولی با زنان، بهتر است در ابتدا، توسط یک زن درمانگر مورد تجزیه و تحلیل و درمان قرار بگیرد. وظیفۀ رزنبام این بود که رؤیاهای پاولی را یادداشت کند تا جایی که خودش اعتماد به نفس این را پیدا کند که شخصاً آنها را بنویسد.
جلسات درمانی روزنبام و پاولی در فوریۀ ۱۹۳۲ آغاز شد و تقریباً پنج ماه به طول انجامید. سپس پاولی خود فرمان را به دست گرفت و رؤیاهای خود را برای مدت تقریبی سه ماه در فرایندِ نوعی خودتحلیلگری یادداشت میکرد. سرانجام، خودِ یونگ برای دو سال بعدی درمان او را به عهده گرفت. هنگامی که یونگ بهطور مستقیم معالجۀ پاولی را شروع کرد، بیش از سیصد رؤیای ثبتشده برای تجریه و تحلیل در اختیار داشت که در شکلدادن پیشنهادات درمانیاش بسیار به او کمک کردند. پاولی علاوه بر بهاشتراکگذاشتن رؤیاهایش، دربارۀ آشفتگیهای عاطفی، رفتارهای نابهنجار، اعتیاد به الکل و مسائل مربوط به زنان صریح و آزادانه سخن میگفت.
برای مطالعات یونگ دربارۀ تأثیر ناخودآگاه جمعی بر روان، از جمله نقش رؤیاها و فانتزیها، او سوژههایی را انتخاب میکرد که قدرتِ یادآوری بالایی داشتند. یونگ داشت مفهوم «همزمانی» خود را پرورش میداد، چیزی که بر اساس مفاهیم پویایِ فضا و زمان نزدِ اینشتین پایهگذاری شده بود. به همین دلیل، یقیناً میتوانست از حرفهای یک فیزیکدان بهره ببرد. یک فیزیکدان برجستۀ کوانتومی که از قضا رؤیاهای پیچیدهای داشت که میتوانست بهراحتی آنها را به یاد آورد، یافتهای خارقالعاده بود.
در نهایت، یونگ مستقیم و غیرمستقیم، نزدیک به هزاروسیصد رؤیا از پاولی جمع کرد و از آنها (با حفظ محرمانهبودن اطلاعات بیمار) برای مطالعات تحقیقاتیاش استفاده کرد. در نتیجه، همانطور که دانشمندی به نام بورلی رابریسکی با شوخطبعی اشاره کرده است، «خوانندگانِ … یونگ با ناخودآگاه پاولی بیشتر از زندگی خودآگاه و موفقیتهایش آشنا هستند». اینکه چگونه پاولی آنهمه رؤیا را با این همه جزئیات به خاطر میآورده، یک معماست. به راستی، قدرت یادآوریاش خارقالعاده بود و حتماً بایستی بهنحوی خود را آموزش داده باشد. این رؤیاها به منابعی که یونگ میتوانست در ساخت نظریههایش از آنها استفاده کند، بسیار افزود.
البته، این فقط یک پروژۀ تحقیقاتی نبود. یونگ واقعاً میخواست به پاولی کمک کند تا از احساسات سرکوبشدهاش باخبر شود. مقصود درمان یونگ این بود که به پاولی نشان دهد چگونه خودِ احساسیاش، که بهوسیلۀ کهنالگوی آنیما نمادین میشود، به نفع خرد ناب سرکوب میشد. پاولی به تدریج فهمید که چگونه زندگیشاش از حالت تعادل خارج شده است. رفتهرفته، پس از دو سال درمان، او آرامتر شد؛ حداقل برای مدتی. سرانجام توانست رابطۀ بالغانه و سنجیدهای برقرار کند و در سال ۱۹۳۴ با فرانسیسکا «فرانکا» برترام درلندن ازدواج کرد. در همان زمان، تصمیم گرفت به جلسات درمان خصوصی خود پایان دهد. او احساس ثبات بیشتری میکرد و حداقل بهطور موقت مصرف مشروبات الکلی را قطع کرده بود.
با این که پاولی دیگر بیمار نبود، اما مکاتبات خود با یونگ از جمله به اشتراکگذاری رؤیاهایش را، تقریباً تا پایان عمر ادامه داد. آنها همچنان با هم دربارۀ اهمیت و ارتباط آن رؤیاها با کهنالگوها میاندیشیدند. با داشتن ذهن ریاضیاتی درخشانی که درگیر حل عمیقترین مسائل موجود در فیزیک نظری بود، جای تعجب نبود که بسیاری از رؤیاهای پاولی عناصر هندسی و نمادهای انتزاعی داشتند. آن رؤیاها اغلب شامل آرایشهای متقارن دایرهها و خطوط بودند که یونگ به کمک مفهوم کهنالگوهای خود آنها را تعبیر و تفسیر میکرد. همانطور که فیزیک ریاضی دیدگاههای پاولی را تغذیه میکردند که یونگ با نمادگرایی باستانی مرتبطش میکرد، این دو متفکر در پایان، پیوندهای استعاری عمیقی بین دو قلمرو ایجاد کردند.
پاولی نامهای به یونگ نوشت و خوابی را گزارش داد که دربارۀ یک کنگرۀ فیزیک با شرکتکنندگان بسیار دیده بود. آن رؤیا تصاویر زیادی داشت که مثالهای فیزیکی قطبش (تقسیم یک چیز به دو چیز متقابل) را بازنمایی میکرد، از جمله دوقطبیهای الکتریکی (آرایش متعادلی از بارهای مثبت و منفی) و جدایی خطوط طیفی اتمی درون یک میدان مغناطیسی. یونگ پاسخ داد که احتمالاً وجه نمادین رؤیا «رابطۀ مکمل را در یک نظام خودگردان [شامل] زنان و مردان» بازنمایی میکند.
جملهای منسوب به فروید هست که میگوید: «بعضیاوقات سیگار فقط سیگار است». آیا پاولی به عنوان یک فیزیکدان، بهطور طبیعی، نمیبایست گاهی اوقات رؤیاهایی با محتوای مربوط به فیزیک ببنید؟ آیا ممکن نیست که «گاهیاوقات یک دوقطبی فقط یک دوقطبی باشد»، نه اتحاد نمادینی بین مرد و زن؟ یونگ، مانند فروید، این احتمال را تشخیص میداد و بهطور کلی مواظب بود در نتیجهگیریهایش جزمی نباشد.
یکی دیگر از رؤیاهای پاولی شامل نمادی باستانی به نام اوروبوروس میشد: ماری در حال بلعیدن دم خودش در حالی که به شکل دایرهای چنبر زده است. یکچنین نمادگرایی، که به نماد یین/یانگ در آیین تائوئیسم مربوط میشود، مفهوم نابودی و تولد دوبارۀ ابدی را بازتاب میدهد؛ برای مثال در تغییر فصلها و بازیافت عناصر طبیعی. چنین آرایش و پیکربندیای همچنین تقارن چرخشی را نشان میدهد که پاولی و دیگران در کاوشهای خواص کوانتومی به کار گرفتند. با برداشت از اصطلاحی در فلسفۀ شرق، این نماد همچنین نوعی ماندالای ابتدایی را هم صورت میبخشد.
یکی از جنبههای قابل توجه همکاری پاولی و یونگ این بود که چگونه طرز صحبتکردنشان شروع به همگرایی کرد. به لطف پاولی، یونگ در مورد فیزیک کوانتومی از جمله جنبههای احتمالی و جنبههای مربوط به شانس و نقش مشاهدهگر و ناظر در آن، بسیار آگاهتر شده بود. به لطف یونگ، پاولی در مطالعات عرفانی، علم اعداد و نمادشناسی باستان غرق شده بود. در همان زمان، یونگ شروع کرد به اصلاح مفهوم خود دربارۀ همزمانی تا برای بسط رسالهای در این زمینه آماده شود. او با کمک پاولی امیدوار بود که بتواند آن را به شکل اصلی کلیدی درآورد که مورد تأیید جامعۀ روانشناسی قرار گیرد. بهعنوان بخشی از این هدف، او دوست داشت تا نماد و نشان خود -کوانترنیو- را بهعنوان نشانی اختصاری برای چگونگی اتصال طبیعت بسط و گسترش دهد. یونگ یک برنامۀ دوبخشی از گفتوگوها را در این زمینه ترتیب داد. وقتی داشت برای سخنرانیها آماده میشد، در ۱۹۵۰، نامهای برای پاولی ارسال کرد که شامل یک نمودار کوانترنیو میشد و علیت را با کاریسپانشیا (اصطلاحی که به پیوندهای مستقل از قانون علیت اشاره میکند و مشابه قانون هرمسی تطابق است) و فضا را با زمان مقابل هم میگذاشت. این پیوند شبیه شکل زیر بود:
در ۲۴ نوامبر ۱۹۵۴، پاولی پس از فرصتی برای اندیشیدن دربارۀ نمودار یونگ، با انتقادی در مورد تقسیم فضا و زمان به موارد مخالف و مقابل واکنش نشان داد. پاولی خاطر نشان کرد که انقلاب اینشتین فضا و زمان را در یک موجود واحد ادغام کرده است -فضازمان- نه به قطبهای مقابل. او به جای این نمودار، نموداری اصلاحشده پیشنهاد کرد (که یونگ با اندکی تغییر پذیرفت):
تقابل انرژی (و تکانه) با فضازمان که پاولی پیشنهاد داد، با دوگانگی برآمده از نسخۀ نسبیگرایانۀ اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مطابقت داشت. هرچه فضا-زمان با قطعیت بیشتری دانسته شود، انرژی-تکانه با قطعیت کمتری دانسته میشود (مشابه موجودی چهاربعدی در نسبیت)، و برعکس.
مفهوم علیت پاولی که به آن «علیت آماری» گفته میشد و یونگ هم آن را پذیرفت، از مدلهای مکانیکی متمایز بود. او استدلال کرد که با توجه به بروندادهای تصادفی در انواع معینی از اندازهگیریهای کوانتومی خاص، مانند تعیین اینکه آیا نمونهای رادیواکتیو واپاشی معینی را در یک بازۀ زمانی خاص نشان داده است یا نه، لازم است تا قانون علت و معلول بتواند مفاهیم شانس و میانگین را نیز لحاظ کند.
نتیجۀ آزمایشها فقط وقتی قابل پیشبینی هستند که محققان بین تعداد زیادی آزمایش متوسطگیری کنند. در همان نامه، پاولی همزمانی را با تحقیقات فراروانشناختی جیبی راینه در خواندن ذهن پیوند داد: «همانطور که خود شما هم گفتید، کار شما با آزمایشهای راینه اثبات و رد میشود. من نیز عقیده دارم که کار تجربیِ پشت آزمایشها کاملاً بنیادی است».
یونگ که دربارۀ پیشنهادهای پاولی هیجانزده بود، با پیشنهاد جسورانهای دربارۀ تعمیمدهی همزمانی، پاسخ داد که این مفهوم شامل روابط غیرعلّی بدون مؤلفههای ذهنی هم شود؛ یعنی برهمکنشهای فیزیکی خالص را هم در برمیگیرد. او دقیقاً درهمتنیدگی کوانتومی را ذکر نکرد، ولی مطمئناً آن مسئله در این تعریف بسطیافتۀ یونگ جا میشد.
از قضا، تعمیمدهی او دقیقاً در همان زمانی که او و پاولی از آن استقبال کردند، باعث جداشدن مفهوم همزمانی از نتایج راینه شد. تعریف گستردۀ همزمانی بهعنوان هرگونه اصل پیوند غیرعلّی، تحقیق دربارۀ چگونگی درهمبافتگی جهان از طریق تقارن و مکانیسمهای دیگری به جز زنجیرۀ علت و معلولی را تقویت کرد. پاولی با لحاظ برخی شروط، در تعریف بسطیافتۀ یونگ امتیازاتی دید. او تأکید کرد که هرگونه بسطی به فرآیندهای فیزیکی نیاز به فرارفتن از اصطلاحات فراروانشناسی همچون کهنالگو دارد که در مورد این فرآیندها اصطلاحات مناسبی نیستند.
او در دسامبر ۱۹۵۰ برای یونگ نوشت: «به نظر میرسد سؤال کلیتر، سؤال دربارۀ انواع متفاوت شکلهای کلگرا و غیرعلّی در نظم طبیعت و شرایط پیرامون وقوع آنها باشد. این شکلها میتوانند خودبخودی یا «برانگیختهشده» باشند، یعنی در نتیجۀ آزمایشی که توسط انسانها طرحریزی و انجام شده است، ظاهر شوند».
در ۱۹۵۲، یونگ و پاولی در اوج همکاریشان، کتابِ مشترکی منتشر کردند با نام ناتوراِرکِلرونگ اونت پسوشه۲ (تفسیر طبیعت و روان). این کتاب شامل دو رساله بود، «همزمانی: اصل پیوند غیرعلّی» نوشتۀ یونگ و «تأثیر ایدههای کهنالگویی بر ایدههای علمی کپلر». کار ترکیبی آنها بهطور مؤثری (برای هر آنکس که کارشان را دقیق مطالعه کند) از پاولی به عنوان منبع رؤیاهای مورد نیاز یونگ بهره برده است. چند دهه بعد، بخش اول (بخش یونگ)، در قالبِ کتابِ محبوبی منتشر شد. این بخش حاوی حکایت مشهور یونگ دربارۀ اسکاراب است، به عنوان مثالی از «اقتران و تصادف معنادار» که او آن را با همزمانی پیوند میداد:
زن جوانی که مشغول معالجۀ او بودم، در یک لحظه حساس، خوابی دید که در آن به او سرگینغلتانی طلایی داده شده بود. در حالی که او این خواب را برایم تعریف میکرد، من پشت به پنجرۀ بسته نشسته بودم. ناگهان، سروصدایی پشت سرم شنیدم، شبیه به ضربهای آرام. برگشتم و دیدم حشرهای بالبالزنان خود را از بیرون به شیشۀ پنجره میکوبد. پنجره را باز کردم و حشره را هنگام ورود در هوا قاپیدم. در سرزمینهای ما، آن حشره شبیهترین چیزی بود که به سرگینغلتان طلایی میشد پیدا کرد، سوسکی از همان خانواده…
از نظر ذهنهای علمی، چنین شواهد رواییای، در طرح مسئله به یونگ کمکی نمیکرد. هر رواندرمانگری که هزاران رؤیا مربوط به بیماران مختلف را تجزیه و تحلیل کند، شانس این را خواهد داشت که برخی مواقع بین عناصر رؤیا و اتفاقات معمول زندگی مانند برخورد با حشرات، اقتران و اتفاقی را ثبت کند. در واقع، یونگ با بیقیدی تصدیق کرد که برای همۀ داستانهایی که او تعریف میکند، توضیحات بدیلی وجود دارند؛ او فقط میخواست خوانندگانش به الگوها توجه کنند. تأکید بیشتر بر تعریف تعمیمیافتۀ او از همزمانی که روابط غیرعلّی فیزیکی را هم دربرمیگرفت (مانند درهمتنیدگی و روابط تقارنی) استدلال محکمتری برای لزوم فراتررفتن از علیت محض به دست داده است.
اما در آن زمان، تحلیل یونگ از حوادث، رؤیاها و اسطورهشناسی به جز خود پاولی پیروان علمی معدودی پیدا کرد. یکی از بررسیهای کتاب که به صورت ناشناس و توسط ریاضیدانی برجسته نوشته شده بود، چنین نتیجهگیری کرد: «پس از مطالعۀ کامل نوشتههای آنها برای چندین ماه، به این نتیجه رسیدم که هر دوی آنها کاملاً دیوانه شدهاند».
درآگوست ۱۹۵۷، پاولی و یونگ آخرین نامههایشان را در طول مکاتبات طولانیمدت خود رد و بدل کردند. نوشته پاولی به یونگ در آن ماه، یکی از طولانیترین نوشتههای او بود و شامل توصیفی طولانی از یک رؤیا و شرحی دربارۀ مسئله تقارن در فیزیک میشد. یونگ با علاقۀ زیاد به نامۀ پاولی پاسخ داد و رؤیایی را که پاولی تعریف کرده بود، به صورت نمادی از آشتی متضادها مانند روان و بدن تعبیر کرد. یونگ پیشنهاد میکند که نقض تقارن پاریته در برهمکنش ضعیف هستهای مشابه با آربیتری۳ است -«سوم» نامیده میشود- که بین دو موجود با تقارن مخالف هم قرار میگیرد. سوم میتواند به میزان کمی روان را بر بدن ترجیح دهد و تقارن بین آنها را بشکند. بقیۀ نوشتۀ یونگ به کاوش در علاقه جدید او به یواِفاُها (اشیای پرنده ناشناس) میپردازد که او نتیجه میگیرد که یا واقعیاند (واقعاً از فضا آمدهاند) یا نوع جدیدی از اسطورهشناسی با کهنالگوی خاص خود هستند.
چرا مکاتبات طولانی پاولی و یونگ، اگرچه پاولی بیشتر از یکسال دیگر عمر کرد، با تبادل آن نامهها به پایان رسید؟ گاهی حتی در نامهنگاری بین دوستان خوب هم چند ماه یا حتی سالها وقفه میافتد. علاوهبراین، همانطور که ما در نگرش او به سایر فیزیکدانان مشاهده کردیم، پاولی قلباً فردی بدبین بود. او هر عقیدهای از جمله عقاید یونگ را به دیدۀ انتقادی مینگریست. برای مثال، او به بور درباره مبهمبودن برخی مسایل در رویکرد یونگ گله و شکایت میکرد: «مکتب یونگ دارای ذهنیت گستردهتری نسبت به مکتب فروید است، اما در مقایسه با آن وضوح کمتری دارد. به نظر من، ناخوشایندترین این ابهامها، استفاده عاطفی و مبهم یونگ از مفهوم «روان» است که حتی از نظر منطقی هم خودسازگار نیست». پاولی همچنین شروع به زیرسؤال بردن روشهای راینه کرد. در نامهای به راینه در تاریخ ۲۵ فوریه ۱۹۵۷ که او پس از مرگ پاولی آن را دریافت کرد، دربارۀ مقالهای پرسیده بود که شنیده بود راینه در انتقاد از فراروانشناسی نوشته است. راینه در نامهای با رودهدرازی از یونگ گله کرده بود که تلاش میکند قطعهای حیاتی را پیدا کند ولی هیچ شاهدی مبنی بر وجود آن نمییابد.
انگیزۀ دیگر پاولی برای قطع ارتباط با یونگ، وسواس او درباره یواِفاُها بود. پاولی در مورد آن سؤال کنجکاو بود ولی نه آنقدر که زمانی را وقف آن سؤال کند که شاید یونگ به آن امیدوار بود. آن دوره همزمان با همکاری بزرگی بود در زمینۀ نظریه میدان که پاولی با هایزنبرگ درحال انجام آن بودند. علاوهبراین، بنیۀ فیزیکی پاولی در سال آخر عمرش پیش از تشخیص سرطان لوزالمعده، رو به افول گذاشته بود. بنابراین مجموعهای از عوامل میتواند منجر به پایان گرفتن آن گفتوگوی طولانی و پربار شده باشد.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را پل هالپرن نوشته و در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰ با عنوان «The Synchronicity of Wolfgang Pauli and Carl Jung» در وبسایت نوتیلوس منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱ دی ۱۳۹۹ با عنوان «بیمار فیزیکدان کارل یونگ» و ترجمۀ حمیدرضا کیانی منتشر کرده است.
•• پل هالپرن (Paul Halpern) استاد فیزیک در دانشگاه علوم فیلادلفیا و مؤلف کتاب همزمانی: جستوجویی حماسی برای فهم ماهیت کوانتومی علت و معلول (Synchronicity: The Epic Quest to Understand the Quantum Nature of Cause and Effect) است. از دیگر کتابهای او میتوان به هزارتوی کوانتوم (The Quantum Labyrinth) اشاره کرد.
••• این مطلب برشی است از کتاب همزمانی: جستوجویی حماسی برای فهم ماهیت کوانتومی علت و معلول
[۱] Speakeasy: محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
[۲] Natureklärung und psyche
[۳] Arbiter: نمایشدهنده حالت برهمکنشی بین دو جسم.