وقتی استیو جابز یک واکمن هدیه گرفت، آرزو میکرد روزی بتواند چیزی شبیه آن بسازد
امروزه دیدن آدمی که روی گوشش هدفون گذاشته و بیخبر از همهجا در حال رفتوآمد است برایمان عادی است. اما مدت نهچندان زیادی پیش از این، چنین آدمهایی را فقط میتوانستیم در فیلمها ببینیم. آنها یا مأموران امنیتی بودند، یا تکنیسین زیردریایی. آنچه این تغییر را به وجود آورد، محصول جدیدی بود که شرکت سونی ۴۰ سال پیش به بازار عرضه کرد: واکمن. چیزی که تجربۀ غریبِ تنهابودن در میان جمع را ساخت و انقلابی بزرگ در جهان فناوری به پا کرد.
مت اَلت، نیویورکر— حتی قبل از قرنطینههای طولانی، حبسهای خانگی و انزواگزینی، تصور زندگی بدون راهِ فرارهای الکترونیکیای مثل هدفونهای توگوشی با قابلیت حذف سروصدای محیط، گوشیهای هوشمند و تبلتها دشوار بود. امروزه که بهنظر غیرممکن است. البته، قطعاً قبل و بعدی وجود دارد؛ نقطهای هست که حولوحوش آن، جاذبۀ فرهنگی زندگیهای مدرنِ متصل-اما-جدای ما تغییر کرد. نام آن نقطه، «واکمن» است. وسیلهای در سال ۱۹۷۹ در ژاپن اختراع شد. بعد از آنکه در ژوئن ۱۹۸۰، واکمن، تحت نام موقتی ساونداِبوت۱، به سواحل آمریکا رسید، روزهای ما دیگر هیچوقت مثل قبل نشد.
تا آنزمان، موسیقی اساساً به تجربهای مشترک تبدیل شده بود: خانوادهها اطراف فیلکو۲هایی بهبزرگی اسباب و اثاثیه جمع میشدند؛ نوجوانان در اتومبیلها یا ساکهاپها۳ یا با رادیوهای ترانزیستوری با صدای بلند آهنگ گوش میکردند؛ در سالنهای بار با آهنگهای جوکباکس۴ میرقصیدند، رقصندههای تکنو بالا پایین میپریدند و در موسیقیِ زمینهای بومباکس۵ غرق میشدند. با اختراع واکمن این امکان پیدا شد که موسیقی فقط برای شنونده و نه برای دیگران پخش شود؛ پیلۀ صوتیِ شخصیای که دور یک نوار ضبط صوت پیچیده شده بود. پیامد این اتفاق حتی برای خود خالقان واکمن هم تکاندهنده بود. یاسواُ کوروکی در دفتر خاطرات خود که به زبان ژاپنی است، در ۱۹۹۰ نوشته است: «امروزه همه میدانند هدفون چهطور چیزی است. اما در آنزمان، شما حتی نمیتوانستید تصورش کنید، و بعد ناگهان سمفونی پنجم بتهوون بین گوشهایتان شروع به نواختهشدن میکرد».
نسل اولیه واکمن، تیپیاس-ال۲، بهعنوان ابزاری برای دانشآموزان پیشدانشگاهی و دبیرستانی ژاپنی تصور میشد تا موقع مطالعه از آن استفاده کنند. (طرفداران تیزبین، نمونهای از تیپیاِس-اِل۲ نقرهای و آبی را که پیتر کوئل در سری فیلمهای «نگهبانان کهکشان»۶ کمپانی مارول همراه داشت، تشخیص خواهند داد). آکیو موریتا، رئیس وقتِ کمپانی سونی، آنقدر از مشتریهای احتمالی دستگاه نامطمئن بود که سفارش تولید فقط سیهزار دستگاه را صادر کرد، که در قیاس با خط تولید تلویزیونهای ترینترون هیچ بود. در ابتدا، حق داشت محتاط عمل کند. واکمن در ژاپن تقریباً در سکوت شروع به کار کرد. اما خیلی سریع حرفهایی بین جوانان توکیویی دربارۀ دستگاه عجیب جدیدی پخش شد که به شما اجازه میداد بیرون از رختخواب، در داخل قطارهای مسافرتی و در خیابانهای شهر هم آهنگهایتان را همراه داشته باشید. در عرض یک سال و نیم از شروع به کار واکمن، سونی دو میلیون دستگاه از آن را به فروش رساند.
با اینکه واکمن در مقایسه با همۀ سیستمهای صوتیِ نوارخوانی که قبلاً وجود داشت، کوچکتر و سبکتر بود ولی همچنان مثل آجر بزرگ بود. فناوری روز مانع از این میشد که مهندسان سونی، که به جادوگران کوچکسازی و مینیاتوریکردن معروف بودند، دستگاه صوتی قابلحملِ خود را کوچکتر از اندازۀ کتابی با جلد سخت بسازند.
به خاطر بزرگی بیش از حد، واکمن توی جیب جا نمیشد و کاربر مجبور بود آن را در دست بگیرد یا در کیفی که به کمربند بسته میشد نگه دارد. چیز عجیبتر، در مقایسه با دستگاههای قبلحمل امروزی، درگاههای هدفون و میکروفون داخلی واکمن بود. واکمن در ابتدا طراحی شده بود تا پشت سر هم استفاده شود: دکمۀ «هاتلاین»۷ موسیقی را متوقف و میکروفون را فعال میکرد که اجازه میداد دو کاربر، با هدفونهای توی گوششان با هم گفتوگو کنند. این مشخصه به اصرار موریتا افزوده شده بود که همسرش را در خانه با عدم توانایی در برقراری گفتوگو هنگام آزمایش نمونههای اولیه رنجانده بود.
موریتای دانا که معمار تصویر شفاف و صیقلی سونی هم در داخل ژاپن و هم در خارج بود، حق داشت که از ماهیت منزویکننده واکمن بترسد. آنچه او در موردش اشتباه میکرد، این بود که برای بسیاری از کاربران در حال افزایش واکمن هدفِ اصلی انزوا بود. سوزان بلوند، معاون مدیرعامل شرکت سیبیاس رکوردز، در سال ۱۹۸۱ در گفتوگو با واشنگتنپست گفت: « با آمدنِ واکمن سونی، دور هم جمعشدن و دید و بازدیدِ مردم به پایان رسید. این دستگاه مثل مواد مخدر است: واکمن را روشن کنید و بقیۀ جهان را از بین ببرید». طولی نکشید که دانشگاهیان اصطلاحی برای این پدیده ساختند. شوهِی هوسوکاوا، موسیقیشناس، آن را «اثر واکمن» خواند.
هوسوکاوا نشان داد که چگونه شنوندگان برای مهارکردن پیشبینیناپذیری فضاهای شهری، با آنهمه سروصداهای بلندِ غیرمنتظره و تحمیلیشان، از این دستگاه استفاده میکنند. هدفون زدن هم نوعی تابلوی «مزاحم نشوید» بود، هم به عنوان موسیقیمتن بدیلی برای صداهای ناهنجار شهر عمل میکرد. این اتفاق شکلِ جدیدی از تجربۀ انسانی بود، جداسازی فعال خود از پیرامون، سپری فناورانه در برابر جهان و پادزهری برای بیحوصلگی. هروقت اعصابتان خرد شده یا کسالت به جانتان نشسته، هر کدامتان میتواند در تنهایی خودش آهنگی بگذارد و زندگی را کمی سریعتر جلو ببرد. یکی از اولین غربیانی که متوجه اهمیت این ظرفیت جدید انسانی شد، ویلیام گیبسون، نویسنده و پیشگام ژانری علمیتخیلی به نام سایبرپانک۸ بود که سالها بعد نوشت: «واکمن سونی بیش از هر دستگاه الکترونیکی دیگری که مربوط به فضای مجازی است، نحوۀ ادراک انسان را تغییر داده است».
واکمن فوراً خود را بهعنوان ابزاری راحت برای تهیۀ گلچینهای شخصی موسیقی تثبیت کرد. واکمن در عرض چند سال بعد از توزیع عمومیاش، به خودی خود، نشانهای از منزلت اجتماعی و نوعی اظهار همراهی با مُد بود. اندی وارهول با شور و اشتیاق به واشنگتنپست گفت: «ما تازه از پاریس برگشته بودیم و همه واکمن داشتند». بوتیکهایی مثل بولومینگدیل لیستهای انتظار چندماههای از مشتریان مشتاق داشتند. پاول سیمون، خودنمایانه، واکمنش را در مراسم گِرَمی سال ۱۹۸۱ همراه داشت؛ در کریسمس، واکمنها هدایای مد روز سلبریتیها بودند و افراد مشهوری مانند دونا سامر دهها دستگاه از آنها را توزیع میکردند. قبلاً وسایل الکترونیکی محبوبی وجود داشت، مثل رادیوهای ترانزیستوری با اندازۀ جیبی مربوط به دهۀ پنجاه و شصت و هفتاد. اما واکمن چیز دیگری بود. تا این لحظه، هدفونها با اختلالات شنوایی، با تکنسینهای منزوی که ایستگاههای سونار را میگرداندند یا متعصبهای زیرمینی هایفای۹ مربوط میشدند. اما یک شرکت ژاپنی این پوشش سر را به چیزی خوشایند تبدیل کرد.
استیو جابز، مدیرعاملِ جوان استارتاپ نوپایی در سیلیکونولی، به نام اَپل کامپیوتر۱۰، در سفری کاری به ژاپن، شخصاً یک واکمن از موریتا دریافت کرد. جابز اوایل دهۀ هشتاد در ژاپن به دنبال سازندگان دیسکدرایو رفته بود. وقتی به خانه بازگشت، حتی به خود زحمت نداد که با واکمنش به نواری گوش بدهد؛ در عوض، دستگاه را باز کرده و قطعه به قطعه از هم جدا کرد: از چرخدندههای کوچک گرفته تا تسمههای درایو، و چرخ تسمههایی که مانند برگهای چای بودند. او میخواست دریابد که چگونه ممکن است روزی خودش چیزی بسازد که اینچنین حماسهساز شود و دنیا را تکان دهد. جان اسکالی، جانشین جابز در اَپل، چنین به یاد میآورد: «در آنزمان، نقطۀ مرجع استیو سونی بود. او واقعاً میخواست سونی باشد. او نمیخواست آیبیاِم باشد. نمیخواست مایکروسافت باشد. او میخواست سونی باشد».
آرزوی جابز با شروع به کار آیپاد در سال ۲۰۰۱ برآورده شد. آیپاد اولین پخشکنندۀ دیجیتالی موسیقی نبود؛ یک شرکت از کرهجنوبی قبلاً، در سال ۱۹۹۸، یک نمونه از چنین دستگاهی را معرفی کرده بود. (سونی علیرغم این که دستگاهی برای گوشدادن به موسیقی حین راهرفتن اختراع کرده و حتی صاحب برندش بود، نتوانست از این جایگاه استفاده کند. این خود گواهی بود بر اینکه چگونه بازنشستگی غیرمنتظرۀ موریتا بعد از سکتهای در سال ۱۹۹۳ شرکت را از پیشرفت بازداشت). اما دستگاه پخش موسیقی اَپل تا به امروز زیباترین بوده، بدون رابط کاربری پیچیده، همراه با دکمههایی زینتی که رقبایش تولید میکردند، صاف، با پلاستیک آبیرنگ براق و با وزنی رضایتبخش که به فناوریهای قدرتمندی اشاره داشت که در درونش به کار رفته است. همچنین اَپل روشی جدید و وسوسهبرانگیز برای ارائۀ موسیقی معرفی کرد: شافل۱۱، که به شنوندگان اجازه میداد کل منابعِ موسیقی را در پسزمینۀ صوتی بیپایانی برای زندگیشان بازترکیب کنند. یک بار دیگر، خیابانهای شهر بستری بود برای اثباتِ این انقلاب در فناوری دستگاههای قابلحملِ گوشدادن به موسیقی. جابز در سال ۲۰۰۴ به نیوزویک گفت: «من در خیابان مدیسون بودم و مثل این بود که در هر بلوکی، کسی را میدیدم که هدفون سفید توی گوشش است و من فکر میکردم که ’آه خدایا! دارد اتفاق میافتد‘».
آن اتفاق هیچوقت واقعاً متوقف نشد، حتی بعد از ظهور آیفون در سال ۲۰۰۷ –فرزندِ مستقیم واکمن و آیپاد- که دستگاههای قابل حملی را که فقط پخشکنندۀ موسیقی بودند، منسوخ کرد. آیفون با افزودن اینترنتِ همیشه در دسترس، روشی جدید فراهم کرد برای فرار از صداهای ناهنجاری که ما را احاطه کردهاند. اما هدفونها آمده بودند که بمانند. فروش آیپاد تا حدی کاهش یافت که اَپل در سال ۲۰۱۴ تولید آنها را متوقف کرد، اما در همان سال، شرکت هدفون بیتسبایدری۱۲ را با قمیتی بیش از سه میلیارد دلار خریداری کرد. در آن زمان، این اولین و بزرگترین خریداری در تاریخ اَپل بود؛ و گواهی بود بر پیشآگاهی سونی در کشف و برافروختهکردن اشتیاق شدید برای فرار از شنیدن در زندگی روزمرۀ ما. واکمن پایانِ دور هم جمعشدن و دید و بازدید مردم نبود، بلکه راه را برای نجات در دورانی تصورناپذیر باز کرد که در آن، خودِ ما دیگر توانایی دور هم جمعشدن و دید و بازدید را نداشتیم.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را مت اَلت نوشته است و در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۲۰ با عنوان «The Walkman, Forty Years On» در وبسایت نیویورکر منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ با عنوان «چهل سال با واکمن» و ترجمهٔ حمیدرضا کیانی منتشر کرده است.
•• مت الت (Matt Alt) نویسنده، مترجم و گزارشگری ساکن توکیو است. او برای نیویورکر، ایندیپندنت، اسلیت و دیگر مطبوعات نوشته است. اختراعی ناب: چگونه فرهنگ عامه ژاپنی، جهان را تسخیر کرد (Pure Invention: How Japan’s Pop Culture Conquered the World) آخرین کتاب اوست.
[۱] Soundabout
[۲] Philco: از اولین برندهای تولیدکننده رادیو، تلوزیون و باطری بود [مترجم].
[۳] Sockhop: نوعی مجلس رقص غیررسمی برای نوجوانان اواسط قرن بیستم در آمریکای شمالی بود که با اجرای موسیقیهای پاپ همراه بود [مترجم].
[۴] Jukebox: دستگاه پخشکننده موسیقی نیمهخودکاری بود که با سکهانداختن درونش، میشد از میان لیست آهنگهای موجود در آن، یکی را انتخاب و پخش کرد [مترجم].
[۵] Boombox: ضبط صوت ترانزیستوری قابل حملی بود با قابلیت پخش دو یا یک نوار ضبط صوت و همچنین قابلیت پخش رادیوی موج افام/ایام [مترجم].
[۶] Guardians of the Galaxy
[۷] Hotline
[۸] cyberpunk
[۹] Hi-fi یا High fidelity عبارتی است که شنوندگان استریوهای خانگی و علاقهمندان به صدای خانگی استفاده میکنند تا به بازتولید با کیفیت بالای صدا ارجاع دهند [مترجم].
[۱۰] Apple Computer
[۱۱] Shuffle
[۱۲] Beats by Dre
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند