واژهای که طی قرنها به معیاری برای تکامل واژگان تبدیل شده است
«great» واژهای است با تاریخی بلند و پیچیده که در طول سفرِ معناییِ خود همواره با مفهومِ بزرگبودن در ارتباط بوده است: ابتدا بزرگیِ مادی و بعد بزرگیِ مجازی. این واژه اکنون مثل طنابی است که از بس از آن در معانی مختلف کار کشیدهاند، به باریکی نخی شده است. آیا کثرت استعمال چنین واژگانی دلیلی است بر قدرتشان یا عاملی است برای بیمعنا شدنشان؟ آیا واژهای که بیمعنا شد، بیفایده هم میشود؟
مارک پیترز، بوستون گلوب — واژۀ great همیشه به کار میآید؛ دستکم وقتی صحبت از حجمِ چیزی باشد. این واژه در عناوین روزنامهای و اینترنتی، فراوان به کار میرود: اختلاف نظرهای «زیاد»، راههایی برای کارمندی «طراز اول بودن»، بازیکنان «برجستۀ» بیسبال، «اجداد ونیا»، فرار «بزرگ»، ادیان «مهم» جهان، دیوارۀ «بزرگ» مرجانی، جامعۀ «بزرگ»، رکود «بزرگ» و البته شعار دونالد ترامپ که امریکا را دوباره «باشکوه» کنید.
واژۀ great با این کاربردهای متنوع، کمی بیمعنا به نظر میآید. واژهای که اول دربارۀ چیزهای بزرگ و بعد دربارۀ چیزهایی با اهمیت بسیار به کار میرفت و شاید زمانی به پایینترین سطح خود رسید که در شعاری برای توصیف صبحانۀ آمادۀ «فراستد فلیکس» به کار رفت. شاید شما «بزرگی۱» را بدیهی بینگارید؛ اما واژۀ great تاریخی بلند و پیچیده دارد که یک ببر کارتونی یا نامزد ریاستجمهوری هرگز نمیتواند آن را در چند کلمه خلاصه کند.
درواقع مدخل great در واژهنامۀ آکسفورد بیش از صد صفحه است. این واژه ریشه در زبانهای ژرمنی غربی دارد و تقریباً از زمان انگلیسی باستان به کار میرفته است و در طول سفرِ خود با مفهومِ بزرگبودن در ارتباط بوده است: ابتدا بزرگیِ مادی و بعد بزرگیِ مجازی. این مسیرِ رایجِ تغییر معنایی صفات است. ان کرزن، استاد زبان انگلیسی کرسی آرتور اف.تورنائو۲ در دانشگاه میشیگان و نویسندۀ وبلاگ لینگوافرانکا، در ایمیلی بیان کرد که واژۀ huge (عظیم) دارد همین تغییرات را از سر میگذراند: «اکنون در کاربرد غیررسمی میبینید که برای صحبت دربارۀ چیزی بسیار مهم یا دارای ارزش کلیِ واقعاً خوب، از واژۀ huge استفاده میشود؛ مثلاً پیروزی «عظیم» بود!». great طی قرنها به معیاری برای تکامل واژگان تبدیل شده است.
قدیمیترین کابردهای شناختهشدۀ واژۀ great مربوط به اندازهاند؛ great در این کاربردها اجزای بزرگ، اعضای بزرگ بدن و هر چیزی را توصیف میکند که عریض است نه باریک. این معنای آخر، موجب شد تعبیری نیکو برای ارجاع به بارداری شکل بگیرد۳. great در ترکیب بسیاری از اسمهایی وارد شد که برای چیزهای بزرگ به کار میرفتند. «سرزمین شمالیِ بزرگِ سفید۴» به منطقۀ قطب شمال یا کانادا در مجاورت «دریاچههای بزرگ۵» اشاره دارد. سیارۀ مشتری یک «لکۀ سرخ بزرگ۶» رمزآلود دارد. ما انسانها، در کنار بونوبوها، شامپانزهها و گوریلها، بهخاطر اندازهمان، «میمونهای انساننمای بزرگ یا بزرگمیمون۷» هستیم. «گریت دین۸» به نژاد سگهایی اشاره دارد که بزرگترین جثهها را دارند. دیگر حیواناتی که great در نامشان آمده بدین قرارند: «جغد شاخدار بزرگ۹» و «مرغ کیوی خالدار بزرگ۱۰» و همچنین «کوسۀ سفید بزرگ۱۱». به همین شکل، «تخت پادشاهی سفید بزرگ۱۲»، اشاره دارد به کرسی الهی و عظیمی که در مکاشفۀ یوحنا در کتاب مقدس آمده است. تختپادشاهی، جغد، دریاچه و لکه همه اگر بزرگ باشند، great هستند.
واژۀ great دگرگون شد و دیگر هر چیزی با کمیت یا حجمِ زیاد را توصیف میکرد؛ مثلاً صداهای غرّا، رویدادهای بلندمدت، توفانهای وحشتناک و احساسات قوی. اگر قلبتان «بزرگ» است، یعنی که پر از احساسات هستید. این روزها، هر فرد یا کیفیت برجستهای را میتوان great نامید. این را مرد عنکبوتی هم در ۱۹۶۱ دریافت و اظهار کرد: «قدرت که «زیاد» باشد، مسئولیت هم «زیاد» میشود.» یکی از لطیفههای بسیار تندوتیز استفن کولبرت در نمایش اخیرش، «گزارش کولبرت»، این بود که طنزپرداز از روزنامهنگاران و سیاستمداران میپرسید: «جورج بوش رئیسجمهوری «بزرگ» بود یا «بزرگترین» بود ؟» در مناقشات ورزشی اغلب بحث میشود که چه کسی «بزرگترین» در تمام زمانهاست. وقتی داشتم این مقاله را مینوشتم، شنیدم که کسی دربارۀ نویسندهای میگفت: خوب و ماهرانه مینویسد؛ اما «فوقالعاده» نیست. واژۀ great مثل طنابی است که شاید از بس از آن کار کشیدهاند، به باریکی نخی شده باشد؛ اما وقتی میخواهیم بگوییم چیزی از «بسیار خوب۱۳» یا «رضایتبخش۱۴» بهتر است، از میان این همه واژه باز این نخ را بیرون میکشیم.
واژۀ great همچنین جزئی از اصطلاحاتی است که بهویژه در قالبهای سنتی، برای اظهار شگفتی به کار میروند. در واژهنامۀ امریکن ریجنال اینگلیش چندین مثال ذکر شده است که همگی را میتوان معادل «وای خدای من» دانست۱۵. چنین کاربردهایی به کاربرد قدیمی و همچنان رایج great بهعنوان قید تأکید و اغلب قید تأکیدی حشوآمیز شبیه هستند. اگر تا سال ۱۴۰۰ به عقب برویم، great در عباراتی مثل «مرد خیلی چاق۱۶»، «عروسک خیلی گنده۱۷» و «شیءای خیلی بزرگ۱۸» به کار میرفت. امروزه عباراتی چون «ماهیهای بسیار بزرگ۱۹» و «ستارۀ بزرگ فیلم۲۰» به آن اندازه رایج نیستند؛ اما بسیاری چیزها هنوز «بسیار بزرگ۲۱» هستند.
پیتر سوکولووسکی، گزارشگر سیار مِریِم وبستر در ایمیلی بیان کرد که در چنین کاربردهایی از توان معنایی واژه حداکثرِ استفاده میشود: «وقتی معنای واژهای نوعی افراط را در خود دارد، مثل عالی یا بهتانگیز، وقتی برای تعریف واژهای دیگر به کار میرود، توان خود را از دست میدهد؛ مثلاً در عبارت «ایدۀ عالی»، ایده مهمترین بار معنایی را دارد که سبب میشود معنای لغوی عالی کمرنگ شود.» واژههایی مثل great ،fantastic (شگفتانگیز)، amazing (جالب) و awful (حیرتآور) مسیری را طی کردهاند که سوکولووسکی «رنگبری معنایی۲۲» نامیده است. گاه این رنگبریْ افراد را آزرده میسازد؛ مثلاً زمانی که افراد شکایت میکنند که awesome باید هنوز بهمعنای پر از awe (حیرت) باشد. اما در بسیاری از مواقع رنگبری معنایی اتفاق میافتد و کسی متوجه آن نمیشود یا به آن اهمیتی نمیدهد.
great آنقدر رنگبری شده که اغلب هیچ معنایی را منتقل نمیکند. دنیس بَرون، استاد زبان انگلیسی و زبانشناسی دانشگاه ایلینوی در اربانا شمپین و سازندۀ سایت وب آو لنگویج۲۳، گفت معنای باشکوه و پرجاذبه برای great هنوز کاملاً از بین نرفته است؛ اما این واژه اغلب تنها «جاپرکنی بیمعنی» است. این موضوع تاحدی بدین خاطر است که واژههای متداول، بارِ معنایی کمی دارند. درنهایت واژههای کمیابند که بیشترین معنا را منتقل میکنند؛ اما واژهای مثل great نوعی علاقۀ مبهم را انتقال میدهد.
اما بیمعنابودن بهمعنای بیفایدهبودن نیست. بیمعنایی great جاذبۀ درازمدت آن را نشان میدهد. great بار معنایی مثبت مبهمی دارد که برای استفاده در سیاست عالی است؛ چراکه زبانِ دقیقتر در سیاست میتواند رأیدهندگان را منصرف کند. جذبۀ توخالی great این واژه را به ابزاری عالی در بازاریابی تبدیل میکند. دوباره امریکا را «باشکوه» کنید در واقع به این معناست که «دوباره امریکا را —— کنید.» اینگونه همه مشغول پرکردن جای خالی میشویم.
پینوشتها:
• این مطلب را مارک پیترز نوشته است و در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۶ با عنوان «Great: a massive, important, meaningless word» در وبسایت بوستون گلوب منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «Great؛ واژهای مهم و بیمعنا» و با ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است.
•• مارک پیترز (Mark Peters) نویسندۀ چرتوپرت[حشو]: یک لغتنامه (Bull[expletive]: A Lexicon) است که نشر تری ریورز پرس آن را چاپ کرده است.
[۱] greatness
[۲] هدف از این نامگذاری بزرگداشت دانشجویی به همین نام است که در سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۴ در این دانشگاه مشغول به تحصیل بود و این کرسیها با حمایت مالی موسسۀ خیریهای اداره میشوند که در پی وصیت وی تأسیس شد.
[۳] great with child
[۴] The Great White North
[۵] Great Lakes: به پنج دریاچهای گفته میشود که در مرز ایالات متحده آمریکا با کانادا قرار گرفته و چندین ایالت آمریکا را در بر میگیرد.
[۶] Great Red Spot
[۷] great ape
[۸] Great Dane
[۹] great horned owl
[۱۰] great spotted kiwi
[۱۱] great white shark
[۱۲] Great White Thron
[۱۳] very good
[۱۴] all right
[۱۵] «Great day in the morning»،«Great guns» و «Great snakes»
[۱۶] great fat man
[۱۷] great large doll
[۱۸] great big thing
[۱۹] huge great fishes
[۲۰] great film star
[۲۱] damn great
[۲۲] semantic bleaching
[۲۳] Web of Language
راستافراطی: جستوجویی تباه در جهانی ویرانشده
فرقهها از تنهایی بیرونمان میآورند و تنهاترمان میکنند
تاریخ مطالعات فقر و نابرابری در قرن گذشته با تلاشهای این اقتصاددان بریتانیایی درهمآمیخته است
کالاهایی که در فروشگاه چیده میشود ممکن است محصول کار کودکان یا بیگاری کارگران باشد