آیا انگلیسی به این دلیل بر جهان سلطه دارد که زبانی «منعطف» است؟
انگلیسیزبانان میدانند که زبانشان عجیب است. غیر انگلیسیزبانانی هم که با دشواری یادگیری آن دستوپنجه نرم میکنند، این را میدانند. اصلاً این چه زبانی است و چه شده که بدین شکل درآمده؟ جان مکورتر، استاد زبانشناسی و مطالعات آمریکا در دانشگاه کلمبیا میگوید ویژگی انگلیسی این است که به مفهوم ساختاری کلمه، عمیقاً خاص است.
ایان — انگلیسیزبانان میدانند که زبانشان عجیب است. غیر انگلیسیزبانانی هم که با دشواری یادگیری آن دستوپنجه نرم میکنند، این را میدانند. وجه عجیب و غریبی که بهراحتی متوجه غیرعادی بودنش میشویم، هجی این زبان است که خود کابوسی است. در کشورهایی که به انگلیسی صحبت نمیشود، اصلاً چیزی با عنوان مسابقات «هجی» وجود ندارد. در یک زبان معمولی، هجی دستکم شباهتی بنیادی به نحوۀ تلفظ کلمات دارد. اما انگلیسی زبانی معمولی نیست.
البته هجی موضوعی مربوط به نوشتار است اما زبان اساساً به گفتار میپردازد. گفتار مدتها پیش از نوشتار به وجود آمد؛ ما بیشتر حرف میزنیم و بهاستثنای چند صد زبان از میان هزاران زبان دنیا، بقیه یا بهندرت نوشته شدهاند و یا اصلاً حالت نوشتاری ندارند. با این حال، زبان انگلیسی حتی در شکل گفتاری خود عجیب و غریب است. آنقدر عجیب که ممکن است بهراحتی از آن غفلت شود، بهویژه به این دلیل که انگلیسیزبانان در ایالات متحده و بریتانیا چندان مشتاق یادگیری سایر زبانها نیستند. اما تمایل تکزبانی در ما سبب میشود مثل کبک سر در برف فرو بریم. تا زمانی که نمیدانیم معمولی به چه معناست، زبانمان به نظرمان معمولی است.
برای مثال، هیچ زبانی آنقدر به انگلیسی نزدیک نیست که بتوان نیمی از حرفهای اهالی آن زبان را، بدون آموزش و بقیه را تنها با کمی تلاش متوجه شد. آلمانی و هلندی این گونهاند، یا اسپانیایی و پرتغالی و یا تایلندی و لائو. نزدیکترین زبانی که انگلیسیزبانان میتوانند بفهمند زبانی گمنام در اروپای شمالی به نام فریسی است: اگر بدانید که tsiis یعنی پنیر و Frysk یعنی فریسی، دیگر درک مفهوم این عبارت چندان سخت نخواهد بود:
Brea، bûter، en griene tsiis is goed Ingelsk en goed Frysk
اما این جملهای مندرآوردی است و بهطور کلی فریسی بیشتر شبیه آلمانی به نظر میآید.
گمان میکنیم دردسر بزرگی است که بیشتر زبانهای اروپایی، بیدلیل، جنسیت را به اسامی نسبت میدهند و در نتیجه، ماه در فرانسوی مؤنث است و قایق مذکر و مانند آن. اما در واقع، ما غیرعادی هستیم: تقریباً تمام زبانهای اروپایی به یک خانوادۀ زبانی تعلق دارند –هند و اروپایی- و از میان آنها تنها انگلیسی است که جنسیت را بدین شکل به کار نمیبندد.
شگفتی بیشتر؟ باشد. تنها و تنها یک زبان روی زمین است که درآن، در زمان حال ساده سوم شخص مفرد، پسوندی به فعل اضافه میشود؛ همین زبان انگلیسی. I talk، you talk، he/she talk-s. خوب چرا فقط سوم شخص؟ افعال زمان حال زبانی معمولی یا اصلاً پسوند ندارند و یا پسوندهای متفاوتی برای تمام اشخاص دارند (مثلاً اسپانیایی: hablo، hablas، habla). یک زبان دیگر را نام ببرید که برای منفیسازی و سؤالیسازی مجبورید do را وارد جمله کنید. کار سختی است، نه؟ مگر اینکه احتمالاً از اهالی ویلز، ایرلند و یا شمال فرانسه باشید.
چر آ زبان ما اینقدر نامتعارف است؟ اصلاً این چه زبانی است که با آن حرف میزنیم و چه شده که بدین شکل درآمده؟
انگلیسی در ابتدا بهعنوان گونهای از زبان آلمانی ایجاد شد. انگلیسیِ باستان آنقدر با نسخۀ مدرن آن متفاوت است که تنها با تسامح میتوان آنها را زبانی واحد دانست.
واقعاً این یعنی «بنابراین، ما اهالی اسپیر و دِین، مدتها پیش خبر پیروزی پادشاهان قبیله را شنیدهایم»؟ ایسلندیها هنوز میتوانند داستانهای مشابهی را که هزار سال پیش به زبان نورس باستان نوشته شده، بخوانند اما به چشم انگلیسیزبانانی که تعلیم ندیدهاند، بئُوولف۱ متنی به زبان ترکی است.
اولین چیزی که ما را از آنجا به اینجا آورده این است که، وقتی انگلسها، ساکسونها و جوتها (و همچنین فریسیها) زبانشان را به انگلستان آوردند، افرادی در این جزیره ساکن بودند که به زبانهای بسیار متفاوتی تکلم میکردند. زبانهای آنها سلتی بود که امروزه در زبانهای ولزی، ایرلندی و برتونی در آن سوی کانال فرانسه دیده میشوند. سلتها مقهور شدند اما به حیات خود ادامه دادند و از آنجا که مهاجمان ژرمنی تنها دویست و پنجاه هزار تن بودند -یعنی تقریباً به اندازه جمعیت شهری مانند جرسی سیتی- بیشتر افرادی که به انگلیسی باستان سخن میگفتند سلتها بودند.
مهم آنکه زبان آنها هیچ شباهتی به انگلیسی نداشت. یک تفاوت این بود که در زبانشان فعل در ابتدای جمله میآمد (میآمد فعل در ابتدای جمله).
اما ساختار نامتعارفی هم با فعل do داشتند: از آن برای سؤالیسازی، منفیسازی و حتی تنها بهعنوان قید قبل از فعل استفاده میکردند.Do you walk? I do not walk. I do walk.
امروزه این ساختار آشنا به نظر میآید زیرا سلتها از آن برای تغییر و برگرداندن انگلیسی استفاده میکردند. اما پیش از آن چنین جملاتی برای یک انگلیسیزبان عجیب و غریب بودند -همان طور که امروزه برای اهالی هر زبانی جز انگلیسی و زبانهای سلتیِ باقیمانده نامتعارفاند. دقت کنید که چطور حتی بحث دربارۀ این کاربرد غیرعادی do، به خودی خود شناسایی چیزی عجیب در زبان است، مثل آگاه شدن از اینکه همیشه در دهان ما چیزی گوشتی به نام زبان است.
تا کنون به جز انگلیسی و سلتی، زبان ثبتشدهای روی زمین وجود ندارد که do را بدین شکل به کار برد. پس شگفتیآفرینی انگلیسی از زمانی آغاز شد که در دهان افرادی قرار گرفت که در وطن خود به زبانهای بسیار متعددی سخن میگفتند. ما هنوز مانند آنها حرف میزنیم، به این خاطر هرگز به این حقیقت توجه نمیکنیم. تا به حال فکر کردهاید که وقتی در آن آواز کودکانه میخوانید «eeny، meeny، miny، moe»، دارید اعداد را میشمارید؟ بله، همینطور است، اعداد سلتی را، در گردش زمان و انتقال سینه به سینه کمی تغییر کردهاند اما مشخص است که در زبان روستاییان بریتانیایی ریشه دارند، زمانی که حیوانات را میشمردند و بازی میکردند. اصلاً کلمات «Hickory، dickory، dock» در آن ترانه معروف به چه معناست؟ بله، جواب اینجاست: hovera، dovera، dick به معنای هشت، نه و ده در همان فهرست اعداد سلتی بودند.
دومین اتفاقی که رخ داد این بود که باز ژرمنیزبانهای بیشتری از آن سوی دریا برای تجارت آمدند. این موج انتقال در سدۀ نهم آغاز شد و این بار مهاجمان به گونۀ دیگری از زبانهای ژرمنی سخن میگفتند، نورس باستان. اما آنها زبان خود را تحمیل نکردند. در عوض، با زنان محلی ازدواج کردند و زبان خود را به انگلیسی تغییر دادند. با این همه، آنها بزرگسال بودند و قاعده این است که بزرگسالان به راحتی زبان جدید را فرانمیگیرند، بهویژه در جوامع شفاهی. چیزی به نام مدرسه و یا رسانه نبود. یادگیری زبان جدید به معنای خوب گوش دادن و سپس تلاش کردن بود. میشود تصور کرد که اگر قرار بود آلمانی را اینگونه یاد بگیریم، یعنی بدون اینکه هرگز صورت کتبی آن را دیده باشیم، آن هم با مسئولیتهایی بسیار فراتر از کار کردن روی لهجههایمان (سلاخی حیوانات، ارتباط با مردم و غیره)، آن وقت چه زبانی از آب در میآمد.
برای مهاجمان همین که بتوانند منظور خود را منتقل کنند کافی بود. اما علیرغم تغییر نسبتاً زیاد یک زبان هم میتوان به این هدف رسید -خوانایی جملۀ فریسیای که الان خواندید، همین را ثابت میکند. پس اسکاندیناویها تقریباً همان کاری را کردند که انتظار داریم: انگلیسی باستان را به شکلی نامطلوب به کار گرفتند. بچههایشان هم همان قدر که انگلیسی باستان واقعی را میشنیدند، گفتار نامطلوب آنها به گوششان میخورد. زندگی ادامه یافت و دیری نگذشت که انگلیسی باستان نامطلوب آنها به انگلیسی واقعی بدل شد و ما امروز در این نقطه ایستادهایم: اسکاندیناویاییها انگلیسی را آسانتر کردند.
در اینجا لازم است گفتۀ خود را کمی تعدیل کنم. در حلقههای زبانشناسی خطرناک است که زبانی را آسانتر از زبان دیگر بنامیم، زیرا هیچ معیار واحدی برای رتبهبندیِ بیطرفانه در دست نیست. اما حتی اگر هیچ خط تمایز روشنی میان روز و شب نباشد، هرگز تظاهر نمیکنیم که میان زندگی در ده صبح با زندگی در ده شب تفاوتی نیست. به همین ترتیب، روشن است که تجملات و تصنعات در برخی زبانها بیش از سایرین است. اگر به کسی گفته شود که یک سال زمان دارد تا در زبان روسی و یا عبری متبحر شود و بعد در آزمون سه دقیقهای مهارت که از او گرفته میشود، به ازای هر اشتباه ناخن یکی از انگشتانش را از دست خواهد داد، فقط بیماری که خودآزار باشد روسی را انتخاب خواهد کرد -مگر اینکه از روی اتفاق، زبانی نزدیک به روسی را بلد باشد. به این معنا، انگلیسی از دیگر زبانهای ژرمنی آسانتر است و این مرهون کار وایکینگهاست.
در انگلیسی باستان هم همان جنسیتبخشی دیوانهکنندهای که در هر زبان اروپاییای انتظار میرود، به چشم میخورد -اما اسکاندیناویاییها خاطر خود را با این پیچیدگیها آزرده نکردند و ما امروزه از آنها مصون ماندهایم. این شگفتی زبان انگلیسی را ثبت کنید. دیگر چه؟ وایکینگها کاری کردند که تنها باریکهای از نظام صَرفی که زمانی دوستداشتنی بود، بر جای ماند: بنابراین تنها –s سوم شخص مفرد مانند حشرهای مرده روی بادگیر باقی ماند. آنْها به این روش و سایر روشها از سختی کار کم کردند.
آنها به پیروی از سلتها، زبان را به هر شکلی که به نظرشان طبیعیتر میآمد تغییر میدادند. اسناد کافی موجود هستند و نشان میدهند ایشان هزاران واژه جدید را وارد زبان انگلیسی کردند که در بینشان واژگانی به چشم میخورند که کاملاً خودی به نظر میرسد: ترانۀ قدیمی «Get Happy» را به خاطر میآورید، واژههای عنوان این ترانه از زبان نورس هستند. گاه به نظر میرسد که این افراد میخواستند دور تا دور زبانشان را با تابلوهایی محصور کنند که رویشان نوشته شده «ما هم اینجاییم» و واژگان بومی را با معادلهای نورسی جایگزین میکردند مثلاً (dike (them و (ditch (us و (scatter (them و (shatter (us و (ship (us در مقابل skipper (قابل ذکر است که ship در اصل skip بوده و بنابراین skipper"، shipper" است).
اما واژهها صرفاً آغاز کار بودند. آنها نشان خود را بر قواعد انگلیسی هم باقی گذاشتند. خوشبختانه دیگر به ندرت در آموزش انگلیسی میگویند که نباید گفت
«?Which town do you come from» بلکه باید در فرایندی خستهکننده from را در آغاز جمله آورد و گفت «?From which town do you come». در انگلیسی، جابجایی حروف اضافه در جمله امری کاملاً طبیعی و بیضرری است. با این حال در سایر زبانها این جابجایی میتواند آزاردهنده هم باشد: در زبانهای متعارف حروف اضافه بدین شکل جا به جا نمیشوند.
برای اسپانیاییزبانها جملۀ El hombre quien yo llegué con (مردی که با او آمدم) مثل این است که کسی شلوارش را پشتورو پوشیده باشد. هر ازگاهی یک زبان اجازۀ این امر را صادر میکند: زبانی بومی در مکزیک و دیگری در لیبریا. اما فقط همین چند تا. بهطور کلی، این پدیدهای شگفت است. با این همه، شاید بدانید که این ساختاری است که در نورس باستان هم مجاز بوده (و دانمارکی از بقایای آن است).
میتوان تمام این آثار عجیبوغریب نورس را در جملهای واحد نشان داد.
That’s the man you walk in with، این جمله عجیب است زیرا اولاً، the صورت مذکر خاصی ندارد که با man هماهنگ شده باشد و ثانیاً، walk پسوندی ندارد.
ثالثاً، گفته نمیشود «in with whom you walk». تمام این شگفتی و تفاوت به خاطر آن چیزی است که وایکینگهای اسکاندیناویایی بر سر انگلیسی باستان عزیز آوردند و تا به امروز باقی مانده است.
در آخر، گویی همۀ این اتفاقات کافی نبودند و حجم عظیمی از واژگان از سایر زبانها به سوی انگلیسی سرازیر شدند. بعد از زبان نورس نوبت به فرانسوی رسید. نورمنها که از نسل همان وایکینگها بودند، انگلستان را فتح کردند و چندین قرن بر آن حکم راندند و دیری نپایید که ده هزار واژۀ جدید وارد انگلیسی شد. بعد، از اوایل قرن شانزدهم، انگلیسیزبانهای تحصیلکرده کمکم این حس را گسترش دادند که انگلیسی ابزاری برای عالمانه نوشتن است و این گونه مرسوم شد که واژگانی را از لاتین دستچین و وارد کنند و به این زبان لحنی فرهیختهتر ببخشند.
به لطف این سیل واژگان فرانسوی و لاتین بود (اغلب نمیتوان به درستی تعیین کرد کدام یک منبع اصلی واژهای خاص بودهاند) که کلماتی چون crucified، fundamental، definition، و conclusion به انگلیسی راه یافتند. امروزه کاملاً این کلمات را انگلیسی میدانیم، اما زمانی که تازه وارد شده بودند، بسیاری از افراد صاحب قلم در دهۀ ۱۵۰۰ (و پس از آن) آنها را تصنعاتی آزاردهنده و مزاحم میدانستند. (برای تصور آن شرایط، ببینید امروز آدمهای ملانقطی در فرانسه چطور در مقابل خیل واژگان انگلیسی که وارد زبانشان میشود، قیافه میگیرند.) حتی افراد نویسندهمآبی بودند که معادلهای اصیل انگلیسی را به جای واژگان ثقیل لاتین پیشنهاد میدادند: به جای واژگان crucified، fundamental، definition و conclusion میتوان گفت crossed، groundwrought، saywhat، و endsay.
اما زبان آن طور که ما میخواهیم عمل نمیکند. کار از کار گذشته بود: انگلیسی هزاران واژۀ جدید داشت که با معادلهای اصیل انگلیسی خود در رقابت بودند. یکی از نتایج این امر سهگانههایی بودند که امکان میدادند نظراتمان را با درجات متفاوتی از رسمیت ابراز کنیم. Help انگلیسی است، aid فرانسوی و assist لاتین. یا kingly انگلیسی است، royal فرانسوی و regal لاتین- دقت کنید که در هر مرحله موضع فرهیختهتری در ذهن تداعی میشود: kingly کاملاً تمسخرآمیز به نظر میرسد، regal مستحکم است، مثل خود تخت پادشاهی، royal جایی میان این دو است، سلطنتی ارزشمند اما افولکردنی.
دستۀ دیگر دوگانهها هستند، در اینجا وضعیت به اندازۀ سهگانهها بهتآور نیست اما خوب به هر حال جالب است، مثلاً جفت واژگان انگلیسی/فرانسوی begin و commence، یا want و desire. لازم به ذکر است که تغییرات مربوط به پختوپز هم به همین دسته مربوطاند: ما یک cow یا ۲pig (انگلیسی) را میکُشیم تا beef یا ۳pork (فرانسوی) بخوریم. چرا؟ خوب، عموماً در انگلستان نورمن، کارگران انگلیسیزبان قصابی میکردند تا غذا بر سر میز پولداران فرانسویزبان برود. تفاوت در انتخاب واژگان برای گوشت، به جایگاه فرد در طرح کلی چیزها بستگی دارد و این تفاوتهای طبقاتی امروز در قالبی پنهانی به ما رسیده است.
اما بگذار همه بدانند: تفاسیر سنتی از زبان انگلیسی در تعریف درجات رسمیتداشتن این واژگان وارداتی اغراق میکنند. گاهی گفته میشود که این واژگان صرفاً با حضور خود، واژگان انگلیسی را به شکل بینظیری غنا میبخشند، یعنی همان مدعای رابرت مککروم، ویلیام کرن و رابرت مکنیل در ماجرای زبان انگلیسی (۱۹۸۶)۴: اینکه اولین گروه واژگان لاتین به اهالی انگلیسی باستان امکان داد تا بتوانند تفکرات انتزاعی خود را ابراز دارند. اما هیچ کس تا کنون غنا یا انتزاع را به این معنا اندازهگیری نکرده است (آیا ممکن است افرادی در هر سطحی از پیشرفت، هیچ شواهدی از تفکر انتزاعی را نشان ندهند و حتی هیچ توانایی برای ابراز آن نداشته باشند؟) و هیچ زبان مستندی نیست که تنها یک واژه برای هر مفهوم داشته باشد. زبانها مانند نظام شناختی انسان، آنقدر تفاوتهای ظریف دارند و حتی نامرتباند که نمیتوان آنها را اینطور ابتدایی انگاشت. حتی زبانهای غیرنوشتاری صورتهای رسمی دارند. به علاوه، یکی از روشهای القای رسمیت استفاده از عبارات جایگزین است: در انگلیسی life واژهای معمولی است و existence واژهای خیالی، اما در زبان محلی آمریکایی، «زونی»، خیالانگیز آن است که گفته شود زندگی «دم فرو بردن» است.
حتی در زبان انگلیسی هم، ریشههای اصیل بیش از آنچه ما بدانیم فعالیت میکنند. به این دلیل چیز زیادی دربارۀ غنای واژگان انگلیسی باستان نمیدانیم که حجم نوشتههای باقیمانده بسیار محدود است. به راحتی میتوان گفت که comprehend زبان فرانسویْ روشی رسمی و جدید برای بیان understand به رویمان گشود -اما در خود انگلیسی باستان، واژگانی بودند که وقتی به انگلیسی مدرن برگردانده شدند، چیزی شدند مانند «forstand»، «underget» و «undergrasp». ظاهراً همه به معنای «understand» هستند اما بیشک معانی ضمنی متفاوتی داشتهاند و احتمالاً بخشی از این معانی ضمنی متفاوت به درجات متفاوت رسمیت مربوط میشده است.
با این همه، هجوم واژگان لاتین ویژگیهای اصیلی در زبانِ ما بر جای گذاشت. برای مثال، از آن زمان بود که این نظر مطرح شد که واژگان طولانیتر، فرهیختهترند. در اغلب زبانهای سراسر جهان، مردم حس نمیکنند که واژگان طولانیتر «والارتبهتر» یا خاصتر هستند. در زبان سواحیلی، Tumtazame mbwa atakavyofanya یعنی «بیا ببینیم این سگ چه کار میکند.» حال اگر در این زبان بیان مفاهیم رسمی مستلزم کاربرد واژگانی طولانیتر از این بود، برای سخن گفتن به سواحیلی ابرانسانی با قدرت معجزهآسا در کنترلِ نفَس لازم بود. این تصور انگلیسی که واژگان طولانیتر خیالیترند به این حقیقت باز میگردد که واژگان فرانسوی و بهطور خاصتر واژگان لاتین عموماً طولانیتر از معادلهای انگلیسی باستان هستند- مثلاً end در مقابل conclusion، یا walk در مقابل ambulate.
سیلهای چندگانۀ واژگان خارجی تا حدی این واقعیت جالب را توضیح میدهد که چرا رد پای واژگان انگلیسی را میتوان تا رسیدن به منابع بسیار متفاوتی دنبال کرد -اغلب چندین منبع در یک جمله. ایدۀ اصلی ریشهشناسی، وجود آش شلهقلمکاری چندزبانه است، اینکه هر واژه ماجراهای جالبی از مهاجرت و تغییر دارد، و این مسئلهای معمولی برای ماست. اما کشف ریشهها در بسیاری از زبانها بسیار کسلکننده است. نوعاً واژه از نسخۀ قدیمیتر همان واژه گرفته شده و بس؛ مثلاً برای عربزبانها، مطالعۀ ریشهشناسی چندان چیز جذابی نیست.
منصف که باشیم میبینیم که واژگان دورگه در سراسر جهان چندان نادر نیستند، اما میزان دورگهبودن انگلیسی از اغلب زبانهای اروپایی بالاتر است. برای مثال در همین جملۀ قبل۵ مجموعۀ درهمی از واژگان انگلیسی باستان، نورس باستان، فرانسه و لاتین به کار رفته است. یونانی عنصری دیگر است: در جهانی متفاوت، میشد photograph (عکس) را [با توجه به ریشه دو بخش این واژۀ یونانی] «lightwriting» («نورنوشته») بنامیم. براساس سبکی که در قرن نوزدهم میلادی به نقطۀ اوج خود رسید، برای هر چیز علمی، نامی یونانی تعیین میشد. واژگان غیر قابل رمزگشایی ما برای مواد شیمیایی در همین جا ریشه دارند: چرا به مونوسودیوم گلوتامیت، نمیگوییم «one-salt gluten acid»؟ البته دیگر برای این سؤال دیر است. اما این واژهگزینی غیراصیل یکی از چیزهایی است که بین انگلیسی و نزدیکترین همسایه زبانیاش فاصله میاندازد.
و در پایان، به خاطر همین سیل گستردۀ واژگان، ما انگلیسیزبانها باید با دو روش متفاوت تکیه گذاشتن روی واژهها کنار بیاییم. پسوندی را که به واژۀ wonder متصل میشود، جویده ادا کنید، مثلاً در wonderful، بخش آخر واژه را بخورید. اما در واژۀ modern بخش آخر را بخورید و بر بخش اول تکیه کنید: MO-dern ولی بگویید mo-DERN-ity و نه MO-dern-ity. این قاعده برای WON-der و WON-der-ful یا CHEER-y و CHEER-i-ly برقرار نیست. اما برای PER-sonal، person-AL-ity صدق میکند.
تفاوتشان در چیست؟ پاسخ این است که –ful و -ly پسوندهای ژرمنی هستند، در حالی که –ity با واژگان فرانسوی وارد شد. پسوندهای فرانسوی و لاتین محل تکیه واژه را به خود نزدیک میکنند – مثلاً TEM-pest، tem-PEST-uous- اما پسوندهای ژرمنی تکیه را به حال خود میگذارند. کسی هرگز به این موضوع توجه نمیکند اما این یکی از دلایلی است که این زبان «ساده»، دیگر آنقدرها هم ساده نیست.
پس قصۀ انگلیسی از زمانی که به سواحل بریتانیا رسید، یعنی هزار و ششصد سال پیش تا به امروز، قصۀ زبانی است که به شکل لذتبخشی عجیب و عجیبتر میشود. در این دوره اتفاقاتی که برای این زبان افتاده، بسیار بیشتر از سایر بستگانش و بیشتر از اغلب زبانهای دنیا بوده است. در اینجا نمونهای از نورس باستان در دهۀ ۹۰۰ پس از میلاد ارائه میشود، اولین خطوط قصهای در ادای شاعرانه با نام ترانۀ ترایم. ترجمه واژه به واژه این خطوط این است: «وینگ-تور خشمگین بود/ بیدار شد» یعنی: وقتی بیدار شد خشمگین بود. در نورس باستان بدین شکل آمده است:
Vreiðr vas Ving-Þórr / es vaknaði
همین خطوط نورس باستان در زبان ایسلندی که امروزه بدان تکلم میشود، به این صورت است:
Reiður var þá Vingþórr / er hann vaknaði
لازم نیست ایسلندی بدانید تا متوجه شوید که این زبان تفاوت چندانی نکرده است. «خشمگین» در آن زمان vreiðr بوده و واژۀ امروزی reiður همان است فقط v اولش حذف شده و هجی انتهای آن کمی تغییر کرده. در نورس باستان به جای «بود» میگفتند vas و امروزه میگویند var -چندان تفاوتی ندارند.
اما در انگلیسی باستان جملۀ وقتی وینگ-تور بیدار شد خشمگین بود.
(«Ving-Thor was mad when he woke up») بدین شکل بوده:
Wraþmod wæs Ving-Þórr/he áwæcnede
ما فقط میتوانیم بفهمیم که این جمله انگلیسی است اما واضح است که فاصلۀ ما و بئُوولف بسیار بیشتر از فاصلۀ اهالی ریکیاویک و وینگ-تور است.
پس واقعاً انگلیسی زبانی عجیب و غریب است و هجی صرفاً بخشی از شگفتی آن است. در کتاب پرطرفدار گلوبیش۶ (۲۰۱۰)، مککروم از انگلیسی بهعنوان زبانی یاد میکند بسیار «سرزنده و آنقدر خوشبنیه که از هجوم نورمنها جان سالم به در برده است». او همچنین انعطافپذیری و قابلیت انطباق انگلیسی را تحت تأثیر واژگان دورگه میستاید. مککروم صرفاً سنت دیرینۀ تبختر سرخوشانه به بزرگی عضلات را در پیش گرفته و این اعتقاد روسها را به یاد میآورد که زبانشان «عالی و قدرتمند» است -این را ایوان تورگنیف، رماننویس قرن نوزدهم، بیان کرده- و یا اعتقاد فرانسویها به اینکه زبانشان به شکل بینظیری «پاک» است (Ce qui n’est pas clair n’est pas français).
اما، احتمالاً چندان تمایلی نداریم که تشخیص دهیم کدام زبانها «قدرتمند» نیستند، بهویژه به این دلیل که زبانهای گمنامی که اهالی آنها کماند، عموماً به شکلی شکوهمندانه پیچیدگی دارند. این عقیدۀ رایج که انگلیسی به این دلیل بر جهان سلطه دارد که زبانی «منعطف» است بهطور ضمنی به این واقعیت اشاره دارد که زبانهای بسیاری نتوانستند پا از قبیله خود فراتر بنهند زیرا به شکل اسرارآمیزی سرسخت بودند. من هیچ یک از این زبانها را نمیشناسم.
به بیان دیگر ویژگی انگلیسی این است که به مفهوم ساختاری کلمه، عمیقاً خاص است. و این خاص بودن را مرهون مشکلات و مصائب -و همچنین هوسبازیهای- تاریخی خارقالعاده است.
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ با عنوان English is not normal در وبسایت ایان منتشر شده است.
* جان مکورتر (John McWhorter) استاد زبانشناسی و مطالعات آمریکا در دانشگاه کلمبیا است و آخرین کتاب وی فریب زبان (۲۰۱۴) نام دارد.
[۱] Beowulf: نخستین حماسۀ اروپایی است و به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و زمان نگارش آن میان سالهای ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی است.
[۲] واژگانی برای ارجاع به گاو و خوک به عنوان حیوانات زنده
[۳] واژگانی برای ارجاع به گوشت گاو و خوک به عنوان غذا
[۴] The Story of English
[۵] متن انگلیسی جمله این است:
To be fair، mongrel vocabularies are hardly uncommon worldwide، but English» s hybridity is high on the scale compared with most European languages
[۶] Globish
برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید
چطور انگیزۀ انتقامجویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازیها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟
رمان مدار زمین ما را به زندگی روزمره و خیالانگیز شش فضانورد دعوت میکند
چرا برای توصیف روابط انسانی از استعارههای مکانی و معماری استفاده میکنیم؟