آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 6 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
الیزابت کولبرت معتقد است تغییرات اقلیمی، نشانهای است از تحولاتی بسیار بزرگتر
چرا باید انقراض یک گونه برای ما مهم باشد؟ وقتی جان خود انسانها در خطر است، اینهمه تلاش برای حفظ مثلاً یک گونۀ خاص وزغ چه اهمیتی دارد؟ الیزابت کولبرت این مسئله را با یک مثال توضیح میدهد: انقراض گونهها، مثل آتشزدن کتابخانههاست. هر گونهْ شیوههای منحصربهفرد خود را برای بقا دارد، شیوههایی که چه بسا برای حفظ جان خود ما حیاتی باشد. پس وقتی حذف شوند، توانایی بالقوۀ ما برای زندهماندن کاهش مییابد.
روزنامهنگار و برندۀ پولیتزر
Human success at the expense of other species is a pretty awful legacy
13 دقیقه
گفتوگوی دیوید رابرتز با الیزابت کولبرت، ووکس — سال گذشته، موسسۀ نیشِن مجموعه سخنرانیهای یادبود جاناتان شل را برای بزرگداشتِ یاد این روزنامهنگار محیطزیست برگزار کرد. موضوع همایش نسبتاً پرطمطراق انتخاب شده بود: سرنوشت زمین.
اولین سخنرانی را، سال گذشته، نویسنده و فعال معروف محیط زیست بیل مککیبن ارائه کرد. بیل در سخنرانیاش دربارۀ تغییرات اقلیمی صحبت کرد.
امسال این مراسم در روز چهارشنبه برگزار شد و سخنران آن الیزابت کولبرت نویسندۀ نیویورکر بود. کولبرت تابهحال چندین کتاب نوشته است ازجمله انقراض ششم: تاریخی غیرطبیعی۱ که در سال ۲۰۱۴ به چاپ رسید و برندۀ جایزۀ پولیتزر شد.
سخنرانی کولبرت به موضوعی وسیعتر و حتی شاید دشوارتر میپردازد و این سؤال را مطرح میکند که گونههای دیگر آنتروپوسین۲ را چطور میبینند؟ انسانها همزمان با رشد و افزایش جمعیت خود در یک چشم برهمزدنِ زمینشناختی حیوانات و پاتوژنهای بیگانه را بهشدت تحت فشار قرار داده و گونههای بیشماری را به انقراض کشاندهاند. او میگوید در تاریخ ۳.۸ میلیارد سالۀ حیات بر روی این سیاره «هیچ موجودی زمین را به اندازۀ انسان تغییر نداده است».
مثل همیشه، پیام کولبرت زندگیبخش و عاری از موعظههای امیدوارکنندۀ دروغین است.
کولبرت بهنوعی یکی از قهرمانانِ من است. کتاب او با عنوان یادداشتهای میدانی از یک فاجعه۳، که در سال ۲۰۰۶ به چاپ رسید، اولین کتابی بود که در حوزۀ تغییرات اقلیمی خواندم و خطِ پایانی آن همچنان فکر من را به خود مشغول میکند: «شاید غیرممکن به نظر برسد که یک جامعۀ پیشرفتۀ فناورانه تصمیم بگیرد خودش را به نابودی بکشاند، اما این همان کاری است که ما اکنون داریم انجام میدهیم».
بنابراین مایۀ خوشوقتی بود که تلفنی با او دربارۀ مسائل و معضلات اخلاقی دشواری صحبت کنم که در سخنرانیاش مطرح کرده بود: دیدگاههایی که اغلب در مباحث انسانمحورانۀ ما دربارۀ آسیبهای زیستمحیطی غایب هستند. نسخۀ پیش رو از گفتوگوی ما برای وضوح و ایجازِ بیشتر ویرایش شده است.
دیوید رابرتز: چرا تصمیم گرفتید بر تنوع زیستی تمرکز کنید؟ آیا صرفاً به خاطر اینکه بیل مککیبن قبلاً تغییرات اقلیمی را انتخاب کرده بود این تصمیم را گرفتید؟
الیزابت کولبرت: (میخندد) خب، میدانید، نمیخواهم تغییرات اقلیمی را کماهمیت نشان دهم. اما همزمان به این نتیجه رسیدهام -و انگیزهام نیز برای نوشتن انقراض ششم همین بود- که تغییرات اقلیمی بخشی از یک مسئلۀ بزرگتر است. خب وقتی موضوع سخنرانیها سرنوشت زمین است، اینطور به نظر میرسید که میتوان بحث را باز کرد و به مسائل مهمتری پرداخت، اینکه ما عملاً در حال ایجاد تغییراتی دائمی در سطح سیاره هستیم. همانطورکه گفتم متأسفانه تغییرات اقلیمی تنها بخشی از این تغییرات است و نه لزوماً مهمترین آنها.
رابرتز: تغییرات اقلیمی واقعاً مسئلۀ بزرگی است، تا حدی که هضم آن تا همین حد نیز برای مردم دشوار است. قراردادن این موضوع در یک زمینۀ حتی وسیعتر… چطور دست به چنین کاری میزنید؟ احساس میکنید درک درستی از این موضوع دارید؟
کولبرت: در واقع فکر نمیکنم هیچکس درک درستی از آن داشته باشد. دلیل اینکه آنتروپوسین به عنوان یک مفهوم از زمانی که پاول کروتزن آن را مطرح کرد رواج پیدا کرد، این است که چارچوبی برای اندیشیدن دربارۀ بسیاری از چیزها به ما میدهد، چیزهایی که ظاهراً متفاوت به نظر میرسند اما مسیر همۀ آنها به یک جا ختم میشود. نگاهکردن به آن در چارچوب زمینشناسی واقعاً کاری جذاب و سودمند بوده است.
در این مدت با افرادی برخورد داشتهام که تلاش میکنند تأثیر انسان بر روی زمین را در چارچوب تاریخ بزرگ حیات بنگرند؛ پانصد میلیون سال از آغاز زندگی چندسلولیها بر روی زمین میگذرد. حیات میلیونها سال بعد چگونه خواهد بود؟ وقتی به این موضوع فکر میکنید، گویی تمام چیزهایی که ما انسانها به آن دلبسته هستیم نابود خواهد شد و تنها نشانههایی ژئوشیمیایی باقی خواهد ماند.
و خواهید فهمید که آنچه انسانها در حال انجامش هستند واقعاً مهم است و اهمیت آن تاریخ حیات را تحت تأثیر قرار خواهد داد. فکر میکنم این جهانبینی شما را خواهد کشت.
رابرتز: یکی از راههایی که مردم از طریق آن کوشیدهاند این تغییرات را کاهش داده و تحت کنترل درآورند بیان فوایدِ تنوع زیستی بر اساس شرایط انسانی است، یعنی «خدمات اکوسیستم» و آنچه اکوسیستمها برای ما انجام میدهند. نظرتان دربارۀ این شیوه چیست؟
کولبرت: این را کاملاً درک میکنم و با آن احساس همدلی دارم. و فکر میکنم اینجا مسئلۀ بسیار جالبی وجود دارد که باید بدان اشاره کرد: هرچند ما تصور میکنیم از سیستمهای بیولوژیکی و ژئوشیمیایی مستقل هستیم، اما بسیار واضح است که اینطور نیست. تمام اکسیژن ما بهصورت بیولوژیکی تولید میشود. ما انسانها، حتی کسانی که در آسمانخراشهای منهتن زندگی میکنند، همچنان با این جهان ارتباطی تنگاتنگ داریم، هرچند ممکن است ازین موضوع آگاه نباشیم.
بنابراین وقتی در این سیستمها دخالت میکنید و دست به مقابله با آنها میزنید، آنها نیز در پاسخ گریبان بشر را خواهند گرفت. به نظر من این واقعیت دارد.
اما همچنین معتقدم، با فرض وسیعترین دیدگاه ممکن، این نیز حقیقت دارد که انسان تنها یکی از هزاران گونهای است که تا امروز بر روی زمین زندگی کرده است. بنابراین حتی اگر مطمئن باشیم که فرار امن از یک انقراض جمعی برایمان ممکن است، باز هم فکر اینکه که بسیاری دیگر از گونههای جانوری زمین، ازجمله نزدیکترین خویشاوندانمان را نابود خواهیم کرد، فکری آزاردهنده خواهد بود (در حال حاضر شامپانزۀ بزرگ در اثر اقدامات ما در خطر انقراض است).
رابرتز: وقتی باعث انقراض گونهها میشویم، مثل این است که مرتکب قتل شده باشیم؟
کولبرت: بله.
رابرتز: ما اعمال مردم را بر اساس مسئولیت و اراده ارزیابی میکنیم، اما از این شیوه برای ارزیابی «فرایندهای طبیعی» استفاده نمیکنیم. ما شیر را بهخاطر کشتن غزال سرزنش نمیکنیم. انسانها چه وظایف بخصوصی در قبالِ گونههای دیگر دارند؟
کولبرت: نمیتوانم پاسخ روشنی به این پرسش بدهم. آشکار است که اخلاقیات ما مبتنی بر انسانها و آگاهی انسانی است، بنابراین وقتی به گونههای دیگر نگاه میکنیم، اغلب تلاش میکنیم آنها را براساس آگاهی ارزیابی کنیم. آیا بهصورت آگاهانه رنج میکشند یا نه؟ صحبتهای بسیاری، ازجمله در حوزۀ پرورش حیوانات، دربارۀ برخورد اخلاقی با آنها وجود دارد.
اما آیا برخورد اخلاقی با حیوانات در خود طبیعت وجود دارد؟ طبیعت دنیای دندانها و پنجههای خونین است؛ همۀ موجودات در حال جدال برای بقا هستند. حتی بهدرستی نمیدانم داشتن یک نظام اخلاقی که در عصر آنتروپوسین انسان را در تشخیص درستی از نادرستی یاری دهد امکانپذیر است یا خیر.
باوجوداین، فکر نمیکنم غیاب چنین نظامی ما را از این مخمصه خلاص کند.
رابرتز: قطعاً با این طرز فکر برخورد داشتهام، دیدگاهی که براساس آن اخلاقیات تنها برای انسانهای دیگر است. مثل اینکه اگر ما انسانها با کشتیهایمان در حال سفر به دور دنیا باشیم و پپامد فرعی و تصادفی این سفر انقراض نوعی وزغ باشد، این انقراض امری کاملاً طبیعی است و بار اخلاقی ندارد.
کولبرت: از یکسو، این مسائل به قدری بزرگاند که صحبتکردن دربارۀ آنها دشوار است، اما از سوی دیگر ما بسیار ناتوان هستیم. بله مردم به اطراف جهان سفر میکنند. تعداد بسیار بسیار زیادی از دو زیستان بهصورت کاملاً تصادفی از بین رفتهاند و تا امروز نمیدانیم چه کسی یا چه چیزی مسئول این انقراضها بوده است.
همانطورکه شما میگویید در حال حاضر تعیین نقش اراده یا قصدمندی بسیار بسیار دشوار است. این در مورد پاتوژنهای در حال انقراض نیز صدق میکند. اما شکار غیر قانونی یک فیل -که آن نیز در حال حاضر مسئلۀ بسیار مهمی است، یعنی کشتن حیوانات به خاطر عاج، شاخ یا چیزهای دیگری که دارند- و ازبینبردن یک پاتوژن بهصورت اتفاقی بسیار با هم فرق میکنند.
اما آنچه درواقع سعی دارم به آن اشاره کنم قیاسناپذیری تصور ما از کارهایمان و تأثیر آنها در جهان واقعی است. واقعاً در این زمینه حرفی برای گفتن ندارم. آنچه هست بیشتر یک پیام منفی است تا مثبت. بهتر است خیلی از نظام اخلاقی خود راضی نباشیم.
همۀ ما بر سر این موضوع توافق داریم که این اصول اخلاقی را در قبال انسانهای دیگر داریم و به آنها پایبند نیستیم؛ این قدم اول است. اما حتی اگر به این اصول پایبند بودیم و همزمان در باقی زیستکره نیز بدان عمل میکردیم… این هم باید ما را وادار به توقف میکرد.
رابرتز: اصول اخلاقی و وجدانی شما ریشه در چه چیزی دارد؟ آیا فرد مذهبیای هستید؟ یا به نوعی فلسفه یا نظام فکری در باب این مسائل پایبند هستید؟
کولبرت: نه، من چند انسان ویژه میشناسم، نمیدانم میخواهم آنها را قهرمان بخوانم یا نه، که آثارشان الهامبخش من بوده است، اما این را به چشم یک سنت نگاه نمیکنم. بهتر است بگویم این برای من قاعدهای غیررسمی و موقت است. مدعی نیستم که دیدگاهی نظاممند از جهان دارم.
رابرتز: چیزی که هنگام بحث دربارۀ این قبیل چیزها با آن مواجه میشوید، این است که میگویید «ما نباید نسل این نوع قورباغه را به نابودی بکشانیم»، و کسی میپرسد «چرا؟» شما میگویید «به نظر میرسد کار بدی باشد». خیلی زود، اخلاقیات صحنه را به نفع غرایز اولیه ترک میکنند.
کولبرت: بله، موافقم.
اول از همه، این حوزهای است که در آن اخلاق، زیباییشناسی و دانش گرد هم میآیند. و چون با جهانی سروکار داریم که درک بسیار بسیار ناقصی از آن داریم، پاسخ به این پرسشها بسیار دشوار است.
اما نکتۀ دیگر این است که هرچه بیشتر تلاش کنید به پاسخ دست یابید، بیشتر متوجه خواهید شد که ما اغلب قادر به درک عواقب اعمالمان نیستیم. حتی نمیتوانید آنها را پیشبینی کنید. بههرحال ما انسان هستیم و شیوهای مشخص برای گذران زندگی داریم. ما به این پرسش که «چگونه روی این سیاره زنده میمانی؟»، پاسخهای متفاوتی میدهیم.
مردم این را با سوزاندن کتابخانه مقایسه میکنند و این دقیقاً همان کاری است که درحال انجامش هستیم: ازبینبردن دانشی مشخص دربارۀ زندهماندن در جهان.
اما ازآنجاکه این شیوهها بیگانه هستند، شما حتی نمیدانید گونههای دیگر چگونه به بقای خود ادامه میدهند. ما تا اوضاع از بیخ و بن آشفته نشود متوجّه نخواهیم شد. اغلب اوقات اوضاع از بیخ و بن بههمریخته است و ما حتی از آن خبر هم نداریم.
رابرتز: چالز سی. مان، نویسندۀ آمریکایی، معتقد است ما تفاوتی با تکسلولیها نداریم، یعنی با غیاب شکارچیان و محدودیتهای طبیعی، بیوقفه به تولید مثل میپردازیم و به علت زاد و ولد بیش از اندازه سقوط میکنیم و نابود میشویم. از نظر شما آیا امیدی وجود دارد که بتوانیم این قدرت زیستی را تحت کنترل آگاهانه خود در آوریم؟
کولبرت: برای پاسخ به این سؤال باید مسائل زیادی را بررسی کنیم.
اول از همه باید به این پرسش پاسخ دهیم که این جهان گنجایش چه تعداد انسان را دارد. طبق پیشبینیها جمعیت زمین در پایان این قرن به اوج خود یعنی ۱۰ میلیارد نفر خواهد رسید. حال اینکه آیا میتوانیم این جمیعت را کاهش داده و به یک زندگی شاد، سالم و موفق برسیم سوالی است که من قادر به پاسخ دادن آن نیستم.
هرکس فکر کند میتواند پاسخ این سؤال را بدهد کاملاً در اشتباه است. واقعاً پاسخ این سؤال را نمیدانیم.
اما آنچه سعی دارم به آن اشاره کنم، روی دیگر قضیه است و آن این است که، بسیار خوب، اینکه ما تمام این احتمالات را نادیده گرفتیم حقیقت دارد. زمانی که مالتوس کتاب خود را مینوشت، جمعیت زمین بهسختی به ۱ میلیارد نفر میرسید؛ اکنون زمین ۷.۵ میلیارد جمعیت دارد. پس او بیتردید در اشتباه بزرگی بود.
اما افزایش جمعیت انسانها به بهای چیزهای دیگر تمام شده. برای مثال ما در حال مصرف گونههای دیگر و حجم عظیمی از بازدهی اقیانوسها هستیم و داریم آنها را خالی میکنیم.
بنابراین از نظر من، در حقیقت دو پرسش وجود دارد. یکی اینکه آیا انسان از این رشد عنانگسیختۀ جمعیت و حجم مصرف، جان سالم بدر خواهد برد؟ و در این میان چه بلایی بر سر چیزهای دیگر میآید؟
پاسخ این دو سؤال الزاماً یکسان نیست. یعنی، بشریت دریافته است که میتواند با سرعت و شتاب بسیار به تولید مثل و مصرف بپردازد؛ بسته به اینکه چگونه به آن مینگرید، جهان با سرعت زیادی به راه خود ادامه میدهد؛ گرچه آشکار است که بسیاری از مردم حال و روز خوشی ندارند اما بسیاری از آنها نیز روزهای خوبی را میگذرانند.
اما بیشتر گونههای دیگر هم روزگار خوبی را پشت سر نمیگذارند.
رابرتز: چیزی که همیشه در نوشتههای شما تحسین میکنم، تصویر غمانگیزی است که ارائه میدهند. احساس میکنم بیشتر کسانی که دربارۀ تغییرات اقلیمی بحث میکنند، چنین چیزی را در نوشتههایشان ندارند (زمانی که دیوید والاسولز داستانی دربارۀ امکانات بالقوه و مصیبتبار تغییرات اقلیمی نوشت، بهشدت مورد انتقاد عاملان این تغییرات قرار گرفت).
کولبرت: واقعاً متشکرم.
رابرتز: فرهنگ آمریکایی، بهطور خاص، فاقد این تصور تراژیک و غمانگیز است؛ یعنی توانایی تصورکردن روزی که اوضاع بهشکل وحشتناکی آشفته شود را ندارد.
کولبرت: کاملاً با شما موافقم. داشتن چنین نگرشی تنها راه تبیین آن چیزی است که اکنون در حال رخ دادن است.
دو سال پیش، یکسال در رم زندگی کردیم. در رم ویرانیهای یک تمدن احاطهتان میکند. آنجا دیگر به این جملۀ بیمعنی که بهترین روزهای ما هنوز فرا نرسیده است، فکر نمیکنید.
پینوشت:
• این مطلب گفتوگویی است با الیزابت کولبرت و در تاریخ ۱۲ اکتبر ۲۰۱۷ با عنوان «Human success at the expense of other species is a pretty awful legacy» در وبسایت ووکس منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۶ آن را با عنوان «اگر شکارچیان طبیعی حیوانات را میکشند، چرا ما چنین نکنیم؟» و با ترجمۀ امیر قاجارگر منتشر کرده است.
•• دیوید رابرتز (David Roberts) دربارۀ انرژی و تغییرات اقلیمی مینویسد و الیزابت کولبرت (Elizabeth Kolbert) روزنامهنگار مشهور حوزۀ محیطزیست است که در سال ۲۰۱۴ نیز برندۀ جایزۀ پولیتزر شد.
[۱] The Sixth Extinction: An Unnatural History
[۲] دورۀ زمینشناسیای که سرآغازِ تأثیر عمدۀ فعالیتهای انسان بر اکوسیستم است.
[۳] Field Notes From a Catastrophe
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند
احساس کسلی وقتی پیدا میشود که موضوعِ توجه ما دائم تغییر کند