آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 1 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
چرا ما هنوز حیوانات را برای لذت و سرگرمی خودمان حبس میکنیم؟
چندی پیش کشتهشدن گوریلی بهضرب گلولۀ مسئولان باغوحش سینسیناتی حسابی خبرساز شد. کودکی کنجکاو که از حفاظ قفس گوریل بالا رفته بود، ناگهان به درون محل نگهداری گوریل سقوط کرد. نگهبانان نیز تصمیم گرفتند برای نجات کودک به گوریل شلیک کنند. واکنش عمومی به این اتفاق متفاوت بود. برخی از کشتهشدن گوریل اعلام انزجار کردند. عدهای دیگر هم گفتند: «یک گوریل است؛ فراموشش کنید.» فیلسوف اخلاق سرشناس، پیتر سینگر، از جایگاه مدافع حقوق حیوانات به این ماجرا واکنش نشان داده است.
Harambe the gorilla dies, meat-eaters grieve
8 دقیقه
پیتر سینگر، لسآنجلس تایمز — هفتۀ گذشته در باغوحش سینسیناتی اوهایو، کودکی کنجکاو شد و گوریلی بهضرب گلوله کشته شد. کودکی چهارساله از حفاظ قفس گوریل بالا رفت و به درون گودال آب اطراف محل نگهداری گوریل سقوط کرد. گوریل روز قبل، هفدهسالگیاش را جشن گرفته بود. در ده دقیقهای که کودک نزد گوریل بود، هارامب هیچ قصدی مبنی بر آزار کودک از خود نشان نداد؛ اما با پایش پسرک را درون گودال به اینسووآنسو میکشید و چون این کار را با شدت و حدّت میکرد، ممکن بود به جمجمۀ پسرک آسیب برساند.
مسئولان باغوحش چنین تصمیم گرفتند که تنها راه نجات کودک شلیک به گوریل است. آنها معتقد بودند دارت بیهوشکننده اثر فوری ندارد و ممکن است بهجای اینکه گوریل را آرام کند، عصبانیاش کند. پس بهتر است گوریل با گلوله کشته شود.
واکنش عمومی به این اتفاق متفاوت بوده است. برخی از کشتهشدن گوریل اعلام خشم و انزجار کردند. عدهای دیگر چنین استدلال کردند که: «یک گوریل است. فراموشش کنید.» این سرعنوان ستونی بسیار پر مخاطب بود که دستبهدست خوانده میشد. پس از کشتهشدن سِسیل، شیر زیمباوهای و موریس، زرافۀ «باقیماندۀ» باغوحش کپنهاگ نیز ما شاهد چنین جوّی بودیم. دربارۀ قضیۀ هارامب، مقداری از خشم و نفرتِ ایجادشده ناشی از رفتار مردمی است که حیوانات را بهعنوان غذا به فرزندان خود میدهند، اما عمل باغوحش را در کشتن حیوانی که تهدیدی برای جان کودک دیگری بوده است، تقبیح میکنند. مسلماً رفتارهای ما با حیوانات در حال تغییر است. این رفتارها اگر نامفهوم نباشند، دستِکم گیجکننده و متعارضاند. در زبانی که ما برای سخنگفتن از حیوانات از آن استفاده میکنیم نیز همین آشفتگی مشاهده میشود. حتی گزارشهای خبری دلسوزانه و طرفدار حقوق حیوانات نیز برای ارجاع به هارامب از ضمیر «این» استفاده میکردند و بهجای ضمیر موصولی «who» از ضمیر عام «that» استفاده میکردند. این حاکی از آن است که در نزد آنان، گوریل وضعیت اخلاقی نازلتری دارد. نیویورک تایمز در گزارش خبری خود برای بار اول از ضمیر عام «that» استفاده کرد و سپس در مقالۀ اینترنتی، آن را به «who» تغییر داد. دستورالعمل نگارشی این روزنامه توصیه میکند که اگر حیوان نام خاصی دارد، از «who» استفاده شود. این خودش تا حدودی پیشرفت است؛ اما موجودی که خودآگاه و ذیشعور است، مانند سنگ و صندلیْ شیئ نیست و زبان ما باید این موضوع را منعکس کند؛ صرفنظر از اینکه ما انسانها اسمی برای آن حیوان برگزیدهایم یا نه.
خانوادۀ کودک، هم قدرداناند و هم متأسف: قدردانِ عکسالعمل سریع مسئولان باغوحش و متأسف از غم و اندوهی که ایجاد کردهاند. در بیانیهای که این خانواده منتشر کردهاند، نام هارامب اصلاً نیامده است. شاید خانوادهای که روزی را صرف لذتبردن از تماشای حیواناتِ در قفس میکند، اساساً به حیوانات بهعنوان موجوداتی خاص فکر نکند. مادر پسرک، در پستی فیسبوکی از خدا برای حفاظت از کودکش تشکر کرده؛ بدون اینکه اصلاً اشاره کند کسی کشته شده است.
برخی افراد که در رابطه با کشتهشدن هارامب اظهارنظر کردند، مشتاق بودند مقصر را پیدا و سرزنش کنند. ما در مقام مدافعان حیوانات، هیچگاه بهصورت خودکار فرض نمیکنیم که زندگی کودک بهنحوی تصاعدی مهمتر از زندگی آن پستاندار متعلق به گروه پستانداران نخستین پایه است و ممکن است ریسک استفاده از تفنگ بیهوشکننده را به جان بخریم تا جان هارامب را نگیریم؛ اما میفهمیم که فقط گفتن این حرف راحت است. وقتی گوریلی چهارصدپوندی کودکی را به اینسووآنسو میکشد، نباید مقامات باغوحش را بهخاطر انتخابشان سرزنش کنیم.
نظرات دربارۀ مادر پسرک چه بوده است؟ بسیاری در شبکههای اجتماعی خواستار بازداشت مادر کودک بودند. باوجوداین، اگر پس از اینکه مادر کودکش را در ماشین داغ رها کرده بود، کودک را نجات میدادند، قطعاً مادر با پیامدهایی بدی مواجه میشد. به نظر میرسد این سخنان بیشتر ناشی از غمِ ازدستدادن گوریل باشد تا نگرانی رفاه و آسایش کودک. این درحالی است که شکارچیان امریکایی، کسانی که حیوانات باشکوه را در افریقا شکار میکنند، حتی وقتی که عکسهایی با لبخند و افتخار در کنار اجساد حیوانات منتشر میکنند، باز هم متهم نمیشوند.
یکی از موضوعات مهمتر در اینجا این است که ما هنوز حیوانات را برای لذت و سرگرمی خودمان حبس میکنیم. مرگ داون برانچائو، مربی نهنگها در «دنیای دریا»، منجر به ساختن فیلم «ماهی سیاه» شد و اعتراضات عمومی زیادی ایجاد کرد. این فیلم باعث شد که برنامۀ زادولد نهنگها خاتمه یابد؛ هرچند نگهداری نهنگها در آکواریومها ادامه یافت. سیرک رینگلینگبروز پس از سالها اشتهار به بدرفتاری با حیوانات، نمایشهایش با فیلها را کنار گذاشت. شاید غم گستردهای که از کشتهشدن هارامب ایجاد شده است، مردم را تشویق کند که دربارۀ در معرض تماشا قراردادن حیوانات تجدیدنظر کنند.
چهل سال پیش، کارل ساگانِ ستارهشناس، کسی که مسئول تحقیقات برای پروژۀ هوش ماورای زمینی بود، بیان کرد که درست اینجا روی زمین، حیات هوشمند غیرانسانی وجود دارد. او پس از توصیف تواناییهایی شگرف میمونها در حل مشکلاتی که نیازمند تفکر انتزاعی است، این پرسش را مطرح کرد که: «چرا در سرتاسر جهان متمدن، درواقع در همۀ شهرهای اصلی، میمونها در قفس هستند؟» هارامب بهجای اینکه در جنگلهای افریقا پرسه بزند، در جایی زندانی بود که انتخابهای کمی برای فعالیت روزانه، خوردوخوراک، انتخاب شریک جنسی و تعامل اجتماعی با دیگر همنوعانش داشت. هارامب زندانیای بود که با او بهخوبی رفتار میکردند. کسی بود که هیچ جرمی مرتکب نشده بود.
ممکن است مردم استدلال کنند که وقتی زیستگاه طبیعی کاهش مییابد، ما باید از اعضای گونههای در معرض خطر حفاظت کنیم و برای امنیت خودشان آنها را زندانی کنیم. مطمئناً مناطق حفاظتشده و پناهگاهها در برخی موارد ضروری هستند. هرچند پناهگاهها باغوحش نیستند؛ در پناهگاهها بر منافع حیوانات تمرکز میشود. این حیوانات نهفقط بهعنوان اعضای گونهای حفاظتشده، بلکه بهعنوان افرادی مورد حمایت قرار میگیرند که منافع آنها در وهلۀ نخستِ اهمیت قرار دارد. منظور منافعی همچون زندگی گروهی همراه با علقههای خانوادگی است.
هر چه بیشتر دربارۀ حیوانات میآموزیم، بیشتر میفهمیم که تفاوت آنها با ما، بنابر گفتۀ چارلز داروین، در منزلت و رتبه است؛ نه در جنس و خصوصیات. حیوانات از خودشان هوش و عواطف نشان میدهند. این هوش و عاطفه همانقدر که دربارۀ زرافهها، شیرها و گوریلها صادق است، دربارۀ حیواناتی که ما آنها را قطعهقطعه میکنیم و در ساندویچمان قرار میدهیم نیز صادق است.
لوری مارینو، متخصص علوم اعصاب در دانشگاه ایموری، پس از مطالعۀ خوکها دریافت که هوش آنها قابلمقایسه با فیلها و حتی شامپانزههاست. اگر در موتور جستوجوگر گوگل، عبارت «فوتبال بوقلمونها» را جستوجو کنید، سه موجود ذیشعور مشاهده خواهید کرد که به نظر میرسد دارند خوش میگذرانند. هارامب، گوریل پشتنقرهای، آن حیوانات را نخورد. ما نیز نیازی نداریم آنها را بخوریم و اکنون این اعتقادی فراگیر است که برای حفظ سیارۀ زمین بسیار بهتر است که گوشت حیوانات را نخوریم.
این بدان معنا نیست که ما بهخاطر طغیان احساسات دربارۀ مرگ هارامب دچار سوءتفاهم شدهایم. اما آنهایی که احساس غم میکنند، ممکن است بخواهند این موضوع را بررسی کنند و به وضعیتی فکر کنند که کمتر بغرنج است؛ یعنی وضعیتی که کشتنْ کمتر توجیهپذیر است، چه برای ورزش باشد، چه مد و چه ترجیح غذایی مردم. مرگ هارامب میتواند برای ما محرکی باشد تا دربارۀ رفتارمان با حیوانات تجدیدنظر کنیم و دیگر در مرگ غیرضروری این موجودات مشارکت نکنیم.
پینوشت:
• این مطلب را پیتر سینگر نوشته است و در تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۱۶ با عنوان «Harambe the gorilla dies, meat-eaters grieve» در وبسایت لسآنجلس تایمز منتشر شده است. سایت ترجمان در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «رفتارهای ما با حیوانات گیجکننده و متعارضاند» و با ترجمۀ مهدی ذوالقدری منتشر کرده است.
•• پیتر سینگر (Peter Singer) فیلسوف، استاد دانشگاه پرینستون و نویسندۀ کتاب آزادی حیوانات (Animal Liberation) است.
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود