مروری بر کتاب «حیوان زبانمند» نوشتۀ چارلز تیلور
چارلز تیلور میگوید طی صد سالِ گذشته گرایشِ فلسفی به زبان تقریباً وسواسگونه شده است. این وسواس برمیگردد به عبارتی که ویتگنشتاین گفت: «محدودیتهای زبان من بهمعنای محدودیتهای جهان من است.» تیلور در طول زندگی حرفهای خود در فلسفه، پیوسته بهنفع این ایده بحث کرده است که زبان صرفاً جهان ما را ترسیم نمیکند؛ بلکه آن را خلق میکند. او در کتاب اخیرش با استفاده ازبررسیهای تاریخی در پی استدلال بهنفع همین ایده است.
جاناتان ری، گاردین — همانطور که چارلز تیلور میگوید طی صد سالِ گذشته گرایشِ فلسفی به زبان تقریباً وسواسگونه شده است. این وسواس برمیگردد به عبارتی که لودویگ ویتگنشتاین در سال ۱۹۱۵ گفت: «محدودیتهای زبان من بهمعنای محدودیتهای جهان من است.» اگر حرف ویتگنشتاین درست باشد، زبان دیگر وسیلهای برای ضبط و انتقال اطلاعات نیست؛ بلکه چارچوب تمام دانش و تجربه است.
اما فلاسفهای که از گفتۀ ویتگنشتاین الهام گرفتند، نتوانستند دربارۀ آنچه این حرف در ضمن خود دارد، با او موافقت کنند. از میان آنها پوزیتیویستها زبان را نقشۀ دقیقی از حقایق غیرشخصی میپنداشتند و هرچیز دیگری را بهعنوان رتوریک، عواطف و خرافات رد میکردند. ازطرفدیگر اومانیستها زبان را نیروی خلاقی میدیدند که به ادراکات ما پرِ پرواز داده و ما را در معرض ناشناختهها قرار میدهد. ممکن است بگویید برای پوزیتیویستها زبان به وضعیت علم طبیعی سوق پیدا میکند؛ اما برای اومانیستها اساساً نوعی شعر است.
تیلور طرف شاعران را میگیرد و در کتاب اخیر خود با شیوایی و استحکام و بررسی گستردۀ تاریخی استدلال میکند. او با اتیین دو کوندیاک آغاز میکند. کوندیاکْ پوزیتیوست پیشگامی است که گفت: «زبان زمانی به وجود آمد که اجداد ما از آواها و حرکات غریزی خسته شدند و تصمیم گرفتند ایدههایشان را بهوسیلۀ آواهای صدادارِ ساختگی به اشتراک بگذارند.» چند سال بعد اومانیست پیشگام، یوهان گوتفریت هردر، به کوندیاک بهخاطر پیشفرضگرفتنِ چیزی که قصد توضیحش را داشت، هجمه برد: «بدویهایی که او میگوید، چگونه میتوانند بفهمندکه ایدههایی برای انتقال دارند، اگر تاکنون زبانی برای بیانکردنشان نداشتند؟» از نظر تیلور هردر درست میگوید: بدون پریدن از چرخههای مکانیکی محرک و پاسخ به یک سطح جدید، یعنی جایی که در آن زبانْ ما را قادر میسازد چیزی را آنگونه که هست دریابیم، چیزی با عنوان آگاهی وجود نمیداشت.
طبق گفتۀ تیلور این بنبست به چندین تفاوت سرنوشتسازِ دیگر منجر شد. اول این که کوندیاک دربارۀ زبان اتمیستیک فکر میکرد؛ با این تصور که ما در هر لحظه کلمهای را انتخاب کنیم. اما هردر آن را کلگرایانه میفهمید؛ با این تشخیص که کلمات معنایی ندارند مگر بهعنوان جزئی از شبکههای زبانی بزرگتر. دوم اینکه کوندیاک ریشۀ زبان را در تجربۀ شخصی میدید؛ درحالیکه هردر آن را اقدامی مشارکتی مبتنی بر اولویت گفتوگو میدانست. درآخر و از همه مهمتر، کوندیاک کلمات را برچسبهایی برای موجودیتهایی در نظر میگیرد که ما تاکنون توانستهایم بشناسیم؛ حالآنکه هردر فهمیده که بعضی چیزها، مانند وفاداری یا قوانین یا وعدهها، اگر ما کلماتی از آنها نداشته باشیم، نمیتوانند وجود داشته باشند.
تیلور به دفاع از هردر در برابر کوندیاک، برخی از وزنههای سنگین فلسفۀ قرن بیستم را نام میبرد: مارتین هایدگر، موریس مرلوپونتی و همچنین ویتگنشتاین. او بحث میکند که زبانِ رنگباختۀ علوم طبیعی اگر در چشماندازی رنگارنگ از عمل زبانیِ شخصی، پرشور و سرزنده قرار نمیگرفت، نمیتوانست اظهاراتش را فارغ از جهانی عینی در اختیار ما قرار دهد؛ همانطور که تیلور میگوید، ما نمیتوانستیم یاد بگیریم رسالهای بنویسیم قبل از آنکه یاد بگیریم صحبت کنیم. زبان در طول زمان آنقدری که از طریق نیروی روایی و استعاری رشد میکند، از طریق اضافهشدن کلمات جدید رشد نمیکند. نکتهای که ایدۀ کلاسیکِ برابری مدنیْ آن را به تصویر میکشد، قبل از اینکه در سیاستهای معاصر هویتهای جنسی، مذهبی، فرهنگی و ملی پیچ بخورد، توسط انقلابهای فرانسه و امریکا و جنبشهای گوناگون سوسیالیستی متحول میشود. زبانْ جهانِ ما را تغییر میدهد، بهطورخلاصه: زبان معانی جدیدی وارد زندگی ما میکند و قلمرویی را به رویمان میگشاید که خودش کدگزاری کرده.
کتاب حیوان زبانمند به بیانیهای قاطع برای مورد اومانیسم در تقابل با پوزیتیویسم نزدیک شده است؛ اما خوانندگان حق دارند که آن را تقریباً کند و تکراری بیابند. تیلور اذعان دارد که کارکردن دربارۀ این موضوع را سی سال پیش شروع کرده است و تنها چیزی که راهش را سد کرده، «خودوقفگیهای متعدد» بوده است. این روشِ او برای اعتراف به این است که چندین کتابِ دیگر در این میان نوشته است. برخی از آنها در محدودۀ زندگی شخصی او باقی ماندهاند، مثل مشکلاتی در باور کاتولیک و در سیاستهای پیشروِ کانادایی؛ اما بسیاری دیگر از آثارش شامل چنین عناوینی میشوند: گشتوگذار جسورانه در مسائل مفهومی و سیاسیِ چندفرهنگی و خودِ مدرن. اما در عین اینکه آثار او دامنۀ گستردهای داشته، سلوکش همیشه از نگاه اومانیستیاش به زبان نشئت گرفته است.
[کارهای] تیلور بهوضوح سازگار است. چهل سال پیش، او کتابی پیشگام دربارۀ هگل چاپ کرد. این کتاب نشان داد که تیلور دنبالهرو هردر است؛ هردری که زبان برایش «بیانِ خویشتن» است؛ در تقابل با کوندیاک که زبان را «حامل ایدهها» میدانست. یک دهه قبلازآن او نقدی بر روانشناسی پوزیتیویستی وارد میکند و در اینباره بحث میکندکه زبان اتمیستیکِ علم طبیعی نمیتواند رفتار انسان را مجسم کند. درواقع احتمالاً همۀ دغدغههای عمدۀ او به اوایل دهۀ پنجاه برمیگردد. در آن زمان او یک کاتولیک چپگرای کانادایی با بورس تحصیلی دانشگاه آکسفورد بود. آنجا جایی بود که او در گردبادی از اشتیاق به آثار ویتگنشتاینِ تازهدرگذشته گرفتار شد.
تیلور یکی از فیلسوفان بسیار معقول و دلسوز معاصر است؛ اما پس از شش دهه، تنوعات رویکردهای اومانیستیاش به زبان قدری تکراری شده است. ویتگنشتاین خودش نسبت به کلیگوییکردن دربارۀ زبان بهگونهای که انگار موجودیتی است واحد، انتزاعی، یکشکل و منسجم، هشدار داده بود. او نگران پرشدن بازار از کتابهای بیمفهومی بود که کلمۀ زبان در عنوانشان به چشم میخورْد. ممکن است تیلور حق داشته باشد که پوزیتیویستها را برای اینچنین دستکمگرفتن شکوه خلاقانۀ زبان ملامت کند؛ اما ارزشش را دارد که یادآوری کنیم بعد از کوندیاک، آنان علاقهای عملی به سؤالات فراتر از سطح روزمره یافتند؛ مانند اعجاب زبان نشانه یا زبان ناشنوایان، مزیتهای سیستمهای مختلف نوشتار و مشکلاتی در تنوع فرهنگی و ترجمه. آنها همچنین خود را در مسائل سیاستِ زبانی درگیر کردند؛ مانند استانداردسازی زبانهای ملی، آموزش ناشنوایان و حتی تأثیر نامهای خانوادگی مردسالارانه بر شکلگیری احساسات خانواده. این موضوع آخر قطعاً شایستۀ برگشتن به مسائل بحثبرانگیز سیاسی است. پوزویتیویستها ممکن است اشتباه کردهباشند؛ اما سزاوار تحمل این همه حقارت از سوی فلسفه نیستند.
اطلاعات کتابشناختی:
Taylor, Charles. The Language Animal: The Full Shape of the Human Linguistic Capacity. Harvard University Press, 2016
پینوشت:
• این مطلب را جاناتان ری نوشته است و در تاریخ ۲۷ آوریل ۲۰۱۶ با عنوان «The Language Animal by Charles Taylor review – how words change our world» در وبسایت گاردین منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «گرایش وسواسگونه به زبان» و با ترجمۀ فاطمه رایگانی منتشر کرده است.
•• جاناتان ری (Jonathan Rée) فیلسوف، مورخ و استاد سابق دانشگاه میدلسکس لندن است. ری برای نشریاتی چون لندن ریویو آو بوکز، ایندیپندنت،پراسپکت و نیشن مطلب مینویسد.
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
اگر بخواهیم متن بالا را خلاصه کنیم میتوان متن زیر را نوشت از هر کلمه به 7 صورت مختلف میتوان برداشت کرد 1 برداشتی مردم عامی از ان کلمه دارند 2 - برداشتی که افراد متخصص در هر رشته از ان کلمه دارند 3- برداشتی که روشن فکران هر جامعه از ان کلمه دارند 4- برداشتی که شخص متناسب با شرایط خاصی که در ان قرار گرفته از هر کلمه دارد 5- معنی که در دیکشنری برای ان کلمه نوشته شده 6- معنی هر کلمه متناسب با جمله ای که کلمه در ان قرار گرفته زیرا یک کلمه در 2 جمله مختلف معانی کاملا متفاوتی میدهد 7- معنی که متناسب با لحن یا طنین گوینده برای شنونده ایجاد میشود گذشته از این کلما ت برای بیان احساسات بسیار ناقصند و هیچ کس نمیتواند احساس طرف مقابل را از طریق کلمات درک کند مگر اینکه خودش تجربه مشابهی مانند طرف مقابل داشته باشد اینکه اومانیستها گفته اند زبان شعر است تا حدی اشتباه است البته اگر متن درست ترجمه شده باشد زیرا شعردر عربی به معنی اگاهی است و شاعر به معنی فردی است که به شنونده اگاهی میدهد ولی در بسیاری از موارد مهم نیست گوینده چه بگوید مهم این است که شنونده اش چه کسی باشد
با سلام من متن انگلیسی را با متن ترجمه شده مقابله کردم. ترجمه روان نیست و برخی جاها گیر دارد. مثلا در پاراگرافی که با عبارت : Taylor wheels out some of the heavy ... به نظرم مترجم اصلا معنای واژه ترکیبی wheels out را متوجه نشده و کلا جمله غلط ترجمه شده است. به نظرم کلا ترجمه هایی که قرار میدید باید توسط یک ویراستار توانمند مقابله و ویرایش شود. به هرحال سپاسگزارم. موفق باشید.