مطالعۀ تطبیقی ادبیات عرب و غرب در دانشگاه استنفورد
الکساندر کی، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه استنفورد، معتقد است که جهان عرب و فارسی زبان در زمینۀ فهم برخی کارکردهای زبان نسبت به غرب جلوتر بوده است. اوبیان میکند استادانی همچون راغب اصفهانی و عبدالقاهر جرجانی با تحلیل اتفاقی که با خواندن استعاره در مغز رخ میدهد، خوانشی از درک انسان ارایه میکنند.
7 دقیقه
استنفورد — مشغلۀ ذهنی فارسها و اعراب نسبت به سازوکارهای زبان، سابقهای طولانی دارد. بیش از یک هزار سال پیش در منطقۀ ایران کنونی، محققان دربارۀ چگونگی عملکرد استعاره مطالعه میکردند، میاندیشیدند و کتاب مینوشتند.
دو عالم جامعالاطراف قرن یازدهم، راغب اصفهانی و عبدالقاهر جرجانی در پی فهم و توضیح این مسئله بودند که وقتی شعری نور صاعقه را به کتابی تشبیه میکند که در حال باز و بستهشدن است، خواننده چه تجربهای را از سر میگذراند.
این دو عالم نظریات پیچیدهای را به رشته تحریر درآوردند که به تفصیل شرح میداد چطور مغز ما آنچه که چشم میخواند را به چیزی ملموس ارتباط میدهد و همزمان با پردازش لغات روی صفحه [کتاب] به ما کمک میکند که تصور کنیم کتابهای صاعقهمانند چه شکلی هستند.
براساس نظر الکساندر کی، استادیار ادبیات تطبیقی دانشگاه استنفورد، این استادان قدیمی در اصل «با تحلیل اتفاقی که با خواندن استعاره در مغز رخ میدهد، خوانشی از درک انسان ارایه میکنند.»
این حقیقت که متفکران قرن ۱۱ نظریات مفیدی را دربارۀ استعاره و زبان شکل دادند، الکساندر کی، محقق ادبیات و تاریخ سیر اندیشه جهان فارسی و عرب قرون وسطی را مجذوب ساخته است.
وی اظهار میدارد، بیش از همه این نکته حائز اهمیت است که این محققان با «فرضیات ساختاری و بنیادی دربارۀ کلمات و معانی» کار میکردند «که ما هرگز در غرب نداشتهایم».
کی میگوید: نکات بسیاری، بهویژه دربارۀ استعاره مرا مبهوت کرده است. شاید ایرانیان و اعراب در ارتباط با همین مسائل موفق تر از ما بودهاند.
الکساندر کی همچنین دریافت که محققان در گذشته دیدگاهی کلنگر داشتند. قدما تفکیک روششناسانۀ جدید بین هنر و علم را نداشتند و از این رو میتوانستند برای زبان نوعی کارکرد شناختی قائل باشند که بین شعر و منطق مشترک است.
او در آخرین پژوهش خود درک خاص جهان عرب و فارسی زبان از زبان در ساحت قواعد، منطق، فنون شعر، حقوق و خداشناسی را به نمایش میگذارد. این تکنگاری پیوندی میان چهار شخصیت مهم فرهنگی قرون ۱۰ و ۱۱ برقرار میسازد: عبدالقاهر جرجانی نظریهپرداز ادبی، ابن سینا فیلسوف، راغب اصفهانی محقق و شارح ادبی و ابن فورک فقیه و متکلم.
کی دریافت که این دانشمندان «مجموعه فرضیات مشترک همراه با اصطلاحات کاملاً ثابت و معینی درخصوص کارکردهای زبان داشتند که پژوهشهای معاصر از آنها غافل ماندهاند آنهم به این دلیل که پیشپاافتاده به نظر میرسند.»
اصطلاحات دانشگاهی مشترک به این متفکران کمک میکرد تا بتوانند درک واحد خود از رابطۀ میان کلمات و ایده را استحکام ببخشند. به گفتۀ کی، از نظر این محققان چنین دانشی آغاز روندی بود که نشان میداد «چیزی جز امکان اثبات یک نظریه برای همهچیز نیست– توصیفی از چگونگی عملکرد بشر.»
طی سالیان دراز، محققان زبان عربی به سازوکارهای زبان پی بردهاند. کی بیان داشت: «این به نوعی فعالیت علمی تبدیل شده بود.» و همانطور که وی خاطرنشان میکند، کار قابل ملاحظۀ این نظریهپردازان «انعکاس درگیری فکری جامعه با زبان» بود.
از قرن هشتم، جامعۀ فکری و فرهیختگان عرب به طورکلی بر اهمیت کلام نوشتاری و گفتاری تأکید میکردند. کی اظهار داشت: «تقریباً به مدت هزار سال، فلسفۀ زبان یکی از بخشهای اصلی برنامۀ آموزشی زبان عربی بود.»
بهعلاوه زبان، خارج از حلقههای فکری نیز بازتاب داشت. به گفتۀ وی، در قرون وسطی «سیاستمداران به فکر شعر بودند و منطقدانان به فکر زبان. ادبیات برای همه منبع سرمایۀ فرهنگی بود و حاصل آنکه میدان جنگی بود که بحثها بر سر هویت و قدرت در آن شکل میگرفتند.»
منابع دانشگاهی مهم
کی اشتیاق خاصی به روشن کردن مسائل دربارۀ این «منابع دانشگاهی مهم» دارد، منابعی که به نظر وی به اشتباه کنار گذاشته شدهاند چون گمان میشود «از پیچیدگی تفکر جدید» برخوردار نیستند.
طبق گفتۀ او، برخی نقدهای شعر سنتی به زبان عربی «به اندازۀ نقد شعرهای انگلیسی قرن بیستم پیشرفته و پیچیده هستند.»
او استدلال میکند که دانشجویان و دانشگاهیان کنونی به همان میزان که ارسطو را میخوانند تا اخلاق مدرن را بفهمند، «باید این نقدها را مطالعه کنند تا به درک بهتری از زبان امروز برسند.»
کی علاوه بر تکنگاریاش دربارۀ فلسفۀ زبان قرن ۱۱، در حال طی مقدماتی برای مطالعه بر راغب اصفهانی است که از میان این چهار تن کمتر شناختهشده است. این پژوهش با اولین و تنها ترجمۀ انگلیسی اثر این عالم جامعالاطراف دربارۀ فنون و صنایع ادبی و همچنین نسخه عربی این اثر پایان مییابد.
فراتر از نسخ خطی قرون وسطی
از نظر کی این مسئله حائز اهمیت است که کلاس درس فرصتی برای دانشجویان فراهم آورد اصالت فرهنگ و زبان عربی را درک کنند و به تحقیق در این خصوص بپردازند. در سمینار بهار ۲۰۱۴ او، با عنوان مطالعاتی دربارۀ ابنسینا و جرجانی، فارغالتحصیلان و دانشجویان دورۀ لیسانس از رشتههای مختلف، متون اصلی و اساسی قرون ۱۰ و ۱۱ را به زبان اصلی یعنی عربی خواندند.
این سمینار برای کی تجربۀ ارزشمندی محسوب میشد؛ که در آن به طرز غیر منتظرهای «برای صحبت دربارۀ شناخت و دستورزبان، لغات مناسب را از یک متخصص فیزیک یاد گرفت یا با کمک کلاس و تختهسفید از متنی نظری و پیچیده سر درآورد.»
الکس موسکات، دانشجوی سال سوم ادبیات تطبیقی میگفت: «پروفسور کی علاوه بر [آموزش] فنون خاص برای خوانش آثار عربی، کمک کردند برای مراجعه به متون دشوار در هر زبانی، به راهبردهای عینی برسیم. من الان دارم قصههای ۱۰۰۱ شب را به زبان اصلی میخوانم و با اینکه هنوز هم روند کارم خیلی کند است، اگر به کلاس پروفسور کی نمیرفتم حتی به خواندن آن شروع هم نکرده بودم.»
کار در فضای میانرشتهای گروههای علوم انسانی استنفورد هم در پیشرفت کار کی مؤثر بوده است. «اگر به گروه ادبیات تطبیقی استنفورد نیامده بودم، گفتگوهایی را که دربارۀ فلسفۀ تحلیلی و نیز با افرادی در گروه مرکزی فنون و صنایع ادبی داشتم، تجربه نمیکردم.»
کی که ادبیات و بهار عربی را مطالعه کرده است، در خیال پروژهای در آینده است که مطالعات ادبی و فلسفۀ زبان را با مسائل سیاسی-اجتماعی و فرهنگی کنونی پیوند میدهد.
وی گفت: «برای نمونه هنگامی که به هیپهاپِ آفریقای شمالی اشاره میکنیم از تلفیق گونههای کاربردی مختلف زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و رابطۀ پویای آنها با هر دوی شعر و سیاست حرف میزنیم. این بخش دیگری از زبان و تفکر عربی است که مشتاقم روی آن کار کنم.»
پینوشت:
* این مطلب در تاریخ ۲۳ ژانویه ۲۰۱۶ با عنوان Stanford scholar explores Arabic obsession with language در وبسایت استنفورد منتشر شده است
چطور انگیزۀ انتقامجویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازیها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟
رمان مدار زمین ما را به زندگی روزمره و خیالانگیز شش فضانورد دعوت میکند
چرا برای توصیف روابط انسانی از استعارههای مکانی و معماری استفاده میکنیم؟
دیوید گرن، نویسندۀ چیرهدست آمریکایی، با کتابی تازه دربارۀ کشتی ویجر، تحسین منتقدان را برانگیخته است