جلوگیری از ایجاد جامعۀ مدنی در چین باعث ایجاد جامعههای غیرمدنی کنترلناپذیر شده است
دیگر کسی تردید ندارد که اژدها از خواب بیدار شده است. چین رؤیاهای بزرگی در سر دارد که الگوی اقتصادی خاص این کشور در کانون آن است. اما همچون «رؤیای آمریکایی» در «رؤیای چینی» هم همۀ چینیها جایی ندارند. و آنها که طرد شده و در حاشیه ماندهاند، دنبال راههای دیگری میروند تا سهم خودشان را به چنگ بیاورند. اینجاست که نیمۀ تاریک جامعۀ روبهپیشرفتِ چین خود را نشان میدهد: فساد، تبهکاری و انواع جرائم سازمانیافته.
Snapshots of China’s Uncivil Society
12 دقیقه
بورگ باکن، چاینویریسی — اکنون سی سال میگذرد از زمانی که نخستوزیر سابق بریتانیا مارگارت تاچر، ایدۀ مشهور و بیمعنایش را مطرح کرد: «چیزی به اسم جامعه وجود ندارد». در تلاش حزب کمونیست چین برای پالایش قلمروی گفتمانیِ چین از «ایدههای غربی» که با «هفت ممنوعیت»۱ دنبال میشود، شی جینپینگ نیز منکر وجود جامعه میشود و میگوید جامعۀ مدنی چیزی نیست جز یک مفهوم انتزاعی، یا حتی دامی که غرب گسترده. ایدههای تاچر و شی، در تلاششان برای انکار بدیهیات، به یک شکل بیمعنا و به یک اندازه ایدئولوژیک است. انکار اصل وجود نوعی جامعۀ مدنی اتفاق جدیدی در چین نیست و شی جینپینگ اولین کسی نیست که این نوع پروپاگاندا را تدبیر کرده باشد (دولت سابق هو جینتائو هم آن را «دام» میدانست). ولی امروز «نظریۀ دام» پیوند تنگاتنگی با پروپاگاندای پیرامونِ «رؤیای چینی»۲ دارد.
رؤیاهای محرومساز
در اسطورۀ «رؤیای آمریکایی» روزگاری گفته میشد: «هرچه برای جنرالموتورز خوب باشد، برای آمریکا و برای شما هم خوب است». در فوریۀ ۲۰۱۳، روزنامۀ خلق ضمن اشارۀ مستقیم به رؤیای آمریکایی گفت که «رؤیای چینی» مروّج این مفهوم است که: «آنچه برای کشور خوب است، برای افراد خوب خواهد بود». حزب-دولت در عین تأکید بر این فرض که رؤیای چینی با همتای آمریکاییاش فرق دارد، اساساً همان اسطوره دربارۀ مزایای ادعایی این رؤیا برای «خلق» را تبلیغ کرد.
صرفنظر از ارجاعهای ایدئولوژیک به «فردگرایی» و «جمعگرایی»، این دو «رؤیا» در حقیقت رؤیاهای ثروتمندان و زیبارویان هستند. مثل آمریکا، بسیاری از چینیها نیز خارج از دایرۀ این رؤیا قرار میگیرند بدون اینکه شانس «اول ثروتمند شوید» (شعار اصلیای که دنگ ژیائوپنگ مطرح کرد) را داشته باشند. متون پروپاگاندای فعلی تأکید دارند که «رؤیای چینی» رؤیای همۀ چینیهاست، بهویژه «رؤیای لائوبِکسینگ»۳ یعنی «یکصد فامیل قدیمی» یا خود خلق. البته همۀ اینها رؤیای یک امپراطورند، و باز هم عین آمریکا، مردمی که خارج از دایرۀ آن رؤیای بزرگ قرار میگیرند به شیوههایی خارج از محدودۀ احکام قانونی و هنجارهای پذیرفتهشده، سعی میکنند خودشان را سازماندهی کنند تا بلکه دستشان به آن کلانهنجارِ فرهنگیِ رفاه برسد که ابتدا به ساکن زیربنای آن رؤیا بوده است. در بسیاری از این موارد، حرفمان حتی ثروتمند شدن نیست، بلکه فقط میخواهیم روزگارمان بگذرد.
رابرت مرتون، جامعهشناس آمریکایی، از اواخر دهۀ ۱۹۳۰ دربارۀ آدمهایی نوشته بود که جایی در «رؤیای آمریکایی» نداشتند. یکی از یافتههای اصلی او این بود: دقیقاً همان کسانی که از طریقِ محدودۀ روشها و هنجارهای قانونی نمیتوانند به رؤیای رفاه فردی دست یابند، سعی میکنند با روشهای غیرقانونی به آن هدف برسند. و در چین که ظرف چند دهه از یکی از برابرترین جامعهها به یکی از نابرابرترین جامعههای دنیا تبدیل شد، چرا چنین اتفاقی نیافتد؟ بنا به آمارهای اخیر بانک جهانی، ضریب جینی (معیار آماری برابری و نابرابری نسبی) در چین از رقم ۰.۲۱ (نشانۀ برابری) در سال ۱۹۷۸ به رقم تقریبی ۰.۶۱ (نشانۀ نابرابری زیاد) رسیده است. مردم چین و شیوههای سازماندهیای که در مقابل این واقعیت پیش میگیرند، ملموساند و ابداً نوعی «دام» نظری و تخیلی نیستند.
زیرِ پوستِ حومهها
تلاش برای ممانعت از سازماندهیِ جامعۀ مدنی به صورت مردمی و با روش قانونی، پارادوکسی است که پیامد ناخواستهای داشته است: یک جامعۀ نسبتاً غیرمدنی از اعماق جامعۀ معاصر چین پدیدار شده است. نمونههای این پدیده بیشتر از آناند که در اینجا بتوان شرح داد، اما اجازه دهید به چند مثال از کتاب جدیدم، جرم و رؤیای چینی۴ (که فوریۀ ۲۰۱۸ توسط انتشارات دانشگاه هنگکنگ منتشر خواهد شد) اشاره کنم.
در حومه شاهد ظهور نوعی اقتصاد مجرمانۀ مجازی میان محرومشدگان هستیم. پول درآوردن به شیوههای غیرقانونی به عنوان تنها راه «ثروتمند شدن» یا حتی صرفاً گذران امور، مرسوم شده است؛ چنانکه بسیاری از نقاط حومهها را «حومۀ زیرپوستی» مینامند. این بهاصطلاح «دهکدههای تبهکاری»۵ یا «شهرکهای تبهکاری» از آن رو شکل گرفتهاند که افرادِ درحاشیه سعی میکنند رؤیای رفاه نسبی را از یگانه مسیر موجود پیش رویشان محقق کنند. در دهکدۀ فانگ در جنوبشرقی چین، افراد موسوم به «عمو قناد»۶ از طریق فروش با حسابهای دفتری جعلی، کلاهبرداریهای بزرگ میکنند. بدینترتیب فعالیتهای متقلبانۀ آنها به کل چین بسط مییابد و دهکدهشان رفاه پیدا میکند. همۀ عمارتهای جدید در این روستا را شیادان ساختهاند و مالک آنهایند. دختران دهکده همگی میخواهند به جای یک کشاورز زحمتکش، با یک «عمو قناد» ازدواج کنند. در این ماجرا، دهکده به همۀ روشهای قانونی تلاش کرد تا رونق و رفاه پیدا کند، تا اینکه نهایتاً به تجارت مجرمانه و سودآور رسید. دهکدۀ فانگ هم نمونۀ منحصربهفردی نیست.
نقشۀ دهکدههای تبهکاری نشاندهندۀ تنوع فعالیتهای مجرمانه است: شیادی، دزدیهای بزرگ سازماندهیشده از مغازهها، سرقت خودرو، و دزدی از منازل. در یک نمونه که بسیار مشهور شد، تخصص یکی از دهکدههای سرقت در استان گوانگژی آن بود که دست میبُریدند تا آشوب به پا شود و در وحشتی که پس از حملات خونبارشان به پا میشد، از فرصت آشوب برای سرقت از مردم بهره میبردند. سارقان آن دهکده معمولاً به مناطق پرازدحام مانند ایستگاه قطار یا محلهای مشابهی حمله میکردند که افراد بسیاری در آن جمع شده بودند. این مجرمان سپس سرقتشان را انجام داده و در آشفتهبازاری که بهخاطر حادثه ایجاد شده بود، فرار میکردند. در نمونههای دیگری که میتوانیم دربارهشان بخوانیم، دهکدههای تولیدکنندۀ مواد مخدر را میبینیم که در آنها کل اقتصاد محلی بر پایۀ تولید و حملونقل مواد مخدر است؛ این دهکدهها نوعاً در استانهای فقیر مانند یونان یا گوانگژی در نواحی واقع در کمربند مواد مخدر در جنوبغربی چین قرار گرفتهاند. همچنین دهکدههای اسلحهساز هم هستند که به تجارت سلاحهای گرم غیرقانونی مشغولاند. فهرست کارآفرینیهای تبهکارانه، متنوع و فراگیر است.
من اخیراً درگیر پروژهای بودم که کودکربایی را بررسی میکرد. این پروژه، دهکدههایی را شناسایی کرده بود که اقتصاد محلیشان بر پایۀ ربودن و فروش کودکان بود. ما مشاهده کردیم که این کودکان معمولاً زیر سهسال سن دارند، و یک «تقسیم کار» مشخص بین آدمرُبایان رواج دارد. آخرین حلقۀ زنجیر در عمل ربایش، اغلب یک خانم سالخورده است که شبیه مادربزرگ بچۀ ربودهشدهای است که جیغ و داد میکند، تا مردم حاضر در صحنه به ارتکاب جرم مشکوک نشوند. پس از کودکربایی، سایر همکاران این جرم مسؤولیت نگهداری، انتقال و فروش نهایی کودکان را به عهده دارند. کل این فرآیند بهخوبی سازماندهی شده است و نیروهای پلیس درگیر در ماجرا هم حواسشان جای دیگری است. در این مثال، شایان ذکر است که آدمربایان مصونیت دارند، و آن جامعۀ مدنی که مشغول فعالیتهای سازماندهی و عریضهنویسی میان والدین است به مراتب سریعتر و مؤثرتر از سازمانها و شبکههای «غیرمدنی» در دهکدههای تبهکاری سرکوب میشود. چند نمونۀ معدود از پروندههای کودکرُبایی که به نتیجهای میرسند، در برنامههای ویژۀ تلویزیون ملی به عنوان «سند» کارآیی پلیس نشان داده میشوند. ولی والدین نمیتوانند شبکۀ تلویزیون را وادار کنند که پروندههای حلنشده را پخش کند، چون برنامهها فقط اجازۀ پخش ماجراهای شاد و خوش را دارند.
تبلیغ تبهکاری
با کمی قدم زدن روی یک پل پیادهروی باریک در گوانگژو، میتوان بُرشی از واقعیت «غیرمدنی» شهرها را دید. من حداقل دویست و پنجاه پوستر و برچسب غیرقانونی را شمردم که انواع و اقسام پیشنهادات را میدادند: از اسناد جعلی و کالاهای مسروقه، تا برنامههای جنسی و کاریابی برای فاحشهها. این وضعیت در بسیاری از مکانهای عمومی شهر دیده میشود: در محدودههای روستایی بیرونشهر، حومهها، و قسمتهای تجاری مرکزی. روی هریک از پوسترها، برچسبها و پیغامهای اسپریشده، یک شمارۀ تلفن همراه هست که ردیابی آن برای پلیس میسّر نیست، و مقامات ارشد پلیس که با آنها صحبت کردم گفتند کاری در این باره نمیکنند مگر اینکه واقعاً شکایتی از طرف مردم بشود، و حتی در آن صورت هم کار چندانی نمیشود کرد. حتی پلیسهای معمولی، تیمهای مدیریت شهری را مسؤول مشکل پوسترهای مجرمانه میدانند. این تیمها هم به نوبۀ خود معتقدند پایین کشیدن پوسترها وظیفۀ پلیس است، لذا بیخیال میشوند و هیچکاری برای حل مشکل نمیکنند. بدینترتیب، جامعۀ غیرمدنی در سرتاسر شهر، دیوارهای رایگانی برای تبلیغات و مصونیتی تقریباً صددرصدی دارد.
اگر «پوسترهای بزرگ شخصیتها»۷ در طولِ دورۀ انقلاب فرهنگی رایج بود، و «دیوارهای دموکراسی»۸ در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ و اوایل دهۀ ۱۹۸۰ مرسوم شده بودند، در عصر «رؤیای چینی» هم، با دیوارهای پوسترِ تبهکاری (و پُلها و همهجور فضاهای عمومی) مواجهیم که تبلیغاتی رایگان را در اختیار فعالیتهای مجرمانه میگذارند. چنین پوسترهایی امروزه بیشوکم بر بسیاری از شهرهای چین سلطه دارند، و به این نوع «جامعۀ غیرمدنی» اجازه داده میشود که گسترش یابد. دیوارها نوعاً پوشیده از پوسترهای کسبوکار خصوصی، آگهیهای شغلی و همهنوع اعلامیههای قانونی و غیرقانونیاند. روی بسیاری از دیوارها، آگهیهای استخدام برای ارتش و فاحشهخانهها کنار همدیگر نصب شدهاند. تصویری که پهلوی آنها میبینیم از جنس همان پوسترهای مجرمانۀ معمول است، مثلاً پوستر تبلیغاتی قرمزرنگِ بزرگی برای پسرکان اجارهای و زنان فاحشه که «شرح شغل» خلاقانهای برایشان نوشته است: «منشی» یا «مشاور روابط عمومی» یا «کارگر خدماتی» یا «خدمتکار خانگی». افراد مد نظر به سادگی میفهمند که این دستهبندیهای شغلی، شکلهای مختلف فاحشگی است با وعدۀ درآمدهایی تا شش هزار یوان در ماه.
پوستر دیگری در سمت چپ و پایینِ عکس، زن ۲۹ سالۀ زیبایی را نشان میدهد و داستان شیادانۀ کنارش از یک ازدواج بداقبال و شوهر ثروتمندی میگوید که دچار حادثه شده است و این زوج نمیتوانند بچهدار شوند. این تبلیغ، وعدۀ نیممیلیون یوان (!) به کسی میدهد که بتواند خانم را باردار کند (پس از آنکه «مبلغ اندک» ۱۲۰۰ یوان به وکیل مدعاییِ این زوج بدهد). همکارم که زبان کانتون را با لهجۀ شمالی حرف میزند، به آن شماره زنگ زد و با خانمی آن طرف خط صحبت کرد. او قرار گذاشت که فردا با وکیل مدعایی در لابی یک هتل دیدار کند. همکارم سر قرار نرفت، ولی کلاهبرداری برایمان روشن شد. همینکه آن مبلغ پرداخت میشد، وکیل غیبش میزد. از یک پلیس پرسیدم که آیا مردم واقعاً فریب این شیادی را میخورند، و او تأیید کرد که بسیاری افراد گول میخورند، و هرگز شکایتی به آنها نمیرسد چون «اسپرمدهندۀ» فریبخورده جرأت نمیکند خطای احمقانهاش را به پلیس بگوید. احتمال پیگیری این نوع شیادیها توسط پلیس تقریباً صفر است، و مرتکبان آن هم خوب از این قضیه خبر دارند.
جامعۀ غیرمدنی بیمهار
سرمایهداری در قالب بستۀ باشکوه «رؤیای چینی» به چین قدم گذاشته است و جرایمی که در پی آن پدیدار شدند با دستکاری گسترده در آمارهای جرم و جنایت لاپوشانی میشوند. بنا به دادههایی که چند سال پیش جمعآوری شدند، فقط در استان گوانگژو تعداد واقعی جرمهایی که به اطلاع پلیس میرسند، در آمارهای رسمی به ۲.۵ درصد کاهش مییابند و ۹۷.۵ درصد از چشم مردم پوشانده میشوند. دستکاری ارقام، هم به جرائم کوچک مربوط است و هم به جرائم جدیِ خشونتبار. حکومت دیگر مهار کامل جرم و کارآفرینی «غیرمدنی» را در اختیار ندارد، اما بیشتر مراقب کنترل آن چیزی است که ادعا میکند «دام» جامعۀ مدنی است. خلاصه آنکه، کنترل عریضهنویسی مردم مهمتر از آدمرُبایی است.
این وضعیت یادآور همان چیزی است که مارکس و انگلس دربارۀ جامعۀ بورژوا در «مانیفست کمونیست» نوشتند: «شبیه آن جادوگری که خود از عهدۀ اداره و رامکردن آن قوای تحتالارضی که با افسون خود ظاهر نموده است برنمیآید». در این مارپیچ توسعۀ اقتصادی سرمایهدارانه (با مشخصات چینیاش)، هم اقتصادها و هم هنجارها دگرگون میشوند و اینها در کنار هم، شکلهایی «غیرمدنی» از کارآفرینی را رقم میزنند. در این گردباد، آن «قوای تحتالارضی» به روایت مارکس و انگلس میتواند به همان «جامعۀ غیرمدنی» ترجمه شود که در دهکدههای تبهکاری در حومۀ شهر و پوسترهای مجرمانه روی دیوارهای شهر به نمایش درمیآید.
پینوشتها:
• این مطلب را بورگ باکن نوشته است و در ابتدا در شمارۀ اول مجلۀ مِید این چاینا در سال ۲۰۱۷ به چاپ رسیده است و سپس در تاریخ ۲۵ می ۲۰۱۷، با عنوان «Snapshots of China’s Uncivil Society» در وبسایت چاینویریسی منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۷ آن را با عنوان «سرمایهداری چینی: رؤیایی که با تبهکاری محقق میشود» و ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• بورگ باکن (Børge Bakken) در دانشگاههای اسلو، کپنهاگ، هاروارد، مونیخ و هنگکنگ تدریس کرده است. عمدۀ نوشتههای او دربارۀ جامعهشناسی جرم و جرمشناسی در چین است. جامعهای برای عبرت (The Exemplary Society) از کتابهای اوست.
[۱] qi bu jiang
[۲] zhongguo meng
[۳] laobaixing
[۴] Crime and the Chinese Dream
[۵] fanzui cun
[۶] bingshu
[۷] dazibao
[۸] minzhu qiang
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید
پساز چند دهه پیشرفت، جهان در مبارزه با فقر با ناکامی مواجه شده است