کتابنخواندن بدتر است یا به فراموشی سپردن کتابهایی که خواندهایم؟
نمیدانیم چرا، ولی گویا کتابباز بودن در دورهزمانۀ ما تبدیل شده است به فضیلتی بینهایت ارزشمند. گاهی آنقدر کتاب میخریم و تلنبار میکنیم که گیج میشویم مطالعه را از کدامشان شروع کنیم. به حجم کتابخانه که نگاه میاندازیم خجالتزده تلاش میکنیم بهانهای برای نخواندن آنها دستوپا کنیم. اما کتابهایی که میخوانیم چه؟ مگر نه این است که بعد از سهچهار ماه کل آن را فراموش میکنیم؟ پس نخواندن چه فرقی دارد با فراموشکردن آنها؟ آیا میشود یکجایی این دور باطل را تمام کرد؟
4 دقیقه
♦ برای مطالعۀ هر یک از مطالب پرونده، بر روی تیتر آنها کلیک کنید.
• رولف دوبلی: کمتر بخوانید ولی دوباره بخوانید
برخی از کتابها در قفسه هستند که نمیتوانم با اطمینان بگویم که آیا تا به حال آنها را خواندهام یا نه
پس از مدتی سر وقت کتابخانه و کتابهایمان که میرویم اکثرشان دیگر با هم تفاوت زیادی نمیکنند، چون تقریباً چیز زیادی از آنها یادمان نمیآید؛ محتوای هر کتاب صرفاً بهصورتی مبهم و آشفته از ذهن ما عبور میکند. در چنین مواقعی ابتدا پریشان میشویم که مشکل از حافظۀ ضعیف خودمان است یا شاید کتابها تأثیر اندکی بر ما داشتهاند. اما وقتی میفهمیم بسیاری از دوستانمان هم همین تجربه را دارند کمی احساس آسودگی میکنیم. اگر محتوای کتابها تا بدین حد کم به خاطر میمانند، اساساً اهمیت مطالعه در چیست؟ رولف دوبلی، نویسندۀ کتاب «هنر شفاف اندیشیدن»، پیشنهادهایی دارد.
• کتابخواندن در چهلسالگی چه فرقی با بیستسالگی دارد؟
وقتی پیر میشویم معنا و مفهوم کتابخوانی برایمان عوض میشود
در بیستسالگی همهچیز پیش چشممان ممکن به نظر میرسد. زندگی جلوی رویمان است و قرار است نویسندهای معروف، تاجری ثروتمند یا دانشمندی دورانساز شویم. سیریناپذیریم و وقتی سراغ کتابها میرویم با فراغ بال هر چه پیش آید میخوانیم. اما وقتی پا به سن میگذاریم، وقتی به قفسۀ کتابفروشیها نگاه میکنیم، حسرتی شیرین و غمی سنگین بر دلمان مینشیند. کتابهایی را میبینیم که قبلاً خواندهایم، کتابهایی که میدانیم دیگر هرگز نخواهیم خواند و آیندهای که دیگر در آن اتفاق عجیبی نخواهد افتاد.
• چرا بیشتر کتابهایی را که میخوانیم فراموش میکنیم؟
مردم اغلب بیش از آنچه بتوانند در مغز خود نگه دارند، اطلاعات وارد آن میکنند
بعضیها هر کتاب را فقط یکبار میخوانند و بعد از گذشت مدتها تقریباً بیهیچ کموکاستی همۀ آن را به یاد میآورند. اما بیشتر ما اینطور نیستیم و این موضوع خیلی ناراحتمان میکند و مدام خودمان را بابت روش مطالعهمان ملامت میکنیم یا حافظۀ ضعیفمان را مقصر میدانیم. زمانی که کتابی را خریدیم، اسم کتابفروشی، اینکه چاپ چندم بوده و خیلی جزئیات دیگر را خیلی راحت بهخاطر میآوریم اما آنچه برایمان مهمتر است، یعنی محتوای کتاب را نه. آیا در عصر اینترنت اینهمه وسواس و عذاب روحی برای به خاطر سپردن اطلاعات ضروری است؟
• دو کتابباز به هم دل بستند، اما زن رازی شرمآور داشت
طی شش سالِ پس از بیست سالگی، آدم دیگری شدم که خودم هم نمیشناختم
بعضیها کتابباز نیستند، نه کتاب میخرند و نه تظاهر میکنند اهل کتاب هستند. اما کتاببازها متفاوتاند. کتابها در نظر آنها ارزشمند است؛ ساعتها بین قفسهٔ کتابفروشیها پرسه میزنند، با ولع تمامنشدنی کتابهای جدید را میخرند و در شبکههای اجتماعی گروههای کتابخوانی را دنبال میکنند و در پروفایل خود علاقهشان به کتاب را در صدر تمایلاتشان مینویسند و از همه مهمتر اینکه افراد بیگانه با کتاب را تحقیر و ملامت میکنند. اما آیا کتاببازها خود مرتکب گناهی بزرگ نشدهاند؟ کارلا دِروس کتاببازی است که اعتراف میکند.
• پیش از عصر دیجیتال هم آدمهای زیادی کتاب نمیخواندهاند
آیا با فراگیر شدن کتابهای الکترونیک و صوتی باید منتظر مرگ کتاب کاغذی باشیم؟
سالهای زیادی از رواج رسانههای دیجیتال نمیگذرد، اما همین الآن هم خیلیها نوستالژی دورانی را دارند که اینترنت و گوشی هوشمند و شبکۀ اجتماعی وجود نداشت. نوستالژیبازها میگویند در آن دوران کتاب آنقدر غریب نبود و مردم خوانندگان جدیتری بودند. اما مورخی که دربارۀ تاریخ خواندن پژوهش میکند تصویر دیگری ارائه میدهد. او به جای رمانخوانهای حرفهای که زیر درختان غرق خواندناند، از مردمی میگوید که تنها کتابی که میشناختند کتاب راهنمای تلفن بود و کتابخانهها را محل شیوع بیماری تلقی میکردند.
چطور انگیزۀ انتقامجویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازیها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟
رمان مدار زمین ما را به زندگی روزمره و خیالانگیز شش فضانورد دعوت میکند
چرا برای توصیف روابط انسانی از استعارههای مکانی و معماری استفاده میکنیم؟
دیوید گرن، نویسندۀ چیرهدست آمریکایی، با کتابی تازه دربارۀ کشتی ویجر، تحسین منتقدان را برانگیخته است