پترسون میگوید آنقدر طرح داستانی دارم که هیچوقت تمام نمیشوند
جیمز پترسون نویسندۀ عجیبی است. سالانه چندین رمان، ناداستان و کتاب کودک منتشر میکند. به گفتۀ خودش گاهی همزمان در حال نوشتن سی کتاب است. دربارۀ همهچیز مینویسد. از جان لنون گرفته تا خاندان کندی. منتقدانش میگویند نوشتههایش بیارزش و سطحی است، اما خوانندگان بیشمارش چنین نظری ندارند. پیترسون که پیش از این با دونالد ترامپ دوست بوده، جدیداً رفاقتی صمیمانه با بیل کلینتون پیدا کرده و با او یک رمان مشترک هم نوشته است. حالا آنها به فکر نوشتن دومین رمانشان هستند.
گفتوگوی ریچارد لاسکم با جیمز پترسون،گاردین — ظاهراً رفتوآمد با حداقل دو تن از رؤسای جمهور سابق امریکا شرط رسیدن به مقام یکی از چندین نویسندۀ پرفروش جهان است. اما رفیق گرمابه و گلستان این روزهایِ جیمز پترسون «آن دوست سابقمان» که کمی آنطرفتر برِ بلوار کلاسبالایِ «اوشن»۱ زندگی میکند، یعنی دونالد ترامپ، نیست. بلکه بیل کلینتون، سَلَف دونالد ترامپ است که معتمد، محرم راز و شریک تجاری جیمز شده است.
اجازه دهید کمی به عقب بازگردیم و از این موضوع بگذریم. پترسون با فروش جهانی بیش از سیصد میلیون نسخه از رمانها، قصههای کودک و نوجوان و انواع و اقسام داستانهای واقعی خودش، خانهای در شهرک پام بیچ خرید و دستکم پیش از آنکه ترامپ ناآرامترین دوران ریاستجمهوری تاریخ معاصر را رقم بزند با او دوست و همسایه بود.
پترسون ماجرای برخورد چند سال پیش خود با ترامپ را تعریف میکند که ترامپ شادمان از خواندن مقالهای در روزنامه از او پرسید: «نتیجۀ نظرسنجیها را دیدهای؟»
پترسون میگوید: «در میان همۀ جمهوریخواهان، مردم بیشتر میخواستند او نامزد حزب جمهوریخواه بشود، درحالیکه هنوز رسماً نامزد انتخابات نشده بود و هیچکس مواضعش را نمیدانست. بعد ترامپ رو به من کرد و گفت: دنیای عجیبی است، نه؟»
پترسون اذعان میکند از لحاظ سیاسی مستقلِ متمایل به چپ است و طرفدار دولت ترامپ نبوده و پس از آن گفتوگو هم دیگر او را ندیده است. در آخر میگوید «در آن دولت اتفاقات خیلی بدی افتاد. سر در نمیآورم. بهتر است این موضوع را همینجا درز بگیریم».
کاملاً پیداست که پترسون تمایلی به ادامۀ بحثِ ترامپ ندارد. ولی وقتی صحبت از همکاری (دستکم مختصر) او با کلینتون در کتاب پرفروش رئیسجمهور گم شده است۲ (۲۰۱۸) میشود گل از گلش میشکفد. او میگوید پس از اولین همکاری که «نقطۀ اوج زندگی حرفهای من» بود، کلینتون ماهی چند بار به من زنگ میزند. رمان دوم آنها با عنوان دخترِ رئیسجمهور۳ در ماه ژوئن منتشر خواهد شد که یکی از چندین پروژۀ مشترک معروف پترسون خواهد بود.
من در خانۀ پترسون به دیدن او میروم؛ خانهای ویلایی در شهرک پام بیچ. او شلوار جین پوشیده و دکمۀ بالای پیراهنش را باز گذاشته است. به استقبال من میآید و با هم به ایوان پشتیِ خانه میرویم و پشت میز سادهای مینشینیم. جلوی خانۀ پترسون خبری از لامبورگینی و فِراری نیست – ماشینهایی که دائم در بلوار اوشن دوردور میکنند. در پارکینگ، یک تِسلای معمولی پارک شده و میگوید خیلی خوشحال است که دوباره میتواند آزادانه گردش کند چون دیگر ترامپ رئیسجمهور نیست و مأموران امنیتی هر روز خیابانها را نمیبندند.
در ایوانی پوشیده از درختان سرسبز نارگیل و انبه به گفتوگو مینشینیم و پترسونِ هفتادوچهار ساله میگوید «من و بیل خیلی با هم دوست شدیم و این برای من لذتبخش است». بهعنوان کادوی کریسمس به من بازیِ فکری مونوپولی داد که بازی جالبی است. سال قبلش، برای تولدم جعبۀ مرطوبکنندۀ سیگار داد؛ خودش میداند سیگاری نیستم. به او گفتم: «بیل، تو که خودت سیگارشناس قهاری هستی بگو ببینم در این جعبهای که به من دادهای پاستیل با طرحِ سیگار بگذارم یا شکلات با طرح سیگار؟ جواب داد: شک نکن پاستیل! پیرمردهایی به سنوسال ما باید دندانهایشان را نرمش بدهند».
«به هر حال من اینطوری هستم. از دریچۀ شهر کوچک نیوبرگ در شمال نیویورک [زادگاه پترسون] جهان را میبینم؛ به نظرم معرکه است که این بچۀ اهل نیوبرگ با رئیسجمهور سابق حرف میزند!»
جنبۀ کاریِ ارتباط آنها، که اغلب پشت شوخی و مطایبه گم میشود، به این صورت است که معمولاً پترسون داستان را در ذهنش ترسیم میکند و نقش نویسنده را بر عهده دارد. مثلاً میگوید «فرض کن واقعاً دختر رئیسجمهور را دزدیدهاند و شبکههای خبری یکریز در موردش حرف میزنند» و کلینتون تجربۀ خود و جزئیات ماجرا را به داستان اضافه میکند.
«حالا اگر رئیسجمهور کلینتون را کنار خود داشته باشید که به داستان سندیت ببخشد، یعنی مثلاً بگوید سازمان پلیس مخفی در این شرایط واقعاً چه میکند، قسمت هیجانانگیز ماجرا فرا میرسد … داستانهای خوبی هستند، سندیت دارند و طرح آنها هم تا اندازهای غیرواقعی است، اما در این دوره و زمانه هر چیزی ممکن است. مثلاً اگر در داستان میگفتید مردمْ ساختمان کنگرۀ امریکا را تسخیر میکنند، به شما میگفتند: دست بردار، ما که باور نمیکنیم! چنین چیزی ممکن نیست! اما دیدیم که اتفاق افتاد».
پترسون میگوید از جمله دلایل انتخاب نویسندگانِ همکار، مثل کلینتون، این است که میتوانند دانش و جزئیات فراوانی را وارد داستان کنند.
تازهترین رمان مشترک او به نام کتاب قرمز۴، که دنبالۀ رمان پلیسی کتاب سیاه۵ (۲۰۱۷) است، پنجمین همکاری او با دیوید الیس محسوب میشود. طبق برنامهریزیهای انجامشده، «گروه تولیدی پترسون»۶ (به قول نیویورک تایمز) از حالا تا ماه سپتامبر دستکم پانزده کتاب دیگر در ژانرهای بسیار متنوع و با نویسندگان مختلف منتشر خواهد کرد.
پترسون میگوید «آنقدر طرح داستانی دارم که هیچوقت تمام نمیشوند. چندتا پوشه دارم که رویشان نوشتهام ’طرحهای ابتکاری‘ هر کدام این هوا» – با دست خود ضخامت پوشهها را نشان میدهد.
«هنوز بعضی از داستانها را خودم بهتنهایی مینویسم. ولی معدود افرادی هم هستند که خیلی دوست دارم با آنها کار کنم؛ از جمله مکسین پایترو که مجموعهرمان باشگاه قتل زنان۷ را با هم نوشتیم. همکاری ما در این مجموعه طولانی بود و من با مکسین خیلی راحت بودم».
«تعدادی از همکاران، مثل برندن دوبویس، جدیدتر هستند. اتفاقی که باعث آشنایی من با بعضی از این نویسندگان شد طرح مجموعهای تقریباً هفتاد جلدی با عنوان بوکشاتس۸ بود که یکدفعه مجبورم کرد تعدادی نویسنده پیدا کنم». بوکشاتس مجموعه رمانهای کوتاه پترسون بود (حداکثر ۱۵۰ صفحه) برای خواندن در دستگاههای الکترونیکی و با قیمت پنج دلار.
«نویسنده مثل مربی فوتبالی است که میگوید: این بازیکن نه، آن یکی. دلیل تصمیمهایش را نمیداند. من همیشه اول یک طرح چهل تا هفتاد صفحهای مینویسم. این طرحها برای هر کتاب به دو، سه یا چهار پیشنویس تبدیل میشوند. یادم هست آن زمان که مشغول مجموعۀ بوکشاتس بودم کسی برای مصاحبه به دفترم آمده بود. همینطور که کشوهای پر از پیشنویس را بیرون میکشیدم ناگهان گفت: باورنکردنیست، باورنکردنیست؛ تو دیوانهای جیمز».
پترسون میگوید گاهی همزمان تا سی پروژه را در دست انجام دارد. «چند کار هالیوودی، چند کتاب کودک و چندتایی هم کار غیرداستانی. ولی هرگز از پا نمیافتم».
منتقدان هم بر همین خطتولیدِ پرکار و سبک نگارش سریع پترسون انگشت گذاشتهاند. در سال ۲۰۰۹، استیون کینگ در اظهارنظری مشهور پترسون را «نویسندهای مزخرف» خطاب کرده بود. هفت سال بعد پترسون کتابی داستانی با عنوان قتل استیون کینگ۹ نوشت -که برخی گمان کردند محض تلافیِ آن اظهارنظر نوشته شده است- ولی از انتشار آن صرفنظر کرد.
پترسون میگوید «چه دنیای گندی میشد اگر همه یکجور فکر میکردند. من از بیشتر کتابهای استیون کینگ خوشم میآید. البته گاهی اعصابم را خرد میکند، اما در کل مشکل خاصی با آثارش ندارم. به نظرم گاهی بیدلیل جدی میشود؛ مسأله این نیست که من نویسندۀ مزخرفی هستم، دیدگاهم به زندگی این است: مشکلی نیست، همهچیز مرتب است».
«میگویند کسی که بفهمد چه کاری را دوست دارد خوششانس است، ولی کسی که از آن کار پول هم دربیاورد خوششانستر است. کار من چنین چیزی است. عاشقش هستم. خیلی سریع کار میکنم و هر قدر هم که داستاننویس خوبی باشم، دوست ندارم در یک شاخه بمانم».
بنا به گزارش مجلۀ فوربس درآمد پترسون از فروش کتابهایش حدود هشتاد میلیون دلار بوده، اما جز عمارت اعیانیِ «نامعقول» و ۲۰۰۰ متریاش در مجاورت اقیانوس اطلس، نشانی از ولخرجی و تجمل در زندگی او دیده نمیشود. او و همسرش سوزان در این خانه زندگی میکنند و جک پسر بیستوسه سالهشان -که اکنون در نیویورک به کارهای مالی اشتغال دارد- در همینجا بزرگ شده است. پترسون میگوید «بزرگی این خانه واقعاً نامعقول است. ولی ما میخواستیم کنار اقیانوس باشیم و، دستکم در این شهر، خانههای نزدیک اقیانوس همه همینطور بزرگ هستند».
پترسون از صرف هزینههای کلان برای ارتقای سطح عمومی سواد بیشتر لذت میبرد. سال گذشته و همزمان با شروع کرونا پانصدهزار دلار به کتابفروشیهای محلی کمک کرد.
اما سطح سواد کودکان امریکایی بیش از هر چیز دیگر او را نگران میکند و به او انگیزه میدهد تا انواع و اقسام داستانهای مصوّر، رمانها و مجموعه داستانهای کوتاه معروف به جیمی بوکز۱۰ را خلق کند. او سایت «رید کیدو رید»۱۱ را هم به همین خاطر راه انداخته است.
«هدف مجموعۀ جیمی بوکز این است که وقتی بچهها یک کتاب را تمام کردند بگویند: باز هم میخواهیم. برخلاف میلیونها کودک دیگر در این کشور که خودشان میگویند به عمرشان یک کتاب هم نخواندهاند. تنها حدود چهلوشش درصد از کودکان امریکایی میتوانند متناسب با پایۀ تحصیلیشان کتاب بخوانند. این وضعیت اسفبار است».
«موضوعات برای نوشتن فراوانند. مثلاً گرمایش زمین … ممکن است چیزی که من دربارۀ گرمایش زمین مینویسم را همۀ کتابخوانها بدانند و به قول معروف پیش واعظ وعظکردن باشد. اما با مجموعۀ جیمی بوکز واقعاً میتوانم منشاء تغییر شوم و افراد زیادی را به کتاب علاقهمند کنم… اگر بشود کاری کنیم که هفتاد درصد کودکان امریکایی بتوانند متناسب با پایۀ تحصیلیشان کتاب بخوانند، کارستان کردهایم. غیرممکن نیست. راهش را بلدیم. باید به معلمهایمان بیاموزیم که خواندن را بهتر آموزش دهند».
به همین منظور پترسون از پنج سال پیش همکاری خود را با دانشسرای تربیت معلم دانشگاه فلوریدا آغاز کرده و از جمله فعالیتهای او اعطای کمکهزینههای تحصیلی به دانشجویان این دانشسرا بوده است. سال گذشته نیز مبلغ دو و نیم میلیون دلار به کتابخانههای مدارس کمک کرد. به این ترتیب، تاکنون مجموعاً بیش از یازده میلیون دلار برای تحقق هدف خود هزینه کرده است.
او میگوید «افزایش زیاد دانشآموزان دبیرستانی به معنی افزایش زیاد تعداد کسانی است که مدرسه را تمام میکنند و مشغول کار میشوند و دیگر لازم نیست برای گذران زندگی خود دست به دامان دولت شوند».
«به هر صورتی که قضیه را نگاه کنید -از منظر انسانی، اقتصادی یا هر شکل دیگر- منطقی و بهصرفه است. ما باید کاری کنیم کودکان کشورمان بتوانند در سطح قابلقبولی بخوانند، مسائل ریاضی را حل کنند و تفکر کنند. این موضوع خیلی مهم است».
پترسون به خود میبالد که فعالیتهای عامالمنفعهاش را تنهایی اداره میکند. «من هیچ کارمندی ندارم. خودم هستم و خودم. با دانشگاهی تماس میگیرم و میگویم: ما از مشی دانشگاه شما در آموزش معلمان استقبال میکنیم و حاضریم سالی ده کمکهزینۀ تحصیلی به دانشجویان شما بدهیم. تنها خواستۀ ما این است که هر سال چندصفحهای دربارۀ برنامۀ تدریس آیندهشان به دانشآموزان بنویسند».
پترسون علاوه بر آفرینش شخصیتهای داستانیِ معروف، مثل الکس کراس در رمان عنکبوت۱۲(که پترسون میگوید «به نظرم خیلی شبیه او هستم: خانوادهدوست، وظیفهشناس و چیزهای دیگر»)، به خلق داستانهای جذابِ واقعی برای مخاطبانِ گستردهتر نیز علاقمند است.
وی رمان خرپول۱۳ را با همکاری جان کانلی و تیم ملوی نوشت. داستان کتاب، سرگذشت واقعی جفری اپستین، محکوم به تجاوز جنسی، است (اپستین نیز از قضا در پام بیچ زندگی میکرد ولی پترسون با او آشنا نبود). این رمان که در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار گرفت، در قالب سریال تلویزیونی نیز به یکی از پربینندهترینهای شبکۀ نتفلیکس تبدیل شد. اما اپستین اولین ساکن پام بیچ نبود که توجه پترسون را به خود جلب کرد. سال گذشته، رمان خانۀ کندی۱۴ را با همکاری سینتیا فیجن منتشر کرد. این رمان که هنوز در فهرست پرفروشترینهای بریتانیا قرار دارد به کندوکاو موضوع «نفرین کندیها»۱۵ میپردازد. و بعد رمان آخرین روزهای جان لنون۱۶ (۲۰۲۰)، بیتل۱۷ مشهوری که سرگذشتش هرگز از یادها نمیرود.
پترسون میگوید «من معتاد موسیقی راکاندرول هستم. خانۀ ما با یک پُل به خانۀ بعدی وصل میشود. لنون و یوکو اونو صاحب آن خانه بودند. لنون دوست داشت در آبهای اینجا با بچههای گروه قایقسواری کند».
«آن موقع که او را با تیر زدند من در سنترال پارک غربی زندگی میکردم و از ساختمان داکوتا۱۸ تا آپارتمان من ده بلوک فاصله بود. آن شب خودم به محل حادثه رفتم». پترسون با سبک بینظیر خودش اتفاقات آن شب را به یک ماجرای جنایی پرفروش بدل کرد.
دست آخر، پترسون میگوید مخاطب داستانهایش همه هستند. از هر سنوسالی آثارش را میخوانند و باز بیشتر میخواهند. پیادهروی با پوتینهای جنگی۱۹ عنوان مجموعه مصاحبههای جذاب او با سربازانی است که وحشت شدید جنگ را با گوشت و پوست خود احساس کردهاند. در وبسایت آمازون زیرِ شمارۀ امسالِ این مجموعه کهنهسربازی نوشته بود که او دیگر «داستانهای سبُک» پترسون را دنبال نمیکرده، ولی به خاطر این اثر دوباره به کارهای او علاقهمند شده است.
پترسون میگوید «آدم خیلی خوشحال میشود وقتی میبیند کسی که از کتاب فراری شده دوباره کتاب میخواند یا کسی میگوید: شما باعث شدید شوهر من برای اولین بار کتاب بخواند».
«یکدفعه میگویند: کتاب را تمام کردم، خیلی کِیف داد، یکی دیگر میخواهم».
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی است با جیمز پترسون در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۲۱ با عنوان «Bill and I got pretty friendly: James Patterson on writing with Clinton and clashing with Trump» در وبسایت گاردین منتشر شده است. و وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ با عنوان « گفتوگو با جیمز پترسون، نویسندهای که کتابهایش بیشتر از تالکین میفروشد» و ترجمۀ عرفان قادری منتشر کرده است.
•• ریچارد لاسکوم (Richard Luscombe) نویسندهای ساکن میامی است که به صورت آزادکار با گاردین و دیگر مطبوعات کار میکند.
[۱] Ocean Boulevard: بلوار مشهور «اقیانوس» در شهرک اعیاننشین پام بیچ [مترجم].
[۲] The President is Missing
[۳] The President’s Daughter
[۴] Red Book
[۵] Black Book
[۶] Patterson Inc: عبارت طعنهآمیزی که نویسندۀ نیویورکتایمز در مورد پُرکاری جیمز پترسون بهکار برده است [مترجم].
[۷] Women’s Murder Club
[۸] Bookshots
[۹] The Murder of Stephen King
[۱۰] Jimmy Books
[۱۱] به معنی «کتاب بخوان بچهجان» [مترجم].
[۱۲] Along Came a Spider
[۱۳] Filthy Rich
[۱۴] The House of Kennedy
[۱۵] Kennedy curse: باوری عمومی در آمریکا وجود دارد که برای خانوادۀ کندی بدبیاریها و مشکلات عجیب ایجاد میشود [مترجم].
[۱۶] The Last Days of John Lennon
[۱۷] جان لنون یکی از اعضای گروه موسیقی معروف بیتلز بود [مترجم].
[۱۸] The Dakota: ساختمانی معروف در محلۀ منهتنِ شهر نیویورک که محل زندگی جان لنون بود [مترجم].
[۱۹] Walk in My Combat Boots
ادوین فرانک در کتاب جدیدش تاریخ یک قرن رماننویسی را خلاصه کرده است
برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید
چطور انگیزۀ انتقامجویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازیها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟
برای ما مهم است که محتوای ترجمان، همچون ده سال گذشته، رایگان بماند و در اختیار عموم باشد. اما این هدف بدونِ حمایت شما ممکن نیست. هر کمک کوچک نقشی بزرگ در این مسیر دارد. به جمع حامیان ترجمان بپیوندید.