نوشتار

بازار اندیشه‌ها در رشتۀ اقتصاد دیگر شباهتی به بازار آزاد ندارد

جوایز معتبر در حوزۀ اقتصاد بین چند مؤسسه متمرکز شده‌اند، چرا؟

بازار اندیشه‌ها در رشتۀ اقتصاد دیگر شباهتی به بازار آزاد ندارد

یکی از انتقادات رایج به علوم انسانی از سوی دانشمندان دیگر شاخه‌های علمی این است که علوم انسانی واقعاً علم نیستند، چون دربارۀ هر پرسش مهمی چندین نظریۀ مختلف ارائه می‌کنند که پاسخ‌هایی متفاوت و چه بسا متناقض در خود دارند. اما به نظر می‌رسد کثرت دیدگاه‌ها، حداقل در رشتۀ اقتصاد، به‌شکل بی‌سابقه‌ای از بین رفته است. همۀ جوایز مهم حوزۀ اقتصاد نصیب تعداد معدودی از نهادهای علمی می‌شود که بر همۀ آن‌ها دیدگاه تقریباً یکسانی مسلط است. شاید بتوان گفت اقتصاد حتی از رشته‌هایی مثل شیمی و فیزیک هم متمرکزتر شده است. چرا؟

دیوید دمینگ

دیوید دمینگ

اقتصاددان

Atlantic

Break Up Big Econ

دیوید دمینگ، آتلانتیک— اقتصاددانان عموماً بر این باورند که رقابت خوب است و بازارهایی که تنها چند بازیگر غالب دارند کارآمد نیستند. بد نیست کمی با خودمان صادق باشیم. بر اساس مقاله‌ای جدید، برندگان جوایز معتبر اقتصاد، ازجمله جایزۀ نوبل، نیمی از دوران حرفه‌ای خود را تنها در هشت دانشگاه گذرانده‌اند: هاروارد (محل تدریس خودِ من)، ییل، پرینستون، استنفورد، ام‌آی‌تی، شیکاگو، کلمبیا و برکلی. درمقابل، دانشمندان برگزیدۀ رشته‌هایی چون شیمی، مهندسی و پزشکی از طیف بسیار متنوع‌تری از مؤسسات بیرون آمده‌اند. مقالۀ یادشده (نوشتۀ ریچارد فریمن، دانشیا شیه، هانژه ژانگ و هانژانگ ژو که همگی اقتصاددان هستند)، با استفاده از معیاری که معمولاً در پرونده‌های ضدانحصار استفاده می‌شود، نشان می‌دهد که جوایز نوبل در اقتصاد تقریباً پنج برابر متمرکزتر از رشته‌های شیمی، فیزیک و پزشکی است. نگران‌کننده‌تر اینکه، از بین هجده رشتۀ موردمطالعه، اقتصاد تنها رشته‌ای است که تمرکز در آن رو به افزایش است.

طبق معیارهای خودِ رشتۀ اقتصاد، بازار اندیشه‌ها در این رشته روز‌به‌روز بازاری ناکارآمدتر و ناعادلانه‌تر می‌شود. میزان انحصاری که در این داده‌ها منعکس شده هم علت و هم معلول نقص‌های این حوزه است. حرفۀ ما منزوی و شیفتۀ جایگاه و موقعیت شده است و دیگر به‌اندازۀ کافی بر ایجاد تأثیر مثبت بر جهان متمرکز نیست. مردم عادی ما اقتصاددانان را از واقعیت به دور می‌دانند. متأسفانه بیراه هم نمی‌گویند.

چرا جوایز حوزۀ اقتصاد، بسیار بیشتر از جوایز سایر رشته‌ها، در بین تعداد کمی از مؤسسات نخبه متمرکز شده‌اند؟ خروجیِ آکادمیک در علوم عملی شامل نتایجی تجربی است که بتوان به‌طور عینی ارزیابی کرد. در آن حوزه‌ها، ارزش یک ایده بسیار بیشتر به پیامدهای عملی آن مرتبط است تا نبوغی که از ارائه‌دهنده‌اش سراغ داریم. برای مثال، جایزۀ نوبل شیمی در سال ۲۰۱۹ به پاس ابداع باتری‌های یون‌لیتیوم اعطا شد که امکان استفادۀ گسترده از تلفن همراه و لپ‌تاپ را فراهم کرد و چه‌بسا روزی انسان را از وابستگی به سوخت‌های فسیلی برهاند. این جایزه بین سه دانشمند تقسیم شد: یکی‌شان از دانشگاه تگزاس در آستین، دیگری از دانشگاه ایالتی نیویورک در بینگ‌همتون و سومی از دانشگاه میجو در ژاپن (که، بر اساس رده‌بندی مجلۀ یواِس نیوز اَند وُرلد ریپورت، صدوهشتمین دانشگاه ژاپن است).

از آن طرف، تخصیص جوایز در اقتصاد بیشتر شبیه روال علوم انسانی است که در مطالعۀ اخیر از قلم افتاده‌اند. برندگان جوایز معتبر در علوم انسانی، مانند جایزۀ کلوگه، جایزۀ هولبرگ و جایزۀ رالف شاک در فلسفه، نیز همیشه به‌طور ناموزونی به افراد وابسته به هشت مؤسسۀ نخبۀ یادشده تعلق گرفته است، هرچند باز هم این الگو نسبت به جوایز اقتصاد کمرنگ‌تر است. علوم انسانی، برخلاف علوم طبیعی، عمدتاً تفسیری‌اند، یعنی در پیِ درک و تبیین ابعادی از تجربۀ انسان هستند. این کار ارزشمند است، اما قضاوت بی‌طرفانه درمورد آن بسیار دشوارتر است. ماهیت غیرعینی این حوزه‌ها نوعی خطای هاله‌ای ایجاد می‌کند که، بر اساس آن، آثار پژوهشگران سرشناس خودبه‌خود درخشان پنداشته می‌شود (قضاوت درمورد این آثار همچنین راحت‌تر تحت‌‌تأثیر ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک قرار می‌گیرد. کسی کاری ندارد باتری لیبرال است یا محافظه‌کار. فقط باید کار کند). نگرش غیرعینی به تشخص در رشته‌های آکادمیک تفسیری، در کنار خطای هاله‌ای، تبیین می‌کند که چرا این رشته‌ها به‌سمت فضل‌فروشی و انزوا رفته‌اند.

اقتصاد مدت‌هاست که از آمدن نامش کنار رشته‌های «نرم» همچون فلسفه و تاریخ آزرده‌خاطر بوده و بنابراین در بیشتر سال‌های قرن بیستم تلاش داشت، به تقلید از علومِ سخت، ابعاد ریاضیاتی خود را سختگیرانه‌تر کند. اما این تلاش موفقیت‌آمیز نبود، زیرا تلاش برای تبیین جهان از طریق مدل‌های ریاضی همچنان از اساس تفسیری است و نیاز به مفروضات مهمی دارد که مشخص شود کدام عوامل در فرمول قرار می‌گیرند و کدام‌ها قرار نمی‌گیرند. این تغییر اتفاقاً اقتصاد را بیش از پیش به نظریه‌پردازیِ گُنگ و اصطلاحات پیچیده و دشوارفهم سوق داد.

مشکلِ کار صرفاً استفاده از ریاضیات نیست. ریاضیات محض می‌تواند فواید واقعی زیادی برای دنیا به ارمغان بیاورد. مثلاً پیشرفت‌های نظری در طراحی مزایده توسط پال میلگروم و رابرت ویلسون، که برندۀ نوبل شده‌اند، درنهایت باعث صرفه‌جویی میلیاردها دلار برای کمیسیون فدرال ارتباطات و مالیات‌دهندگان شد. مشکل اینجاست که چنین مثال‌هایی آن‌طور که باید‌‌و‌شاید رایج نیستند. در اقتصاد، مشوق‌های حرفه‌ای معمولاً ظرافت نظری را بر حل مشکلات دنیای واقعی ترجیح می‌دهند.

خبر خوش اینکه، طی سال‌های اخیر، این حوزه به‌تدریج تجربی‌تر و داده‌محورتر شده است. مثلاً آبیجیت بنرجی، استر دوفلو و مایکل کرِمر اقتصاددانان توسعه‌ای هستند که جایزۀ نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۹ را «به پاس رویکرد تجربی‌شان در کاهش فقر جهانی» به‌صورت مشترک دریافت کردند. ابزار موردعلاقۀ آن‌ها آزمایش کنترل‌شدۀ تصادفی است که پاسخ‌های روشن و بعضاً غیرمنتظره‌ای درمورد مؤثرترین راه‌های بهکرد زندگی مردم ارائه می‌دهد. درمان کرم روده، که بسیاری از دانش‌آموزان کنیایی دچارش هستند، سرمایه‌گذاری عمومی ارزشمندی است که درآمد و خودکفایی بزرگسالان را آن‌قدر افزایش می‌دهد که نرخ بازده سرمایه‌گذاری مالیات‌دهندگان ۳۷ درصد برآورد شده است. درمقابل، طرح‌های محبوب و به‌ظاهر معقول گاهی اوقات به شکست کامل می‌انجامند. نمونه‌اش برنامۀ ۴۰۰میلیون‌دلاری سازمان ملل است که طی آن اجاق‌گازهای کارآمدتری به فقرا دادند تا آلودگی هوای داخل ساختمان کاهش یابد (چندین مشکل عملی مانع از فایده‌رسانی این اجاق‌گازها شد). در چنین مواردی، اقتصاددانان می‌توانند، از طریق طراحی و ارزیابی عملی، تأثیر مثبتی داشته باشند و به قول دوفلو به بهکرد «لوله‌کشی» اقتصاد کمک کنند.

خبر بد اینکه تجربی‌شدن اقتصاد چه‌بسا مشکل تمرکز این رشته را بدتر هم کرده باشد. تحقیقات تجربی پرهزینه است. استادیارهای بلندپرواز اکنون برای استخدام دستیار تحقیقاتی، انجام آزمایش و تولید و تجزیه‌وتحلیل داده‌ها به صدهاهزار دلار بودجۀ اولیه نیاز دارند. اما درحالی‌که دانشکده‌های علوم و مهندسی معمولاً با دریافت بودجۀ تحقیقاتی از منابع دیگر، به‌ویژه دولت فدرال، درنهایت خودکفا می‌شوند، بودجۀ دولتی بسیار کمی در اختیار اقتصاددانان قرار می‌گیرد. بزرگ‌ترین منبع بودجۀ فدرال این رشته بنیاد ملی علوم است، اما کمتر از ۱ درصد از کل بودجۀ این بنیاد به اقتصاددانان اختصاص می‌یابد. اگر بودجۀ دولتی در کار نباشد تا مثل رشته‌های علمی و مهندسی شرایطی منصفانه به وجود بیاورد، تحقیقات تجربی در حیطۀ اقتصاد در دانشگاه‌های معدودی متمرکز می‌شوند که از ثروت کافی برای چنین پژوهش‌هایی برخوردارند.

وقتی فقط دانشکدۀ اقتصاد چند دانشگاه توانایی تأمین مالی تحقیقات تجربی را داشته باشد، مسئلۀ «یا مقاله منتشر کن یا از بین برو» مطرح می‌شود. برخی از پژوهشگرانی که می‌خواهند کار تجربی نوآورانه‌ای انجام دهند علی‌رغم تمام مشکلات درنهایت موفق می‌شوند، اما بسیاری دیگر مسیر معمول و کلیشه‌ایِ نوشتن مقالاتِ پیچیده از لحاظ ریاضیاتی را دنبال می‌کنند که مقام و منصبی برایشان به ارمغان می‌آورد، اما تأثیر چندانی بر دنیای واقعی ندارند.

سه تغییر می‌تواند حرفۀ اقتصاد را دمکراتیک‌تر و مفیدتر کند. اول، دانشکده‌های اقتصاد باید، هنگام استخدام و ارتقای اعضای هیئت علمی، تحقیقاتی را که فایدۀ عملی دارند در درجۀ اول ارزش قرار دهند. دوم، باید جوایز بیشتری برای تأثیرگذاری عمومی به وجود بیاوریم. انجمن اقتصاد آمریکا هر سال بیش از دوازده جایزه اهدا می‌کند، اما معیار مستقیم هیچ‌یک از آن‌ها فایده‌رسانی اقتصاددانان به جامعه نیست. جایزۀ ادوارد لازار، که توسط انجمن اقتصاددانان نیروی کار اعطا می‌شود، الگویی خوب است که البته استثنا به حساب می‌آید. اولین برندۀ این جایزه جان آبود، اقتصاددان برجستۀ حوزۀ نیروی کار، بود که دانشمند ارشد ادارۀ سرشماری ایالات‌متحده نیز بود و انجام سرشماری دوران کرونا را رهبری کرد.

سوم و مهم‌تر از همه، دولت فدرال باید بودجۀ تحقیقات اقتصادی را بیشتر کند و نحوۀ تخصیص آن را تغییر دهد. برجسته‌ترین برنامه‌های بنیاد ملی علوم برای اقتصاددانان عبارت‌اند از «جایزۀ شغلی» (جایزۀ معتبری برای پژوهشگران جوان) و «برنامۀ تحقیقاتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی» (که کمک‌هزینۀ تحصیلات دکتری را تأمین می‌کند). هفتادوشش درصد از اقتصاددانانی که در دهۀ گذشته «جایزۀ شغلی» را دریافت کرده‌اند وابسته به یکی از هشت مؤسسۀ نخبه بودند که آمار بسیار بالایی است. جوایز «برنامۀ تحقیقاتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی» نیز به همین ترتیب متمرکز است. کنگره باید جریان جدیدی از بودجه را برای تحقیقات اقتصادی در نظر بگیرد که مهم‌ترین معیارش تأثیرگذاری مشهود در دنیای واقعی باشد.

با افزایش بودجه و ارجحیت‌بخشی به فایده‌رسانی به جامعه، حرفۀ اقتصاد می‌تواند به تحقق قابلیت خود در بهکرد سازوکار بازارها، دولت‌ها و جامعه نزدیک‌تر شود. آن‌وقت دیگر شاید کسی آن را «علم ملال‌انگیز» نخواند.


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.

این مطلب را دیوید دمینگ نوشته و در تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۲۴ با عنوان «Break Up Big Econ» در وب‌سایت آتلانتیک منتشر شده است و برای نخستین‌بار در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۳با عنوان «بازار اندیشه‌ها در رشتۀ اقتصاد دیگر شباهتی به بازار آزاد ندارد» و با ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

دیوید دمینگ (David Deming) اقتصاددان و استاد دانشگاه هاروارد است.

مرتبط

آیا در شرایط فعلی فقر شدید ریشه‌کن خواهد شد؟

آیا در شرایط فعلی فقر شدید ریشه‌کن خواهد شد؟

پس‌از چند دهه پیشرفت، جهان در مبارزه با فقر با ناکامی مواجه شده است

پذیرش نقش شانس در زندگی اهمیت حمایت‌های اجتماعی را برجسته‌تر می‌کند

پذیرش نقش شانس در زندگی اهمیت حمایت‌های اجتماعی را برجسته‌تر می‌کند

با پذیرش و درک بهتر شانس، می‌توانیم در جریان زندگی هم‌زیستی بهتری داشته باشیم

ظهور تکنو-اقتدارگرایی

ظهور تکنو-اقتدارگرایی

همه نگران اقتدارگرایی روبه‌شد راست‌گرایان در جهان سیاست‌اند، اما شاید خطر اصلی جای دیگری باشد

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0