آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 4 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
پژوهش دربارۀ جستوجوهای مردم در گوگل سویۀ تاریک هویت ما را برملا میکند
وقتی در شبکههای اجتماعی، مخصوصاً اینستاگرام یا فیسبوک، پرسه میزنیم، اغلب افسرده میشویم. همه در حال خوشگذراندن و تفریح و خرید وسایل جدید هستند و ما درگیر بیماری و خستگی و کار بیپایان. اما شاید راهی برای بهترشدن حالمان وجود داشته باشد: توجه به جستوجوهایی که آدمها در گوگل میکنند، جایی که احتمالاً اگر تایپ کنید «من همیشه...»، گوگل پیشنهاد میدهد: «... احساس خستگی میکنم» یا «... اسهال دارم».
ست استفنز-دیویدویتز، نیویورک تایمز — حالا دیگر قضیه رسمی شده است. پژوهشگران دادهها را تحلیل کرده و آنچه را که ما خودمان ته دلمان میدانستیم تأیید کردهاند. رسانههای اجتماعی ما را بیچاره میکنند.
همۀ ما کموبیش آگاهیم که امکان ندارد دیگران آنقدر موفق، ثروتمند، جذاب، خونسرد، روشنفکر و سرخوش باشند که در فیسبوک نشان میدهند. اما بااینحال انگار دست خودمان نیست و زندگی درونیمان را با زندگی تزیینشدۀ دوستانمان مقایسه میکنیم.
دنیای واقعی چقدر با دنیای رسانههای اجتماعی تفاوت دارد؟ در دنیای واقعی، هفتهنامۀ نشنال انکوایرر در سال حدود سه برابر بیشتر از ماهنامۀ آتلانتیک به فروش میرسد. اما، در فیسبوک، آتلانتیک ۴۵ برابر محبوبتر است.
زمانیکه آمریکاییها صرف ظرف شستن میکنند شش برابر بیشتر از زمانی است که گلف بازی میکنند، اما توییتهای مربوط به گلفبازی دو برابر بیشتر از توییتهای ظرف شستن است.
هتل ارزانقیمت سرکس سرکس در لاسوگاس و هتل لوکس بلاژیو هر دو پذیرای تعداد برابری مهمان هستند، اما پذیرش فیسبوکی بلاژیو حدود سه برابر بیشتر است.
تلاش برای کسب جایگاه در دنیای مجازی موجب اتفاقات عجیبی میشود. فیسبوک با یک شرکت ثالث کار میکند تا اطلاعاتی دربارۀ اتومبیلهای واقعی مردم جمعآوری کند. خود فیسبوک هم با پستهای مردم در مورد اتومبیلها یا با عکسهایی که لایک میکنند دادههایی در مورد اتومبیلهای مورد علاقهشان دارد.
صاحبان ماشینهای لوکسی مانند بِ.ام.دابلیو و مرسدس حدود دوونیم برابر بیشتر از دارندگان ماشینهای معمولی مدل ماشینشان را در فیسبوک اعلام میکنند.
در آمریکا، تمایل به خودنمایی و اغراق در ثروت ظاهراً همگانی است. سفیدپوستان، آمریکاییهای آسیاییتبار، آفریقاییتبار و لاتینوهایی که ماشین لوکس دارند حدود دو تا سه برابر بیشتر از آنهایی که ماشین غیرلوکس دارند مدل اتومبیل خود را در فیسبوک به رخ میکشند.
اما افراد مختلف در جاهای مختلف شاید برداشتهای متفاوتی دارند از اینکه چه چیز باحال است و چه چیز مایۀ شرم. سلیقۀ موسیقی را در نظر بگیرید. طبق دادههای اسپاتیفای اینسایتس در سال ۲۰۱۴ در مورد موسیقیای که مردم به آن گوش میدهند، مردان و زنان سلیقۀ مشابهی دارند: ۲۹ نفر از ۴۰ موزیسینی که زنان بیش از همه به آنها گوش میدهند همان هنرمندانی بودند که مردان هم بیشتر از همه به آنها گوش میدادند.
اما ظاهراً در فیسبوک مردان علاقهشان را به هنرمندانی که زنانهتر محسوب میشوند مخفی میکنند. مثلاً، در دادههای اسپاتیفای، کیتی پری، با جایگاهی بالاتر از باب مارلی، کانیه وست، کندریک لامار و ویز خلیفا، دهمین هنرمند شنیداری میان مردان بود. اما تمام هنرمندان نامبرده نسبت به کیتی پری لایکهای بیشتری از سوی مردان در فیسبوک دارند.
اما پیامدهای تلاش برای اینکه در رسانههای اجتماعی طور خاصی نشان دهیم، به تحریف درک ما از موزیسینهایی که دیگران به آنها گوش میدهند محدود نمیشود.
کسانی که از بیماریهای مختلف رنج میبرند بهطور روزافزونی با استفاده از رسانههای اجتماعی با دیگران ارتباط برقرار میکنند و در مورد بیماریهایشان آگاهیبخشی مینمایند. اما اگر بیماریای مایۀ خجالت محسوب شود، مردم کمتر خود را بهصورت عمومی با آن مرتبط میدانند.
سندرم رودۀ تحریکپذیر (آی.بی.اس) و میگرن هر دو به یک اندازه شایعاند و حدود ۱۰ درصد از جمعیت آمریکا به هریک از این دو بیماری مبتلا هستند. اما افراد دارای میگرن دوونیم برابر بیشتر از بیماران آی.بی.اس آگاهی فیسبوکی و گروههای حمایتی ساختهاند.
هیچیک از این رفتارها چندان جدید نیست، اما همیشه شکلهای جدیدی به خود میگیرد. دوستان همیشه برای دوستان خود در این رابطه خودنمایی کردهاند. مردم همیشه سعی کردهاند به خود یادآوری کنند که زندگی افراد دیگر آنقدر که ادعا میکنند آسان نیست.
جملات قصاری را که اعضای «الکلیهای گمنام» میگویند در نظر بگیرید: «درون خود را با ظاهر دیگران مقایسه نکنید». البته انجام این نصیحت دشوار است، چون هرگز درون دیگران را نمیبینیم.
من خودم طی پنج سال اخیر در لایههای درونی مردم سرک کشیدهام. در این سالها مشغول مطالعۀ دادههای جستوجوهای گوگل بودهام. مردم وقتی بینام و تنها کنار یک صفحۀ نمایش هستند چیزهایی را به گوگل میگویند که در رسانههای اجتماعی فاش نمیکنند، حتی چیزهایی را به گوگل میگویند که به افراد دیگر هم نمیگویند. گوگل نوعی سِرُم حقیقتیاب۱ دیجیتال است. کلماتی که در گوگل تایپ میکنیم بسیار صادقانهتر از عکسهایی هستند که در فیسبوک یا اینستاگرام به اشتراک میگذاریم.
گاهی تفاوت چشمگیر منابع اطلاعاتی مختلف بسیار جالب و سرگرمکننده است. مثلاً حرفهای زنان دربارۀ همسرانشان را در نظر بگیرید.
در رسانههای اجتماعی، در تکمیل جملۀ «شوهرم…»، بیشترین پاسخهای ارسالشده چنین مواردی بودند «بهترین است»، «بهترین دوستم است»، «فوقالعاده است»، «عالیترین است» و «خیلی خوشتیپ است». در گوگل هم یکی از پنج روش تکمیل این عبارت «فوقالعاده است» است. پس این یکی را استثنا میگیریم. چهار پاسخ دیگر عبارتاند از: «کثافت است»، «آزاردهنده است»، «همجنسباز است» و «بدذات است».
شاید برای خیلیها پنج سال خیرهشدن به صفحۀ کامپیوتر و مطالعه در مورد عجیبترین و تیرهترین تفکرات برخی انسانها اوقات چندانی خوشی به نظر نرسد، اما این دادهها بهطور عجیبی برایم تسلیبخش بوده است. این امر باعث شده تا در ناامنیها، اضطرابها، کلنجارها و امیالم کمتر احساس تنهایی کنم.
وقتی بهقدر کافی به دادههای جستوجوی گوگل نگاه کنید، سخت میتوان خویشتنهای تزیینشده در رسانههای اجتماعی را چندان جدی گرفت. چیزی را که دادههای گوگل به من آموخته است میتوانم به این صورت خلاصه کنم: همۀ ما یک افتضاح حسابی هستیم.
شاید متخصص داده نباشید. شاید بلد نباشید به زبان آر کدنویسی کنید یا یک فاصلۀ اطمینان را محاسبه نمایید. اما میتوانید از کلاندادهها و سرم حقیقتیاب دیجیتال استفاده کنید تا به حسادتها پایان بخشید، یا حداقل کمی آن را کاهش دهید.
هربار که پس از کاوش فیسبوک در مورد زندگیتان حس بدی دارید سری به گوگل بزنید و چیزهایی را در جعبۀ جستوجو تایپ نمایید. تکمیل خودکار گوگل جستوجوهای دیگر افراد را به شما میگوید. تایپ کنید «من همیشه…» و پیشنهاداتی را بر اساس جستوجوهای دیگر افراد میبینید «من همیشه احساس خستگی میکنم» یا «من همیشه اسهال دارم». این تفاوتی آشکار با رسانههای اجتماعی است که در آنها ظاهراً همه «همیشه» در حال گذران تعطیلات در کارائیب هستند.
با مجازیتر شدن زندگیهایمان، شعار جدیدی برای خودیاری در قرن بیستویکم پیشنهاد میکنم که به لطف کلاندادهها به دست میآید: پستهای فیسبوکی دیگران را با جستوجوهای گوگلتان مقایسه نکنید.
• نسخهٔ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
پینوشتها:
• این مطلب را ست استیفنز داویدُویتس نوشته است و در تاریخ ۶ مۀ ۲۰۱۷ با عنوان «Don’t Let Facebook Make You Miserable» در وبسایت نیویورک تایمز منتشر شده است. این نوشتار برای نخستینبار با عنوان «بهجای اینستاگرام، در جستوجوهای گوگل ول بچرخید» و با ترجمۀ علیرضا شفیعینسب در چهارمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۹۶ این مطلب را با همین عنوان بازنشر کرده است.
•• ست استفنز-دیویدویتز (Seth Stephens-Davidowitz) اقتصاددان و نویسندۀ کتاب همه دروغ میگویند: کلاندادهها، دادههای جدید و آنچه اینترنت در مورد کیستی واقعیمان به ما میگوید (Everybody Lies: Big Data, New Data, and What the Internet Can Tell Us About Who We Really Are) است. او در حال حاضر مشغول نوشتن کتابی مبنی بر پژوهشهایش در مورد منابع کلانداده در راستای کشف رفتارها و نگرشهای مخفی افراد است.
[۱] truth serum: سرم حقیقتیاب به داروهای روانگردانی گفته میشود که برای کسب اطلاعات از افرادی مورد استفاده قرار میگیرد که نمیتوانند یا نمیخواهند اطلاعات بدهند [مترجم].
اعتیاد معمولاً از چند عامل زیربنایی و نهفته ریشه میگیرد
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید
ممنون از ترجمهی خوب. فقط ترجمه در یک مورد نظرم را به خود جلب کرد؛ در متن اصلی، از عبارت gay استفاده شده است که در اینجا، «همجنسباز» ترجمه شده است. کلمهی gay در زبان انگلیسی محتوای تحقیرآمیز ندارد، در صورتی که «همجنسباز» کاملاً اهانتآمیز و تحقیرآمیز است و بهتر است به «همجنسگرا» یا «همجنسخواه» تغییر کند.
چند سال است که به صورت جدی در این باره تحقیق میکنم. ما ، همه ی ما، مشکل سرگرمی داریم، جهان بازنمایی، در همه زوایای فکری ما نفوذ کرده. مفاهيم در گنگ ترین شکل ممکن، برای انسان امروز تبیین میشود. بشر دودل و شکاک و بدبین، جای خودش را به صورت گسترده به انسان گیج، نا امید و افسرده داده،،خواص در این قاعده آنهایی هستند که در پناه نظام رسانه ميتوانند همواره خود را سرگرمِ سرگرم کردن دیگران کنند. فکتهایی که ابن مقاله عنوان کرد را در نظر بگیرید،، ما، همه ی ما، در کجای نظامی که برای خود استقلال را تعریف کرده ایم، ايستاده ایم؟ چقدر از آنچه هستیم مطمئنیم؟ و چقدر در این اطمينان قیاسی را که دیگری در آن حضور نداشته باشد را پیدا میکنیم. ما نسل از ریشه واپیچیده ایم. چون نمیدانیم چرا و چطور سرگرم میشویم!
این متن هم ادعا ندارد که این دو دسته آدم یکی هستند، بلکه میگوید آدمهای با ماشین معمولی بسیار بیشتر از دارندگان ماشینهای لوکس هستند ولی وقتی ما به اینستاگرام سر میزنیم تصور میکنیم اکثریت مردم زندگی مرفه و بدون مشکلی دارند در حالی که اینطور نیست و تعداد افرادی که در زندگی، درگیر مشکلاتی هستند به مراتب بیشتر است از آنچه در اینستاگرام میبینیم.
و وحشت قصه اینجاست که هیچکدام ما اصل قضیه رو زیر سوال نمیبریم و برامون عادی و معقول شده که محتوای محیطمان سطحی ترین لایه ی زندگی افراد کاملا غریبه و بی اهمیت اما متاسفانه تاثیر گذار در زندگیمان باشه و تنها دنبال مسکن های موقت برای این چریدن در هرزه گیاها هستیم. امیدوارم بشخصه بتونم بجای اینکه دیدی منطقی و حسابگر نسبت به این مشاهدات بدست بیارم بشه فاصله ای رو بوجود بیارم که اصلا مشاهذه ای نداشته باشم.
با سلام و خدا قوت. بحث قابل تاملی است، فقط یک سوال پیش میاد، چطور اطمینان حاصل شده که اینستاگرامرها دقیقا همان گوگلر ها هستند؟ شاید عده ای که چیزی برای عرضه دارند به سراغ شبکه های اجتماعی میروند و عده ای دیگر که مشکلاتی دارند، به سراغ راه حلهای گوگلی میروند و این دو دسته آدم متفاوت هستند. در اینصورت در نتیجه گیری از متن باید دقت بیشتری کرد.