کتابی جدید میخواهد روایتِ رایج ما دربارۀ سوخت را در هم بکوبد
همزمان با افزایش نگرانیها دربارۀ گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، رشتۀ جدیدی در علوم انسانی در حال رشد است: «علوم انسانی انرژی». این رشته به تأثیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگیای میپردازد که انرژیها بر حیات انسانی گذاشتهاند. «سوخت» کتاب جدید کارن پیکس یکی از نوآورانهترین آثار در این زمینه است، دایرةالمعارفی عجیب و غریب که حضور سوختها را در ادبیات، تاریخ، سیاست و حتی افسانهها کاویده است.
On Fuel
13 دقیقه
ایمره سمان، لسآنجلس ریویو آو بوکز — طی دهۀ گذشته، انرژی مجدداً به موضوعی جذاب برای پژوهشهای دانشگاهی تبدیل شده است. فهم چرایی آن آسان است: بااینکه ممکن است تجربۀ گرمایش جهانی، هنوز در سطحِ زندگی روزمره دشوار باشد (نمونهای عالی برای آنچه تیموتی مورتون به آن «نامکانیِ»۱ ابراُبژهها میگوید)، اما رویدادهای چشمگیر آبوهوایی این روزها چنان بهوفور رخ میدهند که راندنِ دغدغههای زیستمحیطی به پس ذهنمان کار سادهای نیست. و بااینکه نمیتوان دلیل گرمایش جهانی را تنها به منابع اصلی انرژیمان -نفت، زغالسنگ و گاز طبیعی- محدود کرد، استفادۀ کماکان روبهرشد از این سوختها بهنحو قابلملاحظهای در افزایش سطوحِ سیارهایِ دیاکسید کربن دخیل بوده است. خواندن گزارشها دربارۀ منابع جدید انرژی که بهسرعت آمادۀ استفاده میشوند، حتی در ایالات متحده (لعنت به دولت ترامپ!) دلگرمکننده است. هرچند، علیرغم این نوآوریها، شکستی جمعی در فهم این نکته وجود دارد که شکل و شخصیت جامعۀ مدرن تا چه اندازه مدیون انرژیهایی است که سوختهای فسیلی در اختیارش گذاشتهاند. پژوهشگرانی که امروزه روی انرژی کار میکنند، صرفاً علاقهمند به محکومکردن انرژیهای کثیف و تمجید از انواع پاک آن نیستند. این کار آسان است. درعوض آنها تمایل دارند تا با نقش انرژی در شکلدادن به کنشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی -تقریباً همۀ آنها-، و دلایل و پیامدهای تنش و خشونت همواره موجود پیرامون استخراج منابع در هر نقطۀ جهان کلنجار بروند. این کار سختتر است، شاید تنها به این دلیل که تاکنون، درخصوص رابطۀ ما با انرژی، چیزهای بسیاری ناگفته و بررسینشده باقی ماندهاند.
سوخت: یک واژهنامۀ نظری، اثر مبتکرانه و جذاب کارن پینکس برای رشتهای که بهسرعت درحال شناختهشدن با عنوان «علوم انسانی انرژی» است، رهاوردی درخور توجه است. کتاب سوخت نیروی پرشور و انتقادیاش را از تمایزی کلیدی میگیرد که پینکس همان ابتدا مطرح میسازد: موضوع این کتاب نه انرژی، بلکه همانطور که از عنوانش پیداست ’سوخت‘ است. استفادۀ کمابیش جابهجای این دو اصطلاح (دستکم در زبان انگلیسی) رویهای عادی شده است. اما این تمایز مهم و گویاست. انرژی نیروی لازم برای کارکردن است. ازسوی مقابل، سوختها مادۀ خام انرژیاند و اشکال گوناگونی به خود میگیرند، جامد و گاز، واقعی و خیالی. این کتاب واژهنامۀ کوتاهی است از تمام انواع سوخت، از نفت خام گرفته تا سنگ جادوی افسانهای. نیتش این نیست که در زمانۀ رویارویی با گرمایش جهانی، ازطریق طبقهبندی یا دستهبندی، به جهان سوختها نظم و یکپارچگی بدهد. درعوض پینکس میخواهد واژهنامۀ نظریاش خواننده را عمداً گیج و درنتیجه درگیر نقادی کند. پینکس میخواهد با روشی شبیه به «دایرةالمعارف مشخص چینی»، که خورخه لوئیس بورخس توصیف میکند (و میشل فوکو در نظم اشیا (۱۹۶۶) اشارۀ مشهوری به آن دارد)، «استبداد امر انضمامی» را که بر رابطۀ ما با سوخت سیطره دارد سرنگون کند. او مینویسد:
شاید این واژهنامه بتواند تفکر ما دربارۀ سوخت را درهم بریزد، نه برای اینکه از انرژیِ فینفسه شر بسازد و نه برای ساختن سلسلهمراتب جدیدی که در آن انرژیهای تجدیدپذیر خاصی جایگزین سوختهای فسیلی شوند، […] بلکه درعوض برای گشودن راههای جدیدی برای تعامل با مواد (واقعی و خیالی) از طریق بیرون کشیدن آنها از روایت (در بعضی موارد با خشونت) و قراردادن آنها در هیئت یک واژهنامۀ منحصربهفرد، تا درنهایت کاربران بتوانند این مواد را در روایتهایی جدید بگنجانند.
سروکار واژهنامهها با نحوۀ استفادۀ ما از زبان، مطلعکردنمان از ریشههای کهن یا خارجی واژهها، پیگرفتن توسعۀ تدریجی آنها تا زمان حال و بخشیدن درکی به ما از تسلط غیرمنتظرهای است که ممکن است این واژههای خاص بر کنشها و احساساتمان داشته باشند. بااینکه پینکس برخی از واژههایی که آورده را ریشهشناسی میکند، مدخلهای کتاب سوخت غنیتر و متنوعتر از مدخلهای مشابه در واژهنامههای معمولیاند. این کتاب فهرستی منحصربهفرد از کلیدواژههایی مربوط به سوخت است که همزمان به کیمیاگری و علم و ادبیات و تاریخ نیز میپردازد. برای مثال مدخل «زیستتوده»۲ به ما مروری اجمالی از فرایندهایی عرضه میکند که طی آنها مادۀ ارگانیک به اتانول تبدیل میشود، و در ادامه دربارۀ تولید مواد منفجره توسط سایرس اسمیت و دارودستهاش در جزیرۀ اسرارآمیز (۱۸۷۴) نوشتۀ ژول ورن و فرایندهای باستانی و قرونوسطایی گئورگیوس آگریکولا و نیکولاس فلامل شرحهایی میآید، سپس رابطۀ بین علم سوختها و شخصیت تمثیلی خلاصهوار مرور شده و درنهایت با بحثی دربارۀ تأکید فوتوریستهای ایتالیایی بر دزدیدن تمام سوختها خاتمه مییابد.
بهنحو مشابهی مدخل «زغالسنگ» نیز شرح مختصری از حیات آشفتۀ این ماده در انگلستان عرضه میکند و سپس، برای بهدستدادن بینشهایی دربارۀ سوختِ موقتبودن زغالسنگ، سراغ شرحهای شگفتانگیز ژرمینال (۱۸۸۵) اثر امیل زولا و کینگ کُول۳ (۱۹۱۷) اثر آپتون سینکلر میرود. در کتاب زولا، زغال و گوشت همچون مادهای مرکب آشکار میشوند؛ نمیتوان از زغالسنگ بدون اتمام آن استفاده کرد، درست همانطور که معدنچیها نمیتوانند بدون اتمام زندگیهایشان کار کنند. پینکس مینویسد «بهنظر میرسد اضطراب دربارۀ پایانپذیری زغالسنگ با پیشرفت و تبدیلشدن آن به قدرت توأمان است» و هیجانانگیز است اندیشیدن به اینکه چگونه با پیدایش نفت، گویی این پایانپذیری فراموش شده است. پینکس، در مدخلش بر آنچه بدل به سوخت معرف مدرنیته شد، توضیح میدهد که چرا روایتکردنِ نفت ممکن است سختتر از زغالسنگ باشد. او که در معیت ایتالو کالوینو در بزرگراههای ایتالیای پساجنگ رانده است، میآموزد که نفت مادهای فریبنده است -تشخیص آن بهمثابۀ سوخت درمقابل انرژی (ذخیره) سخت است، و بههمیندلیل احتمال دارد که تقریباً از زندگی روزمره ناپدید شود، مگر برای کسانی که در معرض آسیب و خطراتی هستند که استخراج و انتقال نفت به وجود میآورد (مثل گروههایی از بومیان آمریکا که زندگیشان تحت تأثیر خط لولۀ داکوتا اکسس قرار گرفته است).
سوخت مدخلهای مشابهی دربارۀ دامنۀ وسیعی از سوختها دارد: «کبالت-۶۰»، «بُز» (!)، «نفت سفید»، «مغناطیس»، «میهنپرستی»، «پیه»، «نیروی حیاتی» و «باد» تنها چند نمونهاند. در مدخل «هوا»، که بهمثابۀ مقدمه و مروری بر روششناسی کتاب عمل میکند، پینکس دعوتمان میکند تا جستهگریخته به این واژهنامه نوک بزنیم و آن را به هر ترتیبی که دوست داریم بخوانیم. این بهعقیدۀ من اندکی فریبکارانه است. کتابی از کلیدواژهها -چیزی مثل فرهنگ سوختی: ۱۰۱ کلمه برای انرژی و محیطزیست۴ که من همراه با جنیفر ونزل و پاتریشیا یِگر ویراستهام- ممکن است به خواننده این امکان را بدهد تا به آن رجوع کرده و مدخلی را، به امید بینش یا خط سِیری دربارۀ یک موضوع، مرور کند. اما کتاب سوخت واژهنامهای است که بهتر است از اول تا آخر خوانده شود. اگر «هوا» خلاصهای از روش کتاب به دست میدهد، آخرین مدخل آن «سیکلون بی» آیندهای را بررسی میکند که ممکن است دراثر رابطهای متفاوت با سوخت پدیدار شود. در میانۀ مسیر ما از الف تا یای آن، مجموعهای از شخصیتها، نویسندهها و متنهایی تکرارشونده همراهیمان میکنند. پینکس، برای کمک به ساختن روایتهای جدیدی از سوخت، مرتب به آنها رجوع میکند.
فهرست شخصیتها بدون اغراق جورواجور است و دامنۀ وسیعی دارد. پینکس، بهدنبال نمودهای آیندۀ سوخت، سراغ دختر کوکی۵ (۲۰۰۹) اثر پائولو باسیگولیپی میرود: «مگادُنتها»، جانوران ماموتشکلی که با مهندسی ژنتیک خلق شدهاند و در رمان باسیگولیپی منبع اصلی انرژی هستند، مدخل خود را دارد و درست در کنار و پیش از «متان» قرار گرفته است. اثر آگریکولا، در باب ماهیت فلزات۶ (۱۵۵۶)، و سیلوا۷ (۱۶۶۴) اثر جان ایولِن معیارهایی برای درک جذابیت دیرپای فرایندهای کیمیاگرانهاند که فیزیکدان بریتانیایی، ارنست رادرفورد (یکی از شخصیتهای اصلی)، در کتاب خود کیمیای جدیدتر۸ (۱۹۳۷)، میکوشد تا با نگاه خیرۀ مدرن خود آن را از بین ببرد. یکی دیگر از شخصیتهای جذابی که نامش در سراسر کتاب ظاهر میشود هنری فورد است. حضور فورد در واژهنامۀ سوختها ممکن است کمی عجیب باشد؛ آخر او نه کاشف نفت است، نه راههای جدیدی برای توزیع الکتریسیته ایجاد کرده است. یکی از ایدههای اصلی سوخت این است که تولید انبوه اتومبیل موجب تغییری پارادایمی در اهمیت سوخت شده است، تغییری شبیه به گذار واژۀ «سوخت» از اجاق خانه به دستههای هیزمی که برای گرم نگهداشتن خانه به کار میرفتند. پینکس تصمیمات چندی را بازگو میکند که فورد دربارۀ سوخت ماشینهایش گرفته است (مثلاً مدخل «موز» به ما دربارۀ تصمیم او مبنی بر نخریدن کشتزاری در هندوراس میگوید، ازآنجاییکه منابع کافیِ الکل -یکی از پرشمار سوختهای بالقوهای که برای ماشینها متصور بودند- در آمریکا موجود است). همچنین هرازگاهی دربارۀ نامههایی میشنویم که دیگران بهمنظور سهیمشدن در این پروژه به فورد نوشتهاند، مخترعی بر مزیتهای نیتروگلیسیرین بهعنوان سوخت اصرار میورزد و دیگری به فورد ضمانت میدهد که موتوری دائمی درست کرده است که میتواند «ماشینی را با قدرتِ بینهایت اسبِبخار به شعاع ۷ متر جابهجا کند.»
مهمترین شخصیتهای سوخت ژول ورن و شخصیتهای رمان او، جزیرۀ اسرارآمیز، هستند. پینکس متذکر میشود که میتوان این کتاب را «تقریباً همچون واژهنامهای از اشکال سوخت/انرژی خواند». بسیاری از مدخلها مربوط به ماجراهای اسمیت و همتایان فراریاش در جزیرۀ لینکلن، مخفیگاه کاپیتان نمو، است. سایر مدخلها، در گفتوگو با تجربۀ اسمیت از یافتن یا ابداع سوختهایی نوشته شدهاند که او و دوستانش در اواخر قرن ۱۹ به آنها عادت کرده بودند و برای بازسازی تمدن به آنها نیاز داشتند. جزیرۀ اسرارآمیز و تعداد زیادی از سایر آثار ورن، برای پینکس منطق روششناختی کتابش را فراهم میکنند. پینکس مینویسد:
بااینکه سوخت میخواهد چیزی بیش از فهرستی از اسامی باشد، باید اعتراف کنم که مضحکبودنِ حذفنکردن هیچچیز با الهام از ورن جذابیتی در خود دارد. و درحالیکه فهرستها (با هر ترتیبی) ممکن است نشانگر استادی باشند، لحظاتی در آثار ورن هست که عملاً درک جهان باثبات و شناختنی را واژگون میکند.
انتظارم این است که برخی این واژهنامۀ نظری را آزاردهنده بیابند و کنجکاو شوند که چرا بعضی از مدخلهای خاص آورده شدهاند و به بعضی نیز اینقدر کوتاه پرداخته شده است. برای مثال، «کامفن» چیز زیادی به ما نمیگوید («ترکیب تربانتین و الکل در قرن ۱۹ برای روشنایی استفاده میشد و مالیات سنگینی بر آن بسته شده بود تا کمکی برای پرداخت مخارج جنگ داخلی آمریکا باشد. این ماده کیفیتهای انفجاری دارد که آن را بهمنزلۀ سوخت نامطلوب میکند). «مکانیزهکردن» که ممکن است فکر کنیم موضوعی مهم است، به یک جمله محدود شده، درحالیکه «جام مقدس»، این جام معروف را با چند جملۀ کوتاه به رادیوم و سنگ جادو پیوند میزند. کسانی که ازپیش با استدلال آلن استوکل در کتاب قلۀ باتای: انرژی، مذهب و پساپایداری۹ (۲۰۰۷) آشنایی ندارند بعید است چیز چندانی از مدخل «روح» دستگیرشان شود: زمینۀ عرضهشده اندک است. اما اینها گلههایی کوچکاند. پیشنهاد من برای کسانی که کتاب سوخت ممکن است گاهی عصبانیشان کند، این است که قدمی به عقب برداشته و چیستی این واژهنامه را به یاد آورند. این اثر هیچ علاقهای به دایرةالمعارفبودن ندارد که میزان مشخصی از جامعیت میطلبد. فهرستی از سوختهاست که هدفش نظری بودن است، که به معنای ابتکار یا حقهبازی نیست، بلکه بررسی جدی عمق و وسعت برخوردمان با سوخت و دشواری واقعی ایجاد رابطهای متفاوت با آن است.
روایت غالب ما از سوختها روایتی فقیر است. میتوان آن را بهسادگی خلاصه کرد: ما میخواهیم «شتاب بزرگ» را حفظ کرده و درعینحال نگرانیهای زیستی خود را از رهگذر این تخیل کاهش دهیم که کل این دمودستگاه منفعتسازِ منابعخور میتواند به همان خوبی با انرژی پنلهای خورشیدی و مزرعههای بادی کار کند. این کتاب کوچک با معرفی روایتهای غیرمنتظره و عجیب در کنار روایتهای آشناتر، پیوند زدن روایتهای ادبی با علمی، و کیمیاگری با تمثیل، و شیوههای اندیشیدن و صحبتکردن ما دربارۀ سوخت را از نو تنظیم میکند. پینکس از نظریههای زیستی دانشگاهی دوری میکند. هیچ اشارهای به پساانسانگرایی یا هستیشناسیهای اُبژهمحور نیست و به آنتروپوسین۱۰ تنها اشارۀ کوچکی میشود. بههمینترتیب، بهندرت حرفی از پایداری یا تجدیدپذیری، بهجز بیرونکشیدن آنها بهعنوان روایتهایی که باید کنار گذاشته شوند به میان آمده است. پینکس تصور نمیکند که نتیجۀ برخوردی انتقادی با سوخت، همان تأکید تجویزی بر استفاده از انواع بهتر سوخت باشد. پینکس مینویسد «همینکه نویسنده/خواننده چنگالهایش را در داستانی فرو کرد، فرایند تحجر (فرایندی همراستا با شکلگیری سوختهای فسیلی نیز، اما پس از گذشت واحدهای درکناپذیر زمان) شروع میشود. او در پی بهچالشکشیدن همین تحجر روایی است، از طریق قانعکردن ما به رهاکردن داستانهای واقعی یا تخیلیِ خوب یا بدی که عموماً دربارۀ سوخت برای خودمان تعریف میکنیم. اگر این کار را نکنیم، چیزهای زیادی برای ازدستدادن داریم.
اطلاعات کتابشناختی:
Pinkus, Karen. Fuel: A Speculative Dictionary. University of Minnesota Press, 2016
پینوشتها:
• این مطلب را ایمره سمان نوشته است و در تاریخ ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷ با عنوان «On Fuel» در وبسایت لسآنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۹۶ آن را با عنوان «تاریخ مدرنیته را میتوان بر اساس تغییرات پارادیمی سوخت نوشت» و ترجمۀ علی امیری منتشر کرده است.
•• ایمره سِمان (Imre Szeman) یکی از ویراستاران علوم انسانی انرژی: گزیدهها (Energy Humanities: An Anthology) و فرهنگ سوختی: ۱۰۱ واژه برای انرژی و محیطزیست (Fueling Culture: 101 Words for Energy and Environment) است. دربارۀ فرهنگهای نفتی (On Petrocultures)، مجموعهای از آثار اخیر او، در سال ۲۰۱۸ منتشر خواهد شد.
[۱] Nonlocality
[۲] Biomass
[۳] King Coal
[۴] Fueling Culture: 101 Words for Energy and Environment
[۵] The Windup Girl
[۶] De re metallica
[۷] Sylva
[۸] The Newer Alchemy
[۹] Bataille’s Peak: Energy, Religion, and Postsustainability
[۱۰] Anthropocene: دورۀ زمینشناختی فعلی که در آن فعالیتهای بشری تأثیرات غالب را بر آبوهوا و محیطزیست میگذارد [مترجم].