بررسی بر کتاب «چه کسی شام آدام اسمیت را پخت؟» نوشتۀ کاترین ماریس که داستانی است روایتنشده از علم اقتصاد
اگر زنان مسئولِ ادارۀ اقتصاد جهانی بودند، دنیای امروز ما، جای بهتری برای زندگی میشد؟ به این سؤالات خیالی نمیشود جواب روشنی داد، اما یک چیز روشن است و آن اینکه نظریهپردازان اولیۀ اقتصاد در صورتبندی مفهوم «انسان اقتصادی» فقط زندگی مردان را در نظر داشتند. یک نویسندۀ سوئدی، داستانی از زندگی آدام اسمیت را دستمایۀ نقد این مردگرایی کرده است: شام او را مادرش میپخت، بدون توجه به منافع اقتصادیاش.
مالکولم هریس، نیوریپابلیک — در میانۀ قرن هجدهم، فیلسوف اسکاتلندی آدام اسمیت داستانی دربارۀ بازارها و کالاها و مردم گفت که به روایت غالب دربارۀ طبیعت بشر و اصل ساختارساز تعاملات روزمرهمان تبدیل شده است. او استدلال کرد که جامعه از افرادی منفعتطلب تشکیل شده است و این افراد از طریق بازارهاست که زندگی دستهجمعی را ممکن میسازند. اسمیت در ثروت ملل میگوید: «بهخاطر خیرخواهی قصاب، آبجوساز یا نانوا نیست که انتظار شام داریم، بلکه بهخاطر اهمیتی است که آنها به نفع شخصیشان میدهند.»
کاترین مارسل، یادداشتنویس روزنامههای سوئدی، داستان متفاوتی میگوید. محور قصۀ او آدام اسمیت و شامش است. اسمیت، بنیانگذار آنچه امروز اقتصاد مینامیم، شاید میز شامی در نظر داشت که بشقابهایش با منفعتطلبی پر شدهاند؛ ولی او غذایش را نمیپخت و برای پختن شامش هم به کسی پول نمیداد. مثل یونانیان باستان یکییکی درِ خانههای مریدان را نمیزد و مثل نقاش دربار هم سر میز ولینعمت خود نمینشست. برعکس، مادرش این کار را برای او میکرد.
کتاب چه کسی شام آدام اسمیت را پخت؟۱ حملۀ مارسل به کلیت ایدۀ عقلانیت اقتصادی از اسمیت تا به امروز است. از نظر مارسل، عنوان داستان به خطایی بنیادین در ایدئولوژی اقتصادی اشاره میکند: «لابد کسی بوده که استیک آماده کند تا آدام اسمیت بگوید کار او اهمیتی ندارد.» بخش عمدهای از زحمت خانهداری و نسلپروری زنان بهمعنای دقیق کلمه در الگوهای اقتصادی جایی ندارند. لطیفهای قدیمی میگوید «وقتی اقتصاددانی با مستخدمۀ خانهاش ازدواج کند، ‘تولید ناخالص داخلی’ کاهش مییابد» که چندان هم لطیفه نیست؛ بلکه تبیینی درست است از «تولید ناخالص داخلی» و آنچه در این سنجه به حساب نمیآید. عقلانیت اقتصادی که تصور میشود هادی رفتار بشر است، بهگونهای طراحی شده است که بر نیمی از جمعیت صدق نمیکند؛ یعنی آن نیمهای که انتظار میرود رایگان کار کنند. مارسل نمیگوید علم اقتصاد «سکسیست» است؛ بلکه بیشترْ این علم را بیخبر از اصل قصه میداند.
مارسل، که اکنون ترجمۀ انگلیسی کتابش هم عرضه شده است، در نقد خود مصرّ و محکم است. او کتابش را ابتدا در سوئد در سال ۲۰۱۲ منتشر کرد که تاحدی واکنش به بحران مالی جهانی بود و پیام او هنوز هم معتبر است. نظام اجتماعیاقتصادی شاید بهاندازۀ سال ۲۰۰۸ دچار مخمصه نباشد؛ اما گویا آن زخم بنای بهبود ندارد.
مارسل برای بیان اینکه مشکل دقیقاً چیست، بهجای آنکه سراغ نظریات انتقادی پُروپیمان برود، مصرّانه به شهود عامیانه توسل میکند: او با زبان ساده و روشن، تناقضات علم اقتصاد را تمسخر و استهزا میکند. او به فمینیستهای مارکسیست مثل مونیک ویتیگ یا سلما جیمز (که تحقیقاتشان روی نقشهای جنسیتی گویا حداقل منبعِ الهامِ غیرمستقیم مارسل بودهاند) و میراثداران آنها ارجاع نمیدهد. اگر پای اندیشمند دیگری هم به آن متن باز شده باشد، فقط بهقصد استهزاست.
کتاب با بحران سال ۲۰۰۸ آغاز میشود. مارسل از کریستین لاگارد (وزیر امور مالی فرانسه در آن زمان) نقلقول میکند که گفته بود اگر بهجای مؤسسۀ مالی «برادران لیمَن»۲ مؤسسۀ «خواهران لیمَن» داشتیم، ماجرا به سمتوسوی دیگری میرفت. یعنی شاید خُلقوخوی زنان برای مدیریت سرمایهداری جهانی بهتر باشد. مارسل با این نوع تفکرات منفک از تاریخ، چندان سر مدارا ندارد:
دنیایی که در آن، زنان بر والاستریت مسلط باشند، از بیخوبُن متفاوت از دنیای واقعی ماست؛ لذا با توصیف آن دنیا، هیچ چیزی دربارۀ دنیای واقعیمان نمیفهمیم. هزاران سال تاریخ را باید دوباره ازنو نوشت تا به آن لحظۀ فرضی برسیم و ببینیم یک بانک سرمایهگذاری بهاسم خواهران لیمَن چگونه در مواجهه با بازار ملتهب املاک امریکا رفتار میکند.
خلاصه اینکه این آزمایش ذهنی بیمعناست.
مارسل، هم لاگارد را رد میکند و هم آن شاخۀ «وارد شو!»۳ از فمینسیم را که معتقد است زنان از لحاظ اقتصادی «مردان سابقاً سرکوبشده»اند. ترجمۀ تحتاللفظی عنوان سوئدی کتاب (Det enda könet) تنها جنس است که گویا به آن سنت فمینیستی فرانسوی اشاره دارد که زنان را محصول مناقشات ساختاری با مردان میبیند. مارسل بهنوبۀ خود، پیشنهادی رادیکال میدهد: پدرسالاری، پس از «هزاران سال از تاریخ» که فعال بوده است، ناگزیر به پایان میرسد. پدرسالاری نه در طبیعت بشر ریشه دارد و نه در زیستشناسی؛ بلکه امری تاریخی و مشمول مرور زمان است. از نگاه جوامع آینده، علم اقتصادْ فرقهای مردانه و احمقانه به نظر میآید و کتاب مارسل هم طلایهدار لحن تمسخرآمیز آن جوامع است.
مارسل در فصلهای مختصر و کامل، به تناقضات و خطاهایی میپردازد که از اشتباه اسمیت نشئت گرفتهاند. هرچند مارسل اقتصاد را هدف گرفته، اما نقد او شامل نظریههای قرارداد اجتماعی و هر فلسفهای (مانند اندیشههای جان لاک و توماس هابز) هم میشود که کار خود را با «فرد» شروع میکند. بهنظر او، فقط مردان میتوانند استقلال (نه وابستگی) را مبنای وضعیت بشری بدانند. فردها هستند که مرتکب خطای تفکر اقتصادی میشوند: آنها مادرانشان را فراموش میکنند. مارسل مینویسد: «هیچکس برای فهم وجود بشری، کتابی دربارۀ زایمان نمیخواند. ما شکسپیر میخوانیم یا آثار یکی از آن فلاسفۀ بزرگی را که میگویند انسانها مثل قارچ از زمین درآمدند و بلافاصله دستبهکار تدوین قراردادهای اجتماعی با همدیگر شدند.» این ایده که جامعۀ بشری با انسانهایی شروع میشود که بر سر امنیت فردیشان با همدیگر مذاکره میکنند، پاسخ مختصرومفیدی از مارسل میگیرد: «بعید است.»
بالأخره انسانها که ناگهان به عرصۀ وجود پرتاب نشدهاند. رَحِم زن که سفینۀ فضایی نیست؛ حتی اگر چنین به نظر آید. مارسل اشاره میکند که در عکسهای شگفتآور لنارت نیلسن از جنین، که در سال ۱۹۶۵ روی جلد مجلۀ لایف۴ کار شد و به شهرت رسید، چنین تصویری از رحم دیده میشود. در این عکسها، جنین چروکیده درون غشاء حبابیشکلی غوطهور است. پسزمینهْ سیاه یکدست است و بندی از شکم کودک تا چیزی کشیده شده است. این همان انسان است پیش از آنکه تنها به دنیا بیاید و مثل آلوی رسیده از درخت به زمین بیافتد. اما این تصور هیچ نسبتی با حقیقت ندارد: جنین کاملاً در لفافۀ تن انسانی دیگر است و فرایند تولد را زحمت و رنج و کار زایمان مینامیم.
و همینکه انسان خودش را از رَحِم بیرون میکشد، این انسانِ بالفرض اقتصادی فقطوفقط یک خواسته دارد: بیشتر میخواهد. مارسال دوباره قصه را میگوید: «بنیادیترین خصیصۀ ما این است که چیزهای بیشماری میخواهیم. همهچیز. همین الآن. فوراً.» آدام اسمیت تصدیق میکرد که این رفتار غیرعقلایی است: اگر میدانستیم چه چیزی برایمان خوب است، چنین مایل به مبادلۀ وقتمان با چیزهای مختلف نبودیم. ولی اسمیت فکر میکرد بشر اساساً باطل و نسنجیده عمل میکند. بعداً سایر نظریهپردازان بازارْ عقلانیت را بر اساس رفتار بازار تعریف کردند تا بتوانند مثلاً نوعدوستی را در قالب منفعتطلبی تعریف کنند. فارغ از عقلانیت، انسان اقتصادی بیش و پیش از هر چیزِ دیگر «طمّاع» است.
آیا بشر همین «انسان اقتصادی»۵ است؟ اگر زنان را فراموش کنید، داستان انسان اقتصادی (رابینسن کروزوئهای رهاشده در جزیرهاش) منطقی میشود؛ ولی باز هم دلالتهای پوچ و احمقانهای دارد. اگر نظام بازار سرمایهداری را جلوۀ غایی بشریت بدانیم، انسان بهواقع موجود عجیبوغریبی است. مثلاً مارسل مطمئن نیست که زمین سرپوشیدۀ اسکی روی برف در دوبی چندان توجیه عقلایی داشته باشد. در نظم مضحک کارهای سرمایهداری، این نمونه فقط قلۀ کوه یخ است. مارسل مینویسد: «اما اگر در کار اقتصاد چونوچرا کنید، طبیعت درونیتان را زیر سؤال بردهاید و لذا به خودتان توهین کردهاید. برای همین ساکت میمانید.»
روایتی از زنان و اقتصاد زیرنویس عنوان کتاب مارسل است و این هدفگیریِ انتقادی او بیش از آنکه روحیهبخش باشد، منطقی است. او در دفاع از ارزش فمینیسم بهعنوان زاویهدیدی تحلیلی، عالی عمل میکند: فمینیسم راهی برای احترامگذاری یا پرکردن خلأهای تاریخی نیست؛ بلکه ابزاری انتقادی برای تمایزگذاری میان درست و نادرست است. با تکیه بر این حقیقت که زنان هم انساناند و بسیاری انسانها زناند، شیوههای دیگری از تفکر را مییابیم که پیشفرضهای بسیار متفاوتی دارند. خوانندهای که با حسننیت مشغول مطالعه شود، وقتی به آخرین ورق کتاب میرسد، بعید است دیگر اطمینان کاملی به علم اقتصاد داشته باشد.
چه کسی شام آدام اسمیت را پخت؟ شاهکاری در بلاغت، تحلیلی شفاف و نوعی رؤیاپردازی انتقادی است. ولی آخرین حرکت مارسل در اواخر کتاب، در عین آشنابودن، دلسردکننده است. مارسل پس از بیان استدلالی منطقی جهت کنارگذاشتن هزاران سال پدرسالاری، میخش را اینجا میکوبد: چه باید کرد؟ او مینویسد: «لازم نیست اسمش را انقلاب بگذاریم؛ بلکه میتوانیم بهبود بنامیم.» من از این جمله چنین میفهمم: «لازم نیست کسی برای آن بجنگد.» کتابهای سیاسیای که در خاتمۀ خود به پیشرفت غیرخشونتآمیز مداوم متعهد نشوند، در بهترین حالت، بازاری باریک و مختصر دارند.
پیش از خاتمۀ کتاب، روشن نیست که چقدر جای خشونت در روایت مارسل خالی است. با خواندن این کتاب، شاید تصور کنید پدرسالاریِ سرمایهدارانه فقط با «خِرد» اوج گرفته است. مارسل آنجا که میگوید متفکران فردگرا در قرنهای متمادی کارشان را با درکی محدود از نوع بشر آغاز کردهاند، بسیار متقاعدکننده استدلال میکند. ولی انگار تیرش به هدف نمیخورد. آدام اسمیت خالق سرمایهداری نبود و فقط طالعبینی آینده را کرد.
ازسویی مارسل نهایتاً پیشنهاد «بهبود» میدهد و ازسویدیگر در متن کتابش جامعه را درگیر جنگی مداوم علیه زنان، فقرا و رنگینپوستان در سراسر دنیا تصویر میکند. استدلالهایی که مارسل برای دومی میآورد بهمراتب قویترند. بهجز چند واژۀ رسوای تنانه، شام آدام اسمیت برای ردۀ سنی بالای سیزده سال مناسب است؛ اما روابط جنسیتی در نظام سرمایهداری چنین نیست: خشونت علیه زنانْ بخشی از اقتصاد سرمایهداری است. چند جایی که مارسل به «جنگ» اشاره میکند منظورش واقعاً جنگ مسلحانه است و منظوری غیر از این ندارد.
اثر مارسل یکی از الگوهای تفکر رادیکال است. او مینویسند که ما آموختهایم با «انسان اقتصادی» همذاتپنداری کنیم: با «عمق احساسات او»، با ترس او «از آسیبپذیری، از طبیعت، از هیجانات، از وابستگی، از چرخهها، از هرچیز که توان درکش را نداریم». البته دروغهای خاصی که پدرسالاری در چند هزارۀ گذشته به کار گرفته است بارهاوبارها افشا شده و از نو طرحآمیزی شدهاند؛ اما نقد مارسل (آن سنت فمینیستی ضدسرمایهداری که سکوی حرفهای اوست) نوعی درک تاریخی با پتانسیل فوقالعاده است. او مینویسد: «میتوانیم بهجای تلاش برای مالکیت دنیا، تلاش کنیم دنیا حس خانهمان را داشته باشد.»
تفکر رادیکال رابطهای نامتقارن، اما سرزنده با عمل رادیکال دارد. شام آدام اسمیت میتواند الهامبخش مردم شود؛ اما نمیدانیم در چه سمتوسویی مردم را به حرکت وامیدارد. منتهی دوست دارم که سرانجامش را بدانم.
اطلاعات کتابشناختی:
Marçal, Katrine. Who Cooked Adam Smith’s Dinner?: A Story of Women and Economics. Pegasus Books, 2016
پینوشتها:
• این مطلب را مالکولم هریس نوشته است و در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۶ با عنوان «Mom’s Invisible Hand» در وبسایت نیوریپابلیک منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۳۱ شهريور ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «دست نامرئی مادر» و با ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• مالکولم هریس (Malcolm Harris) از نویسندگان و ویراستاران نیو اینکوآیری است.
[۱] ?Who Cooked Adam Smith’s Dinner
[۲] Lehman Brothers
[۳] Lean In: گویا اشاره دارد به کتابی با همین نام از شریل سندبرگ (مدیر ارشد عملیاتی فیسبوک) و نل اسکول (روزنامهنگار تلوزیون و مجلات) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده و خواستار حضور پررنگتر و برابرتر زنان در عرصۀ مدیریت و اقتصاد هستند. سوزان فالودی، روزنامهنگار برندۀ جایزۀ پولیتزر، پیام این جنس از فمینیسم را کارزاری با حمایت بنگاههای بزرگ میداند که خواستار حضور پررنگتر زنان است، اما اثرات مخرّب سوگیریهای جنسیتی نظاممند را کمرنگ جلوه میدهد.
[۴] Life
[۵] Homo Economicus