سفرهای اینستاگرامی پر از پژواکهای استعماریاند
امروزه خیلیها برای سفر از اینفلوئنسرها الهام میگیرند یا مقصد سفرشان را براساس محتواهای رسانههای اجتماعی دوستان و اطرافیان انتخاب میکنند. مهمترین انگیزهٔ این افراد برای سفر این است که جایی که میروند «اینستاگرامی» باشد و «تعداد بازدیدها و لایکهای احتمالیِ ویدیوهای سفرشان» مهمترین عامل اثرگذار در انتخاب مقصد سفر است. اما این ایده که مقصد سفر باید جایی باشد که آن را در پروفایل اینستاگرام خود به رخ دیگران بکشیم، انتقادهایی جدی در پی داشته است: این ژانر علاوه بر این که به محیط زیست آسیب میزند، استعمار را تداوم میبخشد یا، بدتر از آن، استعمار جدیدی پدید میآورد.
Waking Up to the Power and Perils of Travel
Paige McClanahan
Scribner, 2024
روزنامهنگار
We Have All Become Travel Influencers. It’s Ruining the Planet
8 دقیقه
Waking Up to the Power and Perils of Travel
Paige McClanahan
Scribner, 2024
پِیج مککلاناهان، تایم— در امتداد سواحل جنوبی ایسلند، قطعهزمینی وجود دارد که ۱۵ سال پیش تقریباً خالی از سکنه بود. خانوادهای که دههها مالک این زمین بودند و در آن کشاورزی میکردند به ریکیاویک نقل مکان کرده بودند که سه ساعت و نیم با آنجا فاصله داشت. اتفاقی، چند مسافر آن منطقه را کشف کردند. آنجا هم چراگاهی عالی برای گوسفندان است هم درّهای باریک و شیبدار دارد که گویی از کتاب ارباب حلقهها بیرون آمده است.
حدود سال ۲۰۱۳، اوضاع کمکم تغییر کرد. چند مسافر نترس عکسهای این درّه را در رسانههای اجتماعی منتشر کردند و موقعیت جغرافیایی آن را نیز نشان دادند. ناگهان چنان شد که هرکس به اینترنت دسترسی داشت میتوانست به این مکان خیرهکننده و دور از دسترس برود. مردم بهسرعت به آنجا سرازیر شدند و بعد در سال ۲۰۱۵ ضربهٔ نهایی وارد شد و جاستین بیبر با گروه فیلمبرداری خود به این منطقه رفت. آنها میخواستند برای آهنگ بیبر به نام «نشانت میدهم» ویدیو بسازند و در چندین منطقه در امتداد ساحل جنوبی ایسلند، ازجمله آن درّه، فیلمبرداری کردند. در آغازِ این ویدیو بیبر را میبینیم که شلوار جین و هودیِ بزرگتر از اندازهاش پوشیده و با کفشهای کتانی روی لبهٔ صخره راه میرود. صدای بیبر را از دیوارهٔ درّه میشنویم که میخواند «زندگی من فیلمی است / که همه آن را تماشا میکنند». از زمانی که این ویدیو در نوامبر ۲۰۱۵ در یوتیوب منتشر شد، بیش از نیممیلیارد بار تماشا شده است.
به گفتهٔ یکی از کارکنان آژانس محیطزیست ایسلند که من با او صحبت کردم، طی چند سال، تعداد بازدیدکنندگان این دره از ۳هزار نفر به ۳۰۰هزار نفر در سال افزایش یافت. اما آن زمان حتی برای مسافران پارکینگ هم نبود، چه برسد به دستشویی، پیادهرو یا تابلوهای راهنما. هیچ زیرساختی برای محافظت از این مکان وجود نداشت و درنتیجه این منظره به گودالی گلآلود تبدیل شد -و صاحبان آن درّه از سیل ناگهانی بازدیدکنندگان غافلگیر شدند.
میتوان بهسادگی دید که چگونه ویدیوی یک ابَرسلبریتی، مانند جاستین بیبر، میتواند سرنوشت یک منطقه را تغییر دهد. اما افراد غیرمشهور که در رسانههای اجتماعی در مورد سفرهای خود محتوا منتشر میکنند چه؟ آیا کار آنها نیز همینقدر بد است؟ گویا کسانی که دنبالکنندگان اندکی دارند بسیار بیشتر از آنچه فکر میکنند اثرگذار هستند. و این قدرتی است که همهٔ ما باید یاد بگیریم از آن محتاطانه استفاده کنیم.
نظرسنجیای که در سال ۲۰۱۹ انجام شد نشان داد تقریباً نیمی از شرکتکنندگان برای سفرهای خود از اینفلوئنسرها الهام میگیرند و ۸۶درصد آنها مقصد سفر خود را براساس محتواهای رسانههای اجتماعی که دوستان، خانواده یا همسالانشان منتشر کردهاند انتخاب میکنند. این رقم در میان نسل زِد به ۹۲ درصد افزایش مییابد. معلوم است مردم واقعاً به عکسهای سفرهای ما علاقهمندند، دستکم اگر این عکسها را در رسانههای اجتماعی خود ببینند. و این محتواها بر تصمیمات آنها برای سفرکردن اثرگذارند.
در نظرسنجیای که در سال ۲۰۱۷ از بزرگسالان بریتانیایی انجام شد ۴۰درصد شرکتکنندگان گفتند مهمترین انگیزهٔ آنها برای سفر این است که جایی که میروند «اینستاگرامی» باشد. در نظرسنجی دیگری از نسل زِد ۴۳درصد گفتند «تعداد بازدیدها و لایکهای احتمالیِ ویدیوهای سفرشان» مهمترین عامل اثرگذار در انتخاب مقصد سفر است. و اگر رتبهبندی اینستاگرامیترین مقاصد سفر را ببینید، پر از اماکن گردشگری است و در آن فهرست دیزنیلند، برج ایفل، بیگ بن، آبشار نیاگارا، ماچو پیچو و وایکیکی جزو ۲۰ مکان برترند.
این ایده که مقصد سفر باید جایی باشد که آن را در پروفایل اینستاگرام خود به رخ دیگران بکشیم، مضمون مهمترین انتقادی است که در طول سالیان به سفرنامهنگاری وارد شده است: این ژانر استعمار را تداوم میبخشد یا، بدتر از آن، استعمار جدیدی پدید میآورد. زیرا هرچند رسانههای اجتماعی تعداد و تنوع «سفرنامهنگاران» را در سراسر جهان افزایش دادهاند، بسیاری از ما را بر آن داشتهاند که در سراسر جهان به دنبال افراد و مناظری باشیم که بتوانیم برای منافع شخصی خود از آنها استفاده کنیم.
شغل شان اسمیت از دانشگاه تیلبورگ مطالعهٔ این پدیده است. او میگوید باید این فعالیتها را بهدرستی درک کرد، زیرا اینستاگرام صرفاً برای بازی و سرگرمی نیست. تصاویری که در این اپلیکیشن منتشر میشوند طرح کلی ایدئولوژیهای زیربنایی گردشگری مدرن را به ما نشان میدهند. اسمیت در مقالهای بررسی کرده است که چه تعداد از پستهای اینستاگرامی ما باعث تقویت کلیشههای استعماری میشوند. او به این چند نمونهٔ خاص و تکراری اشاره میکند: «غربت گرمسیری» (مثلاً گردشگری در ویرانهای در کامبوج ایستاده است»؛ «نگاه به پرتگاه» (بیبر که از لبهٔ صخره به منظرهٔ ایسلند خیره شده است) و آخری «یکیشدن در خیال» (گردشگری که ساری پوشیده است و در کنار چند زن هندی عکس گرفته تا برای دوستانش خودنمایی کند).
اسمیت میگوید این مضامین بصری تکرارشونده پر از پژواکهای استعماریاند و مقاصد گردشگری را مکانهایی به تصویر میکشند که «آمادهٔ تملک و مصرف» هستند. و تولید و اشتراکگذاری مکرر این مضامین این حس را تقویت میکند که گردشگران حق دارند مکانها را به این شیوه «مصرف» کنند. اسمیت میگوید همانطور که بسیاری از ما از آغاز قرن بیستم و پیش از آن نسبت به لحن استعماری سفرنامهنگاری حساس شدهایم، باید همان حساسیت را در مورد چیزهایی که در رسانههای اجتماعی میبینیم یا تولید میکنیم نیز به کار ببندیم. اسمیت میگوید «اینستاگرام شکل جدیدی از سفرنامهنگاری چندوجهی است و فضایی عمدتاً غیرانتقادی برای ارائه مفاهیم منسوخ در مورد سفر فراهم کرده است».
پس گردشگران خوب چه باید بکنند؟ آیا باید رسانههای اجتماعی را کنار بگذارند، یا دستکم در آنها پستی منتشر نکنند؟ پیشنهاد وسوسهانگیزی است، اما فکر نمیکنم این کار لازم باشد.
میتوانیم با زیرسؤالبردن ارزش چیزهایی که در رسانههای اجتماعی میبینیم آغاز کنیم. باید به معانی و مفاهیمی که در لایههای عمیقتر تصاویر وجود دارد حساسیت نشان دهیم. وقتی محتوایی منتشر میکنیم، میتوانیم کسی یا چیزی غیر از خودمان را در مرکز تصویر بگذاریم. میتوانیم چیزهایی منتشر کنیم که نمایانگر دیدگاه یا داستانی باشد که دوست داریم دیگران دربارهٔ ما یا دربارهٔ زادگاه ما منتشر کنند. و میتوانیم به خودمان یادآوری کنیم که بهعنوان «اینفلوئنسر» بر کسانی که ما را دنبال میکنند تأثیر زیادی میگذاریم، حتی اگر همکلاسیهای قدیمی یا فامیل دور ما باشند.زیرا مردم کارهای ما را تماشا میکنند و این شیوهٔ درک آنها از جهان را شکل میدهد.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پِیج مککلاناهان (Paige McClanahan) روزنامهنگار آمریکایی مقیم فرانسه است. او با نیویورک تایمز همکاری مستمر دارد و مطالبش در نشریاتی چون گاردین، بیبیسی و واشنگتن پست منتشر میشوند.