شکایت مداوم از اینکه وقت نداریم، شاید نمودی از یک نابرابری جدیتر باشد
این روزها با هر کس که صحبت میکنید از سرشلوغی بیش از حد زندگی امروزی ناراحت است و آرزو میکند کاش کمی وقت داشت تا به کارهای دلخواهش برسد یا استراحت کند. محققان یک مرکز پژوهشی در انگلستان برای سنجیدن شیوهٔ صرف وقت مردم در طول شبانهروز، راه تازهای را در پیش گرفتند. آنها دفترچههایی به افراد دادند و از آنها خواسند تا هر ده دقیقه یکبار فعالیتهای روزانهشان را ثبت کنند. نتایجی که دست آمد، بسیار شگفتانگیزتر از چیزی بود که فکر میکردند.
استیون پول، گاردین — واقعاً هیچ دورهای مثل امروز بوده است؟ سرعت زندگی بیمحابا بیشتر میشود: تغییرات هرچه سریعتر و سریعتر رخ میدهند، سرشلوغی ما بیش از هر زمان دیگری است و صفا و سادگی انسانی در این ازدحام از دست رفته است. درواقع، پیشتر هم چنین دورهای بوده است: اواخر قرن نوزده میلادی که بسیاری از نویسندگان آن زمان دربارهٔ شتاب بیسابقهٔ عصر مدرن شکایت میکردند.
چند دهه پیش از آن، تلگراف تغییری در سرعت ارتباطات به وجود آورد که هر آنچه ما در عمر خود دیدهایم در مقابل آن ناچیز است. در عصر ما، که قرار است عصری شتابگرا باشد، گوشیهای هوشمند و شرکتهای انحصارگرای عمدهٔ اینترنتی بیش از یک دهه است که حضور دارند و بیشترِ آن به اصطلاح «ابتکار»هایی که در بوق و کرنا میکنند، درواقع تلاشهایی برای ارائهٔ نسخههای جدیدی از کسبوکارهایی مثل تاکسیرانی و هتلداری است که بهعنوان انقلابهای فناوری به ما قالب میکنند. با این حال، کتابها و مقالهها مدام به ما میگویند جهان هر لحظه پرشتابتر میشود. حقیقت کدام است؟
اگر اطلاعات دقیق و معتبری داشتیم از آنچه مردم وقتشان را واقعاً صرف آن میکنند، و اگر میدانستیم مردم دقیقاً چه احساسی به وقتگذرانی خودشان دارند، خیلی به کارمان میآمد. این همان چیزی است که مرکز پژوهشهای صرف وقت۱ در یونیورسیتی کالج لندن ارائه کرده است. در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، از هشتهزار نفر که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند خواسته شد تا دفترچهٔ خاطراتی مخصوص صرف وقت بنویسند، در بازههای ده دقیقهای و در تمام طول روز. پژوهشگران شانزدههزار عدد از چنین دفترچهها را جمع کردند و کتاب واقعاً صبح تا شب چکار میکنیم؟ تحلیلی فوقالعاده از نتایج آن است.
اگر هم بهراستی جهان دارد سرعت میگیرد، در زندگی روزمرهٔ مردم این سرعت هویدا نیست. دو پژوهشگر ارشد این تحقیق، جاناتان گرشانی و اریل سالیوان، میگویند در مقایسه با دادههایی از سال ۲۰۰۰ «شواهد اندکی در تأیید افزایش ضرباهنگ فعالیتهای روزمره» وجود دارد. در واقع حتی در سال ۲۰۱۵ آدمهای بسیار کمتری در مقایسه با سال ۲۰۰۰ اظهار کردند که «همیشه سرشان شلوغ است». نویسندگان با لحنی کنایهآمیز میگویند شکایت از سرشلوغی نشانهای از جایگاه و منزلت است. آنها همچنین دریافتهاند که «هنگامی که به وقتنداشتن فکر میکنیم عملاً در حال مقایسه اکنونمان با مراحل پیشین زندگی خودمان هستیم»، زمانی که مسئولیتهای کمتری داشتیم، «در حالی که مقایسهٔ صحیح باید با مقاطع قابل مقایسه از زندگی نسلهای گذشته صورت بگیرد».
یافتهٔ بسیار جالبِ این پژوهش نه «روایت مردم کوچه و بازار» از نابرابری میان دورههای تاریخی متفاوت بلکه ماهیت جنسیتی نابرابری زمان است. زنان بیش از مردان گفتهاند که «همیشه سرشان شلوغ است» که جای تعجب ندارد زیرا هنوز هم بیش از مردان کارهای بیمزد انجام میدهند (کارهای خانه و نگهداری از کودکان). پس تواضع ریاکارانهٔ مدیران ارشد مرد مبنی بر اینکه سر آنها از همتایانشان در دورههای گذشته شلوغتر است، گرایشی است برای تحت الشعاع قراردادنِ نابرابریِ اضطرابآوری که مدتهاست نیمهٔ مؤنث جمعیت را درگیر خود کرده است.
این کتاب شامل قسمتهای دیگری نیز هست که بسیاری از آنها تفاوتی شایانتوجه را میان نتایج پرسشنامههای معمولی و نتایج برآمده از دفترچههای خاطرات صرف وقت را روشن میسازند. برای نمونه، اگر از آدمها بپرسید به صورت مرتب چقدر ورزش میکنند احتمالاً دو برابر بیش از آن چیزی خواهند گفت که در دفترچه خاطرات صرف وقت ثبت شده است و این دلالتهایی برای سیاستگذاری عمومی دارد. توصیهٔ رسمی به سیدقیقه ورزش هوازی برای پنج روز در هفته بر اساس خروجی مشاهده شدهٔ آن در افرادی است که ادعا میکنند این مقدار را انجام میدهند، که البته میتوان تقریباً به قطع گفت که انجام نمیدهند. تغییر این توصیه به سه بار در هفته که واقعگرایانهتر است، ورزش را برای بسیاری عملیتر میکند و میتواند به سلامت عمومی یاری برساند.
از قرار معلوم، استراحتکردن چیز دیگری است که آنقدری که ما ادعا میکنیم تغییر نکرده است: سبک زندگی شبانهروزی و مبتنی بر گوشی هوشمند خواب را از ما نگرفته است، بلکه به طور میانگین نسبت به چند دههٔ گذشته در مجموع بیشتر میخوابیم. اهمیت خواب برای حس خوشبختی انسان در نتایج نظرسنجیها مشهود است. تنها فعالیتی که انسانها بیش از خوابیدن از آن لذت میبرند رفتن به بار یا رستوران یا بازی با کودکان است. نکتهٔ خاص خوابیدن در این است که طبیعتاً شخص نمیتواند بهصرف خوابیدن لذت ببرد زیرا فرد در آن حال، به خود فعالیت خوابیدن آگاه نیست پس آنچه از آن لذت میبریم بهخوابرفتن است و شاید (چنانکه برخی میگویند) لحظهٔ برخاستن از خواب با حس دررفتن خستگی و استراحت کامل.
فیلیپ لارکین نوشته است که فایدهٔ روزها «این است که در آنها خوشحال باشیم» بههرحال «خارج از روزها کجا میتوانیم زندگی کنیم؟» این واقعیت که بههرحال خوابیدن در سراسر دنیا یکی از لذتبخشترین فعالیتهای ممکن ارزیابی شده است میتواند داستانی غمانگیزتر از آنچه پژوهشگران دریافتهاند دربارهٔ زندگی مدرن بگوید. تجاریشدن مدرن خواب در شکل فناوریهای خوابسنجی و شرکتهای اینترنتی تشک و مواردی از این قبیل، به ما میگویند باید به خواب ارزش دهیم زیرا «بهرهوری» را بهبود میبخشد. ولی محتملتر به نظر میرسد که خواب یکی از لذتبخشترین چیزها در هستی ما باشد، زیرا مرتباً فرصت خاموشکردن همهچیز را در اختیارمان میگذارد.
اطلاعات کتابشناختی:
Gershuny, Jonathn, and Oriel Sullivan. What We Really Do All Day: Insights from the Centre for Time Use Research. Pelican, 2019
پینوشتها:
• این مطلب را استیون پول نوشته است و در تاریخ ۱۹ ژوئن ۲۰۱۹ با عنوان «What We Really Do All Day review – surprising truths about modern life» در وبسایت گاردین منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۹۸ با عنوان «واقعاً صبح تا شب چکار میکنیم؟» و ترجمۀ بابک طهماسبی منتشر کرده است.
•• استیون پول (Steven Poole) نویسنده و روزنامهنگاری انگلیسی است. آخرین کتاب او بازاندیشی: تاریخ شگفتانگیز ایدههای جدید (Rethink: the Surprising History of Ideas) نام دارد.
[۱] Center for Time Use
برای من جالب بود مخصوصا در موردعدم وقوف به بطن خواب و لحظه به خواب رفتن...بنظر من نکته جالب بحث اونجا هست که عادی ترین مسایل روزانه میتونه چقد عمیق و با ظرایف با اهمیت باشه....شما فکر کنید یه عده وقت میگذارن و روی موضوعی به این ظرافت تخقیق میدانی انجام میدن...بنظر من پیدا کردن این جور سوالات خودش به نوعی هنره
نیست به سال ۲۰۰۰ ضربآهنگ زندگی افزایش نیافته، برخلاف تصور خواب و استراحتمان کمتر نشده، مردان بیشتر از زنان اظهار سرشلوغي میکنند، افراد نصف زمانی که واقعا خیال میکنن ورزش میکنن. اینها چیزهایی نیست که از قبل هم می دونستیم. مخصوصا که مستند به یک پژوهش بلندمدت با نمونه آماری هشت هزار نفر است. توقع داشتید چی بگه؟!!!
به نظرم بعضی از کسانی که نظر دادن خیلی با قالبهای مختلف معرفی کتاب و تنوع آن آشنا نیستند. یک معرفی کتاب میتواند صد کلمه یا 600 کلمه یا 1000 کلمه و یا بیشتر باشد و هر کدام از آنها هم میزان مشخصی اطلاعات منتقل میکنند. فکر میکنم این یک مطلب استاندارد است که در سایت گاردین منتشر شده و در قالب معرفی کوتاه استاندارد درست بنظر میرسد. این مطلب مقاله نیست...