آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 6 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
گفتوگوی درک تامسون و تیم هارفورد: اختراع سیم خاردار انقلاب بود، پول کاغذی اتفاق و تهویۀ مطبوع جهشی عظیم در کارایی
یک کتاب جدید پنجاه اختراع بزرگی را بررسی میکند که اقتصاد مدرن را شکل دادهاند. تیم هارفوردِ اقتصاددان در این کتاب به بررسی اختراعاتی پرداخته که زندگی فردی و اجتماعی ما را دگرگون کرده است و توضیح میدهد که چرا اختراع سیمخاردار انقلاب بود، پول کاغذی تصادف بود و سیستمهای گرمایش، هواسازی و تهویۀ مطبوع موجب افزایش بهرهوری در تولید بودند. دِرِک تامسون دربارۀ چند مورد از برجستهترین اختراعهای کتاب با هارفورد گفتوگو کرده است.
گفتوگو با تیم هارفورد، آتلانتیک — در آغاز، مشکل بیشتر رطوبت بود تا حرارت. در سال ۱۹۰۲ کارگرانِ شرکت چاپ و لیتوگرافی سَکت و ویلهلمز در نیویورک، از شدت گرما و رطوبتِ تابستان کلافه شده بودند؛ گرما و حرارتی که باعث تغییر شکل کاغذها و خرابی چاپهایشان میشد. برای رفع این مشکل، سیستم کنترل رطوبت لازم بود. چالش مذکور به مهندسی جوان به نام ویلیس کریر محول شد. او سیستمی ابداع کرد که هوا را در طول سیمپیچهایی که با آمونیاک فشرده سرد میشد، به حرکت در میآورد. عملکرد این ماشین فوقالعاده بود، رطوبت را کاهش داد و لیتوگرافهای نیویورک را قادر ساخت که بدون واهمه از مرطوب شدن کاغذها و جاری شدن جوهر روی آنها، به کار چاپ بپردازند.
اما کریر، اندیشهای بزرگتر داشت. او دریافت که دستگاه هواساز برای کنترل رطوبت، پتانسیل کنترل حرارت را نیز دارد. او آنقدر پیش رفت تا به تولید انبوه اولین تهویه مطبوع مدرن در شرکت کریر دست یافت، که هنوز هم یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سیستم گرمایش، هواسازی و تهویه مطبوع در جهان محسوب میشود. گسترۀ تاثیر تهویه مطبوع بسیار فراتر از چاپ مدرن بود، این نوآوری به بهرهوری جهانی، مهاجرت و حتی سیاست شکل جدیدی بخشید.
داستان تهویه مطبوع و ۴۹ پیشرفت علمی دیگر، موضوع کتابی تازه است به نام پنجاه اختراعی که اقتصاد مدرن را شکل داد، نوشتۀ تیم هارفورد، اقتصاددان و ستوننویس فایننشیال تایمز. من بهتازگی با او دربارۀ مهمترین ایدههای کتابش گفتوگو کردم. مکالمۀ ما، به قصد وضوح و اختصار، ویراسته شده است.
درک تامسون: مدتها پیش از اختراع کریر، انسانها تمایل به خنک کردن خود داشتند. اما شیوهای که برای این کار برمیگزیدند، به نوعی رقتانگیز است. شما کسب و کار شرکتهای نیوانگلند در اوائل قرن ۱۹ را توصیف میکنید که مکعبهای یخ تراشیده که با پوشال عایقبندی شده بودند را به سراسر کشور حمل میکردند. رسماً میتوان گفت که نیوانگلند به همان ترتیبی یخ صادر میکرد که جورجیا هلو صادر میکند. حتی در طی زمستانهای معتدل، کمبود وجود داشت، «قحطی یخ».
تیم هارفورد: حقیقتاً، خنک کردن اشیا دشوار بود! پیش از اختراع تهویه مطبوع، میبایست، چیزی که بسیار سرد است را بر میداشتید و به مکانهای گرم، منتقل میکردید. معضلات جالبی وجود داشت. مثلاً وقتی که منابع آب تأمینکنندۀ یخ، مانند دریاچه ها، آلوده میشدند، آلایندهها در تکههای یخ حبس میشدند. وقتی این تکههای یخ برای استفاده ذوب میشدند، هوا را از بوی نامطبوع پر میکردند.
تامسون: دقیقاً، خدا را شکر بابت اختراع ویلیس کریر! اثرات جهانی تهویۀ مطبوع که شما توصیف میکنید، شگفتانگیزند. تهویۀ مطبوع، افق شهرها را تغییر داد، و وجود آسمانخراشهای بلند شیشهای را ممکن ساخت که مردم در طبقات فوقانیاش از گرما نپزند. تهویۀ مطبوع، ویژگیهای جمعیت شناسی را تغییر داد و مهاجرت را در ایالات متحده به سان بلت۱، به آتلانتا و فینیکس ممکن کرد. شما به نقل از استیون جانسون گفتهاید که تهویۀ مطبوع بازنشستگان محافظهکار را قادر کرد که به جنوب و غرب بروند، و به این ترتیب، سبب انتخاب رونالد ریگان شد.
هارفورد: بله، و البته باید دورنمایی جهانی را نیز مدنظر قرار داد. این اختراع، تنها آمریکا را دگرگون نکرد؛ بلکه جهان را تغییر داد. جاهایی مثل سنگاپور و شانگهای، در فصل گرما و رطوبت غیرقابل تحمل میشوند، اما اکنون کلانشهرهایی جهانیاند. پژوهشهایی مدعیاند که بهرهوری انسان در حدود ۲۱ درجۀ سانتیگراد به اوج میرسد. این بدان معناست که تهویه مطبوع، ما را کاراتر کرده است، همچنین با ایجاد تراکم در سنگاپور، مردم را قادر میسازد به مدتی طولانیتر کار کنند و جهان را به مکانی غنیتر بدل سازند. تهویه مطبوع سویهای تاریک نیز دارد. این واحدهای تهویه، دمای داخل را خنک میکنند، اما، خورۀ انرژیاند و در گرمایش جهانی سهیماند.
تامسون: اولین اختراع موجود در کتاب، گاوآهن است که زمینهسازِ انقلاب در بخش کشاورزی شد. شما مینویسید که «فراوانی در کشاورزی، فرمانروا و فرمانبر، ارباب و رعیت، و نابرابری ثروت را پدید میآورد که از آنها در جوامع شکارچی-جمعکننده خبری نبود.»
اختراع دوم در کتاب گرامافون است؛ که به بیشترِ خوانندگان اجازه داد در خانههای سراسر جهان، طنینافکن شوند، به طوری که ستارگان محلی به ستارگان جهانی تبدیل شدند. این نیز، به نابرابری ثروتی انجامید که در جوامع پیش از گرامافون از آن خبری نبود. آیا فکر میکنید که فناوری، ذاتاً اثر سوپراستار۲ و نابرابری را پدید میآورد؟
هارفورد: در اینجا دو پرسش وجود دارد. اول اینکه آیا فناوری همواره بر نابرابری میافزاید؟ دوم اینکه، آیا سیاست میتواند آن را جبران کند؟
پاسخ پرسش نخست، منفی است. نمونۀ مشهور فناوریای که کارگران را از کار بیکار کرد، دستگاه بافندگی ماشینی بود، که معروف است توسط لادایتها۳ تخریب شد. این ماشینها، مالکان خود را ثروتمند ساختند. اما به نظر من میتوان گفت که آن دستگاهها در واقع نابرابری درآمدی را کاهش دادند، زیرا کارگران کممهارتتر نیز میتوانستند از این دستگاههای بافندگی جدید، استفاده کنند و از این طریق پول بیشتری به دست آورند. از سوی دیگر، فکر میکنم که امروزه، بخش عمدۀ فناوری به سوی افراد با مهارت متمایل شده، که این موضوع میشود اثرات موسوم به «برنده صاحب همهچیز»۴ را تشدید میکند.
اما سیاست و حقوق هستند که معمولاً برندگان فناوری را تعیین میکنند. اگر نظام مالکیت ایالات متحده وجود نداشت تا اجازه ندهد نرمافزارهای بیل گیتس کپی شوند، او هیچ وقت نمیتوانست چنین ثروتی دست و پا کند. انتخابهای سیاسی بود که باعث شد او یکی از ثروتمندترین افراد این کرۀ خاکی شود.
آیا سیاست میتواند نابرابری را نیز جبران کند؟ البته که میتواند. دولت رفاه قادر به انجام چنین کاری هست.
تامسون: در واقع، «دولت رفاه» اختراعی است که شما در این کتاب دربارۀ آن بحث میکنید، که این تعریفی بسیار موسّع از اختراع محسوب میشود. به گفتۀ شما، بنیانگذاران دولت رفاه مدرن به جنگافزار بیش از رفاه علاقمند بودند. اوتو فن بیسمارک، زمانی که مستمری بازنشستگی را ایجاد کرد، نیازمند ارتشی متعهد بود. موسولینی برای سرکوب رقبای سوسیالیست و حفظ حمایت عموم مردم، چندین برنامۀ رفاه اجتماعی را ارائه کرد، که مرخصی با حقوق و نگهداری کودک از آن جمله بود. به نظر من ضرورت سیاسیْ مادر اختراعات سیاسی بود.
هارفورد: دولت رفاه، همانطور که از نامش بر میآید، برای تقویت نقش دولت طراحی شد. در ابتدا این مفهوم طراحی شد تا دولت را قدرتمندتر سازد و اعتماد مردم به دولت را جلب کند.
به بیان کلیتر، «ضرورت به عنوان مادر اختراع» کلیشهای تأملبرانگیز است. گاهی این کلیشه درست نیست. اختراعی مانند رمزنگاری نامتقارن را در نظر بگیرید. اینجا شما ریاضیدانانی را داشتید که برای مدتی طولانی با اعداد اول ورمیرفتند، کاری که ممکن بود بیفایده به نظر رسد. آنگاه برخی دانشمندان علوم کامپیوتر فهمیدند که میتوانند از نتایج این پژوهشها دربارۀ اعداد اول برای رمزنگاری پیامها استفاده کنند. اما از ابتدا نمیشد تصور کرد که تحقیق دربارۀ اعداد اول در نهایت به کجا ختم میشود.
اما بعد ازآن، سیم خاردار را در نظر بگیرید. اینجا ضرورت، به وضوح، مادر اختراع بود. آمریکاییها سالهای سال برای محصور کردن زمینهای بزرگ در ایالات متحدۀ غربی، نیازی حیاتی به چیزی ارزان قیمت داشتند که چوب زیادی مصرف نکند.
تامسون: در ۱۸۷۵ سیم خاردار به عنوان «بزرگترین کشف عصر» به بازار معرفی میشد. بعد از آنکه رئیس جمهور لینکلن، زمینهای دولتی غرب را با امضای قانون هومستد، در۱۸۶۲، به روستانشینان واگذار کرد؛ سکونت در غرب آمریکا دشوار بود؛ زیرا ساکنان نمیتوانستند مرزهای مایملک خود را به درستی مشخص کنند. شما توضیح میدهید که چگونه سیم خاردار، مفهوم مدرن مالکیت خصوصی را ایجاد کرد.
هارفورد: بعد از قانون هومستد، سیم خاردار به کشاورزان اجازه داد تا حق مالکیت خود را عملی کنند. در هر کسب و کاری، اگر در عمل نتوانید حق مالکیت را به اجرا درآورید، دیگر اهمیتی ندارد که قانون چه میگوید. شما اهمیت اجرای این حق را در صنعت موسیقی مشاهده میکنید. قانون میگوید که تولیدکنندگان موسیقی، مالک حقوق آن هستند. اما حق معنوی، در جهان امروز، وقتی که افراد به آسانی میتوانند به طور قانونی آهنگ دانلود کنند، معنایی بسیار متفاوت دارد. مدیریت حق دیجیتال، کوششی است برای ایجاد سیم خاردار برای محصولات دیجیتال. هدف آن نیز حل مسألۀ «حصارکشی» در موسیقی است.
تامسون: کدام اختراع ذکر شده در این کتاب را بیشتر دوست دارید، یا شاید اختراعی که معتقدید بیش از همه دست کم گرفته شده است؟
هارفورد: اختراع مورد علاقه من، کاغذ بود. در ابتدا به نظر خودم نرسیده بود. دیگران گفتند که: «باید ماشین چاپ را در کتاب بگنجانی. این [صنعت] نحوۀ تفکر ما را دگرگون کرد و منجر به اصلاحات و خیزش اروپا شد.» اما بدون کاغذ، ماشین چاپ چندان به کار نمیآید. بله، شما میتوانید روی پوست حیوانات چاپ کنید. اما ۵۰۰۰ نسخه از یک کتاب، نیازمند، ۲۵۰هزار گوسفند است. کاغذ چیزی است که صنعت چاپ را به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه میکند. همچنین کاربردهای عملی دیگری، همچون دستمال توالت، دارد.
تامسون: همانگونه که شما مینویسید، اولین نمونۀ پول کاغذی در تاریخ جهان، توسط بازرگانان در سیچوان چین در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی درست شد. این نمونه یک سند بدهکاری (آی.اٌ.یو)۵ بود. این نوع پول نوعی پول رایجِ رسمی دولتی نبود. اما وعدۀ ارزش، یکی از ویژگیهای پول است، و آی.اُ.یو وعدۀ پول است. بنابراین افراد به جای حمل سکههای فلزی با خود، به معاملۀ اسناد بدهکاری خود دست زدند. آنها تصادفاً پول رایج خصوصی را اختراع کردند.
هارفورد: پول کاغذی، نوعی سند بدهکاری قابل معامله بود، که از بدهی اصلی، مشتق شده بود. و اگر بدهی قابل معامله باشد، حکم پول را دارد.
تامسون: درسی زیبا در شکلگیری پول وجود دارد. و شما مینویسید وقتی دولت چین از این موضوع باخبر شد، کوشید که عرضۀ اوراق بدهی را کنترل کند.
هارفورد: در واقع دولت خیلی به دنبال کنترل این پول نبود، بلکه بنا داشت تا آن را به انحصار خود در آورد. علتش هم این است: فرض کنید شما یک سند بدهکاری از من دارید. به فروشگاه محله میروید. میگویید: «خُب، میتونم یه سند بدهکاری برات بنویسم، یا میتونم این سند متعلق به تیم هارفورد رو بهت بدم، که خیلی آدم خوبیه.» فروشنده ممکن است بگوید «راستش، من به تیم بیشتر از دِرِک اعتماد دارم، پس همون رو به من بده». پس حالا، بدهی من (سند بدهکاری متعلق به تیم) به عنوان پول، دست به دست میشود.
شگفتی در اینجاست که سند بدهکاری تیم میتواند بارها و بارها معامله شود، همانگونه که شما با آن در مغازه معامله کردید. اما هیچ کس هرگز برای طلب آن پول به سراغ من نمیآید. این سند وقتی مفیدتر است که هرگز نقد نشود. این سود خالص است. بنابراین مطمئنا دولت مایل است که خود را در چنین فرآیندی وارد کند.
تامسون: آیا شما، در تألیف این کتاب، چیزی درباره اینکه اختراعات از کجا ناشی میشوند آموختید؟
هارفورد: این، کتابی درباره منشأ ایدهها یا چگونگی رخ دادن اختراعات نیست. برخی از اختراعات در این کتاب از نوابغ بخش خصوصی سرچشمه میگیرند و برخی از موارد با حمایت دولت روی داده اند. اصلیترین الگویی که میتوان از آن سخن گفت این است که سخت میتوان از الگویی واحد نام برد.
اطلاعات کتابشناختی:
Harford, Tim. Fifty Inventions That Shaped the Modern Economy. Riverhead Books, 2017
پینوشتها:
• این گفتوگو میان درک تامسون و تیم هارفورد انجام شده و در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷ با عنوان «How Air-Conditioning Invented the Modern World»در وبسایت آتلانتیک منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۹۶ آن را با عنوان «پنجاه اختراعی که اقتصاد مدرن را شکل داد» و ترجمۀ امیرمسعود جهانبین منتشر کرده است.
•• درک تامسون (Derek Thompson) از نویسندگان آتلانتیک است که در زمینۀ علم اقتصاد، بازار کار و رسانه مینویسد. او همچنین نویسندۀ کتاب شهرتآفرینان (Hit Makers) نیز است.
••• تیم هارفورد (Tim Harford) اقتصاددان و ژورنالیست بریتانیایی است که تا به حال چهار کتاب نوشته و مدتهاست در ستون اختصاصی خود در فایننشال تایمز مطلب مینویسد.
[۱] اشاره به ایالتهای جنوبی آمریکاست که مانند کمربندی از شرق به غرب کشیده شده و با تابستانهای طولانی و زمستانهای کوتاه و معتدل شناخته میشوند [مترجم].
[۲] اثر سوپراستار یا اثر تایگر وودز عبارتی است که برای اشاره به شرایطی به کار میرود که عملکردها به خاطر وجود یک سوپر استار بسیار ردهبالا تحتالشعاع قرار میگیرد [مترجم].
[۳] Luddite: یک جنبش اجتماعی از صنعتگران نساجی بریتانیا در قرن نوزدهم بود که عمدتاً بوسیله تخریب ماشین آلات بافندگی، در برابر تغییراتی که بر اثر انقلاب صنعتی ایجاد شده بود، اعتراض کردند [ویکیپدیا].
[۴] Winner-take-all
[۵] IOU: مخفف I Owe You
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند
احساس کسلی وقتی پیدا میشود که موضوعِ توجه ما دائم تغییر کند