آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 7 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
بسیاری از والاترین آرمانهای جنبش روشنگری ابتدا توسط مردی اندیشیده شد که در اتیوپی زندگی میکرد
طبق روایت رایج، جنبش روشنگری با انتشار کتاب «گفتار در روش» به قلم رنه دکارت آغاز میشود، از طریق آثار جان لاک، آیزاک نیوتن، دیوید هیوم، ولتر و کانت حدود یک قرن و نیم ادامه مییابد، و با انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ یا شاید با عصر وحشت پایان مییابد. اما اگر این داستان نادرست باشد، چه باید گفت؟ اگر روشنگری را بتوان در مکانها و نزد اندیشمندانی یافت که اغلب نادیده میگیریم، چه؟
داگ هریبرنشرود، ایان — والاترین آرمانهای لاک، هیوم و کانت، نخستین بار بیش از یک قرن پیشتر، از سوی یک اتیوپیایی در درون یک غار مطرح شد.
آرمانهای جنبش روشنگری۱ بنیان دموکراسیها و دانشگاههای ما در قرن بیستویکم است: باور به عقل، علم، شکاکیت، سکولاریسم، و برابری. درواقع، هیچ دورۀ دیگری در تاریخ با عصر روشنگری برابری نمیکند. دوران باستان اروپا [برای ایدههای ما] الهامبخش است اما جهانی متفاوت از جوامع مدرن ماست. قرون وسطی -بیش از شهرتش به تاریکی- عصری عقلانی بود، اما هر چه باشد، قرون وسطی بود. عصر رنسانس شکوهمند بود، اما عمدتاً بهدلیل نتیجۀ آن: جنبش روشنگری. عصر رمانتیک۲ واکنشی به عصر عقل بود، اما آرمانهای دولتهای مدرن امروزی بهندرت براساس رمانتیسیسم و احساسات بیان میشود. استدلال ایمانوئل کانت را در مقالۀ صلح پایدار۳ (۱۷۹۵)، مبنی بر اینکه «نژاد بشر» باید برای دستیابی به «یک قانون اساسی جهانی» کوشش کند، میتوان بهمثابۀ پیشگام سازمان ملل در نظر گرفت.
طبق روایت رایج، جنبش روشنگری با انتشار کتاب گفتار در روش۴ (۱۶۳۷) به قلم رنه دکارت آغاز میشود، از طریق آثار جان لاک، آیزاک نیوتن، دیوید هیوم، ولتر و کانت حدود یک قرن و نیم ادامه مییابد، و با انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ یا شاید با عصر وحشت۵ در سال ۱۷۹۳ پایان مییابد. هنگامی که توماس پین کتاب عصر خرد۶ را در ۱۷۹۴ منتشر میکند، عصر روشنگری به دوران افول خود میرسد. ناپلئون دارد به قدرت میرسد.
اما اگر این داستان نادرست باشد، چه باید گفت؟ اگر روشنگری را بتوان در مکانها و نزد اندیشمندانی یافت که اغلب نادیده میگیریم، چه باید گفت؟ از زمانی که با آثار فیلسوف اتیوپیایی قرن هفدهمی زِرا یاکوب۷ (۱۵۹۹-۱۶۹۲) یا زآرا یعقوب۸ آشنا شدهام، چنین پرسشهایی ذهن مرا مشغول ساخته است.
یاکوب در ۲۸ آگوست ۱۵۹۹ در خانوادهای نسبتاً تنگدست در مزرعهای بیرون آکسوم زاده میشود، یعنی پایتخت افسانهایِ قدیمی در شمال اتیوپی. او در مدرسه معلمان خود را تحتتأثیر قرار میدهد، و برای آموختن سخنوری (که در زبان گعز۹، یعنی در زبان محلی، سیواسیو۱۰ نامیده میشود)، شعر و تفکر انتقادی (کینه۱۱)، مدت چهارسال به مدرسهای جدید فرستاده میشود. سپس برای مطالعۀ انجیل بهمدت ۱۰ سال به مدرسهای دیگر میرود، و آموزههای کاتولیکها و قبطیها، و همچنین سنت ارتدکسِ غالب در کشور را فرا میگیرد (اتیوپی از اوایل قرن چهارم میلادی کشوری مسیحی بوده است، و از این لحاظ با ارمنستان بهعنوان قدیمیترین کشور مسیحی رقابت میکند).
در دهۀ ۱۶۲۰ میلادی، یک ژزوئیت پرتغالی، پادشاه سوسنیوس را قانع میکند تا به مذهب کاتولیک تغییر کیش دهد، که در اندک زمانی به دین رسمی اتیوپی تبدیل میشود. سپس تعقیب آزاداندیشان آغاز و از ۱۶۳۰ تشدید میشود. یاکوب، که در منطقۀ آکسوم به تدریس مشغول بود، اعلام کرده بود هیچ دینی از هیچ دین دیگری درستتر نیست، و دشمنان او اتهامهایی را علیه وی نزد پادشاه مطرح میکنند.
یاکوب شبهنگام فرار میکند، و با خود تنها مقداری طلا و کتاب نیایشهای حضرت داوود را به همراه میبرد. او بهسوی جنوب به منطقۀ شِوآ میرود، جایی که با رود تکزه برخورد میکند. او در آنجا ناحیهای خالی از سکنه با یک «غار زیبا» در دامنۀ یک دره پیدا میکند. یاکوب حصاری سنگی میسازد، و در حیات وحش زندگی میکند تا «تنها با واقعیتهای بنیادی زندگی روبهرو شود»، همانطور که هنری دیوید تورو زندگی انزواطلبانۀ مشابهی را در چند قرن بعد در کتاب والدن۱۲ (۱۸۵۴) توصیف میکند.
برای دو سال، تا زمان مرگ پادشاه در سپتامبر ۱۶۳۲، یاکوب همچون یک راهب در درون غار میماند، و تنها برای تهیۀ غذا به بازار نزدیک غار میرود. او، در درون غار، فلسفۀ عقلگرایانۀ جدید خود را پایهریزی میکند. او به برتری عقل باور دارد و اینکه همگی آدمیان، زن و مرد، برابر آفریده شدهاند. او علیه بردهداری استدلال میکند، تمام ادیان و آموزههای رسمی را نقد میکند، و این دیدگاهها را با باوری فردی به آفریدگاری الهی پیوند میزند، و استدلال میکند که با توجه به نظم جهان این عقلانیترین گزینه است.
بهطور خلاصه، بسیاری از والاترین آرمانهای جنبش روشنگری -که بعدتر در اروپا رخ داد- توسط مردی اندیشیده و خلاصه شده که در درون غاری در اتیوپی در حدفاصل سالهای ۱۶۳۰ تا ۱۶۳۲ تحقیق میکرد. فلسفۀ عقلبنیاد یاکوب در اثر اصلی او با نام هاتاتا۱۳ (بهمعنای «پژوهش») ارائه شده است. این کتاب بهخواهش شاگرد او، والدا هیوات، در سال ۱۶۶۷ نگاشته شد؛ هیوات خودش یک هاتاتا با رویکردی عملگرایانهتر نگاشته. امروز، پس از ۳۵۰ سال، بهسختی میتوان نسخهای از کتاب یاکوب را یافت. تنها ترجمۀ انگلیسی این کتاب، در سال ۱۹۷۶ بهقلم استاد و کشیش کانادایی، کلود سامنر، انجام گرفته است. او این کتاب را بهعنوان بخشی از اثری پنججلدی دربارۀ فلسفۀ اتیوپی با همکاری انتشارات کامرشال پرینتینگ پرس در آدیس آبابا منتشر کرده است. این کتاب به آلمانی ترجمه شده، و سال گذشته به نروژی برگردانده شد، اما نسخۀ انگلیسی آن هنوز اساساً در دسترس نیست.
اتیوپی پیش از یاکوب با فلسفه بیگانه نبوده است. حدود ۱۵۱۰، کتاب فیلسوفان خردمند۱۴ توسط آبا میکائیلِ مصری در اتیوپی ترجمه و اقتباس شده. این کتاب مجموعهای از گفتارهای فیلسوفان پیشاسقراطی، افلاطون، و ارسطو از طریق رسالههای نوافلاطونی است، و همچنین تحت تأثیر فلسفۀ عربی و مباحثات اتیوپیایی قرار دارد. یاکوب، در کتاب هاتاتا، از معاصران خود انتقاد میکند که چرا مستقل فکر نمیکنند، بلکه ادعاهای طالعبینان و پیشگویان را میپذیرند، آن هم تنها بدان دلیل که پیشینیانشان چنان کردهاند. در سوی مقابل، او پژوهش بر اساس عقل و عقلانیت علمی را توصیه میکند، چرا که هر انسانی باهوش آفریده شده و با دیگران ارزش برابر دارد.
در جایی بسیار دورتر، رنه دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰) معاصر فرانسوی یاکوب بود که با پرسشهایی مشابه دست و پنجه نرم میکرد. یک تفاوت فلسفی مهم بین آنها این است که دکارت کاتولیک آشکارا «کافران» و خداناباوران را محکوم میکند، کسانی که آنها را در تأملات در فلسفۀ اولی۱۵ (۱۶۴۱) «مغرورتر از دانشاندوزان» مینامد. این چشمانداز در نامهای در باب تساهل۱۶ (۱۶۸۹) به قلم لاک تکرار میشود، که نتیجه میگیرد با خداناباوران «اصلاً نباید با تساهل برخورد شود». تأملات دکارت به «رئیس و اساتید دانشکدۀ مقدس الهیات در پاریس» تقدیم شده بود، و مقدمۀ او عبارت بود از «پذیرش این واقعیت، با توسل به ایمان، که روح انسان با مرگ بدن نابود نمیشود، و اینکه خداوند وجود دارد».
در سوی مقابل، یاکوب روشی بسیار لاادریمسلکتر، سکولارتر و پژوهشگرانهتر پیش مینهد که همچنین نوعی پذیرندگی در برابر اندیشۀ خداناباورانه را بازتاب میدهد. فصل چهار هاتاتا با پرسشی بنیادی آغاز میشود: «آیا هر آنچه در کتب مقدس نوشته شده درست است؟» او در ادامه اظهار میدارد که تمام ادیان مختلف ادعا میکنند که دین آنها دین حقیقی است:
در واقع هر کدام میگویند: «دین من درست است، و کسانی که به دینی دیگر باور دارند به باطل ایمان دارند و دشمنان خدا هستند». … همانطور که دین من برای من درست به نظر میرسد، دیگری نیز دین خودش را درست میداند، اما حقیقت یکی بیش نیست.
بدین شیوه، یاکوب گفتمانی روشنفکرانه را در باب فردمحوریِ دین میگشاید، درحالیکه به آفریدگاری جهانشمول نیز باور دارد. بحث او دربارۀ بود یا نبود خدا از بحث دکارت روشنبینانهتر است، و احتمالاً برای خوانندۀ امروزی فهمپذیرتر است، بهویژه هنگامی که چشماندازهای اگزیستانسیالیستی را در استدلال خود میگنجاند:
آن کیست که به من گوش عطا کرده تا با آن بشنوم، و مرا موجودی عقلانی آفریده؟ و من چگونه به این جهان آمدهام؟ از کجا میآیم؟ اگر من پیش از آفریدگار جهان زیسته بودم، به آغاز زندگی خود و آگاهی از خودم دانش میداشتم. چه کسی مرا آفریده است؟
یاکوب، در فصل پنج، با روش عقلی به بررسی قوانین دینی مختلف میپردازد. او مسیحیت، اسلام، یهودیت و ادیان هندی را بهطور یکسان نقد میکند. برای مثال، یاکوب اظهار میدارد که آفریدگار بنابر حکمت خود مقرر کرده تا خون بهطور ماهانه از زهدان زنان جاری شود تا آنها بتوانند فرزند به دنیا آورند. بنابراین، او نتیجه میگیرد که تورات، که بیان میکند زنان در طول قاعدگی ناپاک هستند، علیه طبیعت و آفریدگار است، زیرا «مانعی در برابر ازدواج و سراسر زندگی یک زن است، و قانون کمک متقابل را نابود میکند، از پرورش فرزندان جلوگیری مینماید و عشق را نابود میسازد».
بدین شیوه، یاکوب چشماندازهای همبستگی، زنان، و مهر را در استدلال فلسفی خود میگنجاند و به این آرمانها پایبند میماند. پس از اینکه غار را ترک میکند، به دختری فقیر به نام هیروت پیشنهاد ازدواج میدهد که در خدمت خانوادهای ثروتمند است. یاکوب با ارباب دختر بحث میکند، چرا که وی فکر میکند یک زن خدمتکار با یک مرد دانشمند برابر نیست، و یاکوب او را قانع میکند. هنگامی که هیروت با خرسندی پیشنهاد وی را میپذیرد، یاکوب اظهار میدارد که او دیگر نباید یک خدمتکار باشد، بلکه باید همتای او باشد، زیرا «زن و شوهر در ازدواج با هم برابر هستند».
در تقابل با دیدگاههای یاکوب، کانت یک قرن بعد در ملاحظات در باب احساس امر زیبا و والا۱۷ (۱۷۶۴) مینویسد: «زن اندکی احساس شرمساری میکند که از بینشهای والای خاصی برخوردار نیست». و در درسگفتارهای کانت دربارۀ اخلاق (۹۴-۱۷۶۰) چنین میخوانیم: «میل مرد به زن معطوف به او بهمثابه یک انسان نیست، در سوی مقابل، انسانیت زن هیچ اهمیتی برای وی ندارد؛ و تنها هدفِ میلِ مرد جنسیت زن است».
یاکوب به زن بهشیوهای کاملاً متفاوت مینگرد، یعنی بهمثابۀ همتای فکری فیلسوف. او مینویسد هیروت «زیبا نیست، اما مهربان، باهوش و شکیباست». یاکوب به هوش همسر خود ارج مینهد، و بر عشق فردی و متقابل آنها به یکدیگر تأکید میورزد: «ازآنجاکه او چنین به من عشق میورزد، من با تمام وجود خویش تصمیم گرفتهام تاآنجاکه میتوانم او را خشنود سازم، و فکر نمیکنم ازدواج دیگری باشد که همچون ازدواج ما خجسته و سرشار از عشق باشد».
یاکوب همچنین دربارۀ مسئلۀ بردهداری، در مقایسه با همتایان خود در جنبش روشنگری، روشنفکرتر است. در فصل پنج، او علیه این ایده استدلال میکند که کسی میتواند «به بازار برود و یک انسان بخرد گویی که یک حیوان خریده». این بدان دلیل است که تمامی آدمیان برابر و با توانایی خردورزی آفریده شدهاند. بر همین اساس، او همچنین استدلالی کلی علیه تبعیض بر مبنای عقل پیش مینهد:
تمام آدمیان در پیشگاه خداوند برابرند؛ و همگی باهوش هستند، چرا که آفریدگان اویند؛ او گروهی از مردم را برای زندگی، گروهی دیگر را برای مرگ، گروهی را برای ترحم، گروه دیگری را برای داوری تعیین نکرده. عقل ما به ما میآموزد که این نوع تبعیض نمیتواند وجود داشته باشد.
این واژگان که «تمام آدمیان برابر هستند» دههها پیش از قلم بهدستگرفتن لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴) «پدر لیبرالیسم» نوشته شده است (درواقع، او در همان سالی زاده میشود که یاکوب از غار خود باز میگردد). اما نظریۀ قرارداد اجتماعی لاک در عمل دربارۀ همه صادق نبود: او دبیر نگارش پیشنویس قوانین بنیادی کارولینا۱۸ (۱۶۶۹) بود، که به سفیدپوستان در برابر بردگان آفریقاییشان «قدرت مطلق» میداد. و از طریق شرکت رویال اَفریکن کمپانی در تجارت برده از آفریقا به آمریکا توسط انگلیسیها سرمایهگذاری زیادی کرد. در دومین رسالۀ کتاب دو رساله درباب حکومت (۱۶۸۹)، لاک استدلال میکند که خداوند جهان را «در اختیار انسانهای کوشا و عاقل» قرار داده است، که جولی کی. وارْد در دانشگاه لویولا در شیکاگو استدلال میکند آن را میتوان بهعنوان حملهای استعماری به حق مالکیت زمینِ بومیان آمریکا تفسیر کرد. بنابراین، در مقایسه با همتایان فلسفی خود، فلسفۀ یاکوب همچون مظهر تمام آرمانهایی جلوه میکند که ما معمولاً بهمثابۀ آرمانهای روشنفکرانه در نظر میگیریم.
چند ماه پس از مطالعۀ کتاب یاکوب، من سرانجام در این تابستان به کتاب نایاب دیگری دست یافتم: ترجمهای از مجموعه آثار آنتون آمو۱۹ (۵۵-۱۷۰۳)، فیلسوف غنایی، که در گینه زاده شد و همانجا وفات یافت. بهمدت دو دهه، آمو در بهترین دانشگاههای آلمان مطالعه و تدریس کرد، و به زبان لاتین مینوشت. کتاب او، آنتونیوس گویلیلموس آمو اهل آکسیم در غنا۲۰، دارای عنوانی فرعی است که نویسنده را چنین توصیف میکند: «دانشجو. درجۀ دکترا. استاد و مدرس در دانشگاههای هاله، ویتنبرگ، ینا. ۱۷۲۷-۱۷۴۷». مطابق با فهرست کتب موجود در کتابخانههای جهان، تنها نسخههایی انگشتشمار، از جمله نسخههای لاتین کتاب، در کتابخانههای سراسر جهان موجود است.
آمو یک قرن پس از یاکوب زاده میشود. به نظر میرسد او در کودکی از مردم نژاد اکن۲۱ و در شهر ساحلی آکسیم احتمالاً برای بردگی دزدیده میشود، قبل از آنکه از طریق آمستردام به دربار دوک آنتون اولریش در امارت برونشوایگ- ولفنبوتل آورده شود. آمو در سال ۱۷۰۷ غسل تعمید داده میشود، و در سطحی بسیار بالا آموزش میبیند، بهطوری که زبانهای عبری، یونانی، لاتین، فرانسه، و آلمانی علیا و سفلی را فرا میگیرد، علاوهبر اینکه شاید بخشی از زبان مادری خود، نزما۲۲، را نیز میدانسته است. استاد اعظم گوتفرید ویلهلم لایبنیتس (۱۶۴۶-۱۷۱۶)، در دوران نوجوانی آمو، مکرراً به خانۀ او در ولفنبوتل رفت و آمد دارد.
آمو در ۱۷۲۷ در دانشگاه هاله ثبتنام میکند، و در حلقههای آکادمیک آلمان در آن زمان از احترام خاصی برخوردار میشود، و در دانشگاههای هاله و ینا صاحب کرسی تدریس است. در کتاب کارل گونتر لودوویچی در سال ۱۷۳۸ دربارۀ اندیشمند جنبش روشنگری کریستین وولف (۱۶۷۹-۱۷۵۴)، پیرو لایبنیتس و بنیانگذار چندین رشتۀ دانشگاهی در آلمان، آمو بهعنوان یکی از برجستهترین وولفیها توصیف میشود. درحالیکه در پیشگفتار تقدیمی بر کتاب آمو با عنوان در باب عدمانفعال ذهن انسان۲۳ (۱۷۳۴)، رئیس دانشگاه ویتنبرگ، یوهانس گوتفرید کراوس، دانش گستردۀ آمو را ارج مینهد و او را شایستۀ «ستایشهایی میداند که در نتیجۀ نبوغ خویش دریافت کرده است». او همچنین تأثیر آمو بر روشنگری آلمان را در زمینهای تاریخی قرار میدهد:
در گذشته، احترامی عظیم به آفریقا گذاشته میشده است، چه بهدلیل نبوغ طبیعی آن، چه ارزشنهادن آن به دانش، و چه سازماندهی دینیاش. این قاره زمینه را برای ظهور شماری از انسانهای بسیار ارزشمند فراهم کرده است، که نبوغ و سختکوشی آنها تأثیری بیبها بر شناخت امور انسانی داشته است.
کراوس بر «توسعۀ آموزۀ مسیحیت تأکید میکند، اینکه چند تن از مبلغان مسیحیت از مردمان آفریقا بودهاند!» و او برای نمونه از اندیشمندانی نظیر آگوستین، ترتولیان، و آپولیوس آمازیغی (بربر) نام میبرد. رئیس دانشگاه همچنین بر میراث آفریقاییِ رنسانسِ اروپایی تأکید میکند، «هنگامی که مورها (مسلمانان شمال آفریقا) از طریق اسپانیا وارد اروپا شدند، با خود دانش اندیشمندان باستانی را به همراه آوردند، درحالیکه کمک بسیاری به توسعۀ آثار ادبیای نمودند که اندکاندک از دل تاریکی ظهور میکردند».
چنین سخنانی از قلب آلمان در بهار ۱۷۳۳ شاید این امر را برای ما آسانتر سازد که به یاد آوریم که آمو تنها آفریقاییای نبود که در اروپای قرن هجدهم به موفقیت دست مییابد. در همان زمان، آبراهام پتروویچ گانیبال (۱۶۹۶-۱۷۸۱) -که او نیز در کودکی از جنوب صحرای بزرگ آفریقا دزدیده میشود- ژنرالِ پتر کبیر در روسیه میشود. گانیبال نیای شاعر ملی روسیه، الکساندر پوشکین، است. و نویسندۀ فرانسوی الکساندر دوما (۷۰-۱۸۰۲) نوۀ یک زن آفریقاییِ برده، لوییسیسِت دوما، و پسر یک ژنرال اشرافی سیاهپوستِ متولد هاییتی بود.
تنها آمو نبود که تنوع فرهنگی و جهانمیهنی را در دهههای ۱۷۲۰ و ۱۷۳۰ به دانشگاه هاله میآورد. چندین دانشجوی یهودیِ بااستعداد در آنجا مشغول به تحصیل بودند و مدرک دکترا دریافت نمودند. استاد عرب، سلیمان نگری دمشقی، و سلطان گون احمدِ هندیِ اهل احمدآباد از دیگر کسانی بودند که برای مطالعه و تدریس به هاله آمدند. خود آمو رابطهای نزدیک با موزس آبراهام وولف برقرار کرد، یک دانشجوی پزشکی یهودی، که آمو استاد راهنمای او بود. و آمو در پایاننامۀ خود آشکارا مینویسد که نظامهای خداشناسی دیگری بهجز مسیحیت وجود دارد، نظامهای خداشناسی ترکها و «کافران»۲۴ از آن جمله است.
آمو در دفاع از نخستین پایاننامۀ خود، یعنی رسالۀ حقوقی در باب حقوق مورها در اروپا۲۵ در سال ۱۷۲۹، به بحث دربارۀ این موضوعات جهانمیهنی میپردازد. رسالۀ آمو امروز در دسترس نیست. شاید این دفاع تنها بهصورت شفاهی انجام شده، یا شاید اصلاً متن این رساله از بین رفته باشد. اما در روزنامۀ هفتگی هاله در نوامبر ۱۷۲۹ گزارشی کوتاه از مباحثۀ عمومی او وجود دارد، که حق این مباحثۀ عمومی به او داده شده بود تا «استدلال این مباحثه با موقعیت او متناسب باشد». طبق گزارش روزنامه، آمو با ارجاع به عقلانیت، سنت و قانون رم علیه بردهداری استدلال میکند:
در این مباحثه، نهتنها با تکیه بر کتب و اسناد تاریخی نشان داده میشود که پادشاهانِ مورها از امپراطور رم حکم آزادی دریافت میکردند [در قبال پیمان خدمت، به آنها آزادی اعطا میشد] و هر یکشان باید از امپراطور یک حکم سلطنتی میگرفت، بلکه همچنین این امر بررسی میشود که، طبق قوانین مرسوم، آزادی یا بردگی مورهایی که توسط مسیحیان در اروپا خریداری میشوند تا چه حد است.
آیا آمو نخستین ادعای حقوقی علیه بردهداری را در اروپا اقامه میکند؟ ما حداقل میتوانیم استدلالی روشنفکرانه را در دفاع از حق رأی برای همه مشاهده کنیم، همانند استدلالی که یاکوب ۱۰۰ سال پیشتر اقامه کرده بود. باوجوداین، به نظر میرسد چنین چشماندازهای غیرتبعیضآمیزی در بین اندیشمندان اصلیِ روشنگری بعدتر در قرن هجدهم از بین میرود.
هیوم، در جستارها و رسالهها در باب موضوعات مختلف۲۶ (۱۷۴۳-۴) مینویسد: «من گمان میکنم که سیاهپوستان، و بهطور کلی تمام دیگر گونههای بشری (زیرا چهار یا پنج نوع مختلف وجود دارد)، بهطور طبیعی پستتر از سفیدپوستان هستند». او میافزاید: «هرگز نه هیچ ملت متمدنی بوده است که سفیدپوست نباشد، نه هیچ فردی با اندیشه یا کار برجسته». کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) بر آرای هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶) تکیه میکند، و تأکید میورزد که تفاوت بنیادی بین سیاهپوستان و سفیدپوستان «به نظر میرسد همانقدر در رابطه با تواناییهای ذهنی بزرگ باشد که در رنگ چنان است»، پیش از آنکه در جغرافی فیزیکی۲۷ نتیجه بگیرد: «انسانیت در نژاد سفیدپوست در بالاترین کمال خویش است».
در فرانسه، سرشناسترین اندیشمند روشنگری، ولتر (۱۶۹۴-۱۷۷۸)، نهتنها یهودیان را با عباراتی یهودستیزانه توصیف میکند، برای نمونه هنگامی که مینویسد «تمامی آنها با جزماندیشی بیاندازه در قلبهایشان زاده میشوند»؛ او در جستاری در باب تاریخ جهانی۲۸ (۱۷۵۶) همچنین مینویسد: اگر «هوش آفریقاییها از گونهای متفاوت با هوش ما نباشد، آنگاه بیاندازه پستتر از هوش ماست». همانند لاک، او نیز پول خود را در تجارت برده سرمایهگذاری میکند.
فلسفۀ آمو اغلب نظریتر از فلسفۀ یاکوب است، اما آنها از چشمانداز روشنفکرانۀ عقلیِ مشترکی برخوردار هستند که تمام آدمیان را یکسان در نظر میگیرد. آثار او با موضوعات زمانهاش ارتباطی تنگاتنگ دارد، آنچنان که در معروفترین کتاب آمو، در باب عدمانفعال ذهن انسان (۱۷۳۴)، شاهدیم که این کتاب مبتنی است بر روش قیاس منطقی با استفاده از برهانهای دقیق، و ظاهراً با رسالۀ حقوقی سابق او همسوست. او در اینجا با دوگانهانگاری دکارتی دست و پنجه نرم میکند، یعنی این ایده که تفاوتی مطلق از لحاظ جوهری بین ذهن و بدن وجود دارد.
گهگاهی، به نظر میرسد که آمو با دکارت مخالفت میورزد، آنچنان که فیلسوف معاصر، کواسی ویردو، در راهنمای فلسفۀ آفریقا۲۹ (۲۰۰۴) بیان میدارد؛ آنجا که مینویسد: «آدمیان اشیای مادی را نه نسبتبه ذهن خود، بلکه نسبتبه بدن زندۀ خود حس میکنند». ویردو استدلال میکند که آمو با دوگانهانگاری دکارتی بین ذهن و بدن مخالفت میورزد، در عوض از متافیزیک اکن و زبان نزمای دوران خردسالی خود دفاع میکند: اینکه شما درد را با گوشت (هونام۳۰) خود حس میکنید، نه با ذهن (آدونه۳۱) خود.
اما درعینحال آمو میگوید او با این دیدگاه دکارت (از نامههای او، بخش یک) که روح (ذهن) میتواند همراه با بدن تأثیر بگذارد و تأثیر بپذیرد، هم مخالف است و هم از آن دفاع میکند. آمو مینویسد: «در پاسخ به این سخنان، ما تذکر میدهیم و مخالفت میکنیم: ما اذعان داریم که ذهن، با میانجیگری یک وحدت متقابل، همراه با بدن تأثیر میگذارد. اما ما انکار میکنیم که همراه با بدن تأثیر میپذیرد».
آمو استدلال میکند که اظهارات دکارت دربارۀ این موضوعات با «دیدگاه خود» فیلسوف فرانسوی در تعارض است. او رسالۀ خود را با بیان این نکته به پایان میرساند که ما باید از خلط چیزهای متعلق به بدن با چیزهای متعلق به ذهن اجتناب کنیم، زیرا هر آنچه در ذهن عمل میکند باید تنها به ذهن نسبت داده شود. شاید حقیقت امر چنان است که جاستین اسمیت در طبیعت، طبیعت انسانی و تفاوت انسانی۳۲ (۲۰۱۵) بیان میدارد: «آمو نهتنها دوگانهانگاری دکارتی را رد نمیکند، بلکه نسخهای رادیکال از آن ارائه میکند».
اما آیا ممکن است که ویردو و اسمیت هر دو درست بگویند؟ برای مثال، اگر زبان نزما و فلسفۀ اکن سنتی از تمایز ذهن- بدن دکارتیِ دقیقتری نسبتبه دکارت برخوردار بوده باشد، شیوۀ تفکری که آمو آن را وارد فلسفۀ اروپایی کرده باشد، آنگاه چه؟ شاید داوری دراینباره هنوز بسیار زود باشد، چرا که تصحیحی انتقادی از آثار آمو هنوز در دست انتشار است که احتمالاً از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر خواهد شد.
در کاملترین اثر آمو، هنر فلسفهورزی هوشیارانه و دقیق۳۳ (۱۷۳۸)، به نظر میرسد او دیدگاههای اندیشمند متأخر روشنگری یعنی کانت را پیشبینی میکند. این کتاب با مقاصد ذهن ما سر و کار دارد و با کنشهای آدمی بهمثابۀ امور طبیعی، عقلانی یا مطابق با یک هنجار، کلنجار میرود. آمو که به زبان لاتین مینویسد، در فصل اول استدلال میکند که «هر آنچه شناختپذیر است یا شیء فینفسه است، یا تأثر حسی، یا عملکرد ذهن».
او در بند بعدی، منظور خود را شرح میدهد، و بیان میدارد که «شیء فینفسه آن چیزی است که شناخت بهخاطر آن رخ میدهد». و هنگامی که توضیح میدهد: «دانش راستین عبارت است از شناخت اشیای فینفسه. بنابراین، مبنای قطعیت این دانش در شیء شناختهشده قرار دارد». واژگان اصلی آمو در زبان لاتین عبارت است از «Omne cognoscibile aut res ipsa»، که از مفهوم لاتینی res ipsa برای «شیء فینفسه» استفاده میکند.
امروز، کانت برای مفهوم «شیء فینفسه» در نقد عقل محض (۱۷۸۷) شناخته میشود، و برهان او مبنی بر اینکه ما نمیتوانیم شیء را فراسوی بازنمود ذهنی خویش از آن بشناسیم. باوجوداین، این نکته پذیرفته شده است که این نخستین کاربرد این اصطلاح در فلسفۀ روشنگری نیست. همانطور که واژهنامۀ مریاموبستر در مدخل اصطلاح شیء فینفسه مینویسد: «نخستین کاربرد مورد اطلاع: ۱۷۳۹». اما، این تاریخ دو سال بعد از آن است که آمو اثر اصلی خود را در ویتنبرگ در ۱۷۳۷ عرضه میدارد.
مثال این دو فیلسوف روشنگری، یاکوب و آمو، شاید بازاندیشی عصر عقل در رشتههای فلسفه و تاریخ اندیشهها را ضروری سازد. در رشتۀ تاریخ، مطالعات جدید نشان داده است که موفقترین انقلاب ناشی از ایدههای روشنگریِ آزادی، برابری، و برادری در هاییتی بوده است نه در فرانسه. انقلاب هاییتی (۱۷۹۱-۱۸۰۴) و ایدههای توسن لوورتور (۱۷۴۳-۱۸۰۳) راه را برای استقلال دولت، قانون اساسی جدید، و الغای بردهداری در ۱۸۰۴ هموار کرد. لوران دوبوآ، مورخ کالج دوک، در کتاب انتقامجویان جهان جدید۳۴ (۲۰۰۴) نتیجه میگیرد که رخدادهای هاییتی «عینیترین تجلی این ایده بودند که حقوق اعلامشده در اعلامیۀ حقوق انسان و شهروند۳۵ در ۱۷۸۹ در فرانسه درواقع حقوقی جهانشمول بودند». بهشیوهای مشابه، میتوان از خود پرسید: آیا یاکوب و آمو نیز، چنانکه شایستۀ آناند، روزی به جایگاه فیلسوفان عصر روشنگری ارتقا خواهند یافت؟
پینوشتها:
• این مطلب را داگ هریبرنشرود نوشته است و در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۱۷ با عنوان «The African Enlightenment» در وبسایت ایان منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۹۶ آن را با عنوان «پیشگامان آفریقایی لاک، هیوم و کانت» و ترجمۀ علی برزگر منتشر کرده است.
•• داگ هریبرنشرود (Dag Herbjørnsrud) مورخ اندیشهها و بنیانگذار مرکز تاریخ جهانی و تطبیقی اندیشهها در اسلو است. جدیدترین کتاب او با عنوان معرفت جهانی: رنسانس برای روشنگری نوین (Global Knowledge: Renaissance for a New Enlightenment) در دست انتشار است.
[۱] Enlightenment: جنبش فکری فراگیر در اروپا در قرون هفدهم و هجدهم که بر عقل، آزادی و علم تأکید خاص داشت [مترجم].
[۲] Romantic era: عصر رمانتیک یا رمانتیسیسم جنبشی هنری، ادبی و فکری در اروپای قرن هجدهم بود که بر احساسات و فردگرایی تأکید داشت [مترجم].
[۳] Perpetual Peace
[۴] Discourse on the Method
[۵] Reign of Terror: سالهای ۱۷۹۳ و ۱۷۹۴ در طول انقلاب فرانسه که نزاع برای استقرار جمهوری به اوج خود رسید [مترجم].
[۶] The Age of Reason
[۷] Zera Yacob
[۸] Zära Yaqob
[۹] Geéz
[۱۰] siwasiw
[۱۱] quiné
[۱۲] Walden
[۱۳] Hatäta
[۱۴] Book of the Wise Philosophers
[۱۵] Meditations on First Philosophy
[۱۶] A Letter Concerning Toleration
[۱۷] Observations on the Feeling of the Beautiful and Sublime
[۱۸] The Fundamental Constitutions of Carolina
[۱۹] Anton Amo
[۲۰] Antonius Gvilielmus Amo Afer of Axim in Ghana
[۲۱] Akan
[۲۲] Nzema
[۲۳] On the Impassivity of the Human Mind
[۲۴] heathens: پیروان ادیان غیرابراهیمی [مترجم].
[۲۵] On the Right of Moors in Europe
[۲۶] Essays and Treatises on Several Subjects
[۲۷] Physical Geography
[۲۸] Essay on Universal History
[۲۹] A Companion to African Philosophy
[۳۰] honam
[۳۱] adwene
[۳۲] Nature, Human Nature and Human Difference
[۳۳] The Art of Philosophising Soberly and Accurately
[۳۴] Avengers of the New World
[۳۵] Declaration of the Rights of Man and Citizen
برخی افکارشان به شکل تصویر است و بعضی به شکل واژهها. اما فرایندهای ذهنی مرموزتر از چیزی که تصور میکنیم هستند
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها