نوشتار

چرا دائماً وضعیت امروزمان را با اتفاقاتی در گذشته‌های دور مقایسه می‌کنیم؟

توسیدید، تاریخ‌نگار باستانی، به منبع الهامی برای فهم وقایع سیاسی امروز تبدیل شده است

چرا دائماً وضعیت امروزمان را با اتفاقاتی در گذشته‌های دور مقایسه می‌کنیم؟ تصویرساز: رایان اینزانا.

وقتی دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا شد، تحلیل‌گران حیرت‌زده آنچه در آمریکا در حال رخ‌دادن بود را با برآمدن حزب نازی در آلمان مقایسه می‌کردند. وقتی پاندمی کرونا کشورها را به تعطیلی کشاند، مدام حرف از طاعون‌ها و همه‌گیری‌های تاریخ بود. چرا ما خودمان را با گذشتگان مقایسه می‌کنیم؟ آیا این کار خطری دارد؟ توسیدید در روایت خود از جنگ‌های عظیم پلوپونزی، راهنمای کارآمدی به دست داده است که چطور می‌شود با حفظ تعادل از قیاس‌های تاریخی برای رسیدن به واقع‌بینی بیشتر بهره گرفت.

مارک فیشر

مارک فیشر

استادیار دانشگاه جورج تاونِ واشنگتن

aeon

What would Thucydides say

مارک فیشر، ایان— چند هفته پس‌از آنکه لویی ناپلئون بناپارت قدرت را به ‌دست گرفت و خود را ناپلئون سوم، امپراطور فرانسه، نامید کارل مارکس نگارش تاریخ دوران خود را آغاز کرد. هدف مارکس از این کار روشن بود. او می‌خواست بفهمد چطور مبارزهٔ طبقاتی در فرانسه «باعث شد شخصیتی مضحک و میان‌مایه نقش قهرمان را بازی کند». به همین دلیل، کتاب وی به‌ نام هجدهم برومر لوئی بناپارت1 بیشتر به تحلیل‌های دقیق سیاسی و اقتصادی می‌‌پردازد. اما مارکس با رویکردی فلسفی‌تر آغاز کرد. او پس‌از آنکه به‌طعنه گفت تاریخ خود را نخست به‌شکل تراژدی و سپس به‌شکل کمدی تکرار می‌کند، به نقش تشابهات تاریخی در شکل‌دهی به انقلاب پرداخت:

سنت همهٔ مردگان و نسل‌های پیشین مانند کابوسی بر خرد زندگان سنگینی می‌کند و درست زمانی که به‌ نظر می‌رسد آن‌ها مشغول ایجاد تحول انقلابی در خود و سایر امور هستند، زمانی که می‌خواهند چیزی به وجود بیاورند که هرگز پیش‌تر وجود نداشته است، دقیقاً در این دوره‌های بحرانی انقلاب، با نگرانی ارواح گذشته را فرا می‌خوانند تا آن‌ها را به خدمت بگیرند و اسامی، شعارهای میدان نبرد و لباس رزم آن‌ها را به عاریه می‌گیرند تا در این لباس مبدل باستانی و با این زبان عاریه‌ای صحنهٔ جدیدی در تاریخ جهان خلق کنند.

مارکس باور داشت که چنین گرایشی تاریخ اروپا را تسخیر کرده و در برخی موارد در خدمت هدف پیشرفت قرار گرفته است. برای نمونه، اقتباس جمهوری‌خواهی رومی به جامعهٔ فرانسه کمک کرد در طول انقلاب ۱۷۸۹ کورکورانه به جلو حرکت کند. اما در این موارد، استفاده از نمادهای انقلاب قبلی هیچ اثری ندارد، ‌جز اینکه تصرف قدرت توسط افراد فریبکار را بهتر مخفی کند.

مارکس به یکی از متناقض‌ترین گرایش‌های زندگی سیاسی جدید اشاره می‌کند و آن اینکه هرچه حس کنیم زمانهٔ ما متفاوت‌تر و بی‌سابقه‌تر است، بیشتر به دنبال تشابهات آن با گذشته هستیم. اما این کار را صرفاً به‌جهت مشروعیت‌بخشیدن به رژیم‌های جدید انجام نمی‌دهیم، بلکه از قیاس‌های تاریخی به ‌همان اندازه برای توضیح، پیش‌بینی و محکوم‌کردن نیز استفاده می‌کنیم. طی یک دههٔ گذشته، نمونه‌های فراوانی از این امر دیده‌ایم. از جملهٔ آن‌ها استفاده از عبارت «فاشیسم» برای توصیف جنبش‌های پوپولیستی راستگراست که گفت‌و‌گوهای پرحرارتی را برانگیخته و باعث بحث‌های دامنه‌دار دربارهٔ مشروعیت قیاس تاریخی به‌ عنوان شیوه‌ای برای تحلیل سیاسی شده است. اما نمونه‌های دیگری نیز وجود دارند که کمتر در آن‌ها تأمل کرده‌ایم. مثلاً کارشناسان سیاست خارجی که احتمال درگیری مستقیم بین ایالات متحده و چین را مطرح می‌کنند غالباً تشدید تنش بین این دو را به جنگ سرد، جنگ جهانی اول و حتی جنگ‌های پلوپونزی تشبیه می‌کنند. همین‌طور، در نخستین روزهای شیوع بیماری کرونا بسیاری برای مقابله با ابهام وضعیت حاصل از این همه‌گیری، آن را با آنفولانزای اسپانیایی، مرگ سیاه و طاعون بزرگ در آتن قدیم مقایسه می‌کردند. اکنون نیز مواجههٔ ما با هوش مصنوعیِ مولد همین ویژگی را دارد. تفسیر ما از خطر این پدیده تا حد زیادی بستگی دارد که آن را به چه چیزی تشبیه می‌کنیم؛ آیا آن را مشابه انقلاب صنعتی یا بمب هسته‌ای می‌دانیم یا چیزی وحشتناک‌تر یعنی شرکت مشاورهٔ مک‌کینزی؟

شاید بسیاری از این قیاس‌های تاریخی منطقی به ‌نظر برسند، اما در مورد یکی از مَراجع پرارجاع این قضیه صادق نیست و آن توسیدید است، ژنرال دوران آتن باستان و نویسندهٔ کتاب تاریخ جنگ پلوپونزی2. او چندان نام‌آشنا نیست، اما مورد علاقهٔ کسانی است که تاریخ را با هدف یافتن نمونه‌های مرتبط با زمان حاضر مرور می‌کنند. مثلاً در طول ماه اول پس از تعطیلی سراسری به‌دلیل بیماری کرونا، آن‌قدر دربارهٔ روایت توسیدید از طاعون شهر آتن مطلب نوشتند که یکی از محققان برجسته به‌شوخی خود توسیدید را نیز نوعی ویروس واگیردار نامید. همین ماجرا دربارۀ نقش توسیدید در بحث‌های گسترده پیرامون روابط چین و آمریکا نیز صادق است. از آغاز دههٔ ۲۰۱۰، زمانی که گراهام آلیسون برای توصیف تنش‌های جهانیِ ناشی از رقابت هژمونیک اصطلاح «تلۀ توسیدید» را معرفی کرد، بحث‌های سیاست خارجی و تحلیل‌های ژئوپولتیک غالباً درگیر تطابق با تفاسیر متون باستانی شدند.

شاید اهمیت و برجستگی توسیدید عجیب به نظر برسد، اما سنت مراجعه به وی در لحظاتی که با بحران وجودی دست و پنجه نرم می‌کنیم کاملاً ثابت شده است. برای نمونه، در زمان جنگ داخلی آمریکا، «سخنرانی تدفین پریکلس» نوشتهٔ توسیدید الگوی سخنرانی معروف آبراهام لینکلن در گتیسبورگ قرار گرفت و در زمان جنگ با ویتنام روایت وی از شکست آتن الهام‌بخش برنامهٔ درسی دانشگاه جنگِ نیروی دریایی ایالات متحده بود. در طول جنگ جهانی اول در اروپا، مبلغان انگلیسی و آلمانی جنگ، هر دو، گزیده‌هایی از کتاب تاریخ جنگ پلوپونزی را برای رسیدن به اهداف خود به کار می‌بردند و گفته شده سربازان در سنگر کتاب‌ توسیدید را می‌خواندند. در دهه‌های بعد، نویسندگان برجستۀ انگلستان و ایتالیا از نوشته‌های توسیدید استفاده می‌کردند تا نگرانی‌های خود دربارۀ ظهور فاشیسم اروپایی را بیان کنند.

بااین‌حال، جذابیت آیینی توسیدید نتایج زیان‌باری نیز به همراه داشت. درحالی‌که بسیاری با جدیت تلاش می‌کردند حکمت نوشته‌های توسیدید را دریابند، برخی دیگر نیز بودند که صرفاً به‌دنبال یافتن مرجعی باستانی بودند، تا با آن افکار بی‌ارزش خود را توجیه کنند. عبارات بی‌دقت و نقل قول‌های نادرست هم در فضای پرآشوب رسانه‌های اجتماعی و هم در جاهای دیگری که قاعدتاً باید معیارهای سختگیرانه‌تری داشته باشند فراوان شدند، مانند‌ وب‌سایت مرکز بلفر دانشگاه هاروارد که عبارتی مجعول را از نخستین فیلم «واندر وُومن» منتشر کرد یا کارت‌هایی با مضمون عبارات قصار توسیدید که کالین پاول فقید، زمانی که رئیس ستاد مشترک بود، روی میز کار خود می‌گذاشت.

بااینکه این سرنوشت برای هر نویسنده‌ای غم‌انگیز است، به‌ویژه برای توسیدید سرنوشتی کنایه‌آمیز است. وی هم مدافع سرسخت گزارش دقیق تاریخ بود هم تحلیلگری دقیق که ماهیت پیچیدۀ پدیدهٔ تکرارشدن تاریخ را بررسی می‌کرد. توسیدید که نمی‌خواست پدیده‌ها را بیش از حد ساده کند، و به ‌قول نیچه پر از «افکار ناگفته» بود، پی برده بود که درک درست رابطهٔ بین گذشته، حال و آینده هم کاری بسیار پیچیده است هم برای قضاوت سیاسی معقولانه امری ضروری است. این ترکیب برای مردم آتن باستان خوش‌یمن نبود و آن‌ها درنهایت به‌دلیل قیاس‌های تاریخی نادرست خود رنج فراوانی بردند و معلوم نیست ما بتوانیم بهتر از آن‌ها عمل کنیم. اما باید با توسیدید همراه شویم و دربارهٔ نقش قیاس تاریخی در زندگی سیاسی بیشتر بیندیشم و بیاموزیم، نه اینکه چنین قیاس‌هایی را از متون او بیرون بکشیم. این کار دست‌کم به ما یادآوری می‌کند مقایسۀ ظاهری اتفاقات امروز با گذشته، کاری که اغلب به آن تمایل داریم، چه مخاطراتی دارد.

توسیدید در میان نویسندگان کلاسیک به‌ این دلیل متمایز بود که مستقیماً به خوانندگانش می‌گفت امیدوار است آن‌ها از آثار وی چه‌جور برداشتی بکنند. او می‌گوید در‌صورتی از کار خود راضی خواهد بود که کتاب تاریخ جنگ‌ پلوپونزی برای کسانی «مفید» باشد که می‌خواهند «بدانند واقعاً چه اتفاقی افتاده و با توجه به وضعیت انسانی ما چه اتفاقی به‌شیوه‌ای یکسان یا مشابه دوباره خواهد افتاد» (ترجمه از من). اما این توضیح خواننده را راضی نمی‌کند. اینکه دقیقاً این دانش چگونه می‌تواند مفید باشد معلوم نیست و محققان از مدت‌ها پیش در مورد منظور توسیدید از مفیدبودن نوشته‌هایش اختلاف‌نظر داشته و دارند.

‍‍ بسیاری گمان می‌کنند توسیدید می‌خواسته به خوانندگان خود نوعی پیش‌آگاهی بدهد و این پیش‌آگاهی باعث می‌شود آن‌ها بتوانند فعالانه جریان سیاسی-تاریخی را کنترل کنند. این تفسیر «خوش‌بینانه»، در افراطی‌ترین شکل، بدان معناست که تاریخ جنگ پلوپونزی را می‌توان به‌ قول جوزیا اوبر نوعی «راهنمای عملی برای شناخت سیستم‌های سیاسی» دانست که متخصصان سیاسی خبره تربیت می‌کند. تصور بر این است که شناخت قانون‌مندی روند تاریخ باید به توانایی پیش‌بینی تاریخ منجر شود و این توانایی به‌نوبهٔ خود امکان تسلط سیاسی را فراهم می‌کند. توسیدید خود را استاد تربیت دولت‌مردانی می‌داند که می‌توانند مشکلات اساسی حیات سیاسی را حل کنند.

دیگران بلندپروازی توسیدید را از دیدگاهی بدبینانه‌تر می‌نگرند. آن‌ها می‌گویند درس‌هایی که او به ما می‌دهد برای کنترل رویدادها کافی نیستند، بااینکه به خواننده کمک می‌کنند قانون‌مندی فرایندهای سیاسی را درک کند. در بیشتر موارد، اتفاقات غیرمنتظره ما را غافلگیر می‌کنند، همان‌طور که طاعون مردم آتن را غافلگیر کرد، و ناآگاهی افراد غیرمتخصص اغلب باعث می‌شود ایده‌های فنی به سیاست‌های مؤثر تبدیل نشوند. این مسئله به‌ویژه در بسترهای دمکراتیک حادتر است، زیرا در این بستر اشتیاق عمومی به کاربست نسخه‌های نادرست چنین بینشی اوضاع را خراب‌تر می‌کند. توسیدید در این تفسیر تا جایی «مفید» دانسته می‌شود که بتواند جاه‌طلبی کسانی را ارضا کند که می‌خواهند نظمی عقلانی بر حیات سیاسی تحمیل کنند. گویا تنها هدف ما این است که کمترین آسیب را به خودمان بزنیم.

نکتهٔ مهم در مورد این دو تفسیر مخالف در پیش‌فرض اساسی علم جامعه‌شناسی کاربردی نهفته است، یعنی اینکه تا چه حد می‌توان الگوهای تکرارشوندهٔ تاریخی را به خط‌مشی‌های مؤثر سیاسی تبدیل کرد؟ بااین‌حال، نوشته‌های توسیدید در حوزهٔ علم جامعه‌شناسی، آن‌طور که ما این علم را می‌شناسیم، نیستند. نوشته‌های توسیدید، از طریق بیان نمونه‌ها و مثال‌ها و قیاس‌های دقیق تاریخی، چیزی شبیه قوانین اساسی رفتار سیاسی را نشان می‌دهند. جنگ پلوپونزی نزد توسیدید رویدادی مثالی است، نمونه‌ای ویژه که حقایق کلی را آشکار می‌کند. اما این جنگ از‌آن‌جهت که جنگی معمولی بود نمونه نشد، بلکه به این جهت مثال‌زدنی شد که «عظمت» آن منحصربه‌فرد بود. به‌ بیان دیگر، شناخت این جنگ مفید است نه به این دلیل که تکرار محض تاریخ است، بلکه به این دلیل که آبستن شناساندن نوعی شباهت تاریخی است و خوانندگان می‌توانند قیاس‌های برآمده از آن را به‌نحو مؤثر تحلیل کنند.

توسیدید به خوانندگان خود نشان می‌دهد که این تفسیر قیاسی تا چه حد می‌تواند دشوار باشد. در روایت توسیدید مجموعه‌ای از تکرارهای کلامی دقیق وجود دارد که ژاکلین دو رومیلی آن‌ها را «رشته‌های راهنما»3 می‌نامد. این رشته‌ها در سرتاسر متن وی مانند شبکه‌ای گسترده شده‌اند و به‌طور پیوسته و گاه آزاردهنده خواننده را دچار حس آشناپنداری4 می‌کنند. گاه این تکرارها به بینش‌های روشنگر و مهم اشاره دارند. اما گاه تشابهاتی را نشان می‌دهند که خواننده را گمراه می‌کنند. توسیدید بارها و بارها خلاف انتظاراتی که به‌وجود آورده عمل می‌کند. حتی در بازخوانی کتاب نیز می‌توان بین آنچه می‌دانیم درست است و آنچه انتظار داریم اتفاق بیفتد نوعی تنش درونی حس کرد. چه بار اول باشد که کتاب را می‌خوانید چه بار پانزدهم، هر‌بار با خودتان فکر می‌کنید که این بار قطعاً آتن پیروز خواهد شد.

درسی که از همهٔ این‌ها می‌گیریم این است که اگر بخواهیم قضاوت سیاسی درستی داشته باشیم، باید یاد بگیریم شباهت‌های تاریخی را درست تشخیص دهیم. اما توسیدید می‌دانست که ما نمی‌توانیم قیاس‌هایی را که اندیشه‌های ما را شکل می‌دهند کاملاً کنترل کنیم، به‌ویژه در حیات اجتماعی. مجموعۀ قیاس‌هایی که به کار می‌گیریم مستقیماً در بستر فرهنگی ما تنیده شده‌اند و محصول وقایعی هستند که حافظهٔ جمعی ما را شکل می‌دهند. ما همان‌قدر در انتخاب آن‌ها نقش داریم که در انتخاب زبانی که به آن تکلم می‌کنیم (باز هم از مارکس نقل می‌کنم که می‌گوید «انسان‌ها تاریخ خود را می‌سازند، اما نه آن‌طور که می‌خواهند. آن‌ها تاریخ خود را به‌شکلی که خودشان انتخاب کرده باشند نمی‌سازند، بلکه به‌شکلی می‌سازند که با آن مواجههٔ مستقیم دارند و از گذشته به آن‌ها منتقل شده است»). برخی رویدادها، مانند جنگ‌های ایرانیان در دوران توسیدید یا جنگ جهانی دوم در دوران ما، چنان بزرگ جلوه می‌کنند که نمی‌توان از آن‌ها اجتناب کرد و وزن احساسی و اهمیت فرهنگی آن‌ها ما را به‌سادگی مقهور می‌کند. توسیدید این نیروی گرانشی را بر مبنای «عظمت» آن‌ها ارزیابی می‌کرد،‌ مفهومی که آن را در رابطهٔ نزدیک با بروز آسیب‌های جمعی می‌بیند.

البته خطر ذاتی این امر آن است که تأثر عاطفی اغلب راهنمای خوبی برای تحلیل ما نیست. قیاس‌هایی که بی‌درنگ ما را قانع می‌سازند می‌توانند عمیقاً گمراه‌کننده باشند. فراموش‌ناشدنی‌ترین تناظری که توسیدید ایجاد می‌کند و این نکته را برجسته می‌کند وقتی است که می‌گوید «اندکی از آن جمع بسیار به خانه بازگشتند». توسیدید این جمله را سه بار تکرار می‌کند، هربار برای یادآوری یک شکست نظامی وحشتناک و جدید که دوتای اول لشکرکشی‌های عظیم آتن یکی به مصر و دیگری به سیسیل بودند و سومی حمله‌ای سراسری که کل ارتش آمبراسی را در خواب غافلگیر کرد. تکرارهای توسیدید خواننده را وسوسه می‌کنند که در این رویدادها تشابهاتی ببیند. اما ممکن نبود با درس‌گرفتن از دو اتفاق قبلی از سومین اتفاق که فاجعهٔ سیسیل بود پیشگیری کرد. ماجرا کاملاً برعکس بود. اگر حمله به مصر به‌دلیل بی‌توجهی آتن با شکست مواجه شد، شکست لشکرکشی به سیسیل تاحدی زیادی حاصل دخالت بی‌جای پایتخت بود. بااینکه فرماندهی خلاقانهٔ دموستن در پیروزی علیه آمبراسی‌ها تعیین‌کننده بود، ورود وی به سیسیل تنها باعث تشدید کشتارها شد.

کشش فریبندهٔ اتفاقات «عظیم» خطری مسلم است که تناظر‌های تاریخی را تهدید می‌کند. مورخان غالباً جذابیت این تناظرها را در آن می‌بینند که می‌توان با آن‌ها وقایع را توضیح داد، اما انگیزهٔ اصلی استفادۀ روزمرۀ آن‌ها احتمالاً بیشتر غیرمنظقی و بی‌دلیل است. این تناظرهای تاریخی، بیشتر از آنکه به کشف و درک‌ دقیق منجر شوند، ابزارهای برانگیختن ترس و خشم هستند. اگر صرفاً ابزار لفاظی باشند نیز پیامدهای جدی به دنبال خواهند داشت.

این پیامدها همیشه مخرب نیستند. اگر به توصیف‌های جذاب طنین عاطفی بدهیم، تمثیل و لفاظی به منبع حافظهٔ جمعی تبدیل می‌شود و افراد را به‌‌سوی خط‌مشی‌های‌ بهتر هدایت می‌کند. پریکلس در توصیفات توسیدید نمونه‌ای از این امر است. این رهبر محبوب آتنی در اوایل جنگ به جماعتی برخورد که از طاعون و سایر مصائب جنگ خسته شده بودند. او برای همراه‌کردن آن‌ها از دو قیاس مرتبط به هم استفاده کرد. وی در قیاس نخست مبارزهٔ آتنی‌ها را تلاش قهرمانان یونانی برای دستیابی به افتخار توصیف کرد. در قیاس دوم امپراطور دموکراسی را به حاکمی مستبد تشبیه کرد که اگر شکست بخورد باید با نفرت گسترده‌ای که برانگیخته است مقابله کند.

پریکلس از طریق برقراری تناظر بین مردم آتن و دو شخصیتی که تخیل یونانی را برمی‌انگیزند توانست آن‌ها را متناوباً به غرور و ترس مبتلا کرده و با خود همراه کند. و او این کار را زیرکانه انجام داد. توسیدید در صفحات آغازین تاریخ جنگ پلوپونزی از همین الگوی قیاسی برای توصیف قدرت و فرهنگ سیاسی آتن استفاده کرده است. پریکلس از این نظر نیز قابل تحسین است که وقتی قیاس‌ها هدف اولیهٔ خود را برآورده می‌کنند، آن‌ها را کنار نمی‌گذارد. در عوض، از نظر وی تعادل بین عناصر «قهرمانی» و «استبدادی» در دموکراسی دورهٔ امپراطوری اولویتی ساختاری در کل استراتژی جنگی اوست و توسیدید به‌صراحت این استراتژی را می‌ستاید.

این بدان معنا نیست که استراتژی پریکلس برای مردم آتن گران تمام نشد. این استراتژی باعث شد مردم آتن درون دیوارهای شهر بمانند و در نتیجه طاعون شدیدتر و مرگ‌ومیر آتنی‌ها بیشتر شود. اما هزینه‌ای که این سیاست به‌ همراه داشت حاصل سوء‌استفادهٔ پریکلس از لفاظی‌ها و قیاس‌های وی نبود. تجربهٔ طاعون نکته‌ای را ثابت کرد که قاعدتاً باید پیش از آن نیز بدیهی می‌بود و آن اینکه استفادهٔ درست از قیاس‌های تاریخی نمی‌تواند از ما در برابر نیروهایی که خارج از کنترل ما هستند محافظت کند. بااین‌حال، توسیدید در جاهای دیگر می‌گوید که استفادهٔ نادرست از قیاس ممکن است واقعاً فجایعی پدید بیاورد که در حد فجایعی هستند که اتفاقی رقم می‌خورند.

این پیام در شکست بزرگ آتن در سیسیل بهتر از همه‌جا نشان داده شده است. هزینهٔ این فاجعه بسیار زیاد بود. نه‌تنها تعداد تلفات آتنی‌ها در جنگ با قربانیان طاعون برابری می‌کرد، این اتفاق چنان ایمان آن‌ها را به حکومت مردمی متزلزل کرد که الیگارشی موقتاً دموکراسی را پس راند. حوادث تلخ بسیاری به این امر دامن زدند. اما توسیدید توصیف خود را از دلیل شکست این حمله با داستانی آغاز می‌کند دربارهٔ اتفاقی که حدود یک قرن قبل از زمان حرکت ناوگان آتن رخ داده بود.

هارمودیوس و آریستوگیتون دو چهرهٔ مهم در افسانه‌های آتن هستند. آن‌ها «مستبدکُش»5 بودند و استبداد را در آتن پایان دادند و شرایط گذار به‌سوی دموکراسی را فراهم کردند. به همین دلیل آن‌ها را قهرمان می‌دانستند و احترامی فراوان برای آن‌ها قائل بودند. بااین‌حال، توسیدید به خوانندگان خود می‌گوید که شهرت آن‌ها حاصل بدفهمی مردم از کاری است که آن‌ها واقعاً کرده‌اند. توسیدید می‌گوید آن‌ها نه خیرخواه بودند نه مستبدکش، بلکه وقتی ماجرای یک رقابت عاشقانه به بیراهه کشیده شد، آن‌ها برادر کوچک‌تر حاکم مستبد زمان را به قتل رساندند. پیامد این قتل ویرانگر بود. حاکمی که پیش‌تر نیکوکار بود دچار بدگمانی بیمارگونه شد و در نتیجه با استبداد خود به مردم آتن سخت گرفت.

افسانه‌های آتنی واقعیت را معکوس روایت کرده بودند. کسانی که مستبدکش دانسته می‌شدند چنین نبود که با اقدامی فداکارانه شهر را از استبداد نجات داده باشند، بلکه به دلایل کاملاً شخصی شهر را به استبداد کشانده بودند. بااین‌همه، این روایت نادرست از ماجرا در ذهن مردم آتن زنده بود و باعث شد آن‌ها در نخستین روزهای لشکرکشی به سیسیل مجموعه‌ای از تصمیمات بد بگیرند. این امر غیرمنتظره نبود و این بدفهمی به ابزاری مفید در دست رهبران منتخب آتن تبدیل شد که هریک می‌خواستند مسیر ترقی خود را هموار کنند. اما مانعی که بر سر راه همهٔ آن‌ها بود ژنرالی بااستعداد و رهبری شجاع و کاریزماتیک به‌نام الکیبیادس بود که در لشکرکشی به سیسیل نیز حضور داشت. وقتی در آستانهٔ لشکرکشی به سیسیل برخی اقدامات توهین‌آمیز انجام شد، رقبای الکیبیادس (به‌دروغ) قیاس‌هایی با ماجرای مستبدکشی مطرح کردند و گفتند کودتایی استبدادی در راه است و الکیبیادس نیز در آن دست دارد. هیچ مدرکی در تأیید این کودتا وجود نداشت، اما به‌هرحال این قیاس‌ها تأثیر احساسی خود را گذاشتند. الکیبیادس که محاکمه را پیش روی خود دید به اسپارت گریخت و مسیر جنگ را تغییر داد و رودرروی آتن ایستاد.

این فریب‌کاری طبقهٔ منتخب جامعه که از بدفهمی عمومی به‌ نفع خود استفاده کردند نقطهٔ مقابل استفادهٔ مفید پریکلس از قیاس‌ قهرمانی و استبدادی بود. رقبای الکیبیادس او را مستبدی بالقوه نشان دادند و به‌سادگی وضعیتی پدید آوردند که باعث ترس اغراق‌آمیز مردم شد. آنها به‌‌این‌ترتیب به اهداف شخصی خود رسیدند تا شهر آتن بهای آن‌ها را پرداخت کند. درنهایت، توسیدید نشان می‌دهد که قیاس بین گذشته و حال واقعاً روشنگر است، زیرا رقابت‌های فردی بار دیگر به خسارات مدنی منجر شدند و سیاست‌های وحشیانه به بار آوردند که جامعه را رو به نابودی بردند. اما هزینه‌های این توهم جمعی تنها با گذشت زمان آشکار شدند. ضعف فزایندهٔ فرماندهی و نیروی مخالفی که اسپارت‌ها او را تحریک می‌کردند باعث شد «اندکی از آن جمع بسیار» از سیسیل به خانه بازگردند و آتن پس از اندک‌زمانی وارد جنگ داخلی شد.

در ماه می ۱۸۶۱ مارکس دچار افسردگی شدید شد و دلیلش جنگ داخلی آمریکا بود. او به یکی از دوستانش گفت بهترین کاری که می‌تواند برای بهبود حال خود بکند این است که توسیدید بخواند. او می‌گفت «باستانیان هیچ‌وقت کهنه نمی‌شوند». باید اضافه کنیم که آن‌ها به این دلیل هیچ‌وقت کهنه نمی‌شوند که همیشه باستانی باقی می‌مانند و درنتیجه برای ما امکانی فراهم می‌آورند که همیشه بتوانیم تضاد خود را با آن‌ها ببینیم.

شاید وسوسه شویم اشارهٔ توسیدید به بحث قیاس مستبدکشی را کلید فهم روش تاریخی او بدانیم. شاید فکر کنیم اگر مردم آتن حقیقت تاریخی خود را درک می‌کردند، چنین ساده طعمهٔ سیاست‌مداران خودمحور نمی‌شدند. در این راستا، شاید رسالت توسیدید این بود که نسل‌های آینده را از اشتباهات مشابه نجات دهد. جنگ پلوپونزی، به‌عنوان «عظیم‌ترین» درگیری تاریخ یونان که هم عظمت هم آسیب‌هایش منحصربه‌فرد بودند، دیری نپایید که به‌مثابهٔ منبعی عالی برای قیاس‌های سیاسی جایگاهی را که پیش‌تر از آنِ ماجرای مستبدکشی و جنگ تروا بود غصب کرد. به‌‌این‌ترتیب، به منبع بی‌مانندی تبدیل شد برای همۀ کسانی که می‌خواستند برای رسیدن به اهداف خود دیگران را قانع کنند. منطقی است که گمان کنیم توسیدید انتظار داشت اثر وی مانع از آن شود که بدخواهان از آن به‌عنوان منبع قدرت سوء‌استفاده کنند. بااین‌حال، معلوم نیست که او تا چه حد توان این کار را داشته است. به‌هرحال، مردم آتن همهٔ منابع لازم برای کشف حقیقت در مورد ماجرای مستبدکشی را در اختیار داشتند. چیزی که فاقد آن بودند ارادهٔ کافی برای بررسی دقیق‌تر روایتی بود که به‌طور شهودی آن را واقعی می‌دانستند. توسیدید می‌توانست روایتی از جنگ پلوپونزی برای آیندگان ارائه دهد که اگر به‌دقت آن را می‌خواندند ممکن بود در دام قیاس‌های دروغین نیفتند. اما او نمی‌توانست مانع از آن شود که فرصت‌طلبان براساس روایت وی قیاس‌های گمراه‌کننده و جدید بسازند.

خوانش متن توسیدید از زاویهٔ دید تناظرهای تاریخی نمی‌تواند اختلاف دیرین بین خوانندگان خوش‌بین و بدبین را حل ‌کند. بااین‌حال، می‌تواند به ما کمک کند که در جایی میان این دو سر طیف رویکردی واقع‌بینانه‌تر به سیاست در پیش بگیریم. توسیدید معتقد است هنر ارائهٔ قیاس‌های تاریخی درست، که با مطالعهٔ دقیق تاریخ سیاسی می‌توان آن را پرورش داد، به ما کمک می‌کند زمانهٔ خود را بهتر بشناسیم. اما نباید این هنر را با تسلط سیاسی اشتباه گرفت. قدرت رویدادهای «عظیم» را به‌سادگی می‌توان در اختیار گرفت، اما مهار آن به‌گونه‌ای که تنها در خدمت افراد روشن‌ضمیر و پاک‌نیت باشد بسیار دشوار است. تا زمانی که مردم بخواهند از قیاس‌های تاریخی عجیب به نفع خود بهره ببرند، خطر بالقوهٔ آن‌ها باقی خواهد ماند و هیجانات عاطفی که ایجاد می‌کنند حتی زیرک‌ترین افراد را نیز از تعادل خارج می‌کنند. بااین‌حال، اگرچه به احتمال زیاد حیات سیاسی هرگز از این افکار تحریف‌شده رهایی نخواهد داشت، اما این حیات برای کسانی که تاریخ را چیزی بیش از منبع قیاس‌های دم‌دستی می‌دانند خطر کمتری خواهد داشت.


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.

این مطلب در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۲۴ با عنوان «What would Thucydides say» در وب‌سایت ایان منتشر شده است و برای نخستین‌بار در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ با عنوان «چرا دائماً وضعیت امروزمان را با اتفاقاتی در گذشته‌های دور مقایسه می‌کنیم؟» و با ترجمۀ بهناز دهکردی در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

مارک فیشر (Mark Fisher) استادیار دانشگاه جورج تاونِ واشنگتن است. تحقیقات او بیشتر بر تاریخ دموکراسی، به‌ویژه نظریهٔ دموکراسی آتنی، متمرکز است.

پاورقی

  • 1
    Eighteenth Brumaire of Louis Bonaparte, 1852, 69
  • 2
    History of the Peloponnesian War
  • 3
    fils conducteurs
  • 4
    déjà vu
  • 5
    Tyrannicides

مرتبط

چرا مسیحیان انجیلی در آمریکا گروه گروه از ایمان خود دست می‌کشند؟

چرا مسیحیان انجیلی در آمریکا گروه گروه از ایمان خود دست می‌کشند؟

انجیلی‌ها یک‌بار دونالد ترامپ را به قدرت رساندند، آیا باز هم می‌توانند چنین کنند؟

دو چهرۀ چامسکی: کارمند پنتاگون یا بزرگ‌ترین منتقد آن؟

دو چهرۀ چامسکی: کارمند پنتاگون یا بزرگ‌ترین منتقد آن؟

بودجۀ تحقیقات زبان‌شناختی چامسکی را ارتش آمریکا تأمین می‌کرد. آیا این حقیقت کنشگری سیاسی او را بی‌ارزش می‌کند؟

آیا «برابری» نامنصفانه است؟

آیا «برابری» نامنصفانه است؟

در سال‌های اخیر مفهوم برابری آماج انتقادات وسیعی بوده است، اما منتقدان برابری اصلاً یک دست نیستند

همه ناراضی‌اند؛ اما آیا این خشم عمومی منجر به بهبود وضع جامعه خواهد شد؟

همه ناراضی‌اند؛ اما آیا این خشم عمومی منجر به بهبود وضع جامعه خواهد شد؟

بدبینی و اظهار شدید نارضایتی به معیاری برای زندگی اخلاقی تبدیل شده است

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0