آیا اقتصاد کلان دیگر علم نیست؟
نوبل اقتصاد، در ده سال اولِ اعطای آن، تقریباً به شکل انحصاری به مطالعات اقتصاد کلان تعلق میگرفت. اما در سالهای اخیر سهم اقتصاد خرد بهمراتب بیشتر شده است، نمونهاش نظریۀ قرارداد که امسال برای نظریهپردازانش جایزهٔ نوبل را به همراه داشت. این روزها نوبلِ اقتصاد دیگر مثل قبل منحصراً به پژوهشهای کلان تعلق نمیگیرد. گویی ستارۀ بخت اقتصاد خرد در آسمان علم اقتصاد تابیدن گرفته است.
An Economics Nobel for Examining Reality
مترجم: سیدامیرحسین میرابوطالبی
6 دقیقه
نوا اسمیت، بلومبرگ ویو — امسال نوبل اقتصاد، برای کار بر روی نظریۀ قرارداد۱، به الیور هارت و بِنت هولمستروم رسید. برای مطالعۀ یادداشتهایی مفید دربارۀ برندگان و کارشان رجوع کنید به وبلاگ کوین برایانِ اقتصاددان، پستهای متعدد مارجینال رِوُلوشن که همیشه قابلاعتمادند و خلاصهای که تایلر کاوئن در بلومبرگ نوشته است.
پژوهش انجامگرفته در نظریۀ قرارداد عمیقاً به اقتصاد خرد مربوط است. این پژوهش به انگیزهها، اطلاعات ناقص و روابط بلندمدت میپردازد و تعاملات حساس و راهبردی بین افرادی را از نظر میگذراند که از قابلیتها و نیات یکدیگر بیخبرند. این پژوهش درعینحال با مسائل اقتصادی متعددی در جهان واقع مرتبط است که از آن جمله میتوان به پرداختی متناسب با عملکرد، ادغام و تملّک، وامدهی بانکها و ساختار سازمانی اشاره کرد.
درحقیقت آنچه این نظریه نیست نوعی از اقتصاد است که هر روز در اخبار با آن روبهرو میشوید. این نظریه کاری به رشد، بیکاری، محرکهای مالی، نرخهای بهره، معاهدههای تجاری یا بهرهوری تولید ندارد. البته شاید بهشکل غیرمستقیم با بعضی از این مفاهیم در ارتباط باشد، مثلاً کار هولمستروم بر روی بحرانهای مالی و بدهی مشخصاً به رویدادهای سال ۲۰۰۸ مرتبط است. بااینحال این نظریه آن چیزی نیست که وقتی بلومبرگ یا نیویورک تایمز را باز میکنید منتظر دیدنش هستید.
در یک کلام، این نظریه اقتصاد کلان یا همان مطالعۀ عملکرد اقتصاد در سطح کلان نیست.
جایگرفتن این نوبل در حوزۀ اقتصاد خرد از این جنبه قابلتوجه است که در گذشته نوبل تقریباً بهطور انحصاری به پژوهشهای کلان اعطا میشد. از سال ۱۹۶۹ و در ده سالِ اولی که بانک سوئدْ این جایزه را اعطا کرد، نُه بار پژوهشهایی برگزیده شدند که در دستهبندی اقتصاد کلان جای میگرفتند. در دهۀ ۱۹۸۰ این مقدار تقریباً به نصف رسید.
این روزها جوایز نوبلْ دیگر مثل قبل منحصراً به پژوهشهای کلان تعلق نمیگیرد. آخرین جایزه به پژوهشی کلان در سال ۲۰۱۱ و به کار تجربی کریستوفر سیمز و توماس سارجنت اعطا شد. دیگر جایزههای اقتصاد کلان هم در سالهای ۲۰۰۴، ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ اعطا شد. جوایز سالهای ۲۰۱۳ برای اقتصاد مالی و سال ۲۰۰۸ برای اقتصاد تجارت و جغرافیا نیز رگههایی از اقتصاد کلان را در خود دارد؛ هرچه نباشد تجارت و مالیه هر دوْ چرخههای تجاری و رشد را تحتتأثیر قرار میدهند. بااینحال هر دوی این حوزهها امروزه حوزهای متمایز به شمار میآیند که روشها و منابع دادهایِ خاص خود را دارند.
در همین حال تعداد جوایز برخی حوزهها، مانند نظریۀ بازی، رو به افزایش است. کارِ برندههای امسال چیزی شبیه به کار برندۀ سال ۲۰۱۴، یعنی ژان تیرول، بر روی شرکتها بود. نظریهپردازان خرد جوایز سالهای ۲۰۰۵، ۲۰۰۷ و ۲۰۱۲ را نیز به خود اختصاص دادند. شاید این نمونهها برای نتیجهگیری کافی نباشد، اما اینطور به نظر میرسد که ستارۀ بخت اقتصاد خرد در آسمان علم اقتصاد تابیدن گرفته است.
حال، این تمایلِ بیشتر به اقتصاد خرد به چه معناست؟ نویسندگانِ مباحث اقتصادیِ مطرحشده در رسانههای خبری و وبلاگها تمایل دارند که تمایز زیادی میان خرد و کلان قائل شوند و اوّلی را علمی و دومی را غیرعلمی بنامند. شاید رگههایی از حقیقت در این تقسیمبندی وجود داشته باشد، اما موضوع به همین سادگی نیست.
آنچه در واقعیت اتفاق افتاد این بود که ابتدا اقتصاد کلان گسترش یافت. اقتصاددانان پدیدههای مهمی مانند رشد، رکود و فقر را در اطرافشان مشاهده کردند و سعی کردند نظریههایی ساده برای توضیح مشاهداتِ خود ارائه کنند. این نظریهها در ابتدا کاملاً از ریاضیات خالی بود، اما با گذر زمانْ ریاضیتر و صوریتر شد. بااینحال همۀ این نظریات چند نکتۀ عمدۀ مشترک داشتند. آنها چنین فرض کرده بودند که افراد و شرکتها در مقایسه با کلِ اقتصادْ جزئی و ناچیز هستند، چیزی شبیه ذرات در محلولهای شیمیایی. همچنین این نظریات معمولاً فرض میکردندکه همۀ افرادْ قوانینی ساده را دنبال میکنند: شرکتها بهدنبال حداکثرکردن سود هستند و مصرفکنندگان نیز سعی میکنند مطلوبیتِ بهدستآمده از مصرف کالاها را به حداکثر برسانند. این افراد و شرکتهای سادۀ ناچیز را در لولۀ آزمایشی بهنام «بازار» بریزید و خوب تکان دهید؛ آنچه به دست میآید اقتصاد است.
حتی امروز هم، روح نظریههای کلان مشابه است. بیشترِ آنچه در سمینارهای دانشگاهی یا در بانکهای مرکزی میبینید درحقیقت همان مدلهای تعادل عمومی هستند.
اما در همین اثنا نظریهپردازان اقتصادی هرکدام بهسویی رفتند. آنها شروع کردند به تفکر جدیتر و عمیقتر در رابطه با چگونگی رفتار و تعاملات افراد. آن تلاشها امروزه با رسیدن به کارکردهایی در جهان واقع به ثمر رسیده است. حراجهای گوگل، پیوند کلیه و فروش مجوز استفاده از طیف (الکترومغناطیس) بیسیم از سوی دولتْ نمونههایی شناختهشدهتر از این کارکردها هستند، اما نمونههای متعدد دیگری نیز میتوان در این ردیف قرار داد. برخی نظریهها، مانند نظریۀ هارت و هولمستروم، دیدگاه شرکتها درمورد مسائل روزمرۀ اقتصادی را تغییر میدهند، مسائلی مانند پرداخت متناسب با عملکرد و ادغام و مالکیت شرکتها. در این شرایط به نظر میرسد دلیل عملکرد بهترِ حوزههای مرتبط با خرد در موضوعات تجربی این است که این حوزهها دادههای وسیعتر و مطمئنتری در اختیار دارند.
بااینتفاسیر علم اقتصاد را باید تاحدی نامتعارف دانست. معمولاً حوزههای دیگرِ علم از کوچک به بزرگ رشد میکنند. فیزیکدانان وشیمیدانان ابتدا در مییابند که هر چیز در آزمایشگاه چطور عمل میکند و بعد بهسراغ این میروند که اثر چیزهایی مانند تغییرات آبوهوایی در آن مورد چه میتواند باشد. در مقابل، اقتصادْ کارش را با پیشبینیهای بزرگ دربارۀ رشد و رکود آغاز کرد و بعد بهسراغ آزمایشگاه، روپوش و عینک مخصوص رفت.
بهنظر من حرکت نوبل بهسوی اقتصاد خرد را نباید بهمعنای پایینآمدن ارزش اقتصاد کلان دانست. این اتفاق بیشتر بهدلیل وجود ابزار جدید و جذابی است که در دنیای خرد پدید آمده است. اقتصاد کلان را میتوان به برنامهای فضایی تشبیه کرد، تلاشی ستودنی که عنوان اول روزنامهها و پوشش خبری وسیعی را به خود خواهد دید. اقتصاد خرد را هم میتوان گوشههایی کاربردی ولی بیسروصدا از آن برنامه دانست. یکی بخش پرزرقوبرق برنامه است و دیگری مهندسی واقعی پشت آن.
پینوشتها:
• این مطلب را نوا اسمیت نوشته است و در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶ با عنوان «An Economics Nobel for Examining Reality» در وبسایت بلومبرگ ویو منتشر شده است. سایت ترجمان در تاریخ ۹ آبان ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «چرخش نوبلها به سمت اقتصادِ خُرد» و با ترجمۀ امیرحسین میرابوطالبی منتشر کرده است.
•• نوا اسمیت (Noah Smith) از نویسندگان بلومبرگ است. او استادیار مالی دانشگاه استونی بروک است و در نائوفینیون هم وبلاگنویسی میکند.
[۱] Contract Theory
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید
پساز چند دهه پیشرفت، جهان در مبارزه با فقر با ناکامی مواجه شده است