نوشتار

کارگران جهان، غش کنید!

پس از آنکه اعتصابات کارگری با خشونت سرکوب شد، ارواح از راه رسیدند

کارگران جهان، غش کنید!

زنانی که در کارخانه‌‌های پوشاک کامبوج کار می‌‌کنند جزء بی‌‌دفاع‌‌ترین کارگران جهان‌‌اند. شرکت‌‌های بین‌‌المللی از هیچ ستمی بر آن‌‌ها فروگذار نمی‌‌کنند و دولت خودشان هم، به‌‌واسطۀ اهمیت اقتصادی حضور این شرکت‌‌ها در کشور، کمترین اجازه‌‌ای برای اعتراض به آن‌‌ها نمی‌‌دهد. صدایشان به جایی نمی‌‌رسد و گویی محکوم‌‌اند به کارکردن با حقوق اندک، شکم گرسنه، خواب ناکافی و شرایط محیطی ناسالم. اما ناگهان اتفاق عجیبی افتاد: کارگران این کارخانه‌‌ها دسته‌‌دسته غش کردند و روی زمین افتادند.

جولیا والیس، نیویورک ‌‌تایمز— پنوم پن، کامبوج. بیش از دو سال پیش در کارخانۀ پوشاک اَنفول در استان کامپونگ اسپیو یک کارگر جوان به نام چانتول و ۲۵۰ نفر از همکارانش هم‌‌زمان و دسته‌‌جمعی غش کردند. مسئولان کارخانه مجبور شدند بستری‌‌شان کنند و خط تولید خوابید.

دو روز بعد کارخانه به راه افتاد، و باز همه غش کردند. یکی از کارگران به زبانی شبیه چینی با صدای بلند فرمان‌‌هایی داد و مدعی شد که از زبان یکی از ارواح نیاکانی سخن می‌‌گوید. سپس دستور داد که باید برایش یک جوجه قربانی کنند. هیچ‌‌کس پا پیش نگذاشت، و باز هم کارگران بیشتری غش کردند. تنها زمانی آرامش برقرار شد و تولید را از سر گرفتند که کارخانه‌‌داران مراسمی مفصل تدارک دیدند و مقدار زیادی غذا، سیگار و کوکاکولا به ارواح پیشکش کردند.

این واقعه عجیب به نظر می‌‌رسد، اما موارد مشابه دیگری نیز گزارش شده است. در چند سال گذشته، در کامبوج غش‌‌های دسته‌‌جمعی زیادی در بین کارگران پوشاک رخ داده است: یکی پس از دیگری، صدها زن در کارخانه‌‌ها با وِردِ منگ‌‌کننده‌‌ای، که در زبان خِمِری آن را دوول سونلَپ۱ می‌‌گویند، غش کرده و روی زمین افتاده‌‌اند. این غش‌‌کردن‌‌ها را گاهی به گرما نسبت داده‌‌اند و گاهی به کم‌‌خونی، کار زیاد، تهویۀ نامناسب، بخارهای شیمیایی و مسمومیت غذایی. اما، به گفتۀ انسان‌‌شناسانِ پزشکی و روان‌‌شناسانی که روی این پدیده مطالعه کرده‌‌اند، در دوسوم موارد، گزارش‌‌ها می‌‌گوید که این اتفاق‌‌ها به‌‌خاطر تسخیر توسط ارواح نگهبانِ محلی موسوم به نیک‌‌تا۲ بوده است.

غش‌‌کردن‌‌های دسته‌‌جمعی تولید را از پا انداخت، و دولت، کارخانه‌‌داران و خرده‌‌فروشان بین‌‌المللی پوشاک را به وحشت انداخت. ایالات‌‌متحده در دهۀ ۱۹۹۰ بازار خود را به روی صادرات کامبوج گشود، و از آن زمان تاکنون تجارت صنعت پوشاک در کامبوج سالانه به پنج میلیارد دلار رسیده است. طبق گزارش «انجمن تولیدکنندگان پوشاک» کامبوج، اکنون بیش از ۶۰۰ کارخانۀ پوشاک در کشور فعالیت دارد که مالکیت بیشتر آن‌‌ها در دست شرکت‌‌های تایوانی، کره‌‌ای، چینی، هنگ‌‌کنگی و سنگاپوری است. بسیاری از آن‌‌ها، با شتابی سرسام‌‌آور، در حومه‌‌های خاک‌‌آلود پنوم پن و چند منطقۀ آزاد تجاری دیگر تأسیس شدند، سرزمینی که به باور مردم بومی، نسل اندر نسل، سکونتگاه نیک‌‌تا بوده است.

از سدۀ سیزدهم به این سو مذهب بودایی تر‌‌واده۳ دین رسمی کامبوج بوده است، اما این مذهب هرگز جانشین ارواح نیاکانی، خدایان محلی و الهگان برهمنی نشد. احتمالاً نیک‌‌تا مهم‌‌ترینِ این خدایان است. نیک‌‌تا روحی است که پیوند وثیقی با عوارضِ مشخصِ طبیعی -صخره، درخت، زمین- دارد. این ارواح نمایندۀ حیاتی روستامحور هستند و لاینفک از خاک. این پیوند چنان استوار است که حتی این تصور رایج بود که، در دوران‌‌های گذشته، پادشاهان صرفاً زمین را از نیک‌‌تا اجاره کرده‌‌اند.

هون سن، نخست‌‌وزیر بسیار خرافاتی کامبوج که تقریباً سه دهه است سکان قدرت را در دست دارد، نیز مانند آن پادشاهان باستانی ارواح زمین و آب را فرامی‌‌خواند تا دشمنانش را نفرین کنند. بیشتر کامبوجی‌‌های امروز گرچه بودایی‌‌اند، در قربانگاه‌‌های کوچکشان مرتب برای ارواح چای و کلوچه پیشکش می‌‌کنند.

نیک‌‌تا این روزها در کارخانه‌‌ها خودش را نشان می‌‌دهد و باعث می‌‌شود کارگران به‌‌طور دسته‌‌جمعی غش کنند و با فریاد دستورهایی به مدیران دهند. به‌‌هرحال، این غش‌‌کردن‌‌ها نوعی اعتراض بدنی در مقابل رژیم خشن کار روزانه در سرمایه‌‌داری صنعتی است و به نیروی کار کارخانه‌‌های کامبوج، که عمدتاً زنان جوان روستایی‌‌اند، کمک می‌‌کند: روزهای تعطیل اندک؛ تختخواب‌‌های ناراحت در سربازخانه‌‌هایی که با چوب سرهم‌‌بندی شده‌‌اند؛ وعده‌‌های غذایی ناچیزی از برنج و نوعی ادویۀ تندِ اسرارآمیز که با عجله مابین شیفت‌‌های کاری خورده می‌‌شوند. این صداهای ماورایی نوعی چانه‌‌زنی جمعی در اینجا و اکنون‌‌اند و ناله‌‌هایی سر می‌‌دهند که بسیار شبیه به ناله‌‌های خود کارگران است: این احساس که نیروهایی در فراسوی کنترلشان آن‌‌ها را استثمار می‌‌کنند، و اینکه شرایط کار در کارخانه‌‌ها به‌‌نوعی تخطی از حیات اقتصادی قدیمی آنجاست که اخلاقی‌‌تر‌‌ و عادلانه‌‌تر بود.

اوایل سال گذشته با زن ۳۱ساله‌‌ای به نام سرینیانگ ملاقات کردم که یکی از کارگران منطقۀ صنعتی کانادیا در غرب پنوم پن بود. او چند روز پیش به زبان یک نیک‌‌تا سخن گفته و باعث شده بود چندین نفر از همکارانش غش کنند. سرینیانگ، در حال جذبه، به رئیس اتحادیۀ دولتی کارخانه نیز حمله برد و با مشت او را می‌‌زد و یک‌‌ریز فحش می‌‌داد.

با هم روی زمین کثیف خانۀ چوبیِ محقری که در آن زندگی می‌‌کرد گپ زدیم؛ جای دیگری برای نشستن نبود. گفت آن روزی که غش کرد احساس کسالت داشت، و پرستار کارخانه اجازه نمی‌‌داد به خانه‌‌اش برگردد. اتفاقات بعدی را چندان به یاد نداشت، اما یکی از درمانگران روح بعداً گفت یک نیک‌‌تا وارد بدن سرینیانگ شده. نیک‌‌تا از این خشمگین بوده است که در جریان ساخت‌‌وساز کارخانه یک درخت انجیر هندی را که سده‌‌ها آشیانۀ او بوده، بدون اینکه کفاره‌‌ای بپردازند یا دلجویی و مناسکی انجام دهند، بریده بودند.

چند ماه پس از آن رویداد، مورد مشابهی در یک کارخانۀ کالاهای ورزشی در نزدیک پایتخت رخ داد که گفته می‌‌شد از اوت ۲۰۱۲ به این سو محل رفت‌‌وآمد ارواح بوده است. زنان کارگر از سرپرست خود، مردی به نام اه کونگ، پرسیدند آیا می‌‌توانند مراسمی بر پا کنند و به نیک‌‌تایی که به‌‌خاطر آواره‌‌شدن از آنجا خشمگین بود جوجه پیشکش کنند؟ سرپرست نپذیرفت. دو روز بعد، آن روح وارد بدن یک زن جوان کارگر به نام سریموم شد و از زبان او گفت مورد «اهانت» واقع شده و با هجاهای کوتاه و تند خِمِری، که همکاران او گمان کردند چینی است، فریاد می‌‌کشید. چندین کارگر دیگر نیز هشیاری‌‌شان را از دست دادند و برای مداوا به کلینیک محلی منتقل شدند.

یکی از شاهدان عینی بعداً گفت «وقتی او تسخیر شد، با انگشتش به همه طرف اشاره می‌‌کرد. او گفت ‘می‌‌خواهم اه کونگ را ببینم.’ گفت ‘می‌‌خواهم او را ببینم، زیرا مدت‌‌ها در اینجا زندگی می‌‌کردم و او هرگز به من احترام نگذاشت. اینجا زمین من است’». وقتی سرپرست رسید، طبق روایت این شاهد، «اه کونگ بیرون آمد و جلوی آن کارگر زانو زد و هر چه نیک‌‌تا می‌‌خواست پیشکش کرد».

آن روح احترام می‌‌خواست. مطالبه‌‌اش این بود که قربانگاهی ساخته شود و آنجا هفته‌‌ای یک ‌‌بار برای او مناسک پیشکش برگزار کنند. تقاضا داشت که مالک آنجا برای او یک خوک بریان کند و برای کارگران جشن سال نو خمری برگزار شود. مالک پذیرفت، و غش‌‌کردن‌‌ها پایان یافت.

مطابق گزارش قوم‌‌نگاران، در زمان‌‌ها و مکان‌‌های دیگر نیز به‌‌هنگام نخستین مواجهۀ مردمان بومی با سرمایه‌‌داری صنعتی حوادثی مشابه رخ داده است. وقتی تولید کتان در سده‌‌های هفدهم و هجدهم در اروپای شمالی افزایش یافت، ارواح بدخواه خانگی در کارگاه‌‌های پارچه‌‌بافی کم‌‌کم ظاهر شدند. برای مثال، داستانی هست دربارۀ شیطانک دیو‌‌صفتی به نام رامپل‌‌استیلت‌‌اسکین۴ که به یک زن جوان کمک کرد تا میزان زیادی نخ بریسد، اما در عوضش جان اولین بچه‌‌اش را گرفت. دیگر داستان‌‌های پریان بر فلاکتی تأکید دارند که در نتیجۀ هزینه‌‌های محیطی و اجتماعیِ افزایش تولید کتان به بار آمد. انسان‌‌شناسی به نام مایکل تاوسیگ دربارۀ رعیت‌‌های کامبوجی‌‌ای نوشته است که در دهۀ ۱۹۷۰ مشغول کار مزدی در مزارع نیشکر بودند و گفته می‌‌شود ارواحشان را به اجنه می‌‌فروختند تا بهره‌‌وری‌‌شان بالا برود.

انسان‌‌شناس دیگری به نام اهیوا اونگ دربارۀ شیوع تسخیر روح در دهۀ ۱۹۷۰ در میان زنان مالزیایی شاغل در کارخانه‌‌های الکترونیک تحت مالکیت ژاپنی‌‌ها مطالعۀ مستندی انجام داده است. این کارگران تحت نفوذ یک روح بومی به نام داتوک غالباً جیغ‌‌هایی هیستریک می‌‌کشیدند و به سرپرستان خود حمله می‌‌بردند. خانم اونگ این رفتارها را به شورشی روحانی علیه وضعیت طاقت‌‌فرسای زندگی در کارخانه‌‌ها و تلاشی برای ترمیم پیوندهای اجتماعی دیرینه‌‌ای تفسیر کرد که پیش‌‌تر میان این زنان روستایی وجود داشت که حالا برای کار به مناطق آزاد تجاری تازه‌‌تأسیس مهاجرت کرده بودند.

درعین‌‌حال، به این نتیجه رسید که رفت‌‌وآمد ارواح چندان فایده‌‌ای برای این زنان نداشت، زیرا باعث شد که کارخانه‌‌داران شکایت‌‌های بحق زنان از شرایط کاری را به چشم نوعی هیستری جمعی ببینند.

در کامبوج ظاهراً عکس این درست است. اکثریت عظیم کارگران پوشاک در این کشور، نظیر سوژه‌‌های خانم اونگ، زنان جوان‌‌اند. بسیاری از آن‌‌ها نخستین عضو خانواده‌‌شان هستند که بیرون از شالیزارهای بومی‌‌شان کار می‌‌کنند. آن‌‌ها غالباً بخش زیادی از دستمزدشان را برای خانواده می‌‌فرستند، و به همین دلیل از یک سو احساس می‌‌کنند خوش‌‌شانس‌‌اند که می‌‌توانند به خانواده‌‌شان کمک کنند، و از سوی دیگر احساس استیصال می‌‌کنند. سرینیام به من گفت هفته‌‌ای شش‌‌ روز کار می‌‌کند تا ماهانه با ۱۲۰ دلار سر کند و حتی هنگام بیماری اجازۀ مرخصی ندارد، او وضعیتش را این‌‌طور شرح می‌‌داد: «شرایط افتضاح است؛ خیلی خیلی بد است. کارخانه‌‌ها همیشه واقعاً سخت می‌‌گیرند».

علی‌‌رغم تلاش‌‌هایی که برای تنوع‌‌بخشیدن به تجارت صورت گرفته است، هنوز صنعت پوشاک کامبوج حدود ۸۰ درصد کل صادرات این کشور را تشکیل می‌‌دهد. ازآنجاکه بی‌‌ثابتی در این بخش آسیب بسیاری به اقتصاد کشور می‌‌زند، دولت غالباً در برابر تلاش کارگران برای تشکیل اتحادیه یا هرگونه کنش جمعی برای بهبود در وضعیت دستمزدها واکنش‌‌هایی شدید و حتی خشونت‌‌آمیز نشان می‌‌دهد. در اعتراضات اخیرِ دوم و سوم ژانویه، سربازها و پلیس به جان کارگران معترض منطقۀ صنعتی کانادیا و دیگر کارخانه‌‌های نزدیک پنوم پن افتادند و، طی این دو روز، دست‌‌کم چهار نفر کشته و افراد زیادی زخمی شدند.

کارگران کامبوجی مدام شکایت می‌‌کنند که مجبور می‌‌شوند اضافه کار کنند و وقتی تلاش می‌‌کنند عضو اتحادیۀ مستقلی بشوند، غیر از آن اتحادیه‌‌های طرفدار دولت یا کارخانه‌‌هایی که طی دهۀ گذشته سر بر آورده‌‌اند، تهدید می‌‌شوند (برای دست‌‌کم ۴۵۰ هزار نیروی کار صنعت پوشاک، طبق برآورد سازمان بین‌‌المللی کار، اکنون بیش از ۴۰۰ اتحادیه -طبق برآورد یک گروه بین‌‌المللی برای دفاع از حقوق کار- وجود دارد). اتحادیه‌‌های طرفدار حکومت و طرفدار کارخانه بیشترِ کرسی‌‌های تخصیص‌‌یافته به امور کار در کمیتۀ ملی را، که افزایش دستمزدها را تعیین می‌‌کند، تصاحب کرده‌‌اند و همین سلطه امکان چانه‌‌زنی جمعی را دشوار کرده است.

در سپتامبر ۲۰۱۰، وقتی‌‌که حداقل دستمزد ملی ماهانه ۶۱ دلار بود، حدود ۲۰۰ هزار کارگر به خیابان‌‌ها ریختند و خواستار افزایش دستمزدها شدند. این بزرگ‌‌ترین اعتصاب بخش پوشاک بود، اما پس از تنها سه روز، به‌‌خاطر خشونت پلیس و تهدید رهبران اتحادیه، اعتصاب پایان ناخوشایندی داشت. در اقدامی تلافی‌‌جویانه، صدها نفر از کارگران اعتصاب‌‌کننده به‌‌صورت غیرقانونی اخراج شدند، و حداقل دستمزدها هم تغییری نکرد.

سپس، نیک‌‌تا ظاهر شد. در اوایل ۲۰۱۱، درست چند ماه پس از آنکه آتش اعتصاب دسته‌‌جمعی فروخوابید، غش‌‌کردن‌‌های دسته‌‌جمعی در کارخانه‌‌های پوشاک به نحوی تصاعدی افزایش یافت. خطوط تولید نیز در نتیجۀ ازحال‌‌رفتن کارگران خوابید. حالا در کف کارخانه‌‌ها، ارواح با مدیران چانه می‌‌زدند.

به‌‌تدریج عواطف عمومی تغییر کرد. طی اعتصاب‌‌های سال ۲۰۱۰، کسی دغدغۀ حقوق کارگران را نداشت. حتی رسانه‌‌های خارجی و اقتصاددان ارشد «بانک توسعۀ آسیایی» سؤالشان این بود که آیا مطالبات کارگران به صنعت پوشاک آسیب می‌‌زند یا نه. اما با آغاز غش‌‌کردن‌‌های دسته‌‌جمعی نگرانی نسبت به وضعیت کارگران نیز افزایش یافت: آیا به قدر کافی درآمد دارند تا خودشان را سیر کنند؟ آیا در معرض مواد شیمیایی خطرناک‌‌ قرار می‌‌گیرند؟

از آن پس پایه‌‌حقوق کارگران صنعت پوشاک از ۶۱ دلار در ماه به ۸۰ دلار افزایش یافته و قرار است در فوریه به ۱۰۰ دلار برسد. کنفرانس‌‌های زیادی دربارۀ بهداشت و ایمنی شغلی برگزار شده است. کارخانه‌‌ها، کنسرسیوم تولیدکنندگان پوشاک و خرده‌‌فروشان بزرگی نظیر اِچ‌‌اَند‌‌اِم در صدد برآمده‌‌اند تا مطالعاتی دربارۀ شرایط کاری در کارخانه‌‌های کامبوجی انجام شود. حالا کارگران صنعت پوشاک ماهانه مبلغی بابت هزینۀ بهداشت و حمل‌‌ونقل دریافت می‌‌کنند.

نمی‌‌توان بهبود شرایط را تماماً به رفت‌‌وآمد ارواح نسبت داد، چون شش اتحادیۀ مستقل این کشور برای افزایش دستمزدها سخت مبارزه کرده‌‌اند. شرایط کاری هنوز فاصلۀ زیادی با وضعیت مطلوب دارد؛ به اعتقاد فعالان حقوق کار، کارگران ماهانه دست‌‌کم به ۱۶۰ دلار نیاز دارند تا بتوانند به نحوی بسنده غذا و مسکن تهیه کنند. اما شرایط بهتر شده است، تا حدی بدین خاطر که غش‌‌کردن در کارخانه چهارچوبی تازه به این مباحثه بخشیده است. سرکوب وحشیانۀ اعتصاب‌‌ها از سوی دولت نشان داده است که دولت هنوز با چانه‌‌زنی جمعی در ابعاد کلان سر مدارا ندارد. اما غش‌‌کردن ‌‌جمعی شکل نادری از کنش گروهی است که به‌‌ندرت می‌‌توان آن را سرکوب کرد.

و حالا سروکلۀ نیک‌‌تا دوباره پیدا شده تا از حقوق دیگر قربانیانِ توسعۀ اقتصادی دفاع کند. ارواح در تظاهرات و تحصن‌‌هایی ظاهر شده‌‌اند که اپوزیسیون سیاسی در اعتراض به نتایج انتخابات ژوئیه، که به حفظ حزب حاکم هون سن در قدرت انجامید، سازمان داده‌‌ بودند. در اعتراضات علیه مصادرۀ اموال شهری در پنوم پن، غالباً طلسم‌‌های روح‌‌گرایانۀ سنتی را در ساختمان‌‌های نهادهای دولتی نصب می‌‌کنند. در دادگاه‌‌ها نمک و فلفل هندی روی زمین می‌‌پاشند، جوجه به ارواح پیشکش می‌‌کنند، و از طریق واسطه‌‌ها خدایان محلی را احضار می‌‌کنند تا عدالت را در مناقشه‌‌های سرزمینی اجرا کنند.

پارسال یک زمین‌‌دار ثروتمند ساکنان زاغه‌‌‌‌ای در پنوم پن را از زمینش بیرون کرد و آن‌‌ها هم دست به تظاهرات زدند. در این تظاهرات، یک نیک‌‌تا بدن زنی تهیدست را تسخیر کرد. شوهر او بیمار روانی بود و هر دو ایدز داشتند و زیر یک راه‌‌پله زندگی می‌‌کردند. این زن به یک مأمور محلی که تلاش می‌‌کرد اعتراضات را بخواباند حمله برد و او را مجبور کرد از این کار دست بکشد. پیش از این، مالک نیز یک درخت انجیر هندی قدیمی را که به باور مردم خانۀ نیک‌‌تا بود بریده بود.

آن زن فریاد می‌‌کشید «مدت‌‌هاست من مراقب این منطقه بوده‌‌ام، و خیلی عصبانی‌‌ام، زیرا این کارخانه خانه‌‌ام را ویران کرد. خیلی خیلی عصبانی‌‌ام».


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار می‌گیرند. گزیده‌ای از بهترین مطالب وب‌سایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پرونده‌های موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر می‌شوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتی‌ها» و نظایر آن پرداخته‌ایم.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب به‌عنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را جولیا والیس نوشته و در تاریخ ۱۷ ژانویۀ ۲۰۱۴ با عنوان «Workers of the world, Faint!» در وب‌‌سایت نیویورک ‌‌تایمز منتشر شده است. و برای نخستین ‌‌بار با عنوان «کارگران جهان، غش کنید!» در پروندۀ اختصاصی هفدهمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ میلاد اعظمی مرام منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۳ تیتر ۱۴۰۰با همان عنوان منتشر کرده است.
•• جولیا والیس (Julia Wallace) سردبیر روزنامۀ کمبوجیا دِیلی در پنوم پن است.
••• آنچه خواندید بخشی است از پروندهٔ «بُکش‌و‌بپوس» که در شمارهٔ هفدهم فصلنامهٔ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. برای خواندن مطالب دیگر این پرونده می‌توانید شمارۀ هفدهم فصلنامهٔ ترجمان علوم انسانی را از فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی tarjomaan.shop بخرید. همچنین برای بهره‌مندی از تخفیف و مزایای دیگر و حمایت از ما می‌توانید اشتراک فصلنامهٔ ترجمان را با ۴۴٪ تخفیف از فروشگاه اینترنتی ترجمان خریداری کنید.

[۱] duol sonlap
[۲] neak ta
[۳] Theravada
[۴] Rumpelstiltskin

مرتبط

چه بر سر خاطرات کودکی ما می‌آید؟

چه بر سر خاطرات کودکی ما می‌آید؟

خاطرات کودکی در شکل‌گیری شخصیت و هویت ما چه نقشی دارند؟

مجبور نیستیم هر فناوری جدیدی را به زندگی خود راه دهیم

مجبور نیستیم هر فناوری جدیدی را به زندگی خود راه دهیم

«انتخاب‌گرایی فناوری» چیست و چه تفاوتی با بدبینی به فناوری دارد؟

آیا یک کتاب می‌تواند «همه‌چیز» را توضیح دهد؟

آیا یک کتاب می‌تواند «همه‌چیز» را توضیح دهد؟

چرا کتاب‌های «نظریۀ همه‌چیز» محبوب شدند؟

آنچه اول سال به آن نیاز دارید «تصمیم » نیست، «ضدتصمیم» است

آنچه اول سال به آن نیاز دارید «تصمیم » نیست، «ضدتصمیم» است

کمتر سعی کنید خودتان را ارتقا دهید، آن وقت بیشتر از زندگی لذت خواهید برد

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0