نوا اسمیث در بلومبرگ ویو نوشت بعضی در مقابل استفادهٔ مفرط از ریاضی در اقتصاد به اعتراض برخاستهاند. ولی آنچه میخواهند هیچ ربطی به روششناسی ندارد، آنها میخواهند اقتصاد به چپ متمایل شود؛ اما چند دههای هست که آرزویشان محقق شده است! در طرف راست طیف چه اقتصادان محبوبی میتواند با کروگمن و پیکتی برابری کنند؟
Economics Stars Swing Left
مترجم: سیدامیرحسین میرابوطالبی
6 دقیقه
نوا اسمیت، بلومبرگ ویو — بسیاری اقتصاد را «علمی محافظهکار» میدانند که یک سری نظریهٔ غیرواقعبینانه را سرهمبندی میکند تا به وسیلهٔ آن بازار آزاد را توجیه کند. نمیدانم که این ادعا هیچوقت درست بوده یا نه شاید در دههٔ ۱۹۷۰ اینچنین بوده؛ اما اگر هم چنین باشد مدت زیادی از آن روزها گذشته است.
حداقل در گردهمایی اقتصاد آمریکا۱ بعضی در مقابل استفادهٔ مفرط از صورتگرایی ریاضی در اقتصاد به اعتراض برخاستند. نکتهٔ مضحک داستان اینجا بود، مقصود اصلی آنها «کارمن راینهارت» اقتصاددان هاروارد بود که معروفترین کتابش دربارهٔ تاریخ بحرانهای مالی نمونهای مشهور از اقتصاد مدرن غیرریاضی است.
اما چرا معترضان راینهارت را نشانه رفتند؟ چون او طرفدار کاهش بدهیهای دولتی است. آنچه این معترضان میخواهند هیچ ربطی به روششناسی ندارد، آنها به دنبال این هستند که اقتصاد بیشتر به چپ متمایل شود.
اما اگر این معترضان به خودشان زحمت میدادند و نگاهی به دور و برشان میکردند، میدیدند که آرزویشان چند دهه است که در حال محقق شدن است. در ربع قرن گذشته، دیگر کمتر کسی در اقتصاد آواز بازار آزاد را سر میدهد. برعکس، توجهها بیشتر به نابرابری، رفاه انسانی و راههای شکست بازار جلب شده است.
در محیط دانشگاهی، بخشی از این انتقال به خاطر معرفی ابزار و مدلهای جدیدی حاصل شده که کمبودهای سرمایهداری بیقید و بند را آشکار ساخته است. نظریهٔ بازیها نشان داده که رقابت چطور به اتلاف میانجامد و مدلهای اطلاعات نامتقارن نشان میدهند که بازار چطور شکست میخورد. نظریهٔ تصمیم، نظریهٔ یادگیری و اقتصاد رفتاری به فروض قدیمی عقلانیت کامل نقب زدهاند. همان طور که «کارثیک آثریا» در کتاب جدیدش به نام ایدههای بزرگ در اقتصاد کلان مطرح میکند، حتی در اقتصاد کلان نیز تمام تمرکز روی بازارهای ناکامل و با عملکرد ناقص است.
سیلی از دادههای جدید نیز به دور شدن از بازار آزادگراییِ مطلق کمک کرده است. علم اقتصاد بسیار تجربیتر شده است و این موضوع باعث شده نتوان به این سادگی امکان ناکارایی بازار را نادیده گرفت. اما خود اقتصاددانان آکادمیک در درجهٔ اول خیلی ایدئولوژیک نیستند. انتقال از راست به چپ نه در کنج عزلت که در اوج شهرت قابل مشاهده است.
در دههٔ ۱۹۷۰، چهرهٔ عمومی اقتصاد میلتون فریدمن بود. فریدمن به عنوان یک روشنفکری مردمی، به دور تا دور کشور سفر و سخنرانیهایی دربارهٔ قدرت بازار آزاد و مزایای سرمایهداری ایراد میکرد. با جستوجوی کوتاهی در یوتیوب میتوانید به سادگی لحظات برجستۀ سخنرانیهای فریدمن در حال کوبیدن سوسیالیستها و چپگرایان ایدهآلیست را مشاهده کنید. او الهام بخش محافظهکاران جوان و تیزهوشی شد که به سمت اقتصاد رفتند؛ و قبل از فریدمن هم فردریش هایک بود که سخنرانی قراء و شدیدالحنش بر ضد دخالت دولتی کینزیها هنوز هم توسط بسیاری از راستگرایان به آن استناد میشود.
به دور و برتان نگاهی بیندازید. میلتون فریدمن دههٔ ما کجاست؟ بر اساس گفتهٔ اقتصاددان دانشگاه جرج میسون و وبلاگنویس مشهور تایلر کووِن، میلتون فریدمن مدرن… پل کروگمن است. عبارت «آزاد برای انتخابِ» فریدمن با «وجدان یک لیبرالِ» کروگمن جایگزین شده است.
کروگمن تنها نیست. فهرست کووِن از پنج اقتصاددان تاثیرگذار شامل پیکتی، جوزف استیگلیتز، جفری ساچز و آمارتیا سن است. پیکتی سال گذشته با کتاب هشداردهندهاش نسبت به نابرابری تمام توجهات را به خود جلب کرد و ایدههایش امسال نیز در گردهمایی اقتصاددانان با جوش و خروش مورد بحث قرار گرفت. استیگلیتز که به ایجاد نظریهٔ اطلاعات نامتقارن کمک کرده، به سراسر کشور سفر کرده و از دلایل کاستیهای بازار میگوید. ساچس کمپینهایی برای جمعآوری کمک به فقرا برپا کرده و آمارتیا سن زندگیش را صرف تزریق عنصر انسان به معادلههای بیروح اقتصاد کرده است.
اما در طرف راست طیف چه اقتصاددانان محبوبی میتوانند با کروگمن، پیکتی و دیگران برابری کنند؟ تنها نامزد برای این کار گرِگ منکیو۲ از دانشگاه هاروارد است؛ که به عنوان معلم اقتصاد آمریکا شناخته شده و محبوبترین کتاب مرجع در این رابطه را نوشته است.
منکیو به عنوان محافظهکاری یک کلام، به شکلی خستگیناپذیر از کاهش مالیات بر ثروتمدان سخن میگوید؛ اما از منظر تأثیر و محبوبیت، او نمیتواند با چپگراها برابری کند. دیگر اقتصاددانان راستگرا مانند رابرت بارو، جان کوچران، مارتین فلداشتاین و جان تیلور گاهی در والاستریتژورنال قلم میزنند، اما هیچکدام آنها نتوانستهاند کتاب یا وبلاگی بنویسند که محبوبیتش هم تراز با کروگمن یا پیکتی باشد.
ارزشش را دارد که بپرسیم: چرا اقتصاد به چپ انتقال پیدا کرده است؟ شاید به این دلیل که خود کشور و مشکلاتش هم انتقال پیدا کردهاند. در دههٔ ۱۹۷۰ که محافظهکاری و فریدمن چهرهٔ اقتصاد را شکل میدادند، ما با نرخهای مالیات بالا، دخالت شدید دولت، تورم شدید و اتحادیههای قدرتمند روبرو بودیم؛ اما در سال ۲۰۱۵ ما با نابرابری رو به افزایش، ناامنی اقتصادی، عواقب بحران مالی و رکود طولانی و عمیق روبروییم.
شاید مساله این است که کشوری صرفاً بهدنبال اقتصادی که به آن نیاز دارد رفته باشد. در هر صورت اگر هنوز فکر میکنید اقتصاد سنگر حمایت از محافظهکاری و جزمگرایی بازار آزاد است، شاید بهتر باشد نگاهی دیگر به اوضاع بیندازید. جهت بادها عوض شده.
پینوشتها:
• این مطلب را نوا اسمیت نوشته است و در تاریخ ۱۷ ژانویه ۲۰۱۵ با عنوان «Economics Stars Swing Left» در وبسایت بلومبرگ ویو منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ با عنوان «گردش به چپ ستارههای اقتصاد» و ترجمۀ سید امیرحسین میرابوطالبی منتشر کرده است.
•• نوا اسمیت (Noah Smith) ستون نویس وب سایت بلومبرگ ویو است. وی استادیار امور مالی در دانشگاه استونی بروک است.
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید
پساز چند دهه پیشرفت، جهان در مبارزه با فقر با ناکامی مواجه شده است