شوخی ممکن است توهینآمیز یا حتی آسیبزا باشد، باوجوداین در خیلی از موقعیتها به کمک ما میآید
شوخیکردن، مخصوصا وقتی طرف مقابل را خیلی نمیشناسیم، ریسک زیادی دارد. ممکن است منظورمان درست فهمیده نشود و کار به تلخی بیانجامد. مخصوصاً این روزها که حساسیتهای اخلاقی دربارۀ حد و مرزهای رفتار درست سختگیرانهتر از همیشه است. اما اگر این عینک خشک اخلاقی را کنار بگذاریم، میفهمیم که شوخیهای روزمره چه نقش مهمی در تحملپذیرکردن زندگی دارند. در موقعیتی سخت که عمیقاً ناراحتیم، یا در وضعیتی پیچیده که سردرگم و حیران شدهایم، یک شوخی بهنگام میتواند ناگهان حالمان را تغییر دهد و سرخوشمان کند.
Humor and Morality in Everyday Life
David Shoemaker
University of Chicago Press,2024
Humor and Morality in Everyday Life
David Shoemaker
University of Chicago Press,2024
بِن وورگافت، کرونیکل آو هایر اجوکیشن— آیا پشت هر شوخی بصیرتی نهفته است؟ آیا در شوخیکردن محدودیتی هم وجود دارد؟ یا اگر بخواهیم کمی سطحبالاتر دراینباره صحبت کنیم، چه سؤالات فلسفیای دربارۀ شوخیکردن میتوان مطرح کرد؟ دیوید شومِیکر فیلسوف در کتاب جدیدش با عنوان شوخیکردن: درباب شوخی و اخلاق در زندگی روزمره میگوید وقتی با یکدیگر شوخی میکنیم بعضی از جنبههای اخلاقیات در معرض خطر قرار میگیرند که فراتر از ناراحتیهایی هستند که شوخیهای مبتذل ممکن است ایجاد کنند. او در این کتاب با بیانی مستدل و طنزآمیز نشان میدهد سؤالات فلسفی در باب شوخیکردن عمدتاً دربارۀ اخلاق اجتماعی هستند، که اتفاقاً بسیار هم بجاست زیرا شوخیها اساساً حول مسائل اجتماعی میچرخند. شاید بتوان گفت اینکه چگونه با هم شوخی میکنیم نشاندهندۀ این است که رابطهمان با یکدیگر چگونه است.
شومیکر این کتاب را در واکنش به ادبیات فلسفی محدودی درباب طنز نوشته است که غالباً لطیفههای معمول و مستقل از بافت و زمینه را مد نظر دارد. به تعبیر شومیکر، فلاسفۀ طنز گاهی «ساختار منطقی یا معناشناختی» لطیفهها را در نظر میگیرند و میخواهند دلیل خندیدن ما به آنها را دریابند. این کار امکانپذیر است، زیرا میتوان لطیفه را در قالب متن نوشت، بیآنکه معنای خود را چندان از دست بدهد: لطیفهها حتی وقتی نوشته میشوند هم قابل درکاند. درمقابل، آنچه شومیکر «شوخیکردن» مینامد -مزاحهای خودمانی، سربهسر هم گذاشتنهای شادمانه، لودگی بی هیچ منظوری، شیطنتهای خوشایند و دلنشین- وقتی روی کاغذ میآیند چندان قابل درک نیستند. لطیفه را میتوان متن کوتاهی در نظر گرفت که برای خنداندن مخاطب نوشته شده، اجرای کوتاهی که میتوانید در یک مهمانی یا روی سِن ارائه دهید. به معنایی سردستی، واکنش مخاطبان است که به لطیفه ماهیتی اجتماعی میبخشد، بااینحال لطیفهگفتن به اندازۀ شوخیکردن با دوستان جمعی و گروهی نیست. شوخیکردن بهطور بدیهه اتفاق میافتد و نیازمند مشارکت فعال طرفین است. همانطور که شومیکر در صفحۀ اول کتابش گفته، شوخیها «گفته نمیشوند، ساخته میشوند».
شومیکر خاطرنشان میکند وقتی میخواهیم شوخی کنیم مهم است که بهنوعی اجازۀ این کار را داشته باشیم. یک بار، در یک مهمانی داشتم با فرد غریبهای که تازه چند دقیقه بود با او آشنا شده بودم دربارۀ روانکاوی صحبت میکردم و گفتم من بیست سال است که تحت درمانم. او گفت «پس، تأثیری نداشته؟ درسته؟». او با این حرفش ریسک کرد و خطر اینکه من چنین شوخیای را برنتابم و گفتوگو را ادامه ندهم به جان خرید. ریسک او جواب داد: من خندیدم، و سریع با هم دوست شدیم. مسلماً اگر طرف مقابل را بهخوبی بشناسیم، ریسک شوخیکردن کم است. شومیکر کتابش را با نقل خاطرهای از دوستش آغاز میکند. ماجرا از این قرار بوده که دوستش بعد از اینکه میفهمد او در حال نوشتن کتابی دربارۀ طنز است میگوید: مگر تو از طنز چیزی هم سرت میشود؟ ما چیز زیادی دربارۀ دوستیشان نمیدانیم، اما معلوم است که دوستیشان بر پایۀ اعتماد عمیق و شناخت متقابل بوده: ما فقط به دوستان صمیمی خود اجازه میدهیم که به ما بگویند بامزه نیستیم و عین خیالمان هم نباشد.
همچنین، شوخیکردن به ما این امکان را میدهد که احساسات پیچیدهای را که در موقعیتهای اجتماعی پیش میآیند مدیریت کنیم و درعینحال رابطهای سرشار از اعتماد بسازیم و به آن استمرار ببخشیم. به نظر میرسد شوخیکردن «پتانسیل ناراحتکردن دیگران را دارد، اما نباید اینطور باشد». آنچه کتاب شوخیکردن را در دایرۀ ادبیات فلسفی طنز مهم میکند تمرکزش بر مزایای اجتماعی و روانی شوخیکردن است و همچنین دفاعش از شوخیکردن، علیرغم همۀ آسیبهایی که میتواند داشته باشد.
آسیبهای شوخیکردن شامل چه چیزهایی است؟ شومیکر میگوید شوخیکردن به طرق مختلفی میتواند آسیبزا باشد. اول اینکه میتواند بهسان زبانی خصوصی عمل کند و غریبهها را نادیده بگیرد، مثل «لطیفههایی که بین گروه کوچکی از افراد قابل فهم است». ثانیاً میتواند روابط قدرت نامتقارن را وخیمتر هم کند، مثل زمانی که استاد دانشجویش را تحقیر میکند، چون میداند او نمیتواند به همان شکل پاسخش را دهد. ثالثاً شوخی ممکن است عمداً توهینی آزاردهنده باشد -مثل توهینهای نژادپرستانه، جنسیتزده و دیگر انواع تعصبها- که فرد بهطرزی فریبکارانه میگوید «صرفاً شوخی کردم». چهار اینکه در جوی که شوخی توهینآمیز معمول است، شاید آسیب مستقیم نداشته باشد -چون هر دو طرف ملتفتاند که هیچ قصد و غرضی در کار نبوده- اما ممکن است تأثیرات آسیبزایی برای دیگر افراد جامعه داشته باشد. من در روزگاری بزرگ شدم که بچهها همدیگر را «عقبافتادۀ لعنتی» صدا میزدند. شاید در آن لحظه چنین لقبی توهین به کسی نبود، اما این لقب توهینآمیز دلالت بر انزجار از تفاوتهای رشدی داشت و چنین نفرت و انزجاری را تثبیت نیز میکرد. و در آخر، ممکن است شوخی یکجور حیلهگری عامدانه باشد، اگرچه در شوخیکردن معمولاً حیلهها آنی شکل میگیرند و سریع با گفتن جملۀ جادویی «صرفاً شوخی کردم» رفعورجوع میشوند. من به این فهرست پنجتایی شومیکر مورد شش را هم اضافه میکنم: وقتی طرف مقابل سعی دارد جدی باشد و ما سر شوخی را باز میکنیم، ممکن است بیاحترامی به خواستۀ او و به تعبیری غیراخلاقی باشد (کسانی که مدام در حال لودگیاند گاهی متهم به این گناه میشوند).
خلاصه اینکه وقتی شوخی میکنیم، خیلی چیزها ممکن است به بیراهه برود. شاید اگر از فرشتگان بودیم درکمان از اخلاقیات به حس شوخطبعیمان جهت میداد، اما ما فرشته نیستیم. پس اصلاً چرا از نظر اخلاقی از شوخیکردن دفاع میکنیم؟
شومیکر احتمالاً پاسخ خواهد داد که اخلاقیات شوخیکردن بیشتر به بافت و زمینه مربوط است تا محتوای شوخی. حرفی که به دلیل استفاده از کلیشههای قومی یا نژادی -مثلاً حریصبودن یهودیها یا تنبلبودن سیاهپوستها- به نظر میرسد مستقیماً برای من توهینآمیز باشد، میتواند به دلیل اینکه از توهینآمیزبودن این کلیشهها بهعنوان پایه و اساس طنزش استفاده میکند کاملاً غیرتوهینآمیز باشد، البته بستگی دارد که این حرف چه موقعی، توسط چه کسی و با چه حالتی گفته شود. من و یکی از دوستان قدیمیام که هر دو یهودی هستیم یک شوخی همیشگی داشتیم که وانمود میکردیم قدرت کنترل ذهن داریم و میتوانیم کاری کنیم که طرف مقابل کیف پولش را تحویل ما دهد. بامزه نبود؟ خب، برای ما بامزه بود. به همین ترتیب، تنها به نظر میرسد دوست شومیکر با گفتن اینکه شومیکر عمراً بتواند کتابی دربارۀ طنز بنویسد، چون خودش بامزه نیست به او توهین کرده است. هر دوی آنها میدانند که قصد هیچ توهینی نبوده. اگر از مسئول کافهای بپرسید اینجا دستشویی دارید، ممکن است بگوید «والا، تا جایی که اطلاع دارم هیچوقت دستشویی نداشتیم». طنز چنین پاسخی در این نهفته است که کافه برای معاشرتکردن و قهوهنوشیدن ساخته شده نه دستشوییرفتن. در چنین موقعیتی خیلی عجیب است که مشتری متوجه طنز این جمله نشود. پس محتوای شوخی اهمیت کمتری از بافت و زمینۀ آن دارد. در مثالهایی هم که زدم زمینه مبتنیبر فهم مشترکی از معنای موردنظر بود.
شوخیکردن، اگر همهچیز درست پیش برود، موجب خوشحالی میشود، اما به عقیدۀ شومیکر، مزایای شوخیکردن فراتر از خوشی و لذتبردن است. بامزهبودن مزایای اجتماعی هم دارد (ما با شوخیکردن دوست و همراه پیدا میکنیم). همچنین شوخیکردن باعث تثبیت دوستیها و عمیقشدن پیوندها میشود. بعضی وقتها یک شوخی مشترک دربارۀ بداقبالی دقیقاً همان چیزی است که آدم موقع بیماری، بیکاری، جدایی یا تصادف به آن نیاز دارد. شوخیکردن دربارۀ مصیبتها و بدبختیها میتواند حس همدلی و حمایت را در افراد برانگیزد و همچنین موجب تقویت فضیلت فروتنی در افراد شود.
به تعبیری، همدلی موجب شوخیکردن میشود و شوخیکردن موجب همدلی: چرخۀ مطبوعی که در آن همدلیکردن با یکدیگر موجب میشود همدیگر را بخندانیم و همین احساسات مشترک بیشتری پدید میآورد. باوجوداین، همدلی زیاد -همانطور که شومیکر در یکی از ادعاهای شگفتانگیزش بر آن تأکید کرده- میتواند درواقع انگیزۀ شوخیکردن را از بین ببرد، زیرا آنقدر نگرانیم که مبادا آسیبی به کسی وارد کنیم که اصلاً نمیتوانیم شوخی کنیم. پس، دنیایی با حداکثر همدلی دنیایی خشک و بیطنز خواهد بود.
همچنین، اگر با کانت همعقیده باشیم که دروغ و فریب خطاهایی مسلماند، در این صورت نیز دنیایی خشک و بدون طنز خواهیم داشت. به عقیدۀ کانت، زمانی که دروغ میگوییم افراد را با دوزوکلک وادار به قبولکردن چیزی کذب میکنیم که این نقض خودآیینی اخلاقی آنهاست. شومیکر معتقد است اگر دیدگاه کانت دربارۀ دروغگفتن را مربوط به لطیفه و شوخی و سر به سر هم گذاشتن بدانیم مرتکب خطای مقولهای شدهایم. به این جملۀ کانت در مقالۀ «درباب حقپنداری دروغگفتن با انگیزههای انساندوستانه» توجه کنید: «دروغ همیشه به دیگران آسیب میزند. اگر هم صرفاً به شخص خاصی آسیب نزند، بهطور کلی به بشریت آسیب میزند». اگر این اصل را دربارۀ دنیای طنز که شامل تحریف واقعیت است به کار ببریم، تواناییمان برای بیان احساسات و عواطفمان بسیار محدود میشود. شاید این «موضع متعصبانۀ» کانتی -شومیکر هم مثل کانت همین عقیده را دارد- محاسنی داشته باشد، اما دربارۀ اکثر شوخیها ابداً صادق نیست، چون هر دو طرف میدانند قصد فریب جدی در کار نیست: درواقع حقیقت پنهان نشده است، صرفاً غیرمستقیم به آن اشاره میشود. اگر داستانی دربارۀ سفرم به ویتنام را با این جمله شروع کنم: «وقتی در نام1… بودم»، ازآنجاکه من بعد از جنگ متولد شدهام، اینطور به نظر نمیرسد که میخواهم وانمود کنم در جنگ خدمت کردهام. هنرمندان نیز میتوانند حقیقت را دستکاری کنند و روایتها و تصاویری به مخاطبان عرضه کنند که واقعی به نظر میرسند، البته مخاطبان در همان لحظه نیز واقفاند که خیال و توهم نیز چاشنی این تصاویر و روایتهاست. به این ترتیب، «تعلیق ارادی ناباوری»، تعبیری که متعلق به ساموئل تیلور کلریج است، درمورد شوخیکردن هم صدق میکند.
همچنان که کتاب شومیکر دربارۀ شوخیکردن را میخواندم، ابعاد تازهای از کتابی که معمولاً به آن رجوع میکنم برایم روشن شد: لطیفه و رابطۀ آن با ناخودآگاه2 اثر زیگموند فروید. لحن خشک و رسمی این کتاب همیشه کمی اذیتم میکرد. فروید در این کتاب ریشۀ شوخیکردن را تغییر جهت مجموعهای از انگیزههای ناخودآگاه میداند. همچنین بر اهمیت خود لطیفه نیز تأکید میکند. به نظر فروید، یک لطیفۀ جدید میتواند «مثل خبر تازهترین پیروزی» همهجا پخش شود. نحوۀ بیان فروید فوقالعاده است و تحلیلش قانعکننده، بااینحال هرگز به من کمک نکرد که «لطیفهگفتن» را به اندازۀ سر به سر هم گذاشتن، مزاحهای خودمانی، شیطنتهای خوشایند و دلنشین دوست داشته باشم. فکر میکنم دلیل این عدم علاقه تمایزی باشد که شومیکر بین جنبۀ نمایشی لطیفهگفتن و ذات جمعی شوخیکردن قائل است. اینکه استندآپ کمدی مرا به وجد نمیآورد شاید به این دلیل است که نسبت به شوخیکردن کمتر بر پایۀ روابط بین انسانهاست. شوخیها همیشه بهخاطر میل انسان به رابطۀ دوستانه شکل میگیرند. در مقایسه با شوخیکردن، لطیفه گفتن به نظرم عملی انفرادی است.
شوخیها خالی از پیچیدگیهای روانشناختی نیستند و به همین دلیل خالی از خشم و رقابتجویی نیستند. فروید خاطرنشان میکند شوخیهای ما با دوستانمان ممکن است بازتاب دشمنی، حرص و حسادت پنهان و همچنین ترسها و نگرانیهایی باشد که دوست نداریم به آنها اذعان کنیم. در خلال جستوجوهایم برای نوشتن این مطلب، متوجه شدم خودِ اصطلاح wisecrack (شوخیکردن) نسبتاً جدید است و ریشهاش به عبارت cracking wise برمیگردد که در اوایل قرن بیستم در آمریکا رواج پیدا کرده است. یکی از معانی crack لافزدن است. اگرچه ممکن است لافزدن تا حدی متفاوت از شوخیکردن به نظر برسد، شوخیکردن درواقع معمولاً رقابتجویانه است و هر کس تلاش میکند رو دست دیگری بزند. wise در wisecrack به معنی «a wise guy» -علامۀ دهر- یا «عقل کل» است، یعنی کسی که خودش را زیرک میداند، اما از زیرکیاش برای تحریککردن و سر به سر بقیه گذاشتن استفاده میکند. حال به کلمۀ guy (مرد) توجه کنید: چقدر از شوخیها ریشه در الگوهای خشونت مردانه دارند؟
البته “wise” نیز قابل توجه است. این کلمه میتواند بار کنایی داشه باشد: در نمایش «سه کلهپوک»3 وقتی کسی خودش را wise میداند، مو [یکی از شخصیتهای نمایش] با گفتن جملۀ “Oh, a wise guy, eh?” [به معنای «بابا عقل کل»] منظورش این است که طرف اصلاً هم wise نیست. بااینحال، وقتی کتاب شوخیکردن را میخواندم، فکر کردم شاید در بذلهگویی بصیرتی راستین نهفته است. منظورم حرفهای تحریکآمیز آدمهای ایرادگیری که بهزعم خودشان حرفهای فلسفی میزنند نیست؛ اینجور افراد معمولاً نفرتانگیزند (اصطلاحاً به اینجور افراد «هوچیگر»4 میگویند، غالباً مردانی که حرفهای توهینآمیز یا نامعقول میزنند و میخواهند بقیه را تحریک کنند). منظورم شوخیهای اجتماعیای است که برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر و همچنین «در مواجهه با خوشیها و غمهای زندگی» استفاده میکنیم. بعضی از فلاسفۀ تحلیلی در تلاشاند که توضیح دهند دقیقاً چرا لطیفهها ما را میخندانند (آیا به این دلیل میخندیم که دلیلی برای خندیدن به ما داده شده است؟ این فکر خودش خندهدار نیست؟)، اما من با خواندن کتاب شومیکر متوجه شدهام که شوخیکردن اهدافی اساسی همپایۀ خود فلسفه دارد. در وهلۀ اول، شاید در این حرفم تردید کنید، زیرا در بادی امر اینطور به نظر میرسد که شوخیکردن نسبتی با جدیت ندارد و به حقیقت بیاعتناست. اما اگر پیرو نظرات پیر هادوت، مورخ فرانسوی، باشید که معتقد است فلسفه مجموعهای از نظامها و قواعد نیست، بلکه مجموعهای از فنون و تمرینها برای حفظ و بهبود خودمان است، در این صورت این همانندی قابل قبول به نظر میرسد. شوخیکردن، مثل فلسفه، احتمالاً همان چیزی است که هادوت تمرین زندگیکردن مینامد، راهی برای خندیدن در برابر پوچی زندگی، بهتنهایی و بهویژه با یکدیگر. خندهدار نیست؟
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
بِن وورگافت (Ben Wurgaft) نویسنده و تاریخنگار اندیشه است. عنوان جدیدترین کتاب او Ways of Eating: Exploring Food through History and Culture (2023) است که با همکاری مِری وایت نوشته است.