نوشتار

گاهی سریع، گاهی آهسته، گاهی جایی در این بین

آیین آهستگی در پی یافتن ریتم مناسب زندگی است

گاهی سریع، گاهی آهسته، گاهی جایی در این بین

همۀ ما اسیر «سرعت» شده‌ایم: همه‌چیز باید بیشتر باشد و سریع‌تر انجام شود، چرخه‌ای بی‌پایان از خودتخریبی دیوانه‌وار که با ارزش‌هایی مانند نوآوری و بهره‌وری توجیه می‌شود. در مقابل، پیروان آیین «آهستگی» می‌خواهند فرهنگ سرعت را به چالش بکشند. آن‌ها نمی‌خواهند به کلی سرعت را با آهستگی جایگزین کنند. سرعت ممکن است جذاب و ثمربخش باشد. فراخواندن به آهستگی به معنای ترمززدن نیست، بلکه تأملی است دوباره دربارۀ درکمان از سبک‌های آهستۀ زندگی و تفکر در دنیای اجتماعی‌ای که در آن ظاهراً همه بیش از پیش پایشان روی پدال گاز است، گویی ترمزی وجود ندارد.

ایان جیمز کید

ایان جیمز کید

استادیار فلسفۀ دانشگاه ناتینگهام

dailyphilosophy

Going Slow

ایان جیمز کید، دیلی فیلاسافی— فیلسوفان از دیرباز از رتوریک سرعت و آهستگی برای توصیف و ارزیابی شیوه‌های مختلف زندگی استفاده می‌کرده‌اند. گفتمان‌های بودایی‌، کنفوسیوسی‌ و دائوئیستی از پیوندهای معنایی و نمادین استفاده می‌کردند؛ از یک سو، بین سبک‌های آهسته‌تر زندگی و فضیلت و، از سوی دیگر، بین سبک‌های شتاب‌زده‌تر زندگی و رذیلت. کنفوسیوس فضیلتِ «وقت‌شناسی» را ستایش می‌کند؛ وقت‌شناسی یعنی «پیش‌رفتنْ زمانی که موقعیت ایجاب می‌کند و ساکن‌ماندنْ زمانی که موقعیت ایجاب می‌کند». فردِ وقت‌شناس به شیوه‌ای اندیشمندانه، ملاحظه‌گرایانه و سنجیده حرف می‌زند و عمل می‌کند و از «آیین‌هایی» که در زندگی کنفوسیوسی نقشی اساسی دارند پیروی می‌کند.

متون اولیۀ دائوئیستی نیز از سرعت و آهستگی به‌مثابۀ استعاره‌های اخلاقی استفاده می‌کردند. ژوانگزی [از فیلسوفان دائوئیست و پرنفوذ چینی که در حدود سدۀ چهارم پیش از میلاد می‌زیست و کتابش نیز به همین نام نام‌گذاری شده است] تأسف می‌خورد بابت «بدبختی» افراد پرمشغله و بیش از حد متعهد که زندگی‌شان مانند «اسبی است که چهارنعل می‌تازد و نمی‌شود جلویش را گرفت»؛ این‌ها همیشه در جنب‌وجوش‌اند و تا سرحد فروپاشی خسته. نویسندگان دائودجینگ [کتاب مقدس آیین دائوئیستی] این شتاب‌زدگی را نشانه‌ای می‌دانند که فردْ گرفتارِ میل به «مشغول‌بودن» شده است -وضعیت آشفته‌ای که در کنفوسیوسی‌های سراسیمه کاملاً آشکار است؛ «برنامه‌های خودشان آن‌ها را محدود ساخته و کنترل می‌کند». عجولانه و بدون تأمل مسابقه‌دادن در زندگی نشانۀ این است که «راه را گم کرده‌ایم». هرچه این شرایط را بیشتر بپذیریم، باید سریع‌تر حرکت کنیم، این سو و آن سو بدویم، شتابان و دیوانه‌وار در پی برآوردن توقعات و خواسته‌های دنیای اجتماعی فاسدی باشیم که آدم عاقل از آن دوری می‌کند.

بودا نیز تأسف می‌خورد بابت آرزوها و وابستگی‌هایی که زندگی «مردمان جاهل» را پریشان می‌سازد. در دهاماپدا [مجموعه‌ای از گفته‌های بودا] آمده «فرد گمراه با تمام قوا به‌سمت چیزهای لذت‌بخش می‌شتابد و در سیل لاینقطع افکار پرشوروحرارت» غرق می‌شود. در داستانی از اودانا [از متون بودایی]، بودا آن‌ها را به پروانه‌هایی که به‌سمت شعله‌های آتش پرواز می‌کنند تشبیه می‌کند -«با شتاب جلو می‌روند، آنچه ضروری است را از دست می‌دهند»، پروانه‌ها «شاهد فلاکت خود هستند» اما قادر به تشخیص اعمال خودویرانگرشان نیستند. فعالیت جنون‌آمیز آن‌ها تصویری عالی از سیری‌ناپذیری بی‌‌امان زندگی دنیوی ارائه می‌دهد:

با عجله این‌سو و آن‌سو می‌روند و بیش از حد شتاب دارند، به بیراهه می‌روند؛
فقط باعث رشد اوراق قرضۀ جدیدتر می‌‎شوند.
برخی فکروذکرشان می‌شود دیده‌ها و شنیده‌ها،
آن‌ها درست مانند این پروانه‌ها پرواز می‌کنند –دقیقاً دور شعله‌های آتش.

درمقابل، مشخصۀ زندگی راهبان و راهبه‌های بودایی آهستگی آگاهانه است، آهستگی به معنای واقعی و استعاری کلمه. راهب یا راهبه‌ها، بی‌آنکه تسلیم‌ رخوت و سستی شوند، «همیشه دقیق، محتاط و مراقب‌اند»، مجموعه‌ای از فضایل که در آرامش اهل رضا و توکل دیده می‌شود. نکته این است که نباید دچار رکود شویم: ویتاکاسانتانا سوتا [از متون بودایی] هشدار می‌دهد که «کاهش سرعت» نباید مقدمه‌ای برای انفعال ملال‌آور باشد. درعوض، منظور بودا -مانند کنفوسیوس و ژوانگزی- این است که رابطۀ ما با فضایل و رذایل به‌درستی با استعاره‌های آهستگی و سرعت توصیف شده است.

ارتباط بین آهستگی و سرعت، فضیلت و رذیلت به‌ندرت در ادبیات فلسفی معاصر بررسی شده است. بااین‌حال، اخیراً در برخی از کتاب‌های عامه‌پسند که از استعارۀ آهستگی و سرعت استفاده می‌کنند به این امر اهمیت داده شده است؛ در این کتاب‌ها ادعاهای اخلاقی بسیار بزرگی درمورد خطر سرعت و اهمیت اخلاقی کاهش سرعت مطرح شده است.


آهسته و سریع
در اوایل دهۀ۱۹۹۰، جامعه‌ای متشکل از کشاورزان ایتالیایی و فعالان حوزۀ غذا، که نگران ازبین‌رفتن فرهنگ‌های غذایی سنتی بودند، آغاز به کاری کردند که بعدها به جنبش اسلو فود1تبدیل شد. جنبش اسلو فود که نگران شیوه‌های کشاورزی مدرن و بدترشدن کیفیت غذاها و فرهنگ غذایی بود به‌دنبال جایگزین‌هایی بود. با احیای سبک‌های کشاورزی سنتی و شیوه‌های فرهنگی آشپزی، این جنبش تلاش کرد رویکردهایی نسبت به غذا را گسترش دهد و برایشان ارزش قائل باشد که مشخصه‌شان قدردانی، همکاری، توجه به سنت‌ها و پایداری محیط‌زیست است. درعمل، این جنبش بر این چیزها تأکید می‌کرد: حفظ سنت‌های آشپزی محلی، آموزش مهارت‌های باغبانی، برنامه‌هایی برای «آموزش ذائقه»، کارزارهای ضد فست‌فود، و ایجاد روابط معنادار با تولیدکنندگان و زندگی کشاورزی.

بااین‌حال، ادعاهایی درمورد ابعاد اخلاقی فرهنگ آهستگی نیز وجود دارد. از نظر کارلو پترینی، بنیان‌گذار جنبش بین‌المللی اسلو فود، آهستگی «یک ضرورت اخلاقی جدید» است. بسته به اینکه چه کسی را مرجع قرار دهیم، معنای این جمله فرق می‌کند. از نظر لوئیجی ورونلی، باغ‌دار فرهیخته -او کتاب‌هایی از دو ساد را به ایتالیایی ترجمه کرده است- آهستگی وسیله‌ای برای برقراری ارتباط عمیق با میراث طبیعی و فرهنگی است. مطابق با جملۀ قصار ورونلی، «هرچه تاکستان کوچک‌تر، شرابش بهتر»، مضمون مورد نظر او رابطۀ نزدیک طبیعت و فرهنگ است. درک روابط متقابل طبیعت و فرهنگ مستلزم «سیروسفر در جهان» است، چیزی که نیازمند زمان، صبر و به‌آرامی غوطه‌ورشدن در میراث سنن و فرهنگ‌های غذایی است. از نظر پترینی، آهستگی «لذت‌بردن از غذا را با مسئولیت‌پذیری، پایداری و هماهنگی با طبیعت پیوند می‌دهد».

چنین شیوۀ بیانی حکایت از «ضرورت اخلاقی» دارد که پترینی بر آن تأکید داشت و علاقه‌مندانی هم که بعداً «آهستگی» را به جنبش اخلاقی، سیاسی و فرهنگیِ جامعی تبدیل کردند نیز از این ضرورت اخلاقی سخن می‌گویند. ما امروزه می‌توانیم درمورد سینمای آهسته، علم آهسته، سکس آهسته و خیلی چیزهای دیگر بخوانیم و آن‌ها را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهیم. بخشی از این شوروشوق برآمده از حسی است که جنبۀ سیاسی پیدا کرده است، یعنی این حس که آهستگی آیینی است ضد دنیای سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی که سرعت، بهره‌وری و ماشینی‌شدن بر آن حاکم است. طرف‌داران اصلی اسلو فود این را تأیید می‌کنند. پترینی فعال سوسیالیست بود که در فعالیت علیه مک دونالد به شهرت رسید، و ورونلی سوسیالیست و آنارشیست بود و زمانی شاگرد فیلسوف و سیاست‌مدار لیبرال، بندیتو کروچه، بود. از نظر آن‌ها، آهستگی با تلاش‌های گسترده‌تر فعالان علیه مخرب‌بودن، خشونت و بی‌رحمی فرهنگ‌های مدرن همسوست.

شاید کامل‌ترین بیانیۀ اخلاقی آهستگی کتاب پرفروش‌ در ستایش آهستگی2نوشتۀ روزنامه‌نگار کانادایی، کارل اونوره، باشد.

او می‌گوید «همۀ ما اسیر سرعت شده‌ایم» و در دام الزاماتی برای سریع‌ترشدن و بهره‌وری هرچه بیشتر افتاده‌ایم. این سرعتْ «طبیعت بشری ما را نشانه گرفته است»؛ ما از آن به جان آمده‌ایم. سرعت عامل اصلی بدترین ویژگی‌های دنیای مدرن است: اسراف‌کاری فست‌فود و مد، بهره‌برداری بی‌امان از طبیعت، تقاضاهای بی‌رحمانه و سرعت زندگی کاری، و زوال روابط بین فردی. همه‌چیز باید بیشتر باشد و سریع‌تر انجام شود، چرخه‌ای غیرقابل‌تحمل از خودتخریبی دیوانه‌وار که با ارزش‌هایی که در لفافه بیان شده‌اند، ارزش‌هایی مانند کارایی، نوآوری و بهره‌وری، توجیه می‌شود.

اونوره هشدار می‌دهد که اگر اقداماتی اساسی انجام نشود، سرعتْ بدن‌ها، ذهن‌ها و مکان‌های طبیعی و ساکنان آن‌ها را نابود می‌کند و ما را به «بردگی» کشانده و از صفات انسانی تهی می‌کند. درنتیجه، مانند همۀ پیروان آیین آهستگی، اونوره پیشنهادهایی برای به‌چالش‌کشیدن فرهنگ‌های سرعت ارائه می‌دهد. برخی از این پیشنهادها شامل فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی هستند، مانند حمایت از اتحادیه‌های کارگری و گروه‌های زیست‌محیطی که برای ایجاد روش‌های آهسته‌تر و پایدارتر کار و تعامل با طبیعت تلاش می‌کنند. برخی پیشنهادها بُعد شخصی‌تری دارند. اونوره از «اقدامات مختلف کاهش سرعت» حمایت می‌کند، مانند اختصاص‌دادن زمانی به «فعالیت‌هایی که مخالف شتاب‌اند، مانند مدیتیشن، باغبانی یا یوگا» در برنامۀ شلوغ و درهم‌برهم روزانه‌مان.

کتاب دربارۀ آهستگی3 لوتز کوپنیک نیز دربارۀ توسعۀ «استراتژی‌های تردید، تأخیر و کاهش سرعت» صحبت می‌کند. در کتاب‌فروشی نزدیک خانه‌ام، کتاب‌هایی که کلمۀ «آهسته» را در عنوان خود دارند در کنار کتاب‌هایی چیده شده‌اند که به «سکون»، «آرامش» و «سکوت» اختصاص دارند. نویسندگان آن‌ها آهستگی و سکون را با دیگر پایه‌های ادبیات مدرن خودیاری و معنویت پیوند می‌دهند: حسی تازه در برابر زیبایی و شگفت‌انگیزی طبیعت، «یافتن آرامش و هدف در دنیای پرتلاطم»، «لذت و ارزش زندگی ساده‌تر» و «بازگرداندن آرامش به دنیای شلوغ».

من با انتقاد از فرهنگ‌های سرعت همدلم و بسیاری از نگرانی‌های آیین آهستگی را من هم دارم. همچنین موافقم که آهستگی حاوی «ضرورتی اخلاقی» است؛ پترینی این ضرورت اخلاقی را اگر هم با جزئیات توضیح نداده باشد، درک کرده است. بااین‌حال، مسلماً مدافعان آیین آهستگی ماهیت دقیق آن را را به‌طور کامل نشناخته‌اند.

به عنوان مثال، درخواست اونوره برای «اقدامات کاهش سرعت» را در نظر بگیرید، مانند تلاش برای وقت‌گذاشتن برای «فعالیت‌هایی که مخالف شتاب‌اند»، مانند مدیتیشن و یوگا -دو موضوع فراگیر دیگر ادبیات مدرن خودیاری و معنویت. تمام‌کردن روز کاری با پیاده‌روی در محوطه، یک لحظه مکث برای لذت‌بردن از آواز پرندگان، شروع روز با تای چی [یکی از محبوب‌ترین هنرهای رزمی برای بهبود سلامتی] به جای ایمیل … همۀ این‌ها استراتژی‌های آیین آهستگی هستند. اما دو مشکل وجود دارد.

اول، «آهستگی» و «سرعت»، طوری که آنور توصیف کرده است، گرفتار یک دوگانگی بی‌فایده شده‌اند. مجموعۀ پیچیده‌ای از ویژگی‌ها که به شکل‌های مختلف به یکدیگر مربوط‌اند و با توجه به موقعیت و بافت نوع رابطه‌شان با هم فرق می‌کند به‌طور مصنوعی به دو گروه تقسیم شده‌اند:

سریع یعنی پرمشغله، کنترل‌کننده، پرخاشگر، عجول، تحلیلگر، مضطرب، سطحی، بی‌قرار، فعال، تمرکز بر کمیت نه کیفیت. آهسته برعکس است: آرام، مراقب، پذیرا، بی‌حرکت، شهودی، با طمأنینه، صبور، ژرف‌اندیش، تمرکز بر کیفیت نه کمیت. آهستگی در ایجاد ارتباطات واقعی و معنادار نقش دارد.

اینکه درهم‌پیچیدگی اقداماتمان و سرعت‌ها و ریتم‌های متمایز آن‌ها را در قالب ویژگی‌هایی بیان کنیم به دوقطبی‌سازی می‌انجامد. «سریع» و «آهسته» به‌خوبی با این ویژگی‌ها جفت نمی‌شوند. اگر کسی آرام صحبت کند و آهسته عمل کند، پرخاشگری می‌تواند بسیار مؤثر باشد –تصور کلیشه‌ای رایج از فرد بی‌ادبی که سراسیمه فریاد می‌زند تنها یکی از انواع پرخاشگری است. یک وکیل می‌تواند سریع و درعین‌حال تحلیلگر باشد، یک معلم می‌تواند پرمشغله و آرام باشد، بنابراین مسئله پیچیده‌تر است. البته، می‌توان در مورد برخی از این ویژگی‌ها بیش از حد اغراق کرد –قبلاً مد بود که بعضی از فلاسفه به فرد بیچاره‌ای که ایده‌هایش را جهت بررسی در کنفرانس‌ها و سمینارها ارائه می‌کرد سریع و با پرخاشگری واکنش‌ نشان دهند.

مشکل دوم این است که پیاده‌روی، باغبانی و سایر فعالیت‌های «آهسته‌تر» از الزامات سرعت در امان نیستند. من می‌توانم همۀ آن کارها را انجام دهم، اما به شیوه‌ای «سریع» از نظر جسمی و روانی. هر آدمی ممکن است حتی در «زمان استراحت» نیز بی‌حوصله باشد و مدام ساعت را نگاه کند؛ این بی‌حوصلگی «زمان کیفی» اختصاص داده شده به خواندن رمان یا کار در باغ را خراب می‌کند. فرهنگ سرعت به‌راحتی به این فعالیت‌ها نفوذ می‌کند و به آن‌ها سرعت می‌بخشد.

فراموش نشود که به‌آسانی می‎‌توان فعالیت‌های مختص اوقات فراغت را تحت مقوله‌های کارایی، بهره‌وری، بازده، رقابت و شکستن رکورد قبلی تجربه کرد. اقدامات کاهش سرعت فقط برای شخصی که مایل و قادر به کاهش سرعت است مؤثرند. افراد عجول بی‌صبرانه خواهان راه‌حل‌های سریع و دستورالعمل‌های اخلاقی‌ای هستند که به‌راحتی قابل فهم‌اند -به‌طور مشخص، عنوان کتاب‌های بعدی اونوره این است: راه‌حل‌های آهستگی4 و سی روز تا آهستگی5.

بااین‌حال، اونوره مخالف نوع دیگری از دوقطبی‌سازی است. فراخواندن به آهستگی نباید به‌شکل کناره‌گیری کامل از سرعت باشد. فراخواندن به آهستگی به معنای ترمززدن و برداشتن پا از روی پدال گاز نیست، بلکه به معنی تأمل دوباره دربارۀ درکمان از سبک‌های آهستۀ زندگی و تفکر در دنیای اجتماعی‌ای است که در آن ظاهراً همه بیش از پیش پایشان روی پدال گاز است، گویی ترمزی وجود ندارد. زندگی هم مثل رانندگی در جاده است، خیلی آهسته ‌‌راندن می‌تواند به اندازۀ خیلی سریع‌‌ راندن بد باشد؛ در نوسان بودن بین دو سر طیفْ بی‌خردی است:

اکثر ما نمی‌خواهیم آیین سرعت را با آیین آهستگی جایگزین کنیم. سرعت ممکن است جذاب، ثمربخش و مایۀ لذت باشد و ما بدون آن بیچاره‌تر خواهیم بود. آنچه جهان به آن نیاز دارد و آنچه جنبش آهستگی ارائه می‌کند راهی میانه است […] راز در تعادل است: به‌جای اینکه همۀ کارها را سریع‌تر انجام دهیم، هر کاری را با سرعت مناسب خودش انجام دهیم. گاهی سریع. گاهی آهسته. گاهی جایی در این بین.

همان‌طور که ادبیات‌پژوهان، مگی بِرگ و باربارا سیبِر، در کتاب جنجالی و هیجان‌انگیز خود پرفسور آهسته6به‌خوبی بیان کرده‌اند، آهستگی نباید یک‌جور «عقب‌نشینیِ پادفرهنگی از زندگی روزمره باشد»؛ همچنین آهستگی نباید به معنی «نسخۀ آهسته از زندگی» باشد و نباید جدیدترین ترفند حیله‌گرانۀ کارفرمایان برای فریب‌دادن ما به انجام کارها براساس روال سابق اما با ابزارهای جدید باشد. وظیفۀ دشوار و حساس این است که اطمینان حاصل کنیم که فرهنگ سرعت بر دیدگاه و رفتار کلی ما حاکم نیست. همان‌طور که فیلسوف ایرلندی، اِین مایون، می‌گوید، چالش ما -روانی، اخلاقی و سیاسی- سازگاریِ سنجیده با فشارها، عوامل و انتظاراتی است که «مزیت سرعت» را تأیید می‌کند.

پس آنچه نیاز داریم شرحی از این است که چگونه می‌توان «سرعت را کاهش داد» و بهتر در برابر الزامات سرعت مقاومت کرد –مطلوب این است که این شرح به تکمیل صحبت پترینی درمورد «ضرورت اخلاقی» نیز کمک ‌کند. نگرانی درمورد استثمار کارگران و تخریب طبیعت واقعاً مهم است، اما اهمیت اخلاقی «سرعت» و «آهستگی» را به‌طور کامل نشان نمی‌دهد.

منظور اونوره از اینکه تسلیم‌شدن در برابر سرعت «طبیعت بشری ما را نشانه گرفته است» چه بود؟ چرا برگ و سیبر اعلام کردند که کاهش سرعت «یک موضوع مهم اخلاقی» است و هشدار دادند که «پیروی از سرعت» باید «نوعی خودآزاری» شناخته شود؟ آنچه چنین شیوۀ بیان جالب‌توجهی مدنظر دارد فراتر از انواع نگرانی‌هایی است که در مفاهیم اخلاقی‌ای مانند بی‌عدالتی، خشونت و استثمار مطرح می‌شود.

برای درک کامل‌تر آنچه که از نظر اخلاقی در آهستگی و سرعت در خطر است، یک نقطۀ شروع خوب توصیۀ اونوره است که می‌گوید «آهستگی درونی را پرورش دهیم».

آهستگی درونی
برگ و سیبر هشدار می‌دهند که «ذهنیت مبتنی‌بر سرعت» معمولاً نگرش‌ها، رفتار و دیدگاه‌های فرد را به بدترین حالت تغییر می‌دهد. با انگیزه‌ای ناشی از شوق به سرعت، شتاب، بهره‌وری و موفقیت، شخص «حسود، بی‌حوصله و عجول» می‌شود، «به دیگران اجازۀ ظهور و بروز نمی‌دهد و از تنوع استقبال نمی‌کند» و در برابر «ارزش‌هایی مثل عمق و پیچیدگی، و ایده‌هایی که مخالف مصرف سریع‌اند» مقاومت می‌کند. مسائل پیچیده را نمی‌توان با عجله پیش برد، و درک آن‌ها غالباً به زمان بیشتری از آنچه «پیروان پرشور سرعت» اختصاص می‌دهند نیاز دارد.

از نظر برگ و سیبر، چنین دگرگونی‌هایی از نظر اخلاقی ویرانگرند؛ کنفوسیوس، ژوانگزی و بودا نیز عمیقاً نگران این مسئله بودند. همۀ آن‌ها از خطرات اخلاقی، جسمی و روانی تبدیل‌شدن به چنین افراد بی‌قرار و بی‌رحمی که میان‌بر می‌زنند و مسیری ویرانگر در پیش می‌گیرند سخن گفته‌اند. بااین‌حال، آنچه حرفی از آن به میان نیامده توصیف تأثیر این عوامل بر شخصیت اخلاقی فرد است؛ این عوامل شخصیت فرد را کاملاً دگرگون می‌سازند. سرلوحه قرار دادن الزامات سرعت فرد را به گمراهی می‌کشاند، زیرا باعث بروز طیفی از رذایل و عیوب می‌شود و درعین‌حال ظرفیت ما برای دستیابی به فضیلت را نیز از بین می‌برد. فرهنگ‌های سرعت ما را از صفات انسانی تهی می‌کنند و به شخصیتمان از نظر اخلاقی آسیب می‌زنند، ازاین‌رو از نظر اخلاقی مهم‌اند -هر چه باشد، فضیلت و برتری اخلاقی از دستاوردهای ویژۀ انسان‌ها هستند.

ستایشگران آهستگی -مانند اونوره و پترینی یا برگ و سیبر- در توصیفاتشان زیاد از فضیلت و رذیلت استفاده نمی‌کنند. بااین‌حال، واضح است که نگران خصوصیات اخلاقی دگرگون‌شدۀ «پیروان سرعت» هستند.

برای درک این موضوع، یکی از رقبای ایدئولوژیک آن‌ها، فیلیپو توماسو مارینتی، را در نظر بگیرید. این شاعر ایتالیایی و نظریه‌پرداز هنر در اوایل قرن بیستم از مدافعان سرعت بود و مکتب فوتوریسم را بنیان گذاشت. او نثری پرشور و شعرگون دارد و از ما می‌خواهد «مردی را که پشت فرمان است تحسین کنیم» و فریاد شادی برآوریم از دیدن «لوکوموتیوهای عظیم و باشکوه … و پرواز زیبای هواپیماها». مارینتی در سال ۱۹۰۹ بیانیۀ فوتوریسم را منتشر کرد. او در این بیانیه علاوه‌بر ستایش «زیبایی‌شناسی سرعت»، ویژگی‌های شتاب‌گرای حقیقی را ترسیم کرد. شتاب‌گرای واقعی، رها از «قیدوبندهای کهنه و قدیمی»، شورمندانه «عشق به خطر» دارد، «سکوت متفکرانه» را تحقیر می‌کند و در تمام اعمال خود تلاش می‌کند «فعالیت‌های متهورانه را بهتر جلوه دهد». چنین افرادی همیشه «هشیار و بی‌قرارند» و تصدیق می‌کنند که زندگی انسان «به تولید مثل به هر قیمتی و نابودیِ بی‌هدف منتهی می‌شود». درنتیجه، فوتوریست‌های پرشوری که پیرو سرعت‌اند همیشه از «زیبایی جدید، زیبایی سرعت» رضایت دارند.

شخصیتی که مارینتی توصیف می‌کند بی‌باک، خطرناک، تابع امیال و بی‌پرواست و قائل به هیچ قیدوبندی نیست و هیچ نگران نتایج کارش یا محافظت از خودش نیست، ازاین‌رو ابداً سرعتش را کم نمی‌کند. این‌جور افراد تحت کنترل و هدایت مجموعه‌ای از رذایل هستند که «ذهنیت مبتنی‌بر سرعت» باعث ظهور و بروزشان می‌شود، بنابراین اجازه دهید آن‌ها را رذایل شتاب‌دهنده بنامیم. جالب اینکه برگ و سیبر نیز پیروان سرعت را شخصیت‌هایی فاسد توصیف می‌کنند. برای مثال، با سرلوحه قرار دادن ارزش‌ها و الزامات فرهنگ سرعت، نگاه بدبینانه‌ای به بقیه پیدا می‌کنیم: کم‌کم از دست دانش‌آموزان، همکاران و همسایه‌هایمان کلافه می‌شویم، چون فکر می‌کنیم دارند وقت گران‌بهای ما را «می‌بلعند» یا «می‌گیرند» و نمی‌گذارند فعالیت‌هایی را که برایمان اهمیت بیشتری دارند انجام دهیم.

درست است، گاهی اوقات باید از زمانمان محافظت کنیم. برخی افراد بی‌فرهنگ‌اند و وقت ما را تلف می‌کنند. با‌این‌حال، ذهنیت مبتنی‌بر سرعت پایش را فراتر از آن محافظت معقول از زمان می‌گذارد. پیروان سرعت معمولاً پرخاشجو، سلطه‌گر، بی‌حوصله و ناسازگارند –می‌خواهند کسانی را که نمی‌توانند رقابت‌ را ادامه دهند پشت سر بگذارند. برگ و سیبر از یکی از «راهنمای مدیریت زمان» برای دانشگاهیان نقلی آورده‌اند؛ در این راهنما به‌طرز مشمئزکننده‌ای شکایت شده از اینکه دانشگاهیان «زمان زیادی را با انجام کارهای غیرضروری مانند «خوش‌وبش‌کردن کنار آب‌سردکن» تلف می‌کنند. اگر واقعاً نتوان از فعالیت‌های غیرمولد اجتناب کرد، می‌توان اصلاحشان کرد. مثلاً، می‌توان «در راه رفتن به مهمانی عمه جُوانی» دزدکی مشغول خواندن شد.

چنین رفتاری ممکن است به نظر پیروان سرعت کارآمد و سازنده باشد، اما برای کسانی که دیدگاه اخلاقی گسترده‌تری دارند، بوی خودخواهی تنگ‌نظرانه می‌دهد و نشان‌دهندۀ این است که فرد دید محدودی دارد دربارۀ اینکه چه‌چیز در زندگی مهم است. زندگی تحت سلطۀ ارزش‌های سرعت بسیار محدود، بیش از حد شتاب‌زده، و بیش از حد بی‌‌اعتنا به طیف وسیع‌تری از ارزش‌ها می‌شود که برای زندگی انسانی تمام‌عیار ضروری‌اند. بسیاری از کارها زمانی واقعاً مؤثرند که به‌آرامی انجام شوند. اولین قرار ملاقات، مراقبت از یکی از بستگان سالخورده، خواندن کتاب‌های آموزنده، قدم‌زدن در جنگل‌ … همۀ این‌ها محتاج آهستگی است. مایکل اوکشات فیلسوف می‌گوید مکالمۀ خوب باید «جریانی مطبوع و دوستانه» داشته باشد، نه با «سخنان اندرزآمیز و آرام صحبت‌کردن» سرعتش کم شود و نه در «سیل بی‌امان کلماتْ» شتابان پیش رود.

اکنون می‌توانیم نگرانی‌های اخلاقی در مورد فرهنگ‌های سرعت و ضرورت اخلاقی‌ای را که جان تازه‌ای به آیین آهستگی می‌دهد به زبان دیگری بیان کنیم.

با سرلوحه قرار دادن ذهنیت مبتنی‌بر سرعت، شخصیت و زندگی فرد در معرض تسلط الزامات، فشارها و ارزش‌های فرهنگ سرعت قرار می‌گیرد. سرعت، شتاب، بهره‌وری، کارایی در فعالیت‌ها، پروژه‌ها و روابط ما با افراد دیگر نقش محوری دارند. همۀ این‌ها سایر ارزش‌های ما مانند همکاری، درک عمیق و روابط دوستانه را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

علاوه‌بر این، درپیش‌گرفتن تمام آن فضایل مبتنی‌بر سبک‌های آهسته‌ترِ فکر، احساس و عمل دشوارتر می‌شود –چند تا از این فضیلت‌ها عبارت‌اند از: دقت، سخت‌کوشی، تأمل، خودانگیختگی و ازخودگذشتگی. به‌جای این‌ها رذایل شتاب‌دهنده در ما سر برمی‌آورند: مانند پرخاشگری، بداخلاقی، بی‌حوصلگی، سطحی‌نگری، عدم تحمل هر چیزی که آهسته یا ملایم است، بی‌اعتنایی به عمق و پیچیدگی، و مهم‌تر از همه، دیدگاهی خودمحور و تنگ‌نظرانه به زندگی. بدتر از این، اثرات مخرب پیروی از سرعت در فرهنگ‌هایی که ارزش‌های پرومته‌ای -جاه‌طلبی، بهره‌وری، موفقیت، پرمشغله‌بودن- را ارج می‌نهند پنهان می‌شود. برگ و سیبر این را در حوزه‌هایی از زندگی که «آرمان‌های تفوق، فردگرایی خودبسنده، و عقل‌گرایی» بر آن‌ها حاکم است تشخیص داده‌اند. در بدترین حالت، پیروان متعصب سرعت کاملاً از تجربۀ «آهستگی درونی» ناتوان می‌شوند.

فرهنگ‌های سرعت ما را از ویژگی‌های انسانی تهی می‌کنند؛ به عقیدۀ من این تأثیر فرهنگ‌های سرعت را باید بر حسب توانایی‌شان در نابودکردن شخصیت اخلاقی درک کرد. با تأکید بر شخصیت، نباید تأثیرات بد سرعت بر سلامت روان و جسم، حجم کاری و محیط را نادیده گرفت. بااین‌حال، آنچه باید جدی گرفته شود نگرش‌ها، تمایلات و دیدگاه‌هایی است که پیروان سرعت بر اساس آن‌ها عمل می‌کنند. درعین‌حال، جدی‌گرفتن نابودی شخصیت به ما کمک می‌کند بفهمیم که پرورش آهستگی درونی به چه معناست. کسی که تحت‌تأثیر الزامات سرعت به بیراهه کشیده شده است باید تمام آن عوامل و الزاماتی را که جزء جدایی‌ناپذیر چیزی است که مایون «مزیت سرعت» می‌نامد سرکوب کند و فروبنشاند.

بنابراین، ضرورت اخلاقی کاهش سرعت شامل مهار رذایل شتاب‌دهنده و پرورش فضایل آهستگی است که در فرهنگ‌های مدرن سرعت نادیده گرفته شده‌اند. همۀ کسانی که درمورد «سرعت» و «آهستگی» می‌نویسند تأکید می‌کنند که دنیای مدرن تحت سلطۀ «سرعت» و مخالف «آهستگی» است.

بااین‌حال، به‌وضوح، تمایل به شتاب مقدم بر ظهور مدرنیته است. فیلسوفان دائوئیست، بودایی و کنفوسیوسی همگی رذیلت‌های شتاب‌دهنده را محکوم می‌کردند -مردمی که «این طرف و آن طرف می‌دوند»، مدام مشغول‌اند، و به دنبال اهداف پرطمطراق و دهن‌پرکن هستند. علاوه‌بر این، این فلاسفه، با وجود تمام تفاوت‌هایشان، مجموعۀ مشابهی از فضایل «آهسته» مانند اعتدال و تأمل را ستایش کرده‌اند. در واقع، آن‌ها موافق بودند که تغییر خود از نظر اخلاقی شامل اقداماتی برای «فرونشاندن»، «محدودکردن» یا «مهارکردن» وابستگی‌ها و تمایلات شورمندانه‌مان است -شاید بتوان گفت «آهسته پیش رفتن».

در این فراخوانِ مهارِ رذایل شتاب‌هنده، مقاومت در برابر الزام بی‌امان سرعت و پرورش آهستگی درونی، آشکارا یک نکته از‌ قلم‌ افتاده است و آن اینکه توضیحی دربارۀ سرعت مناسب زندگی داده نشده است. بدون توجه به موقعیت و استانداردها، دستور «آهسته برو!» به همان اندازۀ «سریع برو!» بی‌فایده است. اونوره راجع‌به انتقاداتش از فرهنگ‌های سرعت توضیحات شفافی ارائه می‌دهد و به برداشت ظریف‌تری از تحول شخصی و فرهنگی اشاره می‌کند که نقشی اساسی در «جنبش آهستگی» دارد. حتماً خاطرتان هست که نقل‌قولی از او آوردیم که می‌گفت هدف ما این نیست که «آیین سرعت را با آیین آهستگی جایگزین کنیم»، بلکه باید تلاش کنیم «هر کاری را با سرعت مناسب خودش انجام دهیم».

آنچه نیاز است فقط تکرار فضایل آهستگی و هشدارهای مفید درمورد تمرکز بر سرعت نیست. زندگی شکوفا به چیزی بیش از درکی جامع دربارۀ ویژگی‌های شخصیتی مربوطه نیاز دارد. همچنین به چیزی نیاز دارد که کنفوسیوس آن را «وقت‌شناسی» می‌نامد، یعنی داشتن درکی از ریتم و زمان‌بندی مناسب اعمال و واکنش‌هایمان؛ کنفوسیوس این را از مجموعه «آیین‌های» به‌ارث‌رسیده از سلسلۀ ژو اقتباس کرده است. در یک استعارۀ موسیقایی، آنچه مورد نیاز است توانایی معقول برای «پیش‌بردن» زندگی‌مان با سرعت مناسب، متناسب با محیط و «مخاطب»، است. نوازندۀ خوب می‌داند که برخی از قطعه‌ها باید آهسته، برخی دیگر سریع و برخی دیگر با ریتم‌های دقیق و سرعت‌های متناوب اجرا شوند. درواقع، استعارۀ موسیقی در میان علاقه‌مندان به آهستگی محبوبیت دارد. برگ و سیبر در مورد درک «ریتم‌های» زندگی و تفکر صحبت کرده‌اند و اینکه چقدر مهم است که، همانند یک موسیقی‌دان خوب جاز، توانایی «معنابخشیدن» به «زمان‌های استراحت» و استفادۀ درست از «مکث‌ها و زمان‌هایی که ممکن است به نظر غیرمولد برسد» را داشته باشیم.

یک نام خوب برای این دستاورد چیزی است که موسیقی‌دانان به آن تمپو جوستو می‌گویند، توانایی رسیدن به تمپوی [سرعت] ایدئال. این نیاز به مجموعه‌ای کامل از حساسیت‌ها و مهارت‌ها دارد، که هرکدام به ما کمک می‌کند بر اساس معیارهای حساسیت و تناسب رفتار کنیم. فرد عاقل از این حس ظریف استفاده می‌کند تا هوشمندانه فضایل خود را به کار گیرد –پس این است وقت‌شناسی «انسان کامل» کنفوسیوس. این ریتم مناسب برای زندگی فرد ممکن است توسط آیین‌های کنفوسیوسی، انضباط رهبانی بودایی، یا واکنش خودانگیختۀ دائوئیستی به «ده هزار چیز» فراهم شود. کسانی که تعهدی به این چیزها ندارند باید برای خودشان جایگزین‌های ترتیب دهند. ریتم زندگی‌شان هرچه که باشد، باید با فرهنگ‌های تثبیت‌شدۀ سرعت دست‌وپنجه نرم کنند؛ این فرهنگ‌ها دائماً تلاش می‌کنند مفهوم «سرعت» را به بخش‌های‌ بیشتری از زندگی گسترش دهند.

پرورش موفقیت‌آمیز فضایل آهستگی از طریق تبحریافتن در زمینۀ تمپو جوستو به راهبردهای کاهش سرعتی بستگی دارد که فرد در پیش می‌گیرد. کنفوسیوسی‌ها معتقد بودند که زندگی به شیوه‌ای کاملاً مناسب و همراه با وقت‌شناسی نیازمند احیای ساختارهای آیینیِ کاملاً انسانی است؛ این ادعا برای کسانی جذاب است که می‌خواهند سرعت خود را در جهان کاهش دهند و همچنان بخشی از آن باقی بمانند. درمقابل، بودایی‌ها ساکت و کم‌حرف بودند و طرف‌دار «کناره‌گیری» رهبانی و دوری‌جستن از سرعت و اشتیاق به زندگی دنیوی بودند. دائوئیست‌ها، علی‌رغم تصوری که ازشان به‌عنوان گوشه‌نشین‌های ساکن کوهستان وجود دارد، تا این حد پیش نرفتند، اما اصرار داشتند که اصالت، فروتنی، خودانگیختگی، و دیگر فضایل فردی در کسانی که «در مسیر» هستند تنها در صورتی آشکار می‌شود که سعی کنند از جریان اصلی کناره‌گیری کنند. ژوانگزی مطمئناً زندگی دیوانه‌وار معاصران خود را محکوم می‌کرد و نمونه‌های او در زمینۀ اصالت، ژنرن [انسان کامل در فلسفۀ دائوئیستی]، «جوشش» و «ثباتی» از خود نشان می‌دهند که بازتابی از «راه بهشت» [نظم طبیعی مسلط بر جهان هستی در فلسفۀ دائوئیستی] است.

از نظر این فیلسوفان باستان، و همچنین از نظر مدافعان مدرن آهستگی، انسان اصیل و موفق زندگی‌اش را براساس درک مناسبی از سرعت یا ریتم شکل می‌دهد. با انجام این کار، اقدامات این افراد به‌موقع است، و درنهایت با ویژگی‌هایی همچون انعطاف‌پذیری، چابکی، و پاسخگویی توصیف می‌شوند -مانند نوازنده‌ای که طبق نیاز قطعه از آلگرو [از اصطلاحات موسیقی به معنای تند] به لارگو [از اصطلاحات موسیقی به معنای کند] می‌رود و برعکس. مانند موسیقی، زندگی انسان را نیز نمی‌توان با یک سرعت به‌درستی پیش برد. در فرهنگ‌های سرعت، مانند فرهنگ ما، «آهسته پیش ‌رفتن» برای اکثر افراد منطقی خواهد بود، اما هشدارها درمورد اثرات مخرب سرلوحه قرار دادن ذهنیت مبتنی بر سرعت نباید حکمت وقت‌شناسی را تحت‌الشعاع قرار دهد.

از نظر فرد خردمند، زندگی خوب زندگی‌ای است که در آن در پی تمپو جوستو باشیم -«گاهی سریع. گاهی آهسته. گاهی جایی در این بین».


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.

این مطلب در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ عنوان «Going Slow» در وب‌سایت دیلی فیلاسافی منتشر شده است و برای نخستین‌بار در تاریخ ۴ اسفند ۱۴۰۳ با با عنوان «گاهی سریع، گاهی آهسته، گاهی جایی در این بین» و با ترجمۀ فرشته هدایتی در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

ایان جیمز کید (Ian James Kidd) استادیار فلسفۀ دانشگاه ناتینگهام است. حوزه‌های علاقه‌مندی او معرفت‌شناسی فضیلت، معرفت‌شناسی اجتماعی، فلسفۀ علم، و تجربۀ بیماری و ارزش آن است.

پاورقی

  • 1
    Slow Food
  • 2
    In Praise of Slow
  • 3
    On Slowness
  • 4
    The Slow Fix
  • 5
    30 Days To Slow
  • 6
    The Slow Professor

مرتبط

اثر والمارت: هر جا والمارت وارد می‌شود فقر افزایش می‌یابد

اثر والمارت: هر جا والمارت وارد می‌شود فقر افزایش می‌یابد

چرا والمارت چنین تأثیر منفی گسترده‌ای بر درآمد و ثروت دارد؟

پیشرفت می‌خواهید؟ کسب‌‌وکارهای کوچک‌ را کنار بگذارید

پیشرفت می‌خواهید؟ کسب‌‌وکارهای کوچک‌ را کنار بگذارید

رشد اقتصادی ذاتاً با رشد بنگاه‌ها پیوند خورده است

پزشک‌ها هم نمی‌دانند، اما شاید همین خوب باشد

پزشک‌ها هم نمی‌دانند، اما شاید همین خوب باشد

گاهی در مراقبت از نوزادان هیچ راه درست و غلطی وجود ندارد

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟

ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که همه چیز کیفیتی ساختگی به خود می‌گیرد

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

ریچارد فرانکس

ترجمه یاسمن هشیار

ماریان ولف

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

نانسی سی. اندریاسن

ترجمه سید امیرحسین میرابوطالبی, محمود توسلی

ند جانسون, ویلیام استیکس راد

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0