تحقیقات نشان میدهند تأثیر ژنتیک بر آیندۀ فرد، بیشتر از تأثیر تربیت است. پس آیا پدر و مادر اهمیتی ندارند؟
تحقیقی تازه نشان میدهد والدین، در سال اول تولد فرزندشان، با ۱۷۵۰ تصمیم دشوار روبهرو هستند، ازجمله اینکه نام کودک را چه بگذارند، از شیر مادر تغذیه کند یا نه، با چه روشی او را بخوابانند، کودک را پیش کدام پزشک ببرند و اینکه عکسهای او را در شبکههای اجتماعی بگذارند یا خیر. و این تازه سال اول است. والدین چطور باید در این موارد و هزاران مورد دیگر، که بهمرور پیش میآید، تصمیم بگیرند؟
Using Data to Get What You Really Want in Life
Seth Stephens Davidowitz
Dey Street Books, 2022.
نویسندۀ کتاب به ندای درون اعتماد نکن
The One Parenting Decision That Really Matters
13 دقیقه
Using Data to Get What You Really Want in Life
Seth Stephens Davidowitz
Dey Street Books, 2022.
ست استیونز دیویدویتس، آتلانتیک— والدین چطور باید در این موارد و هزاران مورد دیگر، که بهمرور پیش میآید، تصمیم بگیرند؟
میتوانند به گوگل مراجعه کنند، اما در گوگل همیشه برای یک سؤال چند جواب مختلف هست. نیویورکتایمز به والدین پیشنهاد میکند «برای تنبیه کودکان از جریمه استفاده کنید»، ولی پیبیاس میگوید «هرگز جریمه را به کار نگیرید». مادری درمانده به نام ایوا نییر، بعد از مطالعۀ «همۀ» کتابهای موجود دربارۀ نحوۀ خواباندنِ بچه، در وبلاگش زبان به شکایت باز کرد که:
میگویند بچه را خوب بپوشانید، اما نه خیلی سفتومحکم. او را به پُشت بخوابانید، ولی مواظب باشید طولانی نشود وگرنه بچه مشکل پیدا میکند. برای آنکه از «سندرم مرگ ناگهانی نوزاد» نمیرد پستانک به او بدهید، اما حواستان باشد پستانک ممکن است باعث مشکلات دورۀ شیردهی شود و نگذارد بچه راحت بخوابد. اگر کودکتان خیلی راحت میخوابد حتماً دچار «سندرم مرگ ناگهانی نوزاد» میشود.
من کارشناس حوزۀ فرزندپروری نیستم و در این زمینه، جز عموبودن، تجربهای ندارم (تصمیمگیری من عمدتاً اینجوری است که از مادرم میپرسم برای برادرزادهام بهتر است چه بخرم و او هم میگوید «برایش کامیون بخر» و من هم میخرم و بعد برادرزادهام چهارسال بهخاطر اینکه برایش کامیون خریدهام از من تشکر میکند). من اقتصاددان و متخصص علم داده هستم و منابع علمی را زیرورو کردهام تا بفهمم دادهها چطور میتوانند به آدمها کمک کنند تا والدین بهتری باشند. اگر شما از آن دست پدرها یا مادرهایی هستید که از عواقب انتخابهای غلط خودتان وحشت دارید بنده به شما عرض میکنم که خیلی نگران نباشید. میشود گفت هیچ تصمیمی ابداً آنقدرها که فکر میکنید مهم نیست.
بیایید از مهمترین سؤال شروع کنیم: والدین چقدر اهمیت دارند؟ والدینِ خوب، در مقایسه با والدین معمولی، چقدر ممکن است در زندگی کودکان اثر مثبت بگذارند؟
یکی از موانع بزرگ در راه درک تأثیر والدین این است که به تفاوت «همبستگی» و «علیّت» توجه نمیکنیم. بهعنوان مثال، کودکانی که والدینشان زیاد برایشان کتاب میخوانند معمولاً از نظر تحصیلی موفقترند. اما والدین فقط کتاب به کودکانشان نمیدهند، بلکه ژن هم میدهند. آیا دلیل علاقۀ بعضی از کودکان به کتاب عادتِ کتابخوانیِ والدینشان است؟ یا والدین و فرزند بهخاطر ژنتیکشان به کتاب علاقهمندند؟ موضوعْ سرشت آدمهاست یا تربیت آنها؟
ژن عامل بسیار مهمی است. مثلاً ماجرای جیم لوئیس و جیم اسپرینگر، دوقلوهای همسانی که از چهارهفتگیشان جدا از هم بزرگ شده بودند، را در نظر بگیرید. آنها در ۳۹سالگی دوباره به هم میرسند و میبینند هر دو ۱۸۰ سانت قد و ۸۰ کیلو وزن دارند؛ ناخنهایشان را میجوند و سردردهای عصبی میگیرند؛ هر دو در دوران بچگی، سگی به اسم توی داشته٬اند؛ تعطیلات را همراه خانوادههایشان به ساحلی در فلوریدا میرفتهاند؛ بهصورت پارهوقت برای پلیس کار میکردهاند و نوشیدنی واحدی مینوشند و سیگار یکسانی میکشند. یک تفاوت مهم وجود داشت و آن اینکه جیم لوئیس نام فرزند اولش را جیمز اَلن (Alan) و جیم اسپرینگر جیمز آلن (Allan) گذاشته بود. شاید اگر لوئیس و اسپرینگر همدیگر را نمیدیدند فکر میکردند والدینشان نقش اساسی را در شکلگیری سلایقشان ایفا کردهاند، اما اینطور که پیداست آن علایق عمدتاً در ژنهایشان نهفته بوده است.
از لحاظ علمی، تنها راه اندازهگیری میزان تأثیر والدین بر فرزندان این است که کودکانِ مختلف را بهطور تصادفی به والدین مختلف بسپارند و ببینند درنهایت چطور از آب درمیآیند. درواقع این کار قبلاً انجام هم شده است.
از دهۀ پنجاه میلادی به اینسو، مؤسسۀ غیرانتفاعی هولت اینترنشنال به خانوادههای آمریکایی کمک کرده دهها هزار کودک را از کرۀ جنوبی و کشورهای دیگر به فرزندی بگیرند. والدین ثبتنام میکردند، تأیید میشدند و اولین کودکی را که با معیارهای کلی آنها مطابقت داشت به فرزندی میپذیرفتند. این فرایند اساساً تصادفی بود و فرصت مناسبی را در اختیار پژوهشگران قرار میداد. آنها میتوانستند کودکانی را که از نظر ژنتیکی متفاوت بودند ولی به یک خانواده سپرده شده بودند مقایسه کنند و ببینند آیا این برادرخواندهها و خواهرخواندهها تحتتأثیر والدینِ مشترک شبیه یکدیگر میشوند یا نه.
پژوهشگران دریافتند خانوادهای که کودک را بزرگ کرده تأثیر بسیار کمی بر او داشته و شباهت فرزندخواندههایی که در یک خانه بزرگ شده بودند چندان از شباهت کودکانی که به خانوادههای مختلف سپرده شده بودند بیشتر نبوده است. تأثیر ژن کودکان بر درآمد آیندهشان حدود ۲/۵ برابر بیش از تأثیر تربیت آنها بود.
پژوهشگرانِ دیگر هم دربارۀ فرزندخواندهها و دوقلوها مطالعاتی را انجام داده و به نتایج مشابهی رسیدهاند. برایان کپلان در کتاب دلایل خودخواهانه برای فرزندآوریِ بیشتر 1 میگوید والدین تأثیر چندانی بر سلامت، طول عمر، تحصیلات و دینداری کودکان ندارند (هرچند که پژوهشها نشان دادهاند آنها میتوانند بر مصرف مواد مخدر و الکل و رفتارهای جنسی کودکان، بهخصوص در دوران نوجوانی، و همچنین بر احساسی که نسبت به والدین دارند، به میزان متوسط، تأثیر داشته باشند).
البته نمونههایی هم در دست است که والدین تأثیر بسیار فراوانی داشتهاند، مثلاً جرد کوشنر. پدرش به دانشگاه هاروارد، که جرد را ظاهراً بهرغم نمرات نسبتاً پایینِ معدل و آزمون پذیرفته بود، وعدۀ کمک ۲/۵ میلیون دلاری داد. بعد از آن، جرد در کسبوکار معاملات املاک پدر صاحب سهم شد. گرچه ممکن است ادعایم گستاخانه باشد، ولی فکر میکنم روشن است که اگر او وارث امپراتوری معاملات املاک پدرش نبود ثروت تقریباً ۸۰۰ میلیون دلاریاش بهمراتب کمتر بود. اما دادهها میگویند والدین معمولی -یعنی والدینی که مثلاً درگیر میزان کتابخواندن برای کودکانشان هستند بهجای اینکه چند میلیون دلار به هاروارد بدهند- تأثیر کمی بر تحصیلات و درآمد فرزندانشان دارند.
اگر تأثیر کلیِ فرزندپروری تا این اندازه کم باشد، اثر تصمیمات خاصی هم که میگیریم احتمالاً اندک است. درحقیقت اگر عناوین دهانپرکُنِ مجتمعهای صنعتی فرزندپروری را رها کنیم و پژوهشهای دستاول را مد نظر قرار دهیم متوجه میشویم این قضیه حتی دربارۀ بحثانگیزترین راهکارها هم صادق است.
چند نمونه: یکی از گستردهترین کارآزماییهای تصادفیِ کنترلشده دربارۀ شیردهی از سینۀ مادر نشان میدهد این روش، در مجموع، تأثیر بلندمدت قابلتوجهی بر جنبههای مختلف سلامت کودک نمیگذارد. تحقیقی دقیق دربارۀ استفاده از تلویزیون در میان کودکانِ کمتر از پنج سال ثابت میکند تلویزیون هیچ اثر بلندمدتی بر نمرات کودکان ندارد. یک کارآزمایی تصادفی مدعی است آموزش بازیهای فکریِ سخت، مثل شطرنج، به کودکان در بلندمدت هوش آنها را افزایش نمیدهد. همچنین فراتحلیلی دربارۀ دوزبانگی نشان میدهد این مهارت اثرات بسیار کمی بر عملکرد شناختی کودکان دارد و اینکه حتی همین اثرات اندک نیز ممکن است بهخاطرِ نوعی تمایل به انتشار نتایج مثبت مطالعات بوده باشد.
با همۀ این اوصاف، شواهدی در دست داریم که نشان میدهد یک تصمیم ممکن است حائز اهمیت فراوان باشد -و از قضا تصمیمی است که متخصصان و کتب راهنمای فرزندپروری توجه چندانی به آن ندارند.
هیلاری کلینتون، در سال ۱۹۹۶ که بانوی اول آمریکا بود، کتابی تحت عنوان همه باید یاری کنند: و درسهای دیگر که کودکان به ما میآموزند 2منتشر کرد. کتاب او میگوید زندگی کودکان را افرادی که در اطرافشان هستند شکل میدهند: آتشنشانها و پلیسها، مأموران جمعآوری زباله، معلمان و مربیهای ورزشی.
باب دُل، نامزد ریاستجمهوری، در کنوانسیون جمهوریخواهانِ همان سال موضوع کتاب کلینتون را پیش کشید. او گفت بانوی اول، با تأکید بر نقش افرادِ اجتماع در زندگی کودکان، مسئولیتهای والدین را کوچک جلوه داده و بهطور پنهانی به ارزشهای خانواده تاخته است. دُل گفت «با تمام احترامی که برایتان قائلم، به شما میگویم برای بزرگکردن بچه لازم نیست همه یاری کنند؛ خانوادۀ کودک کافی است». و جمعیت فریاد تأیید سر دادند.
حق با کدام بود؟ باب دُل یا هیلاری کلینتون؟
تا بیستودو سال بعد از آن ماجرا، کسی نمیدانست کدام طرف درست میگوید. تحقیق جامع و مانعی در دست نبود. مشکل، بار دیگر، ایجاد رابطۀ علت و معلولی بود. تردیدی نیست که برخی مناطق بچههای موفقتری عمل میآورند: از هر ۸۶۴ بیبیبومر (متولدین ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴) زادۀ وشتناوِ میشیگان، شهرستانی که دانشگاه میشیگان در آن قرار دارد، یک نفر کارِ قابلملاحظهای انجام داده که درخور ثبت در وبسایت ویکیپدیا بوده، درحالیکه در شهرستان هارلنِ کنتاکی از هر ۳۱۱۶۷ نفر یکی به این موفقیت دست یافته است. اما چه میزان از این آمار واقعاً بهخاطرِ زرنگی و بلندپروازی فرزندان اساتید و دیگر متخصصانِ طبقۀ بالای متوسط است؟ اگر آنها در حومۀ کنتاکی به دنیا آمده بودند، از هوش و انگیزهشان بهره میبردند؟ افرادی که در مناطق مختلف زاده میشوند متفاوتاند، بنابراین ظاهراً تعیین میزان تأثیر محله بر موفقیت کودکان غیرممکن است.
اما چند سال پیش راج چتی، اقتصاددان (و استاد سابق من)، بههمراه دیگران این مسئله را بررسی کردند. آنها ادارۀ درآمد داخلی را مجاب کرده بودند که دادههای بینام و ناشناسِ تقریباً یک نسل از مالیاتدهندگان آمریکایی را در اختیار گروه پژوهشگران قرار دهند. چتی و گروهش با ایجاد ارتباط میانِ سوابق مالیاتی کودکان و والدینشان توانستند محل زندگی افراد در کودکی و درآمدشان در بزرگسالی را رصد کنند، مثلاً اگر کسی پنج سال اول عمرش را در فیلادلفیا و باقی دوران کودکیاش را در شیکاگو طی کرده بود، چتی و گروهش میدانستند. آنها این اطلاعات را درمورد میلیونها آمریکایی در اختیار داشتند.
بهاینترتیب، مجموعهدادهای فوقالعاده در اختیار دانشمندی فوقالعاده قرار گرفت -و توانستیم از مشکل «همبستگی» فراتر برویم. چتی و گروهش دربارۀ خواهر و برادرهایی مطالعه کردند که در بچگی نقلمکان کرده بودند. فرض کنید خانوادۀ جانسون دو کودک به نامهای سارا و امیلی دارد و وقتی سارا سیزده و امیلی هشتساله بوده از لسآنجلس به دنور نقلمکان کردهاند. فرض کنید دنور مکان مناسبتری برای بزرگکردن بچههاست. اگر اینطور باشد، امیلی باید در بزرگسالی عملکرد بهتری از سارا داشته باشد، چون در کودکی پنج سال بیشتر از سارا در فضای مناسب دنور زندگی کرده است.
حالا شاید سارا باهوشتر باشد و، بهرغم تأثیر مثبت دنور، بیشتر از امیلی بدرخشد. اما وقتی نمونههای مورد بررسی زیاد میشود، این دست تفاوتها میان خواهر و برادرهای خاص از میان میرود. بهعلاوه، چون میشود فرض کرد خواهر و برادرهایی که از یک پدر و مادر متولد شدهاند کمابیش استعداد ژنتیکی مشابهی دارند، میتوانیم مطمئن باشیم که محل زندگی باعث ایجاد تفاوت در موفقیت میشود. حال اگر این تفاوتها را در سطح کل مالیاتدهندگان در نظر بگیرید و کمی حسابوکتاب ریاضیاتی در کار بیاورید، میزان ارزش هر منطقۀ آمریکا دستتان میآید.
نتایج تحقیق نشان داد که بعضی مناطق کلانشهریِ بزرگ برای بچهها مناسبترند. آنها در این مناطق بهتر تحصیل میکنند و بیشتر پول درمیآورند: شهرهای نمونه ممکن است درآمدِ آیندۀ کودک را تا حدود ۱۲درصد افزایش دهند. چتی و گروهش دریافتند پنج منطقۀ برترِ کلانشهری بهترتیب سیاتل، مینیاپولیس، سالت لیک سیتی، ردینگِ پنسیلوانیا و مدیسنِ ویسکانسین هستند.
بااینحال والدین باید، در این مناطق کلانشهری، محلهای را نیز برای زندگی انتخاب کنند. پس چتی و همکارانش بررسیهایشان را محدودتر و محلههایی را مشخص کردند که به میزان قابلتوجهی بهتر از سایر محلهها بودند. آنها وبسایتی راهاندازی کردند که به همگان امکان میداد میزان تأثیر مثبت احتمالیِ هر محله را با توجه به سطح درآمد، جنسیت و نژاد کودکان مشاهده کنند.
از مقایسۀ پژوهش بالا دربارۀ مناطق با مطالعهای که روی فرزندخواندهها انجام شده به نتیجۀ جالبی میرسیم. ما درمییابیم که تنها یک مؤلفۀ هر خانه -یعنی موقعیت مکانی آن- بخش عمدۀ تأثیرِ کلیِ آن خانه را تشکیل میدهد. من با کنار هم گذاشتن اعداد و ارقام حساب کردهام که حدود ۲۵درصد -و شاید هم بیشتر- از تأثیر کلیِ والدین بستگی به این دارد که والدین فرزند خود را کجا بزرگ میکنند. به عبارت دیگر، همین یک تصمیمِ فرزندپروری تأثیری بهمراتب بیش از هزاران تصمیم دیگر دارد.
چرا این تصمیم اینقدر مهم است؟ گروه چتی پاسخی ارائه میدهد که شاید درست باشد. سه ویژگی اصلیِ منطقهای که موفقیت کودک را افزایش میدهد عبارتاند از تعداد خانوادههای برخوردار از دو والد، تعداد ساکنان تحصیلکرده و تعداد ساکنانی که فرمهای سرشماریشان را تحویل میدهند. به بیان دیگر، در این مناطق افراد نمونه زیادند: بزرگسالانی که باهوش، موفق، درگیر مسائل اجتماع و متعهد به زندگی خانوادگیِ پایدارند.
شواهد بیشتری دربارۀ اهمیت افراد نمونه در دست است. پژوهشی دیگر که چتی در آن همکاری میکرد نشان داد دخترانی که به مناطقی نقل مکان میکنند که آنجا زنان مخترع در حوزهای خاص زیاد دیده میشوند بسیار محتمل است در همان حوزه صاحب اختراع شوند. و تحقیقی دیگر اثبات کرده پسران رنگینپوستی که در محلهشان پدران رنگینپوستِ زیادی را میبینند، حتی اگر پدر خودشان رنگینپوست نباشد، آیندۀ بهتری خواهند داشت.
دادهها میتوانند نجاتبخش باشند. البته نمیتوانند بهجای ما تصمیم بگیرند، ولی میتوانند بگویند کدام تصمیمات واقعاً حائز اهمیتاند. درمورد فرزندپروری، دادهها به ما میگویند پدر و مادرها باید عمدتاً به اطرافیانِ فرزندانشان توجه کنند و نگران مسائل دیگر نباشند.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
ست استیونز-دیویدویتس (Seth Stephens-Davidowitz) اقتصاددان و متخصص علم داده است. او با استفاده از کلاندادهها، در پی بینشهایی جدید به روانشناسی انسان و رفتارها و نگرشهای پنهان آدمی است. بخشی از یافتههای او در کتابی با عنوان همه دروغ میگویند در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. آخرین کتاب دیویدویتس به ندای درون اعتماد نکن: بهرهگیری از دادهها برای بهدستآوردن آنچه حقیقتاً در زندگی میخواهید (Don’t Trust Your Gut: Using Data to Get What You Really Want in Life) نام دارد.