نوشتار

در دنیایی که هم بی‌رحم است و هم زیبا، نه خوش‌بینی به کار می‌آید، نه بدبینی

برای خوب‌زندگی‌کردن، باید همۀ واقعیت را ببینیم، ترکیبی از زیبایی و زشتی، نوعی «لذت مالیخولیایی»

در دنیایی که هم بی‌رحم است و هم زیبا، نه خوش‌بینی به کار می‌آید، نه بدبینی

دنیا پُر از رنج است، رنج‌هایی گریزناپذیر و مهلک. بارزترینشان هم کهولت و مرگ است، ولی در عین‌حال، زندگی به همان میزان و به‌شکل انکارناپذیری با زیبایی، شگفتی و فرصت‌هایی برای عشق و مهربانی پر شده است. ما باید فعالانه هر دوی این واقعیت‌ها را بپذیریم. اگر صداقت دربارۀ امور به شادی ساده‌لوحانه یا کودکانه پایان می‌دهد، درعوض، چیزی بالغ‌تر را به ارمغان می‌آورد. قدردانی از موهبت‌هایی که در طول عمر نصیبمان شده است.

Psyche

The ‘melancholic joy’ of living in our brutal, beautiful world

سایکی، برایان ترینوریس— این روزها خوشبین‌بودن سخت است. تغییرات اقلیمی با سرعت و شدت به همه جا رسیده است. خطرِ جنگ هسته‌ای پیچیده‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیرتر از هر زمان دیگری شده است. اقتدارگرایی جانی دوباره گرفته. و حتی، قبل از اینکه گریبان‌گیرِ این همه‌گیریِ تاریخی کرونا شویم، همۀ این خطرات وجود داشتند.

با این همه، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، باراک اوباما، در سال ۲۰۱۶ با آن خوشبینی ذاتی‌اش در مجلۀ وایرد نوشت: «واقعیت این است که اگر قرار بود خودتان در مسیر تاریخیِ بشر زمانی را برای زندگی انتخاب کنید، اکنون را انتخاب می‌کردید. دقیقاً همینجا در آمریکا و همین الان». سال بعد میشل سِر۱، فیلسوف فرانسوی، در کتاب خود با نام قبلاً بهتر بود۲ به مدح موفقیت‌های علم و منطق پرداخت و، در عین‌حال، تمایلمان برای دیدن گذشته با لنزهای گزینش‌گرِ خوش‌بینی و نوستالژی را به تمسخر گرفت. سِر به ما یادآوری کرد که «قبلاً» کارها بیشتر بودند، شرایط سخت‌تری داشتند و کمک کمتری از جانب تکنولوژی وجود داشت. شرایط بهداشتی بد بود، مراقبت‌های بهداشتیِ مؤثر کمتر بودند و تنش و خشونت هم بیشتر بود. شاید، آن «گذشته‌های شیرین» در مقایسه با امروز آن‌قدرها هم خوب نبودند. تنها یک سال بعد استیون پینکر، روان‌شناس کانادایی هم در کتاب خود اینک روشنگری۳از ایدۀ مشابهی دفاع کرد. او می‌گوید درست نیست که بگوییم جهان دارد بدتر می‌شود، این حرف نه فقط اندکی اشتباه، بلکه اشتباهِ محض است، به اندازۀ صاف‌بودن زمین اشتباه است.

داده‌ها آشکارا نشان می‌دهند که درمورد برخی از سنجه‌های عینی رفاه، حق با اوباما، سِر و پینکر است،‌ باوجوداین، بسیاری از مردم احساس نارضایتی دارند. در بعضی جاها، مثل ایالات متحدۀ آمریکا، درواقع گزارش مردم از شادی‌شان روند نزولی دارد. پس وضعیت جهان را چطور باید ببینیم: با خوش‌بینی یا بدبینی؟ در جواب این سؤال باید خیر و شر این دنیا را کاملاً در نظر بگیریم.

شاید بگویید امروزه همه‌چیز نسبت به قبل خیلی بهتر شده ولی باز هم نسبت به موقعیت کنونی‌ و چشم‌اندازهای آینده‌ محتاطانه برخورد کنید. یووال نوا هراری با پینکر موافق است ولی فکر می‌کند او تصویری ناقص ارائه می‌دهد. هراری در مکالمه‌ای با پینکر در سال ۲۰۱۹ گفته است که «الان امور برای انسان‌ها بهتر از همیشه است. البته هنوز اوضاع نسبتاً بد است. و می‌تواند خیلی خیلی بدتر هم بشود». تک‌تکِ این کلماتِ انتخاب‌شده مهم‌اند: «برای انسان‌ها» (ششمین انقراض جمعی را در نظر بگیرید)، «نسبتاً بد» (کووید-۱۹ را در نظر بگیرید)،‌ «خیلی خیلی بدتر» (تغییرات اقلیمی را در نظر بگیرید). منصفانه بخواهیم بگوییم بحث پینکر این است که امور بهبود یافته‌اند، نه اینکه لزوماً این بهبود در آینده هم ادامه پیدا می‌کند.

نکتۀ مهم‌تر این است که هرچند باید پیشرفت‌های تاریخی را ارج بنهیم، ولی اگر هوشیار نباشیم همین‌ها ما را از رسیدگی به واقعیت‌های تلخ بازمی‌دارند؛ و شکست در رسیدگی به این وقایع تلخ ممکن است ما را از زندگی خوب بازدارد. وقتی به موقعیت انسان‌ها نگاه می‌کنیم -صرف نظر از اینکه ثروتمند باشیم یا فقیر، جوان باشیم یا پیر‌- چه چیزهایی قطعیت بیشتر یا چه چیزهایی قطعیت کمتری دارند؟ آشکارترینشان مرگ است. به‌علاوه، گریزناپذیری رنج هم هست. هم برای خودمان و هم، نگران‌کننده‌تر، برای کسانی که دوستشان داریم. هر کسی در برهه‌ای از زندگی متوجه سنگینی این چیزها می‌شود. بسیاری از مردم رنج زندگی در تنهایی، یا درد ناتوانی در انتقال کامل تجربیات خود به دیگران یا فهمیدن تجربیات آن‌ها را کشیده‌اند. با اینکه پیشرفت‌های گوناگونی صورت گرفته ولی بی‌عدالتی‌های فراگیر هنوز باقی مانده‌اند، حتی برای آن‌هایی که خوش‌شانس بوده‌ و در جوامعی نسبتاً‌ باثبات زندگی می‌کنند.

هر انسانی که اهل تأمل باشد متوجهِ عجز غایی ما (حتی موفق‌ترین انسان‌ها) در طرح کلیِ وضعیت کنونی می‌شود. پروژه‌ها و دستاوردهایمان ماهیت زودگذری دارند و تنها تعداد اندکی از آن‌ها معنای خود را برای مدت زمان زیادی حفظ می‌کنند. همین باعث می‌شود که همه به معنای متزلزلِ چیزها چنگ بزنیم و یا این احتمال را در نظر بگیریم که شاید هیچ چیز معنایی نداشته باشد.

البته که، در شرایط برابر، زندگیِ طولانی‌تر و فقر و خشونتِ کمتر، بهتر است. ولی مهم نیست که تکنولوژی پزشکی چند سال به زندگی ما اضافه می‌کند. اگر فردی احساس می‌کند زندگی‌اش بی‌معناست، یا معنای اندکی دارد، چند سال زندگی بیشتر به معنای چند سال رضایت بیشتر نیست، موفقیت و شادی بیشتر که دیگر هیچ. اینکه این امر در سطح انتزاعی درست است را می‌دانیم، ولی روبه‌رو شدن با آن و درک‌کردنش بسیار دشوار است. به همین خاطر، بسیاری از مردم به ملغمه‌ای از انکار، بی‌تفاوتی و اجتناب رو می‌آورند تا با قسمت تاریک واقعیت‌های زندگی کنار بیایند.

شاید جالب‌ترین مثال برای فردی که تا دیر نشده نمی‌تواند به بخش‌های دشوار واقعیت اهمیت دهد، قهرمانِ تولستوی در رمان مرگ ایوان ایلیچ باشد. ایوان هر چیزی را که ما یاد گرفته‌ایم بخواهیم و دنبالش برویم به دست آورده: تحصیلات، منزلت اجتماعی، ثبات مالی، موفقیت حرفه‌ای. تولستوی می‌نویسد: «زندگی ایوان بسیار ساده و یکنواخت ولی، در عین‌حال، وحشتناک است». ایوان، در بهترین سال‌های زندگی‌اش، به بیماری عجیبی مبتلا شده و زمین‌گیر می‌شود. او تازه متوجه می‌شود که زندگی‌اش به‌شدت در جهت حفظ ظاهر و پرداختن به حواس‌پرتی‌های سرگرم‌کننده‌ای مانند ورق‌بازی بوده است. و همین‌ها سبب شده‌اند هیچ‌وقت زمان کافی نداشته باشد تا دربارۀ واقعیت مرگ و ناتوانی‌اش در کنترل آن به‌صورت جدی فکر کند.

بنابراین، دلیلی خیلی روشن برای اینکه ما باید به واقعیت‌های تلخ و بی‌رحم زندگی بیشتر فکر کنیم این است که نمی‌توانیم از آن‌ها اجتناب کنیم. واقعیت‌ها، به‌شیوۀ جالبی، خودشان را به ما تحمیل می‌کنند. هیچ میزانی از پیشرفت یا ثروت نمی‌تواند باعث شود که بتوانیم برای همیشه واقعیت‌های تلخ را نادیده بگیریم. در آخر، بی‌میلی ما به دیدن واقعیت و آنچه واقعاً هست ما را به تحمل انواع بیشتری از رنج می‌کشاند که نتیجۀ تنظیم نادرست اولویت‌ها هستند: «بحران‌های میانسالی» یا حملات پنیک در بستر مرگ (مانند ایوان) ریشه در دنبال‌کردن اهداف نادرست در سرتاسر زندگی دارد. بهتر است که واقعیت‌های زندگی را از اول با چشمانی باز ببینیم و اولویت‌هایمان را براساس ارزیابی‌ای واضح از امور پایه‌ریزی کنیم.

همچنین انکار و اجتناب باعث می‌شود ارزیابی ما از جهان بیرونی مخدوش شود. وقتی‌که سرگرم بخت و اقبال خوبمان (سلامتی، ثروت، امنیت) می‌شویم، واقعیت‌های تلخی را انکار می‌کنیم که، نهایتاً، نمی‌توانیم در زندگی‌مان از آن‌ها اجتناب کنیم. ما همچنین می‌خواهیم واقعیت‌های تلخی که زندگی دیگران را دربرگرفته را هم بی‌اهمیت ‌شماریم، حال آنکه از برخی از آن‌ها می‌توان اجتناب کرد. ما هرگز فقدان، نابودی، رنج و مرگ را از جهان حذف نخواهیم کرد. بااین‌حال اگر صرفاً جهان را همان‌طور که هست بپذیریم،‌ (چه به این خاطر که عدل الهی می‌گوید این جهان بی‌نقص است، چه به این دلیل که فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، به ما می‌گوید به همۀ جزئیات «بسیار کوچک، بله» بگوییم، چه به هر دلیل دیگری) محتمل است که در قبالِ نمونه‌های خاصی از شر با سنگدلی یا بی‌تفاوتی رفتار کنیم. مثلاً نه با خودِ فقدان که اجتناب‌ناپذیر است، بلکه با ازدست‌رفتن این‌گونۀ زیستی‌ یا آن اکوسیستم خاص به‌خاطر تغییرات اقلیمی چنین برخورد می‌کنیم. نه با واقعیت مرگ که اجتناب‌ناپذیر است، بلکه مرگِ‌ یک پناهنده‌ از گرسنگی و بیماری‌ که امری اجتناب‌پذیر است. ما بهتر از آنیم که بخواهیم شادی را به‌قیمت انکار یا بی‌تفاوتی تعمدی به دست آوریم.

نکته این نیست که ناامید شویم یا به شکلی وسواس‌گونه به شکاف میان واقعیتی که هست و آن چیزی که می‌توانست باشد فکر کنیم. این مورد هم مثل بستن چشم بر روی اتفاقات زندگی توصیه نمی‌شود. بلکه نکته این است که به واقعیت بها دهیم. در این صورت،‌ به چیزی بیشتر از فاجعۀ صرف دست می‌یابیم. اگر بازکردن چشم‌ها باعث می‌شود ناکامی‌های جهان را واضح‌تر ببینیم،‌ چیز دیگری هم نشانمان می‌دهد، مثل همانی که آنی دیلارد در زائری در نهر تینکر۴ (۱۹۷۴) دید:

قساوت راز است، پسماندۀ درد است. ولی اگر جهانی را توصیف کنیم که شامل این‌هاست،‌ جهانی که بازی‌ای طولانی و وحشیانه است، آن‌وقت با یک راز دیگر روبه‌رو می‌شویم: هجوم قدرت و نور، قناری‌ای که روی جمجمه آواز می‌خواند … ظاهراً چیزی مثل زیبایی وجود دارد، چیزی مثل یک لطف خالص و بلاعوض.

بله، دنیا پُر از رنج است که بارزترینشان کهولت و مرگ است، ولی در عین‌حال به همان میزان و به‌شکل انکارناپذیری با زیبایی، شگفتی و فرصت‌هایی برای عشق و مهربانی پر شده است. و ما باید فعالانه هر دوی این واقعیت‌ها را بپذیریم.

اگر صداقت دربارۀ امور به شادی ساده‌لوحانه یا کودکانه پایان می‌دهد، درعوض، چیزی بالغ‌تر را به ارمغان می‌آورد. انسان‌ها، تا آنجایی که می‌توانیم بگوییم، تنها موجوداتی هستند که هم خوبیِ چیزها را در ارتباط با تمایلات، علایق و اهداف خود درک می‌کنند و هم قدردان خوبی خود آن‌ها هستند، خوبی‌ای که فارغ از ارتباطشان با ما باشد، خوبی‌ای که مستقل از موجودیّت ما باشد. درنتیجه، این امکان را داریم که به جهان نگاه کنیم و قدردان آن باشیم -نه اینکه از آن خشنود یا خوشحال باشیم، بلکه قدردان باشیم. می‌توانیم به آسمان شب نگاه کرده و چیزی بیشتر از فضای نامحدود و سکوت حس کنیم که موجب احساس هیبت در پاسکال، فیلسوف فرانسوی، شد. می‌توانیم واقعیت و همچنین شانس حیرت‌آور و غریبمان برای بودن در اینجا را تجربه نموده و (مثل یک هدیه) قدردانش باشیم.

نهایتاً هم خوش‌بینان و هم بدبینان در اشتباه‌اند، چون هرکدام تنها به بخشی از واقعیت نظر دارند. وقتی‌که چشمانمان را به روی تمامی واقعیت گشودیم، آنچه می‌بینیم نقشی سایه‌روشن از تاریکی و نور است. کلیت شواهد چیزی مثل «لذتِ مالیخولیایی» را به ما القا می‌کند: سروری دل‌انگیز و طبیعی برای خوبی‌های هستی، ولی لذتی که در حضور دائمی شر و مالیخولیا با حزن توأم شده، چون همه‌چیز درنهایت پایان می‌یابد. دیدن بدی‌های دنیا به ما کمک می‌کند تا جایی که می‌توانیم خوب زندگی کنیم، چون مرگ به سراغ همه‌مان می‌آید و کهولت، ذره ذره، هستی‌مان را می‌بلعد. دیدن خوبی‌ها کمکمان می‌کند با قدردانی زندگی کنیم و رنج واقعیت را تلطیف کنیم.


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را برایان ترینوریس نوشته و در تاریخ ۶ سپتامبر ۲۰۲۱ با عنوان « The ‘melancholic joy’ of living in our brutal, beautiful world» در وب‌سایت سایکی منتشر شده است.  وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ با عنوان «در دنیایی که هم بی‌رحم است و هم زیبا، نه خوش‌بینی به کار می‌آید، نه بدبینی» و ترجمۀ زهرا عاملی منتشر کرده است.
•• برایان ترینوریس (Brian Treanoris) استاد چارلز اس. کاساسای دانشگاه لویولا مریمونت در لس‌آنجلس در رشته‌های ارزش‌های اجتماعی و فلسفه است. کتاب اخیر او «لذت مالیخولیایی: در باب زندگیِ سزاوارِ زیستن» (Melancholic Joy: On Life Worth Living) در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است.
••• آنچه خواندید، به‌طور اختصاصی برای وب‌سایت ترجمان تولید شده و به‌رایگان در اختیار شما قرار گرفته است. شما می‌توانید با خرید اشتراک فصلنامه ترجمان علوم انسانی از انتشار این مطالب و فعالیت‌های ترجمان حمایت کنید. برای خرید اشتراک فصلنامه ترجمان و بهره‌مندی از تخفیف و مزایای دیگر به فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی tarjomaan.shop مراجعه کنید.

[۱] Michel Serres
[۲] It was better before
[۳] Enlightenment Now
[۴] Pilgrim at Tinker Creek

مرتبط

سندرم شخصیت اصلی چیست؟

سندرم شخصیت اصلی چیست؟

در دنیای محدود شخصیت‌های اصلی، بقیۀ آدم‌ها صرفاً زامبی‌هایی مزاحم هستند

نابرابری اقتصادی «طبیعی» نیست

نابرابری اقتصادی «طبیعی» نیست

مروری بر کتاب طبیعت، فرهنگ و نابرابری نوشتۀ توماس پیکتی

شاید شکوفایی شما کمی دیرتر از دیگران باشد

شاید شکوفایی شما کمی دیرتر از دیگران باشد

نگران نباشید، عجله نکنید. زندگی مسابقه نیست

آیا می‌توان در اینترنت به معنویت دست یافت؟

آیا می‌توان در اینترنت به معنویت دست یافت؟

الگوریتم‌های سرگرمی‌ساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشده‌اند

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0