نوشتار

زندگی رازآلود رازها

طبق پژوهش‌ها استرس، اضطراب، افسردگی، تنهایی و عزت‌نفس پایین از اثرات رازداری بوده‌اند

زندگی رازآلود رازها

خوب یا بد، علم هنوز چندان نمی‌تواند در آشکارساختن جزئیات رازها به ما کمک کند، اما در کل دارد از طبیعت رازها سردرمی‌آورد. برای مثال، طبق یکی از مطالعات اخیر، یک فردِ عادی سیزده راز دارد که پنج‌تای آن‌ها را هرگز با کسی در میان نگذاشته است. پژوهشی دیگر می‌گوید: مردم بیش از آنکه در موقعیت‌های اجتماعی درگیر رازهایشان باشند در خلوت خود با آن‌ها کلنجار می‌روند؛ و این کلنجار رفتن، بیش از پنهان‌کاری، به آرامش آن‌ها لطمه می‌زند.

NewYorker

The Secret Life of Secrets

آلن بوردیک، نیویورکر — هر انسانی رازهایی دارد. شما رازهایی دارید و من هم رازهایی. حتی شاید رئیس جمهور ایالات متحده هم رازهایی داشته باشد. خوب یا بد علم چندان نمی‌تواند در آشکارساختن جزئیات هیچ راز مشخصی به ما کمک کند، اما در حال سردآوردن از طبیعت رازها به طور کلی است. برای مثال، طبق یکی از مطالعات اخیرِ مایکل اسلپین، استاد مدیریت در مدرسۀ بازرگانی کلمیبا، و دو تن از همکارانش، یک فردِ عادی سیزده راز دارد که پنج‌تای آن‌ها را هرگز با کسی در میان نگذاشته است. اگر رئیس‌جمهور کوچک‌ترین شباهتی به این فرد داشته باشد، احتمال اینکه راز او سوءِ استفاده از اعتماد باشد ۴۷ درصد، احتمال اینکه رازش دروغ یا فساد مالی باشد بیش از ۶۰ درصد و احتمال اینکه رازش با دزدی، رابطۀ مخفی یا نارضایتی در ارتباط باشد تقریباً ۳۰ درصد است.

پژوهش‌های بسیاری به بررسی اثرات روانشناختی رازها بر صاحبانشان پرداخته‌اند و طبق آن‌ها استرس، اضطراب، افسردگی، تنهایی و عزت‌نفس پایین از اثرات رازداری بوده‌اند. اما رازها می‌توانند هزینه‌های جسمانی هم داشته باشند. در سال ۲۰۱۴، کلیتون کریچر، روانشناسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا، و ملیسا فرگوسن، روانشناسی در کرنل، داوطلبانی را در موقعیت مصاحبه قرار دادند و از آن‌ها خواستند تمایلات جنسی خود را فاش کنند- برای مثال، با پاسخ دادن به سوالاتی دربارۀ اولویت‌های قرارهای عاشقانۀ خود با عباراتی همچون «تمایل دارم با افرادی قرار بگذارم که…» به جای «تمایل دارم با زنانی قرار بگذارم که …» پس از آن، افرادی که رازهایی داشتند هفده درصد بدتر از متغیرهای کنترل آزمون هوش فضایی عمل کردند و در یک آزمون عملی، عملکردشان نسبت به قبل از آزمایش یک سوم تنزل پیدا کرد. (متغیرهای کنترل تغییری نشان ندادند.) در سال ۲۰۱۲، اسلپین متوجه شد که نگاه داشتن یک راز به قدری دشوار است که دید شخص را نسبت به اطرافش دگرگون می‌کند. اسلپین از آزمایش‌شوندگان خواست یک راز بزرگ یا کوچک ، مثلاً خیانت یا یک دروغ مصلحتی خود را به یاد بیاورند (اما از آن‌ها نخواست که رازشان را فاش کنند). در یکی از آزمایش‌های بعدی، که در آن شرکت‌کنندگان تصاویری از تپه‌ها را مشاهده می‌کردند، افرادی که رازهای بزرگ داشتند تپه‌ها را پرشیب‌تر از کسانی تخمین می‌زدند که رازهای کوچک داشتند. و وقتی به آن‌ها گفته شد یک بالش بادی را به هدفی در چند قدمی‌شان پرتاب کنند، پیوسته آن را دورتر از مسافت تعیین‌شده پرتاب می‌کردند، یعنی فاصله را بیشتر از آنچه بود تصور می‌کردند.

به آرامی اما به‌طور حتم، رازها رازهای خود را افشا می‌کنند. اما هنوز نمی‌دانیم آن‌ها دقیقاً چرا مضر هستند. آندریاس ویسمیجر، روانشناس در دانشگاه تیلبورگ هلند، گفته است این ابهام تا حدی از این واقعیت ناشی می‌شود که پژوهشگران به پژوهش در جنبۀ منفی رازها متمایل شده‌اند. ویسمیجر در مقاله‌ای در سال ۲۰۱۱ می‌نویسد «دیدگاه لیمن مبنی بر اینکه رازها برای سلامتی ما مضر هستند، ممکن است آنقدر قدرتمند بوده باشد که دهه‌ها در نظر ما درخشیده باشد.» او به این نتیجه رسید که رازها از لحاظ سلامتی «تناقض بالینی» هستند.

اسلپین در مقالۀ جدیدش می‌گوید اگر در نحوۀ تفکرمان دربارۀ رازها تجدید نظر کنیم، ممکن است به نتایج بهتری برسیم. دو سال بعد از انتشار مقالۀ او دربارۀ راز نگه داشتن و تند شدن شیب تپه‌ها، پژوهشگرانِ دیگر در تأیید نتایج آن با مشکل مواجه بودند. اسلپین به عقب بازگشت و دوباره آزمایش را انجام داد و در ابتدا او نیز دچار مشکل شد. او به من گفت «ما به طور دقیق‌تری به آن نگریستیم و آنچه فهمیدیم این بود که واقعاً مهم است که مردم به چه چیزی فکر می‌کنند.» وقتی رازهای شخصی بر اساس محتویاتشان کوچک یا بزرگ تلقی می‌شدند- یعنی در یک مقیاس اخلاقی مبهم- تخمین مسافت و شیب برای شرکت‌کنندگان دچار تغییر نمی‌شد. اما در عوض اگر اهمیت یک راز بر اساس مقدار زمانی تعیین می‌شد که نگاه‌دارندۀ آن به آن اندیشیده است، آن اثرات دوباره ظاهر می‌شد. اسلپین گفت «یک راز بزرگ عادی که ممکن است تمام فکر و ذکر یک شخص باشد، می‌تواند برای شخص دیگر بی‌اهمیت باشد.» «مشخص شد آنچه واقعاً وقوع این اثرات را تعیین می‌کند میزان دلمشغولی افراد به رازها است. وقتی این موضوع را فهمیدیم به ذهنم خطور کرد که شاید دربارۀ رازها اشتباه فکر می‌کرده‌ایم.»

طبق سنت، دانشمندان رازداری یا پنهانکاری را به عنوان کنشی اجتماعی مورد بررسی قرار داده‌اند، به عنوان مخفی‌داشتن عامدانۀ اطلاعات از دیگران. طبق این دیدگاه، این پنهان‌کردن راز- یعنی در خود نگه داشتن راز، نظارت بر خود، و پیچ و تاب تاکتیکی همراه آن- است که هزینه‌ای بر نگاه‌دارندۀ آن تحمیل می‌کند. اما اسلپین معتقد است رازها از راه‌های دیگری نیز موجب رنجش و درد می‌شوند. بله، زمان‌هایی هست که شما مجبورید عملاً یک گفت‌وگو را طوری هدایت کنید که به رازهایتان نزدیک نشود، مانند زمانی که تلاش می‌کنید این واقعیت را که به دنبال شغل دیگری هستید از همکاران خود مخفی نگاه دارید. اما در بیشتر مواقع شما با رازتان تنها هستید و به راه‌های بسیاری فکر می‌کنید که از آن طریق ممکن است رازتان فاش شده یا خودتان ناگهان آن را فاش کنید. اسلپین علاقه دارد از جولی لین و دنیل وگنر نقل قول کند، دو روانشناسی که در مقالۀ سال ۱۹۹۵ خود می‌گویند «رازداری چیزی است که یک شخص می‌تواند به تنهایی در یک اتاق انجام دهد.» اسلپین معتقد است این جنبه‌ای کوچک و بی‌اهمیت از رازداری نیست؛ این قسمت عمدۀ این تجربه است.

این بینش باعث شده است او و همکارانش در مقالۀ جدیدشان «نظریه‌ای جدیدی دربارۀ رازداری» پیشنهاد کنند. رازداری، از نظر آن‌ها، بیش از آنکه یک فعالیت باشد، یک حالت وجودی است. ما رازها را پیش خود نگاه نمی‌داریم؛ ما صاحب آن‌ها هستیم. و آنچه در یک راز مضر است نه محتوای آن بلکه نیاز ذهن به دوره کردن و بازگشت به آن است- نه خود قتل بلکه تپش بی‌وقفۀ قلبِ فاش‌کننده.

اسلپین و همکارانش، به منظور محک زدن این نظریه مجموعه‌ای از مطالعات را آغاز کردند. آن‌ها از بیش از ۱۵۰۰ نفر خواستند تا «پرسشنامۀ اسرار» را کامل کنند، پرسشنامه‌ای که سی‌وهشت طبقه از رازها را، از نارضایتی اجتماعی گرفته تا دروغ گفتن و آسیب زدن به خود و خیانت جنسی، فهرست کرده و از شرکت‌کنندگان می‌پرسید کدامیک از آن‌ها را دارند یا زمانی داشته‌اند. رایج‌ترین رازها «تفکرات فرا-رابطه‌ای» و «رفتار جنسی» بودند. تنها سی نفر گفتند که هیچکدام از تجربیات فهرست را نداشته‌اند. پژوهشگران در ادامه از شرکت‌کنندگان پرسیدند در چند ماه گذشته ذهنشان تا چه حد درگیر آن رازها بوده است و تا چه حد مجبور بوده‌اند فعالانه آن رازها را پنهان کنند. پاسخ‌ها، با اختلاف دو به یک یا بیشتر نشان داد، مردم بیش از آنکه در موقعیت‌های اجتماعی درگیر رازهایشان باشند در خلوت خود با آن‌ها کلنجار می‌روند. و این کلنجار رفتن، بیش از پنهان‌کاری، به آرامش آن‌ها لطمه می‌زند. اسلپین گفت، مردم با فکر کردن بیش از اندازه به یک راز، انحراف خود را به خود یادآوری می‌کنند؛ آن‌ها احساس «نامعتبر بودن و ریاکاری» می‌کنند.

بنابراین کسانی که رازهای زیادی دارند خوشبخت‌تر از کسانی هستند که بیشتر به یادداشتن رازهایشان اهمیت می‌دهند. برای باقی ما، اسلپین روشنایی روز را تجویز می‌کند. رازها عمدتاً موجوداتی منزوی هستند و می‌توانند در جمع اهلی شوند. او گفت «صحبت کردن دربارۀ رازها با یک شخص دیگر واقعاً موفقیت‌آمیز خواهد بود.» ملیسا فرگوسن، روانشناس در دانشگاه کرنل، که اثرات شناختی و فیزیکی آشکار شدن گرایش‌های جنسی افراد را بررسی کرده است، می‌گوید ما نباید هزینه‌های رازهای اجتماعی را نادیده بگیریم. فرگوسن گفت او و کریچر مطالعات خود را با آزمایش تأثیر اثر بالقوۀ سیاست نپرس و نگوی ارتش آغاز کردند، برنامه‌ای که چند سال پیش لغو شده بود. او گفت «این کار باعث شد چشم ما به برخی از عواقب ناخواستۀ برخی سیاست‌های خاص باز شود.» موقعیت‌های بسیاری وجود دارند که شخص مجبور است بخشی از هویت خود را مخفی نگاه دارد، زیرا فاش کردن آن می‌تواند منجر به خشونت شود. اما حال این سؤال پیش می‌آید: آیا می‌خواهید مکانهایی را به وجود آورید که مردم مجبور باشند به منظور در امان بودن درگیر پنهانکاری شوند؟ فکر نمی‌کنم چنین باشد.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را آلن بوردیک نوشته است و در تاریخ ۲۷ می ۲۰۱۷ با عنوان «The Secret Life of Secrets» در وب‌سایت نیویورکر منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان «زندگی رازآلود رازها» و با ترجمه امیر قاجارگر منتشر کرده است.
•• آلن بوردیک (Alan Burdick) عضو هئیت تحریریۀ نیویورکر است و در سال ۲۰۱۲ به این مجله ملحق شده است. چرا زمان زود می‌گذرد؟ یک تحقیق عمدتاً علمی (Why Time Flies: A Mostly Scientific Investigation) آخرین کتاب اوست.

مرتبط

سندرم شخصیت اصلی چیست؟

سندرم شخصیت اصلی چیست؟

در دنیای محدود شخصیت‌های اصلی، بقیۀ آدم‌ها صرفاً زامبی‌هایی مزاحم هستند

نابرابری اقتصادی «طبیعی» نیست

نابرابری اقتصادی «طبیعی» نیست

مروری بر کتاب طبیعت، فرهنگ و نابرابری نوشتۀ توماس پیکتی

شاید شکوفایی شما کمی دیرتر از دیگران باشد

شاید شکوفایی شما کمی دیرتر از دیگران باشد

نگران نباشید، عجله نکنید. زندگی مسابقه نیست

آیا می‌توان در اینترنت به معنویت دست یافت؟

آیا می‌توان در اینترنت به معنویت دست یافت؟

الگوریتم‌های سرگرمی‌ساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشده‌اند

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

۰۴:۰۵ ۱۳۹۶/۰۵/۱۵
0

لطفا صوتى بفرستيد

سارا

۰۲:۰۴ ۱۳۹۶/۰۴/۲۹
0

مقاله ی جالبی بود، اما این همه تلاش برای علمی کردن ساحت راز که فراعلمی و فراطبیعی است، مضحک به نظر می رسد!

۰۲:۰۴ ۱۳۹۶/۰۴/۲۸
0

خیلی چرند بود

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0