گفت‌وگو

نژادپرستی ذاتی نیست

گفت‌وگو با فرانسیسکو بتنکورت استادِ کینگز کالج لندن دربارۀ نژادپرستی و تاریخ‌نگاری آن

نژادپرستی ذاتی نیست

فرانسیسکو بتنکورت استادِ کینگز کالج لندن و نویسندۀ «تاریخ جامع نژادپرستی»، معتقد است نژادپرستی یک ویژگی ذاتی نیست. او می‌گوید اگر فقط تعصب داشته باشید، نژادپرست نیستید. نژادپرستی وقتی است که تعصب با عمل تبعیض‌آمیز همراه است. بتنکورت پنج کتاب را برگزیده است که الهام‌بخش او در این زمینه بوده‌اند.

Fivebooks

The best books on Racism and How to Write History

گفت‌وگو با فرانسیسکو بتنکورت، فایوبوکس فایوبوکس: نژادپرستی چیست؟

فرانسیسکو بتنکورت: نژادپرستی تعصب بر تبار نژادی همراه با رفتار تبعیض‌آمیز است. این تعریفی بسیار ساده است و زمان زیادی طول کشید تا به آن برسم، اما متشکل از این دو بخش است: باید به گروه خاصی از انسان‌ها تعصب داشت –به کسانی که خصوصیات ذهنی و فیزیکی را به آن‌ها نسبت می‌دهند، ویژگی‌هایی که از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شوند– و این تعصب باید با رفتار تبعیض‌آمیز همراه باشد. اگر فقط تعصب داشته باشید، نژادپرست نیستید. فقط وقتی تعصب با عمل تبعیض آمیز همراه می‌شود، نژادپرستی در کار است.

فایوبوکس: نژاد چیست؟ برخی از این کلمات چنان بار منفی‌ای پیدا کرده‌اند که گیج‌کننده شده‌اند. شما در مقدمهٔ کتابتان دربارهٔ تاریخچۀ نژادپرستی اشاره می‌کنید که تفاوت بین افراد یک‌ نژاد بسیار گسترده‌تر از تفاوت‌ بین نژاد‌هاست. از طرفی دیگر، من اکنون در چین هستم، هنگامی‌که یک شخص چینی را می‌بینم می‌دانم که او چینی است…

بتنکورت: کلمۀ نژاد پیشینه‌ای اروپایی دارد و در طول زمان و شرایط متفاوت معانی متعددی در بر داشته و به شرایط مختلفی نسبت داده‌ شده است. شروع استفاده از این لفظ از قرون وسطا بود که برای اصلاح نژاد حیوانات به کار می‌رفت. همچنین برای آزمایش‌هایی بر روی گیاهان استفاده می‌شد. سپس به انسان‌ها نسبت داده شد، مخصوصاً به انسان‌هایی مانند مسلمانان و یهودیان. سپس به تازه‌مسلمانان و تازه‌یهودیان نسبت داده شد. با گسترش ایبری، واژۀ نژاد به سیاه‌پوستان نسبت داده شد.

در قرن هجدهم‌، نژاد حتی برای زنان به کار گرفته می‌شد؛ زنان‌ نژاد دیگری محسوب می‌شدند. سپس در قرن نوزدهم‌ نژاد به ملیت‌ها نسبت داده شد. حرکت‌های ملی‌گرایانهٔ قرن نوزدهم تبار جمعی را در نظر گرفت و این‌چنین ملیت را با‌ نژاد درآمیخت.

نظریه‌های‌ نژاد در قرن‌های ۱۸ و ۱۹ می‌کوشیدند تعریفی سلسله‌مراتبی از مردم دنیا براساس خصوصیات ذهنی و فیزیکی ارائه دهند. تعریف سلسه‌مراتبی تاحدی مقبول افتاد. کوشش‌های علمی نیز با هدف تحلیل گوناگونیِ انسان‌های دنیا به راه افتاد، گرچه ایدئولوژی گسترش اروپا در شکل‌گیری نظریهٔ نژاد‌ها بی‌تأثیر نبود.

هدف من از این تحقیق درک چرایی رفتار تبعیض‌آمیز بود. چراکه به عقیدهٔ من نژادپرستی یک ویژگی ذاتی نیست و تحت شرایط مختلفی بروز می‌کند. در این کتاب، موضوع‌ نژاد مطرح است، ولی آنچه توجه مرا به خود جلب می‌کند تبعیض است. قاعدتاً مردم بیشتر‌ نژاد برایشان جالب است تا نژادپرستی، ولی رویکرد من برعکس رویکرد معمول است.

به نظرم رسید‌ نژاد موضوعی بسیار متغیر است. باید‌ نژاد را نیز می‌شناختم، ولی زمینه برای تحلیل نژادپرستی فراهم‌تر بود. می‌توانستم نژادپرستی را، در مقاطع خاصی که محرک تبعیض است، به‌طرز بسیار منسجم‌تری درک کنم.

فایوبوکس: آیا برخلاف اجماع کنونی اعتقاد دارید نژادپرستی ذاتی نیست؟ آیا باور گسترده‌ای وجود ندارد که انسان‌ها -شاید به‌دلیل تکامل- مایل به عدم اعتماد به کسانی هستند که متفاوت به نظر می‌رسند؟

بتنکورت: فکر می‌کنم اکثر همکارانم هنوز با ایدهٔ ضمنیِ نژادپرستی ذاتی یا اینکه نژادپرستی درواقع بعد از نظریۀ نژاد‌ها ظهور کرد، کار می‌کنند. سعی من بر اثبات این عقیده است که رفتار تبعیض‌آمیز بر نظریهٔ نژاد‌ها مقدم بود. من با این دیدگاه که اول نظریه به وجود می‌آید و سپس رفتار مخالفم. در مورد نژادپرستی، ابتدا رفتار تبعیض‌آمیز به وجود آمد و سپس نظریهٔ نژاد‌ها سلسله‌مراتب و تبعیض‌ را توجیه کرد. در این مورد، من برخلاف جریانی حرکت کردم که کم‌وبیش تثبیت شده بود. البته روند در حال تغییر است و ادعا ندارم که در این زمینه تنهایم.

فایوبوکس: پس توضیحی راجع به کتاب‌های منتخبتان بدهید. اولین کتاب روایت جالب، نوشتۀ اولادا ایکیانو، شرحی از داستان زندگی خودش به‌عنوان یک بردهٔ آفریقایی است که در سال ۱۷۸۹ به چاپ رسید.

بتنکورت: کتاب‌هایی که انتخاب کرده‌ام مستقیماً ربطی به نژادپرستی ندارند؛ درعوض به‌شیوهٔ تاریخ‌نگاری من مرتبط می‌شوند. تاریخ هیجان‌انگیز است. من اولادا ایکیانو را انتخاب کردم، چون منبع شگفت‌انگیزی است. او برده‌ای آفریقایی است که ابتدا در آفریقا توسط سایر آفریقایی‌ها‌ ربوده شده و سپس به اروپایی‌ها فروخته شده و به آمریکای بریتانیایی فرستاده می‌شود. او، هنگام برگشت به اروپا، در حال عبور از دریای مدیترانه، زندگی ماجراجویانهٔ شگفت‌انگیزی را سپری می‌کند. او از پس خرید آزادی‌اش برآمد، درحالی‌که چندین بار تهدید شد که ربوده می‌شود و دوباره به بردگی خواهد رفت. به‌تازگی فیلم «دوازده سال بردگی»، براساس شهادت آزادمردی که قبلاً ربوده شده بود، این واقعیت را به تصویر کشید.

من اولادا ایکیانو را انتخاب کردم، اول به این دلیل که شاید تنها سند اصلی جریان مخالف در انگلستان بود و تأثیر بسزایی داشت. این متن نشان می‌داد فردی که قبلاً برده بوده چقدر می‌تواند حسّاس، احساساتی، سخنور و اخلاقی باشد. هنگامی­‌که این متن در سال ۱۷۸۹ به چاپ رسید، شرایط کاملاً متفاوتی را برای جریان مخالف ایجاد کرد. این متن همچنین سند بسیار غنی‌ای از دیدگاه انسانی بود. این برای من اهمیت زیادی داشت. من از این نوشته در کتابم دربارۀ نژادپرستی استفاده کردم تا نشان دهم عواقب برده‌داری و نژادپرستی باید در سطح فردی در نظر گرفته شود. باید احساسات را در تاریخ ادغام کنیم. تاریخ از منابع شکل می‌گیرد و منابع اولیه بسیار مهم هستند. سعی من بر این بوده است که کتابم را بر اساس منابع اولیه تألیف کنم. این چالش بزرگی بود؛ نگارش کتابی که ده قرن را پوشش می‌دهد با استفاده از سطح وسیعی از منابع اولیه. ایکیانو یک نمونه شگفت‌انگیز از این موارد است.

فایوبوکس: وقتی در مورد عواطف صحبت می‌کنید، دقیقاً منظورتان چیست؟ آیا منظورتان این است زمانی که مردم این کتاب را خواندند، از توصیفات آن بسیار ناراحت شدند و تصمیم گرفتند با برده‌داری مبارزه کنند؟

بتنکورت: منظور من صرفاً حس و حال مردم است. چالش بزرگ ما مورخان درک احساسات مردم، در کنار درک ساختارهای عظیم است، همچون چارچوب زندگی روزمره، نهادها و آنچه رفتار را شکل می‌دهد. احساسات مردم چه بود؟ غمگین بودند؟ خشمگین بودند؟ عاشق بودند؟ با یکدیگر دوست بودند؟ از دیگران متنفر بودند؟ احساسات امروزهٔ ما قبلاً هم وجود داشته است، اما چالش بزرگ برای یک مورخ درک نحوهٔ ابراز احساسات و درنظرگرفتن آن‌ها در تحلیل مسائل است. نوشتهٔ ایکیانو نمی‌توانست بهتر باشد. او واقعاً ارتباط دوستانه‌ای با مردم برقرار کرد، او مورد تنفر واقع شد، مردم سعی بر ربودنش داشتند و با مردم درگیر شد. این داستان زنده‌ای از یک انسان است و، برای یک مورخ، این یک رؤیاست.

فایوبوکس: حالا بیایید نگاهی به انتخاب بعدی‌ شما، اثر عظیم فرناند برودل، با عنوان تمدن و سرمایه‌داری بیندازیم. چرا این کتاب در فهرست شما وجود دارد؟

بتنکورت: در این شکی نیست که برودل یکی از بهترین مورّخان قرن بیستم است. او تحقیقات وسیعی در سطح گسترده‌ای به عمل آورد. او تمام عمرش را صرف تحقیق و نگارش کتاب تمدن و سرمایه‌داری کرد. این کتاب در سال ۱۹۷۹، در اوایل دهۀ هفتاد زندگی‌اش، به چاپ رسید. این کتاب در سه جلد بسیار بزرگ شامل هزاران صفحه است. این سه جلد به‌این‌ترتیب تنظیم شده‌اند: کتاب اول متمرکز بر ساختارهای بلندمدت است که شامل زندگی روزمره، فرهنگ مادی، روش تغذیه، طرز پوشش، نحوه خرج‌کردن، برنامه‌ریزی زندگی و مکان زیست مردم است. ‌جلد دوم مرتبط به بازار‌ها، سرمایه‌داری، ساماندهی ارز، عرصهٔ تجارت‌، کارخانه‌داری، صنایع و چگونگی رشد این موارد در بخش‌های مختلف دنیا است.

جلد سوم دربارۀ زمان است؛ اینکه چگونه نظام‌های مختلف و اقتصادهای مختلف جهانی در دوره‎‌های مختلف زمانی، پیرامون مراکز خاصی شکل گرفته‌اند. این نکته بسیار مفید است، چراکه نحوۀ شکل‌گیری، جایگزین‌شدن، توسعه و همچنین چگونگی تنظیم محدودۀ تأثیرگذاری این مراکز را نشان می‌دهد. چنین رویکردی -که توسط «امانوئل والرشتاین» در جلد سوم کتابش در مورد سیستم جهانی ارایه شد- به داشتن رویکردی اروپایی متهم شد. والرشتاین تحلیلش از سرمایه‌داری را با محوریت اروپا انجام داد، گرچه آسیا را نیز در نظر گرفت. از دهۀ ۱۹۸۰ میلادی، این تفکر تقدم اروپایی از قرن شانزدهم به بعد توسط «بین وانگ»، «کنث پامرنز» و «جک گودی» به چالش کشیده شد.

در مقابل، برودل که قبل از والرشتاین کتاب خود را به نگارش درآورده بود، دیدگاه بسیار جامع‌تری داشت. تحقیقات او چین، امپراتوری عثمانی و همۀ جهان اسلام را در بر می‌گرفت. با وجود اذعان به این نکته که اروپا در بسیاری از روش‌ها در دنیا پیشگام بود، برودل تحقیقات بسیار جامع‌تری را ارائه داد.

هر کتابی که انتخاب کرده‌ام، میان‌رشته‌ای است. از نظر من، برودل به شیوۀ شگفت‌انگیزی تاریخ و جغرافیا را ادغام می‌کند. فکر نمی‌کنم که بتوان بدون معرفی موقعیت جغرافیایی، نگارش خوبی از تاریخ ارایه داد. اولین جلد کتاب برودل دربارۀ مدیترانه در سال ۱۹۴۹ به چاپ رسید. به این صورت، برای اولین بار، مدیترانه به‌عنوان یک مکان جغرافیایی از دیدگاه تاریخی مورد مطالعه قرار می‌­گرفت. این پیشرفت عظیمی بود. او در کتاب کاپیتالیسم و زندگی مادی این ارتباط بین زمان و مکان را به وجود آورد که به عقیدۀ من برای همۀ مورخین اساسی است.

فایوبوکس: برودل چگونه کتاب نژادپرستی شما را تحت‌تأثیر قرار داد؟

بتنکورت: برودل الهام‌بخش تحقیقات برای درنظرگرفتن اهمیت مکان است. هنگامی‌که در جست‌وجوی عوامل محرک نژادپرستی بودم، همیشه مواظب بودم که مکان دقیق و نقش جغرافیا را نیز در نظر بگیرم.

فایوبوکس: به سراغ کتاب بعدی‌ برویم: شرق در غرب نوشتۀ جک گودی.

بتنکورت: این کتاب بخشی از روند اخیری است که تقریرهای اروپامحور از تولد کاپیتالیسم و تمدن مدرن را به چالش می‌کشد. جک گودی از این حیث که جنبۀ فرهنگی تاریخ را معرفی می‌کند جالب است. او یک باستان‌شناس است و، پس از تحقیقات تاریخیِ وسیع، چند اثر حائز اهمیت از خود به جای گذاشت: اهلی‌سازی ذهن وحشی و منطق نگارش: چگونه شیوه‌های مختلف نگارش می‌توانند تاریخ را شکل دهند؟

در کتاب شرق در غرب، جک گودی به چند موضوع جالب دربارۀ فرهنگ سازمانی در شرق اشاره می‌کند. ازجمله او ثابت کرد که ساختار خانواده در هند و چین می‌تواند از حیث اقتصادی بسیار کارآمد باشد. او همچنین ثابت کرد که عقلانیت در تجارت -مثل کتابداری، حسابداری، اسکناس، و حواله (که علی‌القاعده باید در اروپا به وجود می‌آمد)- قبلاً در هند و چین وجود داشته است. ازآنجایی‌که جک گودی به ریشۀ رفتارهای فرهنگی نفوذ می‌کند، زاویۀ رویکردش بسیار جذاب است. تحقیقات او راجع‌به ساختار اقتصادی، شرکت‌ها، و کارآمدی ساختار خانواده در مدیریت امور با پیشرفته‌ترین فن‌هاست.

به همین دلیل است که در کتابم جک گودی را معرفی کرده‌ام. درحالی‌که کتاب او مستقیماً با نژادپرستی در ارتباط نیست، او سلسه‌مراتب مردم دنیا که در نظریۀ نژاد‌ها مطرح شد را بررسی می‌کند. او ایدهٔ رکود و عقب‌ماندگی آسیا را در قرون ۱۸ و ۱۹ به چالش کشیده و از بین می‌برد. او به‌خوبی کارآمدی فرهنگ و اقتصاد آن‌ها و نقش اساسی ساختار خانوادگی آن‌ها را در این دنیا به تصویر می‌کشد؛ بنابراین، او تأثیر غیرمستقیمی بر کتاب من داشت. درحالی‌که برودل از دید من ترکیب عالیِ تاریخ و جغرافیاست، جک گودی ترکیب بی‌نقصی از تاریخ و باستان‌شناسی است.

فایوبوکس: کتاب چهارم شما مستقیماً با نژادپرستی و تأثیرات آن در ارتباط است. روی سیاه دموکراسی: تبیین پاک‌سازی قومی نوشتۀ مایکل مان.

بتنکورت: من وقتی نگارش کتاب نژادپرستی‌ را آغاز کردم بی‌تعصب بودم. نگارش را از قرون‌وسطا آغاز کردم و فکر کردم فرضیۀ‌های خوبی دربارۀ رابطۀ نژادپرستی در دنیای غرب با توسعه‌ٔ اروپا وجود دارد. توسعۀ اروپا نیاز طبقه‌بندی مردم مختلف جهان را به ارمغان آورد؛ نیازی جهت اعمال برتری اروپا. ولی نمی‌دانستم کجا متوقف شوم. در آغاز، تصمیم داشتم که در عصر داروین تحقیقاتم را به اتمام برسانم، ولی بعداً متوجه شدم که باید قرن بیستم را نیز در نظر می‌گرفتم، چراکه به‌وضوح مؤید این واقعیت بود که نژادپرستی توسط پروژه‌های سیاسی به وجود می‌آید. مایکل مان بی‌‌‌نهایت برای تحقیقات من مفید بود؛ چراکه به من کمک کرد تا رابطۀ ملی‌گرایی و نژادپرستی را بهتر درک کنم. در شرایط قرن ۱۹، ملی­‌گرایی بر پایهٔ دموکراسی و شهروندی رقابتی را بر سر قلمرو، برای معرفی کشورهای جدید، اکثراً در شرق مرکزی اروپا و بالکان به وجود آورد. در آن قسمت اروپا هنوز سلاطین چندملیتی، سلاطین روس، سلاطین اتریشی‌مجارستانی و سلاطین عثمانی، به چشم می‌خورد. همۀ این جریان‌های ملی‌گرایانه که از آغاز قرن نوزدهم در سطح وسیع بین‌المللی با رؤیای بین‌المللی‌سازی شروع شده بودند، با انقلاب‌های سال ۱۸۴۸ مواجه شدند. ناگهان همۀ پروژه‌های سیاسی با ادعاهای اقلیت‌ها برخورد کردند.

به عنوان مثال، مردم چک‌اسلواکی با اقلیت آلمانی قدرتمندی در قلمرویی که ادعا می‌کردند مال آن‌هاست مواجه شدند. مردم مجارستان توسط مردم کرواسی و رومانی در قلمرویی که ادعا می‌کردند مال ایشان است، به مبارزه طلبیده شدند. پس از شکست انقلاب‌های سال ۱۸۴۸، جریان متفاوت و مختصرتری که چندان بین‌المللی نبود و بر اساس این طرز تفکر که ملت یک تبار جمعی است به وجود آمد.

همچنین، دموکراسی براساس شهروندی، ایدۀ محرومیت را به ارمغان آورد. درنتیجه ادعای مالکیت یک منطقه، بحث محروم‌کردن اقلیت‌هایی که در حال مبارزه برای به‌دست‌آوردن‌‌ همان منطقه بودند مطرح می‌شود.

این روی سیاه دموکراسی است و، به اندیشۀ من، مایکل مان این را به‌خوبی درک کرد. مایکل مان یک جامعه‌شناس است و آثارش بر پایۀ ادبیات ثانویه شکل گرفته‌اند و باید بگویم که این کار را به‌طرز بسیار خوبی انجام می‌دهد. من به‌شدت مجذوب نظریه‌هایش هستم و او چند ایدۀ عالی دارد. البته، من روش تاریخ‌نگاری او را دنبال نمی‌کنم، چراکه من منابع اولیه را ترجیح می‌دهم، ولی اثر او بسیار الهام‌بخش بود.

وجه تمایز دیگر او برقراری رابطۀ میان تاریخ و جامعه‌شناسی است. این رویکرد میان‌رشته‌ایِ دیگری است. ما همیشه در چهارچوب نظری کار می‌کنیم و من در همهٔ زندگی‌ام از ماکس وبر جامعه‌شناس دیگری الهام گرفته­‌ام. بنابراین، خوشحالم که هنوز می‌توانم با آنچه مایکل مان ارائه می‌دهد گفت‌وگو کنم، و به‌عبارتی جامعه‌شناسی تاریخی را ادامه دهم.

فایوبوکس: به عقیدهٔ شما آیا نظریه مایکل مان دربارهٔ شرایط ظهور پاک‌سازی قومی و همچنین کتاب شما دربارهٔ نژادپرستی، کاربرد عملی نیز دارند؟ به این صورت که با فهم تاریخ بتوانیم از رشد چنین مشکلاتی جلوگیری کنیم؟

بتنکورت: بدون شک همین‌طور است. برای همۀ مواردی که مایکل مان در کتابش ارائه داده است و من در کتابم ارائه داده‌ام، نمونه‌های کاربردی فراوانی داریم. نمی‌­‌گویم که می‌توانیم قوانینی تعریف کنیم -مایکل مان بیشتر بر قوانین تمرکز می‌کند- ولی ما همۀ این تجارب را داریم و می‌توانیم از مشکلات آتی جلوگیری کنیم. مثلاً، در سودان جنوبی هم‌اکنون مبارزه‌ای مداوم بر سر انحصار منابع وجود دارد. سودان جنوبی سه‌چهارم ذخیرۀ نفتی سودان سابق را به ارث برد. در حال حاضر، دولت متشکل از چندین قوم است و سه قومیت اصلی دارد؛ دینکا، نوئر و آزنده. آن‌ها مردمی گلّه‌دار بودند که به کشاورزی نیز مشغول بودند. تفاوت سنتی چندانی بین ایشان مشاهده نمی‌شود. مشکل اینجاست که در جنگ داخلی سودان سابق، گله و بخشی از کشاورزی خود را از دست دادند و تخریب شدند. حالا به جنگ عادت کرده و در حال مبارزه برای انحصارطلبی منابع، به‌خصوص دسترسی به نفت هستند. سازمان ملل این نکته را از اول متوجه شد و در حال محدودکردن و غلبه بر جنگ داخلی است.

فایوبوکس: در مورد کتاب آخر شما، هزینهٔ نابرابری نوشتۀ جوزف استیگلیتز، برندۀ جایزه نوبل، چطور؟

بتنکورت: استیگلیتز را به دو دلیل انتخاب کردم: دلیل اول اینکه برای من ارتباطی بین تاریخ و اقتصاد به وجود می‌آورد. دلیل دوم اینکه پلی به تحقیق جدید من دربارۀ نابرابری می‌زند. در حال حاضر، روی تاریخ نابرابری کار می‌کنم، چراکه حین پروژۀ نژادپرستی مرتب به موضوع نابرابری برمی‌خوردم. نابرابری موضوع پیچیده‌ای است و استیگلیتز کتاب جالب هزینهٔ نابرابری را دربارۀ این موضوع به نگارش درآورد.

او تحقیقات اخیرش را به‌روزرسانی کرده و دیدگاه جدیدی را از اختلاف بین کسانی که درآمدشان رو به فزونی است -یک‌دهم ‌در‌صد جمعیت غرب و سایر قسمت‌های دنیا- و بخش معظم جمعیت دنیا ارائه می‌دهد. تا دههٔ ۱۹۸۰، به مدت حدود یک قرن هماهنگی نسبی درآمد در دنیای غرب، رشد طبقهٔ متوسط، و کاهش چشمگیر فقر کاملاً مشهود بود. پس روند بسیار جالبی در رشد شرایط زندگی بیشتر جمعیت جهان وجود داشت.

پس از دههٔ ۱۹۸۰، خلاف این روند یا به تعبیری تزلزل طبقه متوسط به چشم می‌خورد. ‌تثبیت روبه‌رشد طبقۀ متوسط متوقف شد. تعداد شغل‌های موقت افزایش یافت و روند رو‌به‌رشد شرایط مالی افول کرد. این موقعیت بسیار پیچیده‌ای است و استیگلیتز این را به‌عنوان هزینه قلمداد می‌کند. این نابرابری ناکارآمد است، تهدیدی برای آیندۀ اقتصادی محسوب می‌­شود و در حال انتشار به سایر قسمت‌های دنیا است. مشکل تجمیع سرمایه در لایهٔ بالا این است که پول سرمایه‌گذاری نمی‌شود و به لایه‌های زیرین نفوذ نمی‌کند. این یکی از مهم‌ترین نتایج تحقیقات اخیر است؛ پول برای مصرف جمع می‌شود و به چرخۀ سرمایه‌گذاری اقتصادی برنمی‌گردد. چالش اینجاست که چگونه می‌توان این پول را به جریان انداخت. ازاین‌رو، بار سنگینی بر دوش اقتصاد و جامعه است که آیندهٔ ما را نیز تهدید می‌کند.

این هنوز تجربی است، ولی در پروژۀ جدید من به موضوع نابرابری در مقیاس جهانی و در صورت امکان در بلندمدت می‌پردازم؛ بنابراین، تعمق در مشکلات کنونی بسیار الهام‌بخش است.

جالب توجه است که در مقالات بسیاری ادعا می‌شود این مشکلات با فناوری و اقتصاد مرتبط‌اند، درحالی‌که استیگلیتز به‌وضوح ادعا می‌کند مشکل سیاسی است؛ ثروتمندان سیستم اقتصادی را با پول به چنگ خود درآورده و آن را به‌عنوان ابزاری به‌منظور تأمین منافع مالی خود به کار می‌گیرند.

مسلماً این یک مشکل سیاسی است. امروزه به این نوع ارتباطات بین اقتصاد و سیاست و نحوۀ مدیریت لایهٔ بالا در اخذ نظام سیاسی آگاه‌تر شده‌ایم. در گذشته نیز اتفاق افتاده است و این بار اول نیست. به همین سبب این برای پروژه تحقیقاتی تاریخی من بسیار الهام‌بخش است.


اطلاعات کتاب‌شناختی:

Equiano, Olaudah. The interesting narrative and other writings. Penguin, 2003

Braudel, Fernand. Civilization and Capitalism, 15th-18th Century: The wheels of commerce. Vol. 2. Univ of California Press, 1982

Goody, Jack. The east in the west. Cambridge University Press, 1996

Mann, Michael. The dark side of democracy: explaining ethnic cleansing. Cambridge University Press, 2005

Stiglitz, Joseph E. The price of inequality: How today’s divided society endangers our future. WW Norton & Company, 2012


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب گفت‌وگویی است با فرانسیسکو بتنکورت که با عنوان «The best books on Racism and How to Write History» در وب‌سایت فایوبوکس منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۹ مهر ۱۳۹۴ با عنوان «نژادپرستی ذاتی نیست» و ترجمۀ نجمه موسوی منتشر کرده است.

•• فرانسیسکو بتنکورت (Francisco Bethencourt) استاد دانشگاه کینگز است. کتاب او با عنوان نژادپرستی: از جنگ‌های صلیبی تا قرن بیستم (Racisms: From the Crusades to the Twentieth Century) در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است.

مرتبط

چرا قوانین بین‌المللی علیه نسل‌کشی در جلوگیری از تکرار این جنایت ناتوان بوده‌اند؟

چرا قوانین بین‌المللی علیه نسل‌کشی در جلوگیری از تکرار این جنایت ناتوان بوده‌اند؟

کنوانسیون نسل‌کشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند

چطور آمریکا اقتصاد بین‌الملل را به سلاح تبدیل کرد؟

چطور آمریکا اقتصاد بین‌الملل را به سلاح تبدیل کرد؟

آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد

آن‌قدر کشته‌ایم که اگر دست از کشتن برداریم، نابود می‌شویم

آن‌قدر کشته‌ایم که اگر دست از کشتن برداریم، نابود می‌شویم

چطور جامعۀ اسرائیل با جنایت‌های ارتش خود در غزه و لبنان کنار می‌آید؟

باشگاه راست‌گرایان هوادار دیکتاتوری

باشگاه راست‌گرایان هوادار دیکتاتوری

تمجید آشکار از دیکتاتورها مشخصۀ اصلی راست‌گرایان آمریکاست

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0