آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 17 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
چرا کسی برندهای مشهور را بابت بلایی که بر سر زنان میآید بازخواست نمیکند؟
تولیدیهای پوشاک در کشور لسوتو یکی از بزرگترین تأمینکنندگان شلوارهای جین برای برندهایی چون لیوایز هستند. کارگران این تولیدیها عمدتاً زنان هستند و بهطرز شرمآوری استخدام میشوند: یکی از سرکارگران مرد، هر روز صبح، چند ساعت جلوی در ورودی کارخانه میرفت و با دهها زن که آنجا منتظر بودند روبهرو میشد. همینکه نزدیکشان میشد، هجوم میآوردند، خودشان را به نرده میچسباندند و اسمشان را فریاد میزدند. همه میدانستند زنان برای اینکه از میان جمعیت انتخاب شوند و کارشان را از دست ندهند باید چهکار کنند، اما هیچکس اهمیت نمیداد. پس کارگران خودشان مبارزه را آغاز کردند
انی کلی، گاردین — در یکی از بزرگترین تولیدیهای پوشاک در ماسرو، پایتخت کشور لسوتو، مدیران برای تکمیل سفارشات کلان پوشاک از سوی اروپا و آمریکا هیچگاه کارگران ثابت موردنیاز را استخدام نمیکردند. درعوض، یکی از سرپرستان مرد، هر روز صبح، چند ساعت پس از آغازبهکار چرخهای خیاطی، جلوی در ورودی کارخانه میرفت و با دهها زن که آنجا منتظر بودند روبهرو میشد. همینکه نزدیکشان میشد، هجوم میآوردند، خودشان را به نرده میچسباندند و اسمشان را فریاد میزدند.
این زنان را «روزانهها» مینامیدند، یعنی برشزنها و چرخکارانی که از کارخانهای به کارخانهای دیگر میرفتند و دنبال چند ساعت کار معمولی بودند. همه میدانستند زنان برای اینکه از میان جمعیت انتخاب شوند باید چهکار کنند. خیلیهایشان تن به آزار و تعرض جنسی مکرر میدادند تا دستکم خیالشان از بابت دستمزد ناچیز روزانه کمتر از ۷ دلار راحت باشد.
تبلانگ موهاپی، که در بخش حقوق و دستمزد کار میکرد، میگوید «زنی که بچههایش گرسنهاند تن به هر کاری میدهد تا نانی سر سفرهاش ببرد». موهاپی نگاهی توأم با ترحم و ترس نسبت به زنان بیرون دروازۀ ورودی داشت: میدانست که خط نامرئی میان او و «روزانهها» با کوچکترین لغزشی محو میشود. سرپرستان میدانستند تمام قدرت در دستشان است. «هیچکس جلویشان را نمیگرفت و هر کاری دلشان میخواست انجام میدادند».
موهاپی ۲۳ساله میدانست که کارکنان ثابت هم برای حفظ شغل وادار به رابطۀ جنسی با مدیرانشان میشوند، اما خودش فکر میکرد اگر سخت کار کند و سرش توی کار خودش باشد، انگشتنما نخواهد شد. وقتی دورۀ آزمایش را پشت سر گذاشت و سرپرستش به او پیشنهاد شغل تماموقت داد، حس کرد بار سنگین سالها مشقت از روی دوشش برداشته شده است.
چند هفته گذشت. تا اینکه یک روز، پیش از پایان شیفت کاریاش، سرپرستش آمد و او را به دفترش فراخواند. تبلانگ چهارچشمی او را زیر نظر داشت که کرکرهها را پایین کشید و از او هم خواست در را ببندد.
تبلانگ موهاپی میگوید «اولش گفت عاشقم شده و میخواهد با هم رابطه داشته باشیم. وقتی پاسخ منفی دادم، گفت باید بیشتر قدردان او باشم». سپس عصبانی و پرخاشگر شد و با دادوهوار در تاریکی اتاق بهسوی او پیش آمد. موهاپی از دفتر گریخت و با تن لرزان یکراست سراغ مسئول منابع انسانی کارخانه رفت تا از این تعرض شکایت کند. او را همان روز اخراج کردند.
موهاپی میگوید «همهچیز در یک لحظه تغییر کرد». با شوهرش بهتازگی خانۀ تکخوابۀ کوچکی اجاره کرده بودند و این رؤیا را در سر میپروراند که پول پسانداز کند و به دانشکدۀ پرستاری برود. شوهرش درست نمیتوانست او و دختربچهشان را پشتیبانی کند؛ قبلاً کار شوهرش در کارخانۀ پوشاک این بود که زانوی شلوارهای جین نو را زاپ بزند اما، پس از اینکه بر اثر استنشاق الیاف دنیم بیمار شد، بهناچار شغلش را ترک کرد. موهاپی میگوید «این شغل را شروع اتفاقات خوبی برای خودم و خانوادهام میدانستم. خبر داشتم اتفاقات بدی توی کارخانه میافتد، اما از دل ساده خیال میکردم خودم از این اتفاقات مصونم».
اواخر سال گذشته که در ماسرو با موهاپی دیدار کردم، حدود یک سال از اخراج او میگذشت و هنوز سر کاری نرفته بود. مدیران منابع انسانی نامهای روی پروندهاش گذاشته بودند که میگفت او گستاخ و نافرمان است و کارش را خوب انجام نمیدهد. او میگوید «هر جا رفتهام آن نامه مثل داغ ننگی بر پیشانیام بوده. هر روز حرص میخورم که من مجازات شدم و آن مردک هنوز آنجاست و حقوق میگیرد. هیچکس ککش نمیگزد آنجا چه بلایی سر ما زنها میآید».
سال گذشته، سازمان مردمنهاد ائتلاف حقوق کارگران۱ (دابلیو.آر.سی) با انتشار گزارشی نشان داد که تجاوز به عنف، آزار و تعرض جنسی در چندین کارخانۀ تولیدی پوشاک در ماسرو شایع است. بیش از ۱۲۰ زن از سه کارخانۀ مختلف گواهی دادند که برای حفظ کار خود وادار به رابطۀ جنسی با مردان سرپرستشان شدهاند. چند نفرشان ادعا کردند در محوطۀ کارخانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. برخی میگفتند از سرپرستشان ایدز گرفتهاند، چون این سرپرستان دریافت حقوق را مشروط به این کرده بودند که تن به رابطۀ بدون پیشگیری دهند. هر کس هم شکایتی میکرد اخراج میشد.
بعضی از مشهورترین برندهای دنیم در دنیا را همین کارخانههای لسوتو تأمین میکنند. شرکت تایوانی نین هسینگ (مالک کارخانههای بررسیشده توسط دابلیو.آر.سی) از تأمینکنندگان اصلی لیوایز، رنگلر و خردهفروشی لباس کودکان چیلدرنز پلِیس در آمریکاست. تمام برندها مورد حسابرسی مسئولیت اجتماعی و نیز بازرسی کارخانه قرار گرفته بودند، و این در حالی است که چنین بازرسیهایی با هدف شناسایی هرگونه نقض قانون کار و حقوق بشرند، اما هیچکدامشان متوجه شرایط موهن و سوءاستفاده از کارگران زن نشده بودند.
گزارش دابلیو.آر.سی اولین گزارشی بود که برندهای مطرح را مستقیماً به خشونت جنسی در لسوتو پیوند داد، اما کارگران پوشاک در هند، برزیل، مکزیک، سریلانکا، ترکیه، چین، بنگلادش و ویتنام نیز گزارش دادهاند که، در کارخانههای تولیدکنندۀ لباس برای برندهای بینالمللی، مورد تعرض، تعقیب، تفتیش بدنی، آزار و تجاوز به عنف قرار گرفتهاند. گزارشی از سوی سازمان مردمنهاد اکشناید در سال ۲۰۱۹ چنین برآورد کرد که ۸۰ درصد از کارگران صنعت پوشاک در بنگلادش در محل کارشان با خشونت جنسی مواجه شدهاند.
آرونا کاشیاپ، فعال و وکیلمدافع حقوقی سازمان دیدهبان حقوق بشر، میگوید «آزار جنسی همان راز کثیف صنعت مد است. کسی برندهای مشهور را بابت بلایی که بر سر زنان سازندۀ لباسهایشان میآید بازخواست نمیکند».
سخنگویان برند لیوایز ابتدا به دابلیو.آر.سی گفتند این مشکل را نین هسینگ باید حل کند. اما وقتی با شواهد آشکار مبنی بر فرهنگ تجاوز به عنف و آزار جنسی در زنجیرۀ تأمینشان روبهرو شدند، نتوانستند از آن چشمپوشی کنند. از راه مذاکره، به توافقنامۀ الزامآوری با نین هسینگ، صاحبان پنج شرکت بزرگ، اتحادیهها و گروههای حامی حقوق زنان رسیدند که تمهیداتی برای حمایت از کارگران اعمال کنند، اقداماتی نظیر توقف سوءاستفاده از «روزانهها» و ایجاد بدنههای مستقل برای بررسی اتهامات مربوط به آزار جنسی.
اما این دستاوردها حالا در معرض خطرند. اسکات نوآ، مدیر اجرایی دابلیو.آر.سی، میگوید «در ابتدای امسال، واقعاً خوشبین بودیم که آنچه در لسوتو پیش آمده منجر به تغییری واقعی برای زنان شاغل در صنعت مد در سرتاسر دنیا خواهد شد. اما حالا دنیا انگار به جای متفاوتی تبدیل شده است».
کووید-۱۹ بدجور به صنعت پوشاک ضربه زده است. این ویروس مشتریان را قرنطینه و بازارها را تعطیل کرد، در واکنش، برندهای مد با دستآویزی به بندهای «فورس ماژور» در قراردادشان با تأمینکنندگان نزدیک به ۸ میلیارد پوند سفارش را لغو کردند. بسیاری از برندها حاضر نشدند محمولههای پوشاک تکمیلشدهای را که حالا امکان فروشش نبود تحویل بگیرند.
اثر جانبی این اتفاقْ سریع و بیرحمانه بود: بیش از یک میلیون کارگر در بنگلادش کار خود را از دست دادند. خیلیها با فقر شدید روبهرو شدند. با کاهش پیوستۀ حقوقها و تعطیلی کارخانهها، موجی از حملات نسبت به فعالان حقوق کار و کارگران آسیبپذیر -از جمله زنان باردار بنگلادش، کامبوج و میانمار- صورت گرفت. در حال حاضر، سوءاستفادۀ جنسی از زنان پوشاککاری که شدیداً نیازمند کارند در حال افزایش است.
نوآ میگوید «آنچه شاهدش هستیم فاجعهای تمامعیار در رابطه با حقوق انسانی میلیونها زن است. وقتی گزارش لسوتو را منتشر کردیم، واقعاً خیال میکردیم بدترین اتفاقات ممکن برای زنان کارگر در ته زنجیرههای تأمینمان را کشف کردهایم. اما حالا که کارکنان بیشتر و بیشتر برای حفظ شغلشان تقلا میکنند کمتر قادر به اعتراضاند».
کشور محصور در خشکی و کوچک لسوتو، این گوشهنشین آفریقای جنوبی، در مقایسه با غولهای چندینمیلیاردپوندی صنعت پوشاک همچون بنگلادش و چین، نقشی ناچیز در صنعت دارد و تنها ۹۰ میلیون قطعه لباس در سال صادر میکند. این در حالی است که این رقم در کشوری همچون بنگلادش بالغ بر ۱۰ میلیارد است. اما چیزی که تخصص لسوتوست دنیم است. این کشور بیش از ۲۶ میلیون شلوار جین در سال تولید میکند که بسیاری از آنها برای لیوایز است. همین امر است که اقتصاد بیثبات این کشور را سرپا نگه میدارد.
سم موخله، عضو اتحادیۀ ملی کارگران پوشاک و نساجی (NACTWU) در لسوتو، میگوید «بدون صنعت پوشاک، اقتصاد فرو میپاشد. صنعت صادرات پوشاک بیش از ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را در بر میگیرد. شرکتهای پوشاک تایوانی حالا بزرگترین مشتریانمان هستند. بیش از ۴۶ هزار نفر در کارخانهها کار میکنند و اکثریتشان را زنانی تشکیل میدهند که خانوادههایشان در صورت تعطیلی این کارخانهها گرسنه خواهند ماند».
صنعت پوشاک آمادۀ لسوتو در دهۀ ۱۹۹۰ آغاز به کار کرد، یعنی زمانیکه شرکتهای پوشاک تایوانی و چینی بهخاطر نزدیکی لسوتو به جادهها و بنادر آفریقای جنوبی، و نیز بهخاطر تمهیدات تجاری مطلوب پیشنهادی از سوی دولت، جذب همکاری با این کشور شدند. گروه نین هسینگ یکی از بزرگترین تأمینکنندگان لیوایز است.
اکثریت (حدود ۸۰ درصد) کارگران پوشاک در لسوتو زن هستند. زنانْ نانآور بسیاری از خانههای این کشورند و معمولاً خانوادۀ گسترده۲ را نیز تأمین میکنند. از زمانی که کارخانهها در ماسرو تأسیس شده، تعداد زنان شاغل در لسوتو دو برابر شده است. اما صنعت پوشاک، برخلاف وعدههای نخستینش، منجر به رهایی و استقلال مالی زنان نشده است. اکثر زنانی که پارسال در لسوتو با آنها مصاحبه کردم حقوق ماهانهشان کمتر از قیمت یک شلوار جین لیوایز بود، یعنی حدود ۶۰ پوند. اما باز همین هم برای خیلیها کاچی به از هیچی است.
بابی استا ماریا، پژوهشگر ارشد مرکز منابع حقوق بشر و کسبوکار، میگوید «نهایتاً کارگرانِ پوشاک در سرتاسر دنیا به این دلیل مورد ستم قرار میگیرند و به حاشیه رانده میشوند که زناند. کارهای کمدرآمد، یدی و بینیاز از مهارت را عمدتاً زنان انجام میدهند و تقریباً در تمام دنیا مرداناند که بالاسر آنها در جایگاه قدرتاند. برندها از این رویه و کاهش هزینههای تولید منتفع میشوند، چون میدانند زنان برای تأمین خانوادههایشان کارهای کمدرآمد را هم میپذیرند».
الگوی تولید پرسرعت در صنعت مد فشاری بیامان برای تولید بیشتر با هزینۀ کمتر میآورد. بار سنگین این امر بر دوش تأمینکنندگان در فقیرترین کشورهای دنیا میافتد، چون در این کشورها بیکاری زیاد است و استانداردهای چندانی در بحث حقوق بشر و کار اعمال نمیشود. حالا هم که برندها در تلاش و تقلا برای بازیابی سود ازدسترفته بر اثر همهگیری ویروس کرونا هستند، این فشار بدتر ازقبل میشود.
نوآ میگوید «در ماه مارس که همهگیری آغاز شد، برندها فوراً از پرداخت هزینۀ سفارشاتی که در کارخانهها در دست تولید بود دست برداشتند. حالا هم که همهچیز در حال بازگشایی است، خردهفروشان را میبینیم که انتظار تخفیفهای چشمگیر دارند».
موهاپی میگوید، حتی پیش از شیوع ویروس کرونا، سرپرستان کارخانهها همیشه تحت استرس و فشار بودند تا به اهداف تعیینشدۀ شرکت دست یابند؛ آنها در اکثر موارد دقودلیشان بابت این مسئله را روی زنان خالی میکردند. در خط تولید راه میرفتند و سر زنان فریاد میزدند تا سختتر کار کنند. این فرایند عین انسانیتزدایی بود. او میگوید «با ما بدرفتاری میکردند و فاحشه و سگ خطابمان میکردند. وقتی سفارش بزرگی میرسید، اوضاع بدتر هم میشد».
بیرون از کارخانهها هم لسوتو یکی از بالاترین ارقام تجاوز به عنف و خشونت جنسی در دنیا را دارد و اکثر زنان نسبت به پلیس بیاعتمادند. موهاپی میگوید «داخل کارخانههایمان زنان گزارش نمیدادند، چون مدیران اهمیتی نمیدادند و درضمن زنان میدیدند سرنوشت کسانی مثل من که اعتراض کنند چیست. اعضای دابلیو.آر.سی اولین کسانی بودند که از ما پرسیدند ماجرا چیست و پای حرفمان نشستند».
بهار ۲۰۱۸، ستلیل نتلهاکانا تازه از آفریقای جنوبی مدرک کارشناسی ارشد گرفته بود که از دابلیو.آر.سی با او تماس گرفتند و پیشنهاد شغلی پژوهشی دادند. شرح وظایف اولیۀ نتلهاکانا ربطی به بحث آزار جنسی نداشت. گروه نین هسینگ اخیراً اتحادیههای کارگری را از کارخانههایشان بیرون کرده بودند و دابلیو.آر.سی نگران این بود که پشت درهای بسته قانونشکنیهایی در بحث دستمزد، سلامت و ایمنی کارگران صورت بگیرد.
نتلهاکانا میگوید «مصاحبههای بینام زیادی را در خارج از کارخانهها ترتیب دادیم و ساعتها مشغول پرسیدن سؤالاتی دربارۀ دستمزد و خروجیهای اضطراری ساختمانها بودیم. سپس همینطور در آخر مصاحبه از زنان میپرسیدیم مشکل اصلیشان در محل کار چیست. آنوقت بود که لب به گلایه از سرپرستانشان باز میکردند». او فوراً متوجه شد که این موارد استثنا نیستند. «هر کس که داخل کارخانهها پا میگذاشت همان حرفها را میزد».
نتلهاکانا و یکی از مردان همکارش تمرکزشان را تقریباً بهطور کامل روی مسئلۀ خشونت جنسی در کارخانههای تأمینکنندۀ لیوایز گذاشتند. او میگوید «ببینید، من هم زنی اهل لسوتو هستم. همۀ ما در محل کار مورد آزار و پیشنهادات بیشرمانه قرار گرفتهایم، اما چیزی که این زنان به من میگفتند ابعاد جدیدی داشت». خیلی از زنان قبلاً هیچگاه از مصائبشان حرف نزده بودند. برخی از آنها به نتلهاکانا میگفتند از سرپرستانشان ایدز گرفتهاند. او میگوید «رویارویی با آن میزان از تروما و درد واقعاً دشوار بود. هر روز و هر روز دلمان میشکست».
کابلو سلو یکی از زنانی است که در اوایل سال ۲۰۱۹ با نتلهاکانا صحبت کرد. سلو در سال ۲۰۱۸ به شهر ماسرو مهاجرت کرد و سه کودک صغیر و مادر پیرش را تنها گذاشت تا بتواند با دستمزدش آنها را تأمین کند. پس از ماهها جستوجوی کار، سرانجام پیشنهاد قرارداد کوتاهمدتی از یکی از کارخانههای نین هسینگ دریافت کرد. کار پیشنهادی این بود که شلوارهای جین لیوایز را درون جعبههایی بستهبندی کند. وقتی در مرکز شهر ماسرو با او دیدار کردم، به من گفت «واقعاً کار سختی بود؛ باید روزی دستکم نود جعبه شلوار جین بستهبندی میکردیم. واقعاً سنگین بود». با نزدیکشدن تاریخ انقضای قرارداد سلو، سرپرستش در کارخانه به او پیشنهادهای بیشرمانه میداد و شبها تا خانه دنبالش میرفت.
سلو معاملۀ پیشنهادی او را میفهمید. اگر به رابطۀ جنسی تن دهد، شغلی دائمی و شرایط کاری بهتری به او خواهد رسید. بهآرامی به من گفت «همهاش به این فکر میکردم که باید سه فرزند و مادرم را تأمین کنم. به پیشنهادش تن دادم و به شغلم رسیدم، اما از خودم خجالت میکشم. او هنوز آزارم میدهد. هنوز از من انتظار دارد هر کاری دلش میخواهد انجام دهم».
در لسوتو، با ده زن شاغل در کارخانههای تولیدکنندۀ جین برای لیوایز و دیگر برندهای غربی صحبت کردم. یکی از زنان، به نام ماملو ماختا، وقتی از تجاوز رئیسش به خود صحبت میکرد، دچار حملۀ عصبی شد. هنگام توصیف بوی افترشیو ارزانقیمت او که خودش را روی زن انداخته بود، با آستین جلوی صورتش را گرفت. حس میکرد ذهنش در هفتههای بعدی تازه به تکاپو افتاده است. میگفت «طوری رفتار میکرد که انگار آب از آب تکان نخورده. شاید از نظر او این کار تفریح وقت ناهار بود، اما برای من از مردن بدتر بود».
ماختا سرانجام تصمیم به شکایت گرفت و نتیجه این شد که او را تنزل درجه دادند و به شغلی با دستمزد کمتر در بخش دیگر از کارخانه منتقل کردند. او میگفت «میدانم اتفاقاتی که برایم افتاده درست نیست، اما اگر شغلم را از دست بدهم کار دیگری گیرم نمیآید. پس نهایتاً باید پذیرفت که زندگی همین است».
فرهنگی که خشونت و آزار جنسی علیه زنان را روا دارد برای برخی از کارکنان مرد نیز عمیقاً نگرانکننده است. جوزف تلالی، مردی با سابقۀ بیست سال کارگری در کارخانه و پدر چهار فرزند، سرپرست یکی از کارخانههای افشاشده توسط دابلیو.آر.سی است. او میگوید «سرپرستان هر کاری که دلشان میخواست میکردند. حتی مدیران ردهپایین هم هنگام ناهار از زنان سوءاستفاده میکردند. مدیر کارخانه در دوربین مداربسته آنها را حین عمل میدید، اما کاری برای جلوگیری از آن نمیکرد. بیشتر شبیه پورندیدن بود، متوجهید؟ وقتی به خانه میرفتم، به دخترانم که خوابیده بودند نگاه میکردم و در دلم میگفتم هیچوقت نمیگذارم توی یکی از آن کارخانهها کار کنید».
تلالی میگوید اولین گام در راستای حل این مشکل حقوق منصفانه است. «[زنان] باید حقوق بیشتری بگیرند تا امکان انتخاب داشته باشند و هشتشان گرو نهشان نباشد». او میگوید رئیسهای تایوانی فقط به انجام سفارشات فکر میکردند و رفتار سرپرستان با زنان برایشان مهم نبود.
برندها هم به فکر تحویلگرفتن لباسهایشان بودند و به چیزی جز این اهمیت نمیدادند. تلالی توضیح میدهد «هیچ کاری برای ایجاد امنیت برای زنان صورت نمیگرفت. جرئت نداشتند به شوهرانشان هم بگویند، چون میترسیدند مقصر شناخته شوند. در این شرایط، واقعاً تنهای تنها بودند».
در صنعت مد، لیوایز به فرایندهای اخلاقمدارانۀ کار شهرت دارد و از اولین برندهای مد بود که از تأمینکنندگان خواست حقوق انسانی و استانداردهای کاری را برقرار دارند. اما زنجیرههای تأمین آن در لسوتو گرفتار خشونت جنسی شده بودند. به بیان یکی از فعالان، «اگر در زنجیرۀ تأمین لیوایز چنین اتفاقی رخ دهد، همهجا رخ میدهد». گرچه هر خردهفروشی رویکرد خود را نسبت به فرایندهای اخلاقمدارانه دارد، اکثرشان از جمله لیوایز، با بازرسی کارخانه و حسابرسی مسئولیت اجتماعی، نشان میدهند که از هیچ کوششی در راستای نظارت بر اجرای ضوابط رفتاریشان دریغ نمیکنند.
صنعت مد زمانی حسابرسی مسئولیت اجتماعی را آغاز کرد که افشای فجایع بیگارخانهها در دهۀ ۱۹۹۰ آسیب زیادی به این صنعت زد. در آن برهه، استثمار کارگران تولیدکنندۀ کالا برای برندهای بینالمللی همچون نایکی و گپ افشا شد. اما، طی سالها، فعالان هشدار دادهاند که ضوابط رفتاری و حسابرسیهای مسئولیت اجتماعی ضمن اینکه جوابگو نیست، شاید گمراهکننده هم باشد. این رویهها ظاهری ناراستین از پاسخگویی و مسئولیتپذیری شرکتها ایجاد میکنند و همین امر باعث میشود شرکتها بتوانند تقصیر شرایط کاری بد را گردن تأمینکنندگان بیندازند.
آرونا کاشیاپ، از دیدهبان حقوق بشر، میگوید «هدف این حسابرسیها حمایت از کارگران نیست، بلکه حفظ آبروی شرکتهای پوشاک است». کاشیاپ فجایعی را به یاد میآورد که منجر به کشتهشدن کارگران صنعت پوشاک در ساختمانهای ناایمن شد: در سال ۲۰۱۲، آتشسوزی در کارخانۀ «علی انترپرایز» در پاکستان ۲۵۰ کارگر گیرافتاده پشت پنجرههای نردهدار را به کام مرگ فرستاد. در سال ۲۰۱۳، فاجعۀ ریزش ساختمان رانا پلازا در بنگلادش باعث مرگ ۱۱۳۴ نفر و مجروحیت هزاران نفر دیگر شد.
کاشیاپ میگوید «مدتی پیش از وقوع این دو فاجعه، حسابرسی مسئولیت اجتماعی شرکتها هر دوی این کارخانهها را ایمن اعلام کرده بود. وقتی حسابرسیها تشخیص نمیدهند که ساختمانی در شرف ریزش است، چطور میخواهند مقولهای پنهان و ظریف همچون خشونت جنسیتمبنا را دریابند!». بااینحال، وقتی پای آزار جنسی در میان باشد، برندهای مد حتی سؤال هم نمیپرسند. «یعنی ترجیح میدهند ندانند».
تمام کارخانههای نامبرده در گزارش دابلیو.آر.سی نیز تحت حسابرسی و بازرسی قرار گرفته بودند و هیچ مشکلی یافت نشده بود. زنانی که محرمانه و به شرط گمنامی با آنها صحبت کردم -همانها که از شرایط کاری ناامن و مشکل دستمزد و هدفگذاری ساماندهندگان اتحادیه نیز گلایه کردند- همه در زمان انجام حسابرسیها مشغول کارگری در کارخانه بودند. همهشان متفقالقول میگفتند هیچیک از مشکلاتشان را نزد حسابرسها نخواهند گفت، بهخصوص آزار جنسی.
کابلو سلو میگوید «وقتی بازرسها میآیند، فقط گروهی با ما حرف میزنند، آنهم اکثر مواقع در حضور مدیرانمان. حتی اگر تنها با ما حرف بزنند، مدیران تماشا میکنند و اگر بعد شکایتی صورت بگیرد میدانند کداممان حرف زده است. هیچوقت سؤالی از ما نمیپرسند. فقط میگویند از کارت راضی هستی؟ ما هم همه با سر پاسخ مثبت میدهیم».
از لیوایز پرسیدم چرا حسابرسیهای مسئولیت اجتماعیشان نتوانسته بود هیچیک از سوءاستفادههایی را بیابد که پژوهشگران دابلیو.آر.سی کشف کرده بودند. کیم آلمدیا، مدیر طرح «رفاه کارگران» لیوایز، گفت «خشونت جنسیتمبنا مسئلهای پیچیده است و سخت میتوان آن را در محیط کار شناسایی کرد. به نظرم این یک رویداد خیلی خاص و استثنایی بوده که در یکی از تأمینکنندگان با شرایط بسیار خاص پیش آمده است».
لیوایز اعلام کرده که میخواهد تیمهایی به رهبری زنان برای انجام حسابرسیها تشکیل دهد. اما نتلهاکانا، که با بسیاری از کارگران صنعت پوشاک مصاحبه کرد، میگوید برندها باید اعتماد زنان را جلب کنند، چون در غیر این صورت زنان میترسند صحبت و اعتراض کنند. «ما سازمان مردمنهاد نسبتاً کوچکی هستیم و اتاقی در یک هتل به دور از محل کارخانه کرایه کردیم و از کارگران خواستیم تا در صورت تمایل بیایند و با ما صحبت کنند. باید شرایطی ایجاد کرد که زنها احساس امنیت کنند و بتوانند حرف بزنند».
وقتی دابلیو.آر.سی اتهامات زنان را به مدیریت نین هسینگ انتقال داد، همهچیز را حاشا کردند. رولا آبیمورچد، فعال اصلی در پویش لسوتو، میگوید «گفتند در دو سالِ گذشته هیچ موردی از سوءاستفاده یا آزار جنسی گزارش نشده و هیچ مدیر یا سرپرستی از سال ۲۰۰۵ بابت آزار جنسی تنبیه نشده است. این دقیقاً همان نکتهای بود که زنان به آن اشاره میکردند، یعنی اینکه هیچ راه ایمن و درستی برای گزارش و شکایت در دسترسشان وجود ندارد».
لیوایز با نین هسینگ، اتحادیههای کارگری محلی و گروههای حامی حقوق زنان کار کرد تا شرایط زنان در کارخانهها را بهبود بخشد. سم موخله از اتحادیۀ NACTWU در لسوتو میگوید «این لحظۀ سرنوشتسازی برای ما بود، چون قبلاً قابلتصور نبود که برندهای بینالمللی با اتحادیههای کارگری محلی سر یک میز بنشینند».
حاصل این مذاکرات توافقنامۀ لسوتو بود که فعالانْ آن را بهعنوان اولین تلاش راستین در جهت رسیدگی به خشونت جنسیتمبنا در صنعت پوشاک میستایند. از جمله تمهیداتی که نین هسینگ پذیرفته میتوان به رویکرد برخورد شدید و بیمدارا با آزار جنسی، بهرسمیتشناختن اتحادیههای کارگری، استخدام بیشتر سرپرستان زن و عقد قرارداد رسمی با تمام کارکنان اشاره کرد. بدنهای مستقل نیز با کارکنان تماموقت تشکیل شده تا به شکایات مربوط به آزار جنسی رسیدگی کند و، در صورت لزوم، اختیار اخراج فرد گناهکار را نیز دارد. عدم پایبندی نین هسینگ به هر یک از این شروط به قیمت لغو قراردادش با لیوایز و دیگر برندها تمام خواهد شد.
لیوایز، چیلدرنز پلیس و کانتور برندز (مالک رنگلر) در اعلامیهای مشترک بیان داشتند که «ما به تلاش در راستای حفظ حقوق کارگران و پرورش رفاه در کارخانههای تأمینکنندۀ ثالث پایبندیم تا تمام کارکنان این تأسیسات، بهخصوص زنان کارگر، احساس امنیت، ارزشمندی و قدرت کنند … بر این باوریم که این طرح چندجانبه میتواند تغییری پایدار و محیطهای کاری بهتری در این کارخانهها ایجاد کند و اثری مثبت بر کل نیروی کار بگذارد».
اتحادیهها پیش از تعطیلی به من گفتند که اوضاع زنان در کارخانههایی که این توافقنامه را امضا کرده بودند تغییر چشمگیری یافته است. موخله میگوید «قبلاً فقط کارگران به کارخانهها محتاج بودند، اما حالا کارخانهها به برندها محتاجاند تا قراردادشان را از دست ندهند. پویایی قدرت دچار تغییری چشمگیر شده و بهسوی کارکنان برگشته است. سرپرستان حالا دیگر حق ندارند دست تعرض بهسوی آنها دراز کنند».
ماملو ماختا و کابلو سلو، دو تن از زنانی که به دست مردان سرپرستشان مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند، اتفاقنظر دارند که محیط کارخانهها حالا امنتر است. سلو میگوید «همۀ کارکنان حالا قرارداد درستوحسابی دارند. بسیاری از آزارها هم متوقف شده است».
به گفتۀ مدیر ارشد طرح لیوایز، کیم آلمدیا، آنچه در لسوتو رخ داد «منحنی یادگیری بزرگی» برای این برند بوده است. آلمدیا میگوید لیوایز به خود میبالد که سهمی در ایجاد توافقنامۀ «پیشگامانۀ» لسوتو داشته است. او میافزاید که برند لیوایز به رفاه زنان شاغل در زنجیرۀ تأمینش متعهد است. «میدانیم که ۷۰ الی ۸۰ درصد از کارکنان ما زنان هستند و، با توجه به نابرابری کنونیِ قدرت، این امر سبب مشکلاتی میشود. بیداری جهانی که با جنبش #من_هم صورت گرفت فرصتی است تا از لحظۀ کنونی استفاده کنیم و پیشگام این فضا باشیم. بیداری صنعت [پوشاک] نسبت به عمق فاجعه [آزار جنسی] کمی با تأخیر صورت گرفته، اما حالا دیگر وقت تنگ است و باید فوراً به آن رسیدگی شود».
توافقنامۀ لسوتو تازه به مرحلۀ اجرا رسیده بود که همهگیری کروناویروس آغاز شد. یکی از کارخانههای نامبرده در گزارش دابلیو.آر.سی تعطیل شده، اما اتحادیهها توانستهاند از طریق مذاکره بیمۀ بیکاری بیسابقهای برای کارگران آن ترتیب دهند؛ مدیریت نیز وعده داده به محض ازسرگیری سفارشات مجدداً کارگران را استخدام کند.
آبیمورچد میگوید «ما در آستانۀ فاجعهای احتمالی در حوزۀ حقوق کارگران هستیم، چون حالا برندها و تأمینکنندگان میخواهند ضررهای واردآمده در دوران همهگیری کروناویروس را جبران کنند. وقتی زنان در زنجیرههای تأمین در سرتاسر جهان گرفتار ظلم و دلزدگی فزاینده هستند، لسوتو الگویی برای نحوۀ ایجاد شرایط بهتر در اختیار همه قرار داد».
اما این توافقنامه شاید در خارج از آن چند کارخانۀ نین هسینگ در لسوتو تأثیر چندانی نداشته باشد. تا به امروز، این توافقنامه تنها تلاشی است که در صنعت مد در راستای جلوگیری از سوءاستفادۀ جنسی از کارگران پوشاک صورت گرفته است. لیوایز میگوید قصد اجرای طرحهای مشابه در سایر بخشهای زنجیرۀ تأمین خود را ندارد. حتی یک نفر از خطاکاران هم بابت تعرضات جنسی صورتگرفته در کارخانهها محاکمه نشده است.
ستلیل نتلهاکانا میگوید «نتیجۀ پا پیش گذاشتن و اعتراض زنان در کارخانههای نین هسینگ فوقالعاده بوده، اما متأسفانه کمی آنطرفتر زنان در کارخانههای دیگر پوشاک با همان آزار و اذیتها مواجهاند. امروزه بهخاطر کرونا وضعیت زنان در لسوتو روزبهروز بدتر میشود. در لسوتو بیش از ۴۵ هزار و در دنیا بیش از ۴۰ میلیون کارگر پوشاک هست. هر مورد از خشونت جنسی که با آن روبهرو میشوند جرم است و باید جلوی آن گرفته شود».
کمی پیش از آغاز قرنطینه، طی تماسی تلفنی، با تبلانگ موهاپی از لسوتو صحبت کردم. میگفت زندگیاش از زمان انتشار گزارش دابلیو.آر.سی تغییر کرده است. وقتی دید زنان کارخانه برای خود و هزاران نفر دیگر چه دستاوردی به ارمغان آوردهاند، او هم قضیهاش را پیش دیوان دادرسی کار مطرح کرد و دوباره سر کارش برگشت. او حالا در حال گذراندن دورهای آموزشی است تا نمایندۀ اتحادیه در کارخانه شود.
میگوید «اوضاع هنوز هم سخت است، اما دستکم اینجا در لسوتو همه حالا به حرفمان گوش میدهند. میخواهم تمام تلاشم را کنم که هیچ زن دیگری مجبور نشود برای کار به کارخانه بیاید و با آن رنجها و سختیها روبهرو شود».
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را انی کلی نوشته و در تاریخ ۲۰ اوت ۲۰۲۰ با عنوان «Fashion’s dirty secret: how sexual assault took hold in jeans factories» در وبسایت گاردین منتشر شده است. و برای نخستین بار با عنوان «تعرض جنسی چگونه در کارخانههای تولید شلوار جین پا گرفت» در پروندۀ اختصاصی هفدهمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ علیرضا شفیعینسب منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۷مرداد ۱۴۰۰با همان عنوان منتشر کرده است.
•• انی کلی (Annie Kelly) خبرنگاری است که دربارۀ حقوق بشر برای گاردین مینویسد و تا کنون جوایز متعددی برنده شده است. او ویراستاری مجموعۀ «نگاهی دقیقتر به بردهداری نوین» از گاردین را به عهده دارد.
••• نام کارگران در این نوشتار عوض شده است.
••• آنچه خواندید بخشی است از پروندهٔ «بُکشوبپوش» که در شمارهٔ هفدهم فصلنامهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالب دیگر این پرونده میتوانید شمارۀ هفدهم فصلنامهٔ ترجمان را از فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی tarjomaan.shop بخرید. همچنین برای بهرهمندی از تخفیف و مزایای دیگر و حمایت از ما میتوانید اشتراک فصلنامهٔ ترجمان را با تخفیف از فروشگاه اینترنتی ترجمان خریداری کنید.
[۱] Workers Rights Consortium
[۲] برخلاف خانوادۀ هستهای که شامل زن و شوهر و فرزندانشان است، خانوادۀ گسترده مادربزرگها و پدربزرگها و اعقابشان را نیز در بر میگیرد [مترجم].
اعتیاد معمولاً از چند عامل زیربنایی و نهفته ریشه میگیرد
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید