image

آنچه می‌خوانید در مجلۀ شمارۀ 13 ترجمان آمده است. شما می‌توانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.

نوشتار

هیتلر با اروپا همان کاری را کرد که بقیۀ اروپایی‌ها با مستعمره‌هایشان می‌کردند

وقتی روش‌های سرکوب استعماری در خود کشورهای استعمارگر به کار گرفته می‌شوند

هیتلر با اروپا همان کاری را کرد که بقیۀ اروپایی‌ها با مستعمره‌هایشان می‌کردند عکاس: هانریش هافمن.

آیا سرکوب فقط بر سرکوب‌شدگان اثر می‌گذارد؟ احتمالاً نه. همانطور که سرکوب‌شده در فرایند ظلم و ستمی که به او می‌شود تغییر می‌کند، سرکوبگر هم با تمرین تحقیر و طرد، شخصیت تازه‌ای پیدا می‌کند. تاریخ امپریالیسم بهترین شاهد این ماجراست: روش‌هایی که دولت‌های استعمارگر برای کنترل و ادامۀ سلطۀ خود بر کشورهای مستعمره اجرا می‌کردند، مثل یک بومرنگ، حالا در خود کشورهای اروپایی اجرا می‌شود. از نژادپرستی نهادینه‌شده که در آفریقا اختراع شد تا نئولیبرالیسم که در شیلی آزمایش شد.

کانر وودمن، ورسو

هرگز نباید فراموش کرد که استعمار […] نوعی اثر بومرنگی شایان توجه بر سازوکارهای قدرت در غرب داشته است […] مجموعۀ کاملی از الگوهای استعماری به خود غرب بازگشتند.

میشل فوکو

بنا به تصور غالب، امپریالیسم چیزی است که روی یک «دیگری» اعمال می‌شود. کشورهای سلطه‌گر -طی ۵۰۰ سال گذشته، اکثراً کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی- سلطۀ نظامی و سیاسی و فرهنگی بر جمعیت‌های خارجیِ محروم از قدرت اعمال می‌کنند. این جمعیت‌های خارجی، در معنای فوق، کسانی هستند که آثار منفی و ماندگار امپریالیسم بر آن‌ها تحمیل می‌شود. امپریالیسم چیزی است که در «آنجا»، در مستعمرات، اتفاق می‌افتد؛ وقتی بحث از تاریخ و کردار استعمار است، سیاست‌های داخلی کشورهای امپریالیست از حیث سیاسی و تحلیلی چندان جالب توجه نیست.

اما در واقع امر، رویۀ ۵۰۰ سالۀ امپریالیسم آثاری عمیق و پایدار بر خودِ مراکز متروپلیس۱ نیز داشته است. از نمادپردازی‌های تصویری‌مان تا غذایی که می‌خوریم، از ترکیب قومی‌مان تا ایدئولوژی‌های نژادپرستانه‌مان، مردمان اروپایی تا اعماق زندگی خود از تاریخ و حضور امپریالیسم تأثیر پذیرفته‌اند. این مسائل معطوف به سازوکار مشخصی است که امپریالیسم از طریق آن عمیقاً به ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای اجراکنندۀ آن شکل داده است: اثر بومرنگی امپریالیسم.

به طور مشخص‌تر، «اثر بومرنگی امپریالیسم» اصطلاحی است برای شیوۀ استفادۀ امپراتوری‌ها از مستعمراتشان به عنوان آزمایشگاهِ روش‌های ضد‌ـ‌شورش، کنترل و سرکوب اجتماعی، روش‌هایی که می‌توانند بعداً به خود متروپلیسهای امپراتوری بازگردند و علیه به‌ حاشیه ‌رانده ‌شده‌ها، تحت‌انقیادها و فرودستانِ داخلی نیز به کار گرفته شوند. به سبب محدودیت‌های اخلاقی و قانونیِ ناچیز در مستعمرات، امپراتوری‌ها دستشان برای آزمودن تکنولوژی‌ها و سلسله‌مراتب اجتماعی جدید بر جمعیت‌های مستعمره باز است. و وقتی این‌ تکنیک‌ها خوب پرورده شدند، گردش اطلاعات و کارکنان در سطح امپراتوری، این روش‌های سرکوب را در کل مستعمرات پخش می‌کند و در نهایت هم به خود سرزمین اصلی می‌رسند.

طی دورۀ اوج امپریالیسم اروپایی در قرون نوزدهم و بیستم، تکنیک‌ها و ایدئولوژی‌ها و رویه‌های بسیاری که در مستعمرات تکمیل شده بودند به اروپا بازگردانده شدند و علیه جمعیت‌های حاشیه‌ای، مخالفان و رانده‌شدگان به کار رفتند. بعضی مواقع، کل نهادهای مستعمراتی به صورت معکوس به متروپلیس صادر شدند. در مواقعی دیگر، برخی از تاکتیک‌های ضد‌ـ‌شورش علیه جمعیت‌های مهاجری به کار گرفته شدند که از جنگ‌های مستعمراتی فرار کرده و در سرزمین‌های مرکزی امپراتوری ساکن شده بودند. در دورۀ نو‌امپریالیسم کنونی، بومرنگ کماکان به نحوی عمیق بر ذهنیاتِ کشورهای سفیدپوستِ اکثریت تأثیر می‌گذارد و زمین منازعه میان چپِ طبقۀ کارگر و طبقات حاکم را ساختاربندی می‌کند.

بومرنگ امپریالیسم و آلمان نازی
اصطلاح «بومرنگ امپریالیسم»، و نظریات سیاسیِ ملازم با آن، نخستین بار وقتی ظهور کرد که دانشوران، روشنفکران و فعالان اجتماعی سعی کردند با تجربۀ تاریخی هولوکاست در جنگ دوم جهانی دست‌وپنجه نرم کنند. بعضی‌ها می‌پرسیدند، چطور ممکن است یکی از مراکز جهانیِ نوآوریِ هنری و علمی و سیاسی -آلمان دورۀ وایمار- به دام یکی از فراگیرترین نسل‌کشی‌های تاریخ بشر بیفتد؟

بعضی‌ها، با توضیحی که هنوز هم رایج است، دنبال این بودند که بگویند هیتلر و آلمان نازی استثنا بودند. هولوکاست یک اتفاق غریب بود، انحرافی بود از سنت‌های انسان‌گرایی و دموکراسیِ روشنگرانۀ اروپایی؛ یک روان‌پریشی جمعی در ملت آلمان، شاید. بقیه می‌گفتند ظهور حزب نازی با سلسله‌ای از حوادث تاریخیِ تأسف‌بار قابل توضیح است: قرارداد ورسای؛ رکود بزرگ، ناکامی اپوزیسیونِ پیشرو آلمان.

روشنفکران خاصی بودند که عمیق‌تر شدند، دنبال این رفتند که از ساختار اندیشه و عمل اروپایی که نه فقط جمعیت آلمان، بلکه بخش‌های بزرگی از اروپا را مستعد فاشیسم و اتاق‌های گاز کرده بود پرده بردارند. آنان آلمان نازی را در درون پیوستاری از تاریخ اروپا قرار دادند، که در آن تنها از این جهت استثنا به حساب می‌آمد که رویۀ اروپاییِ از پیش موجود را به شکلی مشخصاً افراطی به نمایش می‌گذاشت. شاید معروف‌ترینِ آنان ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو باشند، که در کتاب دیالکتیک روشنگری، هولوکاست را در تضادها و تنش‌های مدرنیتۀ روشنگرانه و صنعت‌گرایی سرمایه‌دارانه جای دادند.

دو تن دیگر به نقاط دیگری نگریستند و جایگاه آلمان نازی را در گذشته و اکنون امپریالیسم اروپایی مشخص کردند. نظریه‌پرداز سیاسی، هانا آرنت، در ریشه‌های توتالیتاریسم می‌گوید که تأکید بر نژاد و گسترش قلمرو -دو رویۀ ذاتی امپریالیسم- بنیادهای فاشیسم اروپایی را ریختند. تمامیت‌خواهی در اروپا پیامد چیزی بود که آرنت به آن «بومرنگ امپریالیسم» می‌گفت. به طور مشابه، امه سزر ، شاعر و نظریه‌پرداز فرانسوی، نیز در گفتار دربارۀ استعمار۲ می‌گوید که هیتلر «شیوه‌های استعماری‌ای را در اروپا به کار بست که پیش از آن فقط برای [مستعمرات] نگه داشته شده بودند» و آنچه به نظر می‌رسید انحرافی متعلق به عصر بربری پیشا‌‌مدرن است -یعنی هولوکاست- را قاطعانه در سنت امپریالیستی اروپا جای داد.

طبق این دیدگاه، روش‌های هیتلر چیزهای ناآشنایی برای جامعۀ اروپا نبودند. تفاوت عمدۀ کار هیتلر در این بود که این روش‌ها را علیه جمعیت‌های اروپایی به کار گرفت، و در درون خود اروپا. از نگاه جنوبِ جهانی، که قرن‌ها از شدیدترین غارتگری‌های امپریالیسم اروپایی رنج کشیده بود، آلمان نازی اصلاً چیز عجیبی نبود. حدود ۵۰ میلیون نفر از بومیان آمریکایی بر اثر استعمار اسپانیا جان باخته بودند؛ بیش از ۱۰ میلیون نفر از آفریقاییان از اقیانوس اطلس گذر داده شده بودند تا در کارائیب و دیگر نقاط در بردگی زندگی کنند؛ ده‌ها میلیون تن بدون این که نامی از آن‌ها برده شده باشد بر اثر قحطی‌هایی که بریتانیا در هند پدید آورد از میان رفته بودند.

اصطلاح «بومرنگ امپریالیسم» راهی بود برای توصیف این که چطور برخی از سازوکارهای مورد استفادۀ آلمان نازی در آزمایشگاه‌های مستعمراتی توسعه یافته بودند، و چطور رویۀ امپریالیسم شرایط زمینه‌ای برای چنان رخداد هراسناکی را فراهم کرده بود.

بومرنگ امپریالیسم و ساخت تاریخی نژاد(پرستی)
آنچه شاید قدرتمندترین ابزار ایدئولوژیک و مادیِ تولیدشده به دست طبقۀ حاکم اروپایی باشد نیز در مستعمرات ریشه دارد: ایدئولوژی و کردار نژاد(پرستی). دسته‌بندی نژادی جمعیت جهان -طبقه‌بندی سلسله‌مراتبی انسان‌ها طبق گروه‌بندی ویژگی‌های ظاهراً جسمانی و فرهنگی- طی دوران تجارت برده و استعمارِ اکثریت غالب جنوب جهانی توسعه یافت. این ابزار در درون تصویر اروپاییان از خودشان جای گرفت، از جمله طبقات کارگر اروپایی، که رفته‌رفته دیگر خودشان را «سفید» می‌دانستند. ساخت تاریخی نژاد یکی از تحولات عمیقاً تأثیرگذار مدرنیته بوده است. نژاد یک اختراع استعماری بود که هنوز هم در سراسر جهان همچون بومرنگ در حرکت است.

اما برای این که متوجه این موضوع بشویم، باید به یاد داشته باشیم که نژاد صرفاً مجموعه‌ای از پیش‌داوری‌ها نیست که در ذهن افراد جا خوش کرده باشد. نژاد ابتدا‌ئاً مجموعه‌ای از کردارهای مادی بود که در درون ساختارها و تاریخ‌های استعماری جای داشت. چنان که دانشور هلندی، گلوریا وکر، می‌گوید، «در نژاد بحث ما فقط ایدئولوژی و باورها و گزاره‌ها نیست»، بلکه «در اعمال نیز خودش را نشان می‌دهد، در شیوۀ سازمان‌یافتن و انجام‌شدن امور». نژادبندی‌کردنِ جمعیت‌های تحت استعمار برای توجیه انقیاد آنان ضروری بود؛ اما از طریق رویه‌های امپریالیستیِ نظارت و سلطه و خشونت نیز تولید می‌شد. بنابراین، واردات ساخت اجتماعی نژاد از مستعمره به متروپلیس با واردات تکنیک‌های سرکوب درهم‌تنیده است و تا حدی از آن قوام‌ گرفته است. این که می‌گوییم نژاد امری مادی است بدین معناست.

در میانۀ جنبش‌های ضد‌‌استعماری بزرگ دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، روشنفکران کشورهای تحت استعمار، به‌ویژه در دنیای فرانسه‌زبان، دربارۀ تأثیرات استعمارگری بر اربابان امپریالیست نظریه‌پردازی کردند. تحقیرکردن، سلب انسانیت از دیگران و بدنام‌کردن انسان‌های دیگر چیزی نیست که بر روان سرکوبگران آثار ناخواستۀ منفی نداشته باشد. چنان که آلبرت میمی، روشنفکر فرانسوی، در ۱۹۵۷ نوشته بود، «وضعیت استعماری، همان طور که استعمارشدگان را می‌سازد، استعمارگران را نیز می‌سازد».

بومرنگ امپریالیسم حتی در تلقی اروپایی سفیدپوست از خودش در روابط جنسی نیز تأثیرگذار بود. چنان که آن لورا استولر نشان داده است، تمایلات جنسی انسان سفید تا حدی در تقابل با زنِ تحت استعمار -غیرمعمول، همواره در دسترس، و از نظر نژادی همیشه ترسان- شکل گرفت. در سطح دولت‌ها، روش‌های امپریالیستیِ کنترلِ روابط جنسی گاهی اوقات به عنوان مدل‌هایی برای قشربندی جنسیتی در کشور استعمارگر نیز استفاده می‌شدند. برای مثال، روش‌های معاینه و تحدید کارگران جنسی که در ۱۸۵۷ در هنگ‌کنگ تحت استعمار بنا شدند، با تصویب قانون بیماری‌های واگیردار در ۱۸۶۴ راه خود را به بریتانیا نیز باز کردند.

امروز، بومرنگ امپریالیسم فقط چرخه‌ای در کتاب‌های تاریخ نیست. میراث امپراتوری‌های رسمی -که به مدت پنج قرن سیاست‌های جهانی را مدیریت می‌کردند، رشد اقتصادی را ساختاربندی می‌کردند و بر فرهنگ جهانی تأثیر می‌گذاشتند- کماکان تأثیری عمیق بر جوامع اروپایی دارد.

در واقع، مناسبات امپریالیستی سلطه بین شمال و جنوب جهانی هنوز ادامه دارد. از سلطۀ فرانسه بر آفریقای فرانسه‌زبان و مداخلات نظامی دائمی بریتانیا-‌آمریکا، تا تأثیرگذاری غرب بر نهادهای مالی بین‌المللی و فعالیت‌های معدنی اروپایی‌-‌آمریکایی در سرزمین‌های خارجی، امپریالیسم و میراث آن هنوز هم کاملاً با ماست. افراد زیادی در جنوب جهانی، از قوام نکرومه۳ تا توما سانکارا۴، دریافته‌اند که استعمار به نو‌‌امپریالیسم دگردیسی یافته است: شاید دیگر پرچم فرانسه در شهر آفریقایی فادا افراشته نشود، اما بهره‌کشی اقتصادی، دخالت نظامی و فریب‌های دیپلماتیک هنوز هم هستند.

به همین قرینه، آثار نو‌امپریالیسم نیز مجدداً همچون بومرنگ، سطح جهان را درمی‌نوردند. شکلی از سرمایه‌داری و نئو‌لیبرالیسم که معرف زمانۀ ماست، اولین بار در دهۀ ۱۹۷۰ در شیلی آزمایش شده بود، وقتی که دولت ایالات متحده حکومت چپ‌گرای سالوادور آلنده را سرنگون کرد و اقتصاددانان آمریکایی گرد هم جمع شدند تا به دیکتاتوری نظامی تازه‌‌مستقرشده مشاوره دهند. نئو‌‌لیبرالیسم، که بر همه چیز در غرب تأثیر گذاشته است، از افزایش نابرابری تا افول دورنمای زندگی، از عمیق‌ترین تلقی‌های ما دربارۀ جهان تا شیوۀ ارتباط ما با یکدیگر، تا حدی محصول اثر بومرنگی (نو)امپریالیسم است.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را کانر وودمن نوشته است و در تاریخ ۲۲ جولای ۲۰۱۹ با عنوان «The Imperial Boomerang: How colonial methods of repression migrate back to the metropolis» در وب‌سایت ورسو منتشر شده و اولین بخش از مقاله‌ای ۵بخشی است که به تدریج در ورسو منتشر خواهد شد. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۴ شهریور ۱۳۹۸ با عنوان «هیتلر با اروپا همان کاری را کرد که بقیۀ اروپایی‌ها با مستعمره‌هایشان می‌کردند» و ترجمۀ محمدابراهیم باسط منتشر کرده است.
•• کانر وودمن (Connor Woodman) پژوهشگر و نویسندۀ چپ‌گرا است. موضوع مورد علاقۀ او شیوه‌های جدید سرکوب و نظارت است و نوشته‌هایش در مجلاتی مانند ژاکوبین به انتشار رسیده‌اند.

[۱] metropolitan: در کاربرد عام، متروپلیس به معنای کلان‌شهر است، اما در مباحث استعماری به کشور استعمارگر در مقام مقایسه با مستعمره‌اش متروپلیس می‌گویند. به همین دلیل این کلمه ترجمه نشده و صرفاً به فارسی ترانویسی شده است [مترجم].
[۲] Discourse on Colonialism
[۳] Kwame Nkrumah: از اولین رهبران سیاسی کشور غنا که علیه استعمار مبارزه می‌کرد [مترجم].
[۴] Thomas Sankara:از رهبران چپ‌گرا و بنیان‌گذاران کشور بورکینافاسو [مترجم].

مرتبط

چرا قوانین بین‌المللی علیه نسل‌کشی در جلوگیری از تکرار این جنایت ناتوان بوده‌اند؟

چرا قوانین بین‌المللی علیه نسل‌کشی در جلوگیری از تکرار این جنایت ناتوان بوده‌اند؟

کنوانسیون نسل‌کشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند

چطور آمریکا اقتصاد بین‌الملل را به سلاح تبدیل کرد؟

چطور آمریکا اقتصاد بین‌الملل را به سلاح تبدیل کرد؟

آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد

آن‌قدر کشته‌ایم که اگر دست از کشتن برداریم، نابود می‌شویم

آن‌قدر کشته‌ایم که اگر دست از کشتن برداریم، نابود می‌شویم

چطور جامعۀ اسرائیل با جنایت‌های ارتش خود در غزه و لبنان کنار می‌آید؟

باشگاه راست‌گرایان هوادار دیکتاتوری

باشگاه راست‌گرایان هوادار دیکتاتوری

تمجید آشکار از دیکتاتورها مشخصۀ اصلی راست‌گرایان آمریکاست

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

ریبوار

۱۱:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۸
0

چپ نه شیطان است نه انچنان کندذهن که در درک زیست جهانی توانایی تحلیل نداشته باشد به اسم رئالیسم و برچسب بلوک شرقی شاید نتوان امپریالیسم را توجیه است

امید

۰۸:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۷
0

اگر جنبش یک در صدی ها را در امریکا نبینیم یا اکت شنبه های جلیقه زردها را نبینیم ، اعتراضات مردم اسپانیا را نبینیم و ... ، پس طبیعی ست که علت و معلول را در انتقال روشهای استعماری از کشورهای استعمار زده و اکنون بصورت نولیبرالیسم را به فضای کشورهای غربی و بالاخص اروپا در نیابیم . اروپا اینک در حالت جنینی ی چنین وضعی قرار دارد که نویسنده ی مقاله آنرا دریافته است . با احترام

حامد

۰۹:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۵
0

به نظر من این ایده کاملا درستی است من همیشه بر این باور بوده ام که فاشیسم‌ تحت تاثیر امپریالیسم فرانسه و انگلیس ، نسبت به خود این کشورها همان کاری را می کند که در مستعمراتشان می کرند. اگر همین به برامدن فاشیسم کافی نبود ؛ دست کم مشروعیتی برای اشغال این کشورها فراهم می کرد. و در نهایت این جنگ ها به معنای پایان دادن به استعمار هم بود. اتفاقی که عملا افتاد. و البته کمتر مورد تحلیل قرار گرفت است و به این رابطه اگر نگوییم علت و معلولی دست کم همبستگی معنا داری وجود دارد و بدون شک اتفاقی نیست . اما من با نتیجه گیری انتهایی مقاله کاملا مخالفم بدون اینکه سوگیری چپ و راستی داشته باشم. این نتیجه گیری به معنای ابدی ساری استعمارشونده و استعمارگر است . اگر قرار باشد واحد تحلیل بر اساس رخدادی در موقعیت خاصی است از تاریخ باشد و نه یک وضعیت انسان شناختی ، مثل تضاد بین قوی و ضعیف ؛ چرا که خود این مناسبات هم در حال تغییراست و ابدی نیست. ممکن است استعمار شوند پیشین خود زمانی تبدیل به یک قدرت شود بدون در نظر گرفتن اینکه نتیجه ای این فراشد که ایا استعمارشونده پیشین همان کاری را باز انجام می دهد که زمانی قربانی آن بود یا خیر؟این دقیقا همان ابهامی را نشان می دهد که واژه نو امپریالیسم نشان می دهد. درون همین ابهام است که محافطه کاری ضد مدرنیته و روشنگری توجیهی برای خود دست و پا می کند و قدرت می گیرد. و در نهایت می بینیم کل این فرایند واکنشی و هیستریک خواهد بود و استعمار باز هم در زیر لایه های ضد استعماری به نحوی دیگر بازتولید می شود.

کامیاب

۰۳:۰۶ ۱۳۹۸/۰۶/۰۴
0

پاورقی می گوید: کانر وودمن (Connor Woodman) پژوهشگر و نویسندۀ چپ‌گرا است. پس گرانیگاه محتوا مشخص است. هیاهوی موسوم به ضدیت با امپریالیسم و همان گزاره های پوسیده وتکراری چپ، گرته برداری فرصت طلبانه از ایده های هانا آرنت و میمی که بیشتر یادآور روزنامه های دیواری کولاژ شده در مدارس کمونیستی بلوک شرق است. نکته ای که اغلب چپها و به تعبیر بهتر چپ شده های موخر از آن غفلت دارند دوسویگی پدیده هاست، اگر بومرنگی بوده باشد علت ومعلولی هم باید باشد، فاعل ومفعولی هم باید باشد که لاجرم "پذیرندگی" یکی از اجزای بلامنازع این رابطه است. چپها تا هنگامی که از هردو چشم خود استفاده نکنند قادر به دیدن کلیت وقایع نخواهند بود ودر تقلا برای ستیز با رئالیسم زمینی پدیده ها، آب در هاون توهمات انتزاعی خواهند کوبید.

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0