مروری بر کتاب «اقتصاد دوناتی» که باید نویسندهاش را کینز قرن بیستویکم نامید
از آن اول قرار نبود رشد اقتصادی معیاری برای سنجش رفاه و کیفیت زندگی مردم باشد. چه بسیار کشورهایی که مملو از نابرابری و تبعیض هستند اما رشدهای اقتصادی خیرهکننده نیز دارند. به رشد اقتصادی نقدهای فراوان وارد است، اما مسئلۀ اصلی بر سر الگوی جایگزین است. اگر رشد نه، پس چه؟ کیت ریوُرت اقتصاددان برجستۀ دانشگاه آکسفورد، در کتاب جدیدش جایگزینی شایان توجه ارائه کرده است.
جورج مونبیو، گاردین — خب قرار است چه کار کنیم؟ این تنها سؤالی است که ارزش پرسیدن دارد. اما پاسخها ظاهراً مبهم است. در مواجهه با بحرانی چند وجهی-اشغال دولت به دستِ میلیاردرها و عاملان فشار آنها، نابرابری بیش از حد، افزایش عوامفریبی و از همه مهمتر نابودی محیط زندگی- کسانی که به آنها به چشم رهبر نگاه میکنیم مبهوت، گنگ و بیعرضه به نظر میرسند. حتی اگر شجاعت عمل کردن هم داشتند، نمیدانستند چه باید بکنند.
بیشترین چیزی که به آن متمایلند رشد بیشتر اقتصادی است: گویی رشد اقتصادی گردی است که جادوگر به هوا میپاشد و همۀ چیزهای بد را غیب میکند. اهمیتی ندارد که چنین چیزی به تخریب محیط زیست بیانجامد یا تأثیری در بهبود بیکاری ساختاری و از بینبردن رشد نابرابری نداشته باشد؛ اهمیتی ندارد که در سالهای اخیر تقریباً تمام افزایش درآمدها به یک درصد بالای جامعه تعلق داشته است. در کشاکش از بین رفتن ارزشها، اصول و اخلاق، وعدۀ رشد تنها چیزی است که باقی مانده.
میتوانید این تأثیرات را در یادداشتی ببینید که از وزارت امور خارجۀ بریتانیا درز کرده است: «در حال حاضر تجارت و رشد در اولویت تمام قسمتهاست… اموری نظیر تغییرات اقلیمی و تجارت غیرقانونی حیوانات در اولویتهای بعدی هستند. تنها چیزی که مهم است سرعت تبدیل ثروتهای طبیعی به نقدینگی است. برای چه کسی اهمیت دارد اگر چنین چیزی رفاه و شگفتیهای اطراف ما را نابود میسازد.
نمیتوانیم امیدوار باشیم که بدون یک جهانبینی جدید به این معضلات بپردازیم. نمیتوانیم از مدلهایی برای حل بحرانها استفاده کنیم که خود برای ما بحرانآفرین بودهاند. باید به شکل متفاوتی به این مشکل توجه کنیم. این همان کاری است که الهامبخشترین کتاب سال به آن پرداخته است.
کیت ریوُرت از انجمن تغییرات محیطی دانشگاه آکسفورد، در کتاب اقتصاد دوناتی: هفت راه برای فکر کردن مانند یک اقتصاددان قرن بیست و یکمی، به ما یادآوری میکند که در ابتدا قرار نبود رشد اقتصادی بر خوشبختی و رفاه دلالت داشته باشد. سیمون کوزنتس که سنجش رشد را استانداردسازی کرد، هشدار داد: «به سختی میتوان از میزان درآمد یک ملت به رفاه و آسایش آن پی برد.» از نظر او رشد اقتصادی به جای موجودی ثروت و توزیع آن، تنها گردش سالیانه را اندازه میگرفت.
ریوُرت میگوید اقتصاد در قرن بیستم «میل به بیان روشنِ اهدافش را دست داد». اقتصاد سودای این را در سر داشت که به علم رفتار انسانی تبدیل شود: دانشی که بر توصیفی عمیقاً ناقص از بشریت مبتنی است. مدل غالب –که در آن «انسان عاقلِ اقتصادی»؛ منفعتجو، منزوی، حسابگر و محافظهکار است- بیشتر دربارۀ ذات اقتصاددانان میگوید تا انسانهای دیگر. فقدان هدفی مشخص باعث شد این رشته به تصرف هدفی جایگزین درآید: رشد بیپایان.
او میگوید هدف از فعالیت اقتصادی باید «برآورده ساختن نیاز همگان با استفاده از ابزارهای موجود در سیاره باشد.» به جای اقتصادهایی که صرف نظر از رشد و ترقی ما، تنها باید به رشد خود ادامه دهند، ما به اقتصادهایی نیاز داریم که «باعث شکوفایی ما شوند، چه خودشان رشد کنند چه نکنند.» این به معنای تغییر تصویر ما از اقتصاد و چگونگی کارکرد آن است.
تصویر مرکزی در اقتصادهای غالب، «نمودار جریان مدور۱» است. این نمودار جریان بستۀ درآمدی را نشان میدهد که بین خانوارها، کسبوکارها، بانکها، دولت و دادوستد در جریان است و در یک خلاءِ زیستمحیطی و اجتماعی فعالیت میکند. انرژی، مواد، جهان طبیعی، جامعۀ انسانی، قدرت، ثروتی که در آن شریک هستیم و… همه و همه در چنین مدلی غایب هستند. کارِ بدون دستمزد مراقبان -به طور عمده زنان- نادیده گرفته شده است، اگرچه بدون آنها هیچ اقتصادی قادر به فعالیت نیست. این تصویر از فعالیت اقتصادی نیز، مانند انسان عاقلِ اقتصادی، ارتباط کمی با واقعیت دارد.
بنابراین ریوُرت با ترسیم دوبارۀ اقتصاد آغاز میکند. او اقتصاد را متناسب با سیستمهای کرۀ زمین و در جامعه جای داده و نشان میدهد که اقتصاد چگونه به جریان ماده و انرژی وابسته است و به ما یادآوری میکند که چیزی بیش از کارگر، مصرفکننده و صاحبان سرمایه هستیم.
یک علم انضمامی اقتصاد «به ما یادآوری میکند که چیزی بیش از کارگر و مصرفکننده هستیم». منبع: کیت ریوُرت و مارسیا میوتیچ
همین شناسایی و تصدیق واقعیتهای ناخوشایند از سوی اوست که منجر به موفقیتش میشود: تصویری واضح از جهانی که میخواهیم بسازیم. مانند تمام ایدههای برتر، مدل دوناتی او آنقدر ساده و بدیهی به نظر میرسد که تعحب میکنید این ایده چطور به ذهن خودتان نرسیده است. اما رسیدن به چنین ایجاز و شفافیتی مستلزم سالها تفکر است، یعنی حذف تمام اشتباهات و افسانههایی که با آنها بزرگ شدهایم.
این نمودار از دو حلقه تشکیل میشود. حلقۀ درونیِ دونات نشاندهندۀ مقدار کافی از منابعی است که برای یک زندگی خوب به آن نیاز داریم، منابعی مانند غذا، آب سالم، مسکن، بهداشت و درمان، انرژی، آموزش، مراقبتهای بهداشتی و دموکراسی. هرکسی درون این حلقه، یعنی در دایرۀ وسط دونات، زندگی میکند در محرومیت به سر میبرد. حلقۀ بیرونی دونات محدودیتهای زیستمحیطی زمین را شامل میشود که در آن سوی آن سطوح خطرناکی از تغییرات اقلیمی، فرسودگی لایۀ ازون، آلودگی آب، نابودی گونههای مختلف و تجاوزهای دیگر را به جهان تحمیل میکنیم.
محوطۀ بین این دو حلقه، یعنی خود دونات، «از لحاظ زیستمحیطی امن و از لحاظ اجتماعی عادلانه است» و انسانها باید تلاش کنند در آن به زندگی خود ادامه دهند. هدف اقتصادها باید کمککردن به ما برای وارد شدن و ماندن در این فضا باشد.
این مدل علاوه بر توصیف جهانی بهتر، به ما امکان میدهد که وضعیتی که اکنون خود را در آن مییابیم بهسرعت و با مفاهیمی فهمپذیر، درک نماییم. ما اکنون از هر دو خط تجاوز کردهایم، میلیاردها انسان همچنان در دایرۀ میانی زندگی میکنند و مرز بیرونی را در چندین نقطه نقض کردهایم.
این مدل «به ما امکان میدهد که وضعیتی که اکنون خود را در آن هستیم را درک نماییم» منبع: کیت ریوُرت و کریستیان گاتیه
علم اقتصادی که کمک میکند در داخل دونات زندگی کنیم به دنبال کاهش نابرابریها در ثروت و درآمد خواهد بود. ثروت حاصل از نعمتهای طبیعت به طور گستردهای به اشتراک گذاشته خواهد شد. پول، بازارها، مالیات و سرمایهگذاری عمومی طوری طراحی خواهد شد که بجای از بینبردن منابعْ آنها را حفظ و احیا کند. بانکهای دولتی در پروژههایی سرمایهگذاری خواهند کرد که رابطۀ ما با جهان را دگرگون میسازند، پروژههایی مانند حمل و نقل عمومی بدون کربن و طرحهای انرژی محلی. معیارهایِ جدید، رفاهِ اصیل را ارزیابی میکنند، نه سرعتی که با آن چشماندازهای بلندمدتمان را نابود میکنیم.
چنین پیشنهاداتی آشنا هستند؛ اما بعید به نظر میرسد راهحلهای پارهپاره بدون یک چارچوب فکری جدید به موفقیت برسند. ریوُرت با بازنگری اقتصاد و شروع از اصول اولیۀ آن، به ما امکان میدهد تا طرحهای دقیق خود را با یک برنامۀ مسنجم تکمیل کرده و آنگاه میزان عملیشدن آن را ارزیابی نماییم.
من او را جان مینارد کینز قرنِ بیستویکم میدانم: او با نگاهی متفاوت به اقتصاد، به ما اجازه میدهد نگاهمان را به آنچه هستیم، به جایگاهی که در آن ایستادهایم و به آنچه میخواهیم باشیم، تغییر دهیم.
اکنون باید ایدههای او را به سیاست تبدیل کنیم. کتاب او را بخوانیم و آنگاه بخواهیم کسانی که قدرت را در دست دارند، کارکردن در جهت اهداف آن را آغاز کنند، یعنی رفاه انسان در جهانی پررونق.
اطلاعات کتابشناختی:
Raworth, Kate. Doughnut Economics: Seven Ways to Think Like a 21st-Century Economist. Chelsea Green Publishing, 2017
پینوشتها:
• این مطلب را جورج مونبیو نوشته است و در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۱۷ با عنوان «Finally, a breakthrough alternative to growth economics – the doughnut» در وبسایت گاردین منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان «اقتصاددان قرن بیستویکمی باید اقتصاد را مثل دونات ببیند» و با ترجمۀ امیر قاجارگر منتشر کرده است.
•• جورج مونبیو (George Monbiot) نویسندۀ کتابهای پرفروش وحشیانه: تغییر زمین، دریا و زندگی انسانی (Feral: rewilding the land, sea and human life) و عصر توافق: مانیفستی برای یک نظم جدید جهانی (The Age of Consent: A Manifesto for a New World Order) است. آخرین کتاب او چطور در این مخمصه گرفتار شدیم: سیاست، برابری، طبیعت (How Did We Get into This Mess? Politics, Equality, Nature) نام دارد. آخرین پروژۀ او یک آلبوم موسیقی به نام شکستن طلسم تنهایی (Breaking the Spell of Loneliness) است که با همکاری اوان مکلنان که یک موسیقیدان است، نوشته شده است.
[۱] Circular flow diagram